کارِ مبارک و پربرکتی که منقش شد به نام حضرت صدیقه طاهره 🌱 @hanan_art76

من که خیلی دوست‌ش داشتم ♥️

| باشد نمی‌گویم چه شد. | آنقدر گویم که حیدر دیگر آن حیدر نشد. @hanan_art76

این روزا حس غریبی دارم، حس دلتنگی سراپای وجودمو سوزونده... به غروب که می‌رسم قلبم در سنگین‌ترین حالت قرار می‌گیره... وعده‌های اشکم چندبرابر شده، اما عجیبِ که آروم نمی‌شم. دلم می‌خواد ساعت‌ها توی یه روضه پُر از آدمای غریبه گریه کنم که سبک شه قلبم. حجم اندوه این‌ روزها... غم در غم ... بعید می‌دانم این قلب تحمل‌ش را داشته باشد ... پ‌ن: نمی‌خواستم توی این ایام هیچ متنی اینجا بنویسم، ولی نشد... 99.10.09 00:44

و من هر غروب از خودم می‌پرسم، چگونه زیست مرد خبیر بی همسرش ...

جانِ خودم قسم، که همین چند روزِ پیش گفتم که کج کنم سرِ این میخ را، نشد ‌... @hanan_art76

من یک زره برای جهازش فروختم او عزم جزم کرده بمیرد برای من .... @hanan_art76

تمامِ سپاه علی، فاطمه بود .. @hanan_art76

می‌فرمایند : در روز عاشورا سیدالشهدا"علیه‌السلام" تمامِ مصیبت‌ها را دید اِلا یک مصیبت .... می‌فرمایند : دشمن لعین که می‌‌خواست بفهمد حسین"علیه‌السلام" زنده است، به سوی خیام حمله کرد ... آقایِ ما، همان‌طور که در گودی قتلگاه افتاده بود، و با گوشه چشمش به خیام نگاه می‌کرد تا این صحنه را دید، هرچه توان داشت ، گذاشت و روی زانوانش نشست... نتونست بلند شه! ولی به شمشیرها تکیه زد و نشست ... دشمن برگشت ... فهمیدی چی‌شد ؟! آقایِ ما حمله به ناموس رو ندید ... ولی علی‌بن‌ابی‌طالب"علیه‌السلام" ، مرد خیبر، اسدالله غالب .... دید ... السلام علیک یا مولای جآن یا امیرالمومنین"علیه‌السلام" پ‌ن : یه تیکه از سخنرانی که امروز گوش می‌دادم ... آدرس نخواید ازم، یادم نیست. @hanan_art76

گیرم ک دست تو، سپرِ مادرت نشد تقصیر تو نبود، قدت یاورت نشد @hanan_art76

بر این همه کبودی و خراش گریه کن علی تو را به جانِ من فقط یواش گریه کن علی @hanan_art76

ببین میشود میتوانی بمان صابر خراسانی @mane_Oo