eitaa logo
حمزه علی پور
569 دنبال‌کننده
612 عکس
362 ویدیو
15 فایل
✅ کانال رسمی حمزه علی پور (تنها کانال رسمی در ایتا) 📢اطلاع رسانی جلسات📢 ادمین کانال👇 @mohamdreza153
مشاهده در ایتا
دانلود
40.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ بــس‌کن‌رباب‌سـربه‌سـر‌غـم‌گذاشـتی روضـه‌ خوانی شب‌هفـــتم‌محرم‌‌الحرام‌سال‌۱۳۹۷ انتـــشار‌ بــه‌ مناســبت شــب‌زیارتی‌ســیّدالشُهداعلیه‌السلام و ایـــام بزرگــداشــت [ @tekyeqom ]
🌺🌺 شکر نعمت نوکری 🌺🌺 چشم هایی زغمت اشک فشان ما را بس از دو بازار یکی باب دکان ما را بس برگ زردیم و گر از شاخه فتادیم چه باک صورتی سرخ ز سیلی خزان ما را بس گرچه دانم نفروشند به ما یوسف را لیک جایی به صف مشتریان ما را بس راه در حلقه عشاق به هرکس ندهند نگه گوشه چشمی ز میان ما را بس ما دو تا پنجره داریم سوی سیر بهشت یک نم اشک به تو، از دو جهان ما را بس منصب و شوکت و دولت به شهان ارزانی از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس زخمه ها را همه در گوشه شش گوشه بزن که در این شور و نوا جامه دران ما را بس @hamzehalipoor
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسین ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین آری برای یاری او استخاره ها کردند مومنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ مُختَصِ هیئت گریختم از این حسین راهِ زیادیست تا حسین او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... @hamzehalipoor
🔹با امام حاضر *مشکلت را برای امام زمانت بنویس!* می گفت: میان من و همسرم مشاجره ای بسیار سخت روی داد، این معضل مدت زیادی به طول انجامید، تا جائی که واقعا مرا پریشان نموده بود. برای حل این مشکل، به واسطه نائب سوم امام زمان علیه السلام (حسین بن روح نوبختی) نامه ای به حضرتش نوشته و از آن حضرت التماس دعا نمودم. پاسخ نامه با تاخیر به من رسید. حسین بن روح طومار پیچیده ای را باز کرد و در فصلی از آن طومار توقف نمود، آن قسمت را به من نشان داد که در آن نوشته بود: [و اما مشکل آن مرد و همسرش را خدای متعال حل نموده و میان آن دو صلح و آشتی بر قرار نمود]. از همان روز بود که دیگر اوضاع زندگیم به حال آرامش بازگشت و دیگر مسئله ای بین من و همسرم اتفاق نیافتاد. تا جائی که گاهی کاری می کردم تا ببینم او ناراحت میشود یا نه، اما او ناراحت نمی شد.» ✔️عریضه نویسی خدمت امام زمان علیه السلام همواره بخشی از سبک زندگی شیعیان بوده است. ✔️شایسته است در عریضه خدمت حضرتش ابتدا عرض سلام، ادب، اظهار محبت، اظهار دلتنگی از دوری جنابش و دعا برای فرجش بنماییم و سپس حاجت خود را درخواست کنیم. ✔️همچنین شایسته است عریضه نویسی محضر ولی حی دوران و امام زمان علیه السلام را برنامه ی مستمره زندگی مان قرار داده مثلا هفته ای یک عریضه برای آن وجود مقدس بنگاریم.
تقدیم به دل خون حضرت رباب سلام الله علیها گمان نمیکنی از پرسشت جواب نمانده؟ که بین خیمه ی آتش گرفته آب نمانده به زیر سایه این خیمه های سوخته بنشین کسی به غیر تو در زیر آفتاب نمانده به روی دامن تو مثل گاهواره ی خالی برای اصغر خود غیر ظرف آب نمانده تو نور هستی و شاعر میان دفتر شعرش دروغ روضه نوشته سرت حجاب نمانده بلند مرتبه سر روی نیزه رفت و پس از آن به غیر آه برای دل رباب نمانده زمین نمیخورد از ارتفاع مثل رقیه خدا نکرده علی روی نیزه خواب نمانده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه📚📚📚 مرد خیّر و جوان مرد خیّری بود که در چند شهر، بیمارستان و مدرسه ساخته و دستور داده بود که نامش را با کاشی‌کاری، بالای آن بناها بنویسند. روزی در کوچه‌ای، جوانی به او رسید و گفت: من به سبب فقر، نمی‌توانم ازدواج کنم. می‌ترسم به گناه بیفتم. شما که وضعتان خوب است، کمکم کنید. آن آقا، مقداری پول به جوان داد‌. پس از مدتی، آن مرد خیّر، از دنیا رفت. شخصی او را در خواب دید و پرسید: چه خبر؟ گفت: همه‌ی آن نامها و کارها پاک شد؛ ولی آن پولی که به آن جوان دادم و کسی ندید، به کارم آمد. داستانهای رو‌به‌رو، مظفر سالاری، ص ۲۰۸.
📣 داستان کوتاه 🚫 عذابهای زنان امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمودند: روزي با فاطمه زهرا سلام الله علیها به محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم. دیدیم که حضرت به شدت گریه می کند. گفتم: پدر و مادرم به فدای شما یا رسول االله! چرا گریه می کنید؟ ایشان فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. ▪️ زنی را دیدم که از موي سرش آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد. ▪️زنی دیگر را دیدم که از زبانش آویزانش کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوي او می ریزند. ▪️زنی دیگر را دیدم که گوشت بدن خود را می خورد و آتش از زیر پاي او شعله ور است. ▪️زنی دیگر را دیدم که دست و پايش را بسته اند و مارها و عقرب ها بر او مسلطند. ▪️زنی دیگر را دیدم که در تنور آتشین جهنم از پاهایش آویزان است. ▪️زنی دیگر را دیدم که سرش خوك و بدنش الاغ بود و به انواع عذاب گرفتار است. ▪️زنی دیگر را به صورت سگ دیدم که آتش از نشیمن گاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب، عمودهاي آتشین بر سر و بدن او می کوبند. فاطمه (س) با شنیدن این جملات، به پیامبر خدا عرض کرد: پدر جان! این زنان در دنیا چه کرده بوده اند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟ رسول خدا (ص) فرمود: دخترم! ▪️زنی که از موي سرش آویخته شده بود، کسی بود که در دنیا موي سر خود را از نامحرم نمی پوشاند. ▪️زنی که از زبانش آویزان بود، کسی بود که بدون اجازه شوهر از خانه بیرون می رفت. ▪️زنی که گوشت بدن خود را می خورد، کسی بود که خود را براي دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت. ▪️زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، کسی بود که به وضو و طهارت لباس و غسل حیض اهمیت نمی داد و نماز را سبک می شمرد ... ▪️زنی که سرش مانند خوك و بدنش مانند الاغ بود، کسی بود که سخن چین و دروغگو بود. ▪️و زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد، خواننده گی می کرد و آدم حسودی بود. پیامبر اکرم (ص) سپس فرمود: واي بر زنی که شوهرش از او راضی نباشد و خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 5 ص 69 @hamzehalipoor
سلام‌الله‌علیه همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویند و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گویند اشارات زلالی از طلوع تازه ی نرگس پیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویند زمین در جست و جو، هر چند بی تابانه می چرخد ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می گویند جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش کنار خیمه ی سبز ملاقاتی که می گویند کنار جمعه ی موعود، گل های ظهور او یکایک می دمد طبق روایاتی که می گویند کنون از انتهای دشت های شرق می آید صدای آخرین بند مناجاتی که می گویند و خاک، این خاک تیره، آسمانی می شود کم کم در استقبال آن عاشق ترین ذاتی که می گویند و فردا بی گمان این سمت عالم روی خواهد داد سرانجام عجیب اتفاقاتی که می گویند