#متن_املا_کاف
به نام ایزد یکتا
در کنار یک برکه ی آب سه تا اردک با شش تا کبک دوست بودند.
اردک روی آب شنا می کرد.
کبک از روی زمین دانه ای ریز بر می داشت.
شب که شد ، آسمان تاریک شد.
زنبور در کندو بود.
کبک ساکت نشسته بود.
کبوتر روی بام ایستاده بود.
کریم در دست کتاب داستان دارد.
او کدو می کارد.
مادر کریم آش کدو درست می کند.
او با نمکدان در آش ، نمک می ریزد.
..
👇👇🏽
@hamyari_1