eitaa logo
کانال همیاری پایه اول (کشوری)
20.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
6.5هزار ویدیو
5.4هزار فایل
لینک کانال همیاری پایه اول 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3149201624Cce215bc789
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز عروج آسمانی علمدار کمیل شهید ابراهیم هادی گرامی باد.
داستان نشانه چ یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود قطار تازه از ایستگاه شهرک الفبا به راه افتادو هو هو چ چ .......کنان از شهر خارج شد. تو ایستگاه دو تا مسافر با چمدان ها شون از قطار پیاده شدند ،بیشتر اهالی شهرک به استقبال شون اومده بودند.وقتی اونهارو دیدند یک هم همه ی خاصی بین شون بلند شد اول همه فکر کردند که (جـ ج) و(خـ خ) هستند اما وقتی صداشونو شنیدند دیدند نه شبیه صدای اونا نیست یکم هم که توجه کردند دیدن به جای یک خال سه تا خال یکی زیر چونه اش ویکی هم رو صورتش داره مثل (جـ ج) که فقط یکی داشت (ج وخ) یکم احساس غرور می کردند که یک حرف دیگه شبیه خودشون اما باکمی تغییرات واردشهرک شده مثل دو تا محافظ (جـ ج)سمت راست مهمان ها ایستاد و(خـ خ) هم سمت چپ ایستادند و مهمان های تازه وارد رو به خونه اشون که از قبل براشون اماده شده بود راهنمایی کردند خونه ی مهمان تازه وارد وسط خونه (جـ ج) و(خـ خ) بود مهمان تازه وارد همراه ریئس شهرک روی سکوی خونه ایستادند وریئس شهرک شروع به صحبت کرد که دوستان تازه وارد ما (چـ غیر اخر و چ اخر )هستند که به ما افتخار دادند اومدن تو شهرک الفبا تا کلماتی مثل چوپان، چتر ،قیچی ،قارچ،چادر،و.......خیلی از کلمات دیگه که تلفظ شون با صدای (چـ چ) اسان تلفظ میشن رو بر عهده بگیرن داستان نشانه چـ چ يه روزي "د" تنها داشت دوچرخه شو تعمير ميكرد و پيچ اونو سفت ميكرد. ديد يكي از ابزارهاش نيست كه پيچ رو سفت كنه. رفت مغازه ابزار فروشي و گفت. آقا من آدار ميخوام. آقاهه متوجه نشدوگف:تو داري چي ميگي؟ "ت" و "م" داشتن از اونجا رد ميشدن كه صداشون رو شنيدن" ت" گفت آقا اين آتار ميخواد. "م" گفت نه آمار ميخواد. آقاي ابزار فروش داشت گيج ميشد كه يه دفه ي صدايي تو جدول حروف الفبا گفت :لطفا منو بياريد بيرون تا بهتون بگم اينا چي ميخوان. "م" رفت و اونو از جدول درآورد. دوست تازه يكم خودشو تكوند و گفت:وقتي صداي من نباشه همينه. آقا اينا آچار ميخوان. و منم" چ " هستم. ميدونم كه يجاهايي ب صداهاي من نياز ميشه. الان ميرم پيش رئيس تا ب من اجازه بده تو شهرک الفبا با شما بمونم! شعر نشانه چـ چ تو شهـرک الفـبا چ اومده بچـه ها خم شـده یکـم سرش سه نقطـه زیرِ تنـش دوشـکل داره چ آخـر گاهـی چـ غیـر آخر چـ غیـر آخـر ما هرگـز نمی شه تنـها هرجا که می خـواد بره با دوسـت و فامیـل میره با ا میـاد تو چالـه تو چای،چاق و چانـه با ــِ میـاد تو چِشمه با ــَ تو چَتر و چَکمه با ــُ تو چُرتـکه میاد خوشـحاله خیلـی زیاد میـاد با او تو چـوپان با یـ میـاد تو چیستان با ـه میـاد تو مـورچه تو باغـچه و آلـوچه با ای میـاد تو قیـچی میـاد تو ساعت مچی امـا چ آخـر مـا فرق می کـنه بچه ها اول ، وسط نمیـاد همیـشه آخر میـاد شبیـه آخـرِ قـوچ آخرِ پارچ یا که کوچ شعر نشانه چـ چ چـ غیرآخر چ آخر ما دو نفر برادر غیرآخر وآخر شکلی خمیده داریم در زیر سه نقطه داریم ای بچّه های دانا کشیده نیست این صدا با چادر همراه هستیم درآچار پیدا هستیم در مُچ ومورچه هستیم وسط کوچه هستیم داستان نشانه چ قُلی و قوچ 🐑 قُلی چوپان است.👨‍🌾 او چهل گوسفند و چهار قوچ دارد.🐑 روزهای چهارشنبه گوسفندانش را به دشت های سرسبز نزدیک چشمه می برد.😊 یک روز مانند همیشه گوسفندانش را به چَرا برد. ولی خودش سرگرم مورچه های سیاه شد. زمان برگشت از چراگاه گوسفندان را یکی یکی شمرد. ناگهان دید یکی از قوچ هایش نیست . همان قوچ سفیدی که کمی چاق بود.🐑 به دنبال قوچ به راه افتاد تا آن را پیدا کند. کم کم به چشمه نزدیک شد و دید قوچ کنار درخت چنار ایستاده است و یک شکارچی با تفنگ کنارش است.😩 شکارچی تا قلی را دید فرار کرد. قوچ از دیدن قلی چشمانش برقی زد و بسیار شاد شد.😁 قلی دستی بر سر قوچ کشید و گفت : چاقالو !چقدر دلم برایت تنگ شده ،چرا تنها اینجا مانده ای؟😍 قلی با قوچ نزد گوسفندانش رفت. و یک استکان چای نوش جان کرد تا خستگی از تنش بیرون رود.      ... 👇👇🏽 @hamyari_1
نمونه روانخوانی نشانه ل ... 👇👇🏽 @hamyari_1