هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت سوم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی جریان سازی؛ پیش ز
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت چهارم
#ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
جریان سازی برای دعای ندبه
یک نمونه دیگر از جریانسازی، موضوع ذکر آقا امام زمان (عج) است. وقتی هیأت رزمندگان دعای ندبه را میخواست شروع کند، مهدیه تهران هم که اصلاً بنایش برای دعای ندبه بود، هنوز دعای ندبه نداشت؛ یعنی بعد از دوران دفاع مقدس دیگر این جور محافل بی رونق شده بود. بعد آن جا میخواست شروع بکند. در یک جلسهای که ما بودیم، گفتیم آقا این کار فقط به مهدیه تهران واگذار نشود و یک گروه دیگر هم بیاید مشارکت کند؛ هیأت رزمندگان اسلام گفت من این برنامه را برقرار میکنم. بعد به تلویزیون گفته شد آقا شما هم بیا پخش مستقیم، گفت حالا چرا پخش مستقیم؟ ما میگیریم، پخش میکنیم. گفتیم نه؛ پخش مستقیم جریان سازیاش بیشتر است. بعد آمدیم این ور، آن ور، تا آخر سر هیأت امنای هیأت رزمندگان خدمت مقام معظم رهبری رسیدند. ایشان بنا نداشت صحبت کند؛ بنا بود یک سلام و علیکی بشود و نمازی صورت بگیرد. یکی از دوستان خدمت ایشان عرضه داشت که اگر شما در ارتباط با کار هیأت رزمندگان، توصیه ای بفرمایید، ما در کل کشور هیأت رزمندگان راه میاندازیم و کلمة شما را محور جریانسازی میکنیم؛ برنامه اش را داریم، فقط میخواهیم یک اتکایی باشد به کلام شریفی از جانب شما تا بچه حزباللهی ها پای کار بیایند. ایشان قبول کردند و حدود سی، سی و پنج دقیقه، در حال ایستاده- با این که برای وضعیت جسمی ایشان هم مناسب نبود- صحبت مفصلی کردند. بعد در آنجا چند تا جمله فرمودند که یکی از جملاتش این بود: هیأت رزمندگان باید نمونه باشد. شاید در هفتاد درصد شهرستانهای کشور بعد از کلام ایشان، و آن تلویزیونی که پخش میکرد دعای ندبه هیأت رزمندگان را، هیأت رزمندگان راه افتاد. بنده به دوستان عرض میکردم که رها نکنید و این جریان باید گسترش پیدا کند.
عزاداری سیدالشهدا، بزرگترین جریان
جریان عاشورا و جریان عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) یک جریان عظیم است؛ این جریان، شاید بزرگترین جریانی باشد که در طول سالها در بستر فرهنگ و رفتار و سنن مردم در جامعه شیعی وجود داشته و دارد و مرتب هم عظمت پیدا میکند، ما باید قدر این جریان را بدانیم؛ یعنی این که درست منعکسش کنیم، ارتباطهایش را بیان کنیم، حتی برای مسیحیها و ارامنه ای که برای امام حسین عزاداری میکنند،برنامة ویژه داشته باشیم. مثلاً در محرم، یک روز را یا یک برنامه را در صدا و سیما به آنها اختصاص دهیم؛ ما میتوانیم یک بسته را تعریف کنیم و به صورت مستمر به جریان عاشورا و جریان عزاداری بپردازیم. یا مثلاً به مستندسازهای خودمان بگوییم اساتید دانشگاه کجا عزاداری میکنند؛ ما همیشه باید در صدا و سیما در دهه محرم یک محصول داشته باشیم که از عزاداری اساتید دانشگاه حرف بزند؛ و همین جور شروع کنیم به بخش های مختلف بپردازیم.
جریان روایتگری در حوزه علمیه
خدا رحمت کند شهید ضابط را که موفق شد جریان روایتگری را در حوزه علمیه و در کشور رونق بدهد
و راه بیندازد؛ بعضی جاها راه بیندازد، بعضی جاها رونق بدهد که امتیازش دست طلبه ها آمد. خود ایشان ارتکازا" این کار را میکرد. این که مطالعه کرده بود درباره مدیریت جریانسازی که چه جوری باید این کار را انجام بدهد، نمیدانم، اما بالاخره نفس پاک ایشان و آن سوز دلی که داشت، موجب شد جریانی به نام جریان روایتگری در کشور راه بیفتد. خب حالا برای جریان راه انداختن چه قدر باید خون دل خورد؟ ایشان هزینه میکرد از پول جیبش و هفتگی برنامهای داشت. زیرزمین خانه خودش را گونی زده بود به در و دیوار. آقا چرا گونی میزنی؟ به دوستانت بگو بروند حرکتی انجام بدهند. نه، عناصر مختلف را باید به استخدام درآورد؛ عناصر بصری، عناصر سمعی، عناصر تاریخی، عناصر علمی، که ما هم الحمدلله این مسائل را داریم.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت چهارم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی جریان سازی ب
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت پنجم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
پرهیز از پراکنده کاری
در مقابل جریانسازی، پراکنده کاری است. شما خودتان هم سخنرانی بی ربط انجام ندهید. بگویید که
من سخنرانی ام قطع های از جورچین یا پازل صحنه بزرگتری است. بنده خودم با این که سخنران ناتوانی هستم، ولی وقتی دوستان دعوت میکنند میگویم نقش من در آنجا چیست؛ و چه میخواهد اتفاق بیفتد؟ بعضی وقتها جلساتی را میروم که به ظاهر خیلی ضعیف است و شاید خیلیها نپذیرند اما من میگویم الآن قطعه ای هستم از یک جورچین بزرگتر که اینها همة کارهایش را انجام دادهاند و یک سخنران با این مشخصات را میخواهند. خب عیبی ندارد؛ ما این پیچ و مهره را میاندازیم تا این موتور راه بیفتد.
بعضیها هم ما را دعوت میکنند، اما هیچ کاری نکرده اند و میگویند شما بیا؛ ما اسم شما را میزنیم
به دیوار، جمعیت جمع کنیم. میگویم این که جریانسازی نمیشود؛ من آمده ام یک سخنرانی کرده ام،بعدش چه اتفاقی میافتد؟ بچه های یکی از نقاط تهران، گفتند حاج آقا ما اینجا وضعمان خراب است و اینجا اصلاً کسی هیأت و جلسه ندارد و کسی جمع نمیشود، چون این شهرک جزو شهرک های تازه تأسیس اطراف تهران است ورونقی ندارد. شما بیایید این جا یک سخنرانی برای ما بکنید. گفتم نه، شما حرکتی انجام بدهید. این حرکت را با دعوت از دانش آموزان از طریق معلمها شروع کردیم. گفتیم با معلمها چه جوری صورت بگیرد. دو سه ماه طول کشید تا این دعوت اولیه انجام بگیرد، بعد همایشی راه افتاد؛ ما هم گفتیم میآییم. در مورد روابط دختر و پسر صحبت میکنیم. این دیگر آن زور آخرش بود که اگر کسانی هم در این شبکة ارتباطی نیامدند؛ به واسطة جاذبه این عنوان بیایند. بعد گفتم دم در بایستید و هر کسی ثبت نام کرده بود، راه بدهید و اگر ثبت نام نکرده، بیرون بایستد. از همان اول جلسه این قدر این جلسه حرکتش شدید شد که دیگر اینها برای شرکت کننده ها قیافه هم میگرفتند. ما هم رفتیم جلسة اول صحبت کردیم که نصفش را به مقدمه گذراندیم و بخشی از اصل بحث را گفتیم و گفتیم بقیه اش جلسه بعد.
خب، این استمرار زمان و پیوند زمانها معجزه می کند. خلاصه، یک جریان با عظمت فرهنگی در آن محله به وجود آمد که الگویی برای بسیاری از شهرستانها و محله های دیگر تهران شد. فقط آمدیم امکاناتمان را شبکهای کردیم و ارتباطها، زمانها و حرکتها را پیوند دادیم؛ گفتیم چه جوری اینها بتوانند استمرار پیدا کنند.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســـے و نـهــم (نـجــات یـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهـلــم
(مـن واقـعــا پـشـیـمــانـم)
با تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ... مورد توجه و احترام همه قرار گرفته بودم ... با تمام وجود زحمت می کشیدم ...
حال پدرم هم بهتر می شد ... دیگه بدون عصا و کمک حرکت می کرد و راه می رفت ...
همه چیز خوب بود تا اینکه از طریق سفارت اعلام کردن ... متین می خواد آرتا رو ازم بگیره ... دوباره ازدواج کرده بود ... تمام این مدت از ترس اینکه روی بچه دست بزاره هیچی نگفته بودم ...
تازه داشت زندگیم سر و سامان می گرفت ... اما حالا ... اشک چشمم بند نمی اومد ...
هر شب، تا صبح بالای سرش می نشستم و بهش نگاه می کردم ... صبح ها با چشم پف کرده و سرخ می رفتم سر کار...
سرپرست تیم، چند مرتبه اومد سراغم ... تعجب کرده بود چرا اون آدم پرانرژی اینقدر گرفته و افسرده شده ...
اون روز حالم خیلی خراب بود ... رفتم مرخصی بگیرم ... علت درخواستم رو پرسید ...
منم خلاصه ای از دردی رو که تحمل می کردم براش گفتم... نمی دونم، شاید منتظر بودم با کسی حرف بزنم ...
ازم پرسید پشیمون نیستی؟ ...
عمیق، توی فکر فرو رفتم ... تمام زندگی، از مقابل چشمم عبور کرد ... اسلام آوردنم ... ازدواجم ... فرارم ... وعده های رنگارنگ اون غریبه ها ... کارگری کردنم و ... نمی دونم چقدر طول کشید تا جوابش رو دادم ...
- چرا پشیمونم ... اما نه به خاطر اسلام ... نه به خاطر رد کردن تمام چیزها و وعده هایی که بهم داده شد ... من انتخاب اشتباه و عجولانه ای کردم ... فراموش کردم انسان ها می تونن خوب یا بد باشن ... من اشتباه کردم و انسان بی هویتی رو انتخاب کردم که مسلمان نبود ... انسان ضعیف، بی ارزش و بی هویتی که برای کسب عزت و افتخار اینجا اومده بود ... اونقدر مظاهر و جلوه دنیا چشمش رو پر کرده بود که ارزش های زندگیش رو نمی دید ... کسی که حتی به مردم خودش با دید تحقیر نگاه می کرد ... به اون که فکر می کنم از انتخابم پشیمون میشم ... به پسرم که فکر می کنم شاکر خدا هستم ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
انصارالمحسنی عزیز سلام
به علت آماده سازی هیئت برای ایام محرم(شروع مراسم از پنج شنبه شب) ٬ امشب مراسم سینه زنی از هیئت به سمت منزل رشیدی برگزار می گردد.
با تشکر
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهـلــم (مـن واقـعــا پـش
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهـل ویـکـم
(درخـواسـت عـجـیـب)
جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ... رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ... خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ...
چند جلسه دادگاه برگزار شد ... نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ... به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ...
وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ... اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ..
به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ...
چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ...
- به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ... همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ...
منم با خوشحالی گفتم ...
- بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ...
و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...
- خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ...
از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ... مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ... یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ... تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ... حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ...
- خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت پنجم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی پرهیز از پراکند
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت ششم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
ادبیات جریان سازی
در ارتباط با روایتگری و که خود توجه به دفاع مقدس که جزو زندگی و سبک زندگی به امروز است باید جریانسازی کرد. یک وقت شما میروید در مقام یک راوی از تعابیری استفاده میکنید که جریانسازی یخ میزند. یک وقت از تعابیری استفاده میکنید که جریانسازی جان میگیرد.
من توجه شما را به تعابیر مقام معظم رهبری جلب میکنم. که ببینید چه جوری تعابیر ایشان جریان میسازد. ایشان مثلاً در بعضی از صحبتهایشان میفرمودند که مردم ایام نوروز میروند به این جبهه های مقدس از «میروند » استفاده میکند که حالت استمراری است و از «مردم » که کلمه فراگیری است. یک وقت هم آدم میتواند تعبیری بکند که جریان یخ بزند؛ مثلاً بگوید جوانی به جبهه های دفاع مقدس رفته بود، تا آثار رزمنده ها را ببیند، خاطرهای برای خودش نوشته بود که من این خاطره را برای شما بگویم. هر چند اینها حرف درستی است، ولی بوی جریانسازی از این اصطلاحات و تعابیری که شما به کار بردید، نمی آید. به جای آن باید بگوییم: دیدید این جوانها به مناطق عملیاتی میروند و بعضیهایشان برای خودشان خاطره مینویسند؛ یکیشان نوشته بود ... خب الآن ببینید کلی استشمام استمرار از کلمات شما میشود. البته یک سری چیزها را در دفاع مقدس به صورت جریان میتوانید نشان بدهید که به تعابیر شما بستگی دارد و یک سری چیزها هم در دفاع مقدس بوده، اما به صورت جریان نبوده، که باید آنها را به صورت فرعی و حاشیه ای مطرح کرد.
مثلاً این که بعضی از آدمهای ناصالح میرفتند جبهه و درست میشدند و از همه جلو میزدند، این را باید به صورت گاهی از موارد بیان کرد، چون غالبا افراد فوق العاده شایسته به جبهه های جنگ میرفتند. یک وقت تصور عمومی مردم از جبهه های جنگ، اخراجیها نباشد! مهم این است که خاطراتی که مطرح میکنیم، کدام را به عنوان جریان غالب مطرح کرده و با چه عبارتی میخواهیم آن جریان را غالب کنیم. بعضیها در ارتباط با دفاع مقدس یک جوری از اشک و گریه رزمنده ها صحبت و آن را جریان غالب معرفی میکنند که مخاطبی که در آن فضا نبوده، نشاط یادش میرود؛ در حالی که بنده خودم معتقدم اولین برداشتی که هر کسی از رزمنده و شهید پیدا میکند، نشاطش است.
خودم اولین چیزی که کلمه شهید را میگویند، به ذهنم می آید، نشاطشان است؛ نشاطی که بعد دیگر از جنگ، هیچ جا ندیدم. ما اگر یک جوری تعریف کنیم که مفهوم دیگری غالب بشود، در روایتگری وذهنیت هایی که مردم باید پیدا کنند، درست جریانسازی نکردیم؛ پس باید خیلی حساب شده کار بکنیم.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهـل ویـکـم (درخـواسـت عـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و دوم
(مــهـمــانــے شــام)
حسابی تعجب کردم ...
- پسر من رو؟ ...
- بله. البته اگر عجیب نباشه ...
- چرا؟ ...
چند لحظه مکث کرد ...
- هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود ...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
- از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد ...
- آقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم ...
این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه ...
- اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم ...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود ...
داشت نماز می خوند ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و دوم (مــهـمــانـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و سـوم
(مـتــاسـفـم)
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت ...
- برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم نبود ...
و خندید ...
با شنیدن این جمله، تازه به خودم اومدم ... زبانم درست نمی چرخید ...
- شما مسلمان هستید آقای هیتروش؟ ... پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید، چیزی نگفتید ...
همون طور که سجاده اش رو جمع می کرد و توی کاور میذاشت با خنده گفت ...
- خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم ... هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم ... هنوز به خوندن نماز عادت نکردم ... علی الخصوص نماز صبح ... مدام خواب می مونم ... تازه اگر چیزی از قلم نیوفته و غلط نخونم ...
اون با خنده از نماز خوندن های غلط و عجیبش می گفت ... و من هنوز توی شوک بودم ... چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور مور و سوزن سوزن می شد ...
- خدایا! حالا باید چه کار کنم؟ ...
- خانم کوتزینگه ... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟ ... من واقعا علاقه مندم با پسر شما و خانواده تون آشنا بشم ...
توی افکار خودم غرق شده بودم که صدام کرد ... مبهوت برگشتم سمتش و نگاهش کردم ...
- حال شما خوبه؟ ...
به خودم اومدم ...
- بابت این جواب متاسفم اما فکر نمی کنم دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت ششم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی ادبیات جریان ساز
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت هفتم
#ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
مفهوم گفتمان سازی
خب، این از جریان سازی. الآن تتمه بحث جریانسازی را در این فرصت باقی مانده، به گفتمان سازی منتقل می کنم. جریانسازی بین مفاهیم همان گفتمان سازی است؛ یعنی شما کدام مفهوم را میخواهی مفهوم محوری قرار بدهی و دائما به آن اشاره کنی، و رفت و برگشت های شما در هر بحثی به کدام مفهوم میخواهد باشد. این مفهوم میشود مفهومی که دارد محور یک گفتمان میشود. پس گفتمان سازی، شبیه جریان سازی با توضیحاتی است که عرض کردم؛ البته با یک مقدار تفاوت که بیشتر در مفاهیم است. جریانسازی بیشتر رفتارها، آدمها و زمانها، را در برمیگیرد و اینها را با هم پیوند میزند، اما در میان شبکه مفاهیم وقتی انسان بخواهد گفتمان سازی کند، یک مفهوم یا چند مفهوم متناسب با یکدیگر یا شبکه ای از مفاهیم را تعیین میکند و بقیه مفاهیم را حول آن مفهوم به کار میگیرد و استخدام میکند؛ یعنی از هر فرصتی استفاده میکند برای این که آن مفهوم اصلی خودش را جا بیندازد و این جوری یک گفتمان درست میشود.
کلمه گفتمان بر عکس این که خیلیها فکر میکنند، مفهومی شبیه به گفتگو ندارد. این اشتباه است که میگویند بیایید گفتمان کنیم؛ باید بگویی گفتگو کنیم. گفتمان، روح حاکم بر گفتگو و محور گفتگو است. آقا با چه گفتمانی داری صحبت میکنی و چه گفتمانی را با سخنان خودت میخواهی ترویج کرده و در جامعه حاکم کنی؟ البته یک گفتمان را در جامعه حاکم کردن، یک جور جریانسازی است. پس کلمه گفتمان یعنی روح حاکم بر یک گفتگو و آن مفاهیمی که در این گفتگو اصالت داده شده اند.
گفتمان ولایت مداری
متأسفانه باید عرض کنم که در جریان روایتگری، گفتمان ولایتمداری حاکمیت ندارد؛ البته در بیان شما ان شاء الله هست، ولی در ذهن مردم این جوری نیست. فیلم دفاع مقدس ساخته میشود بعد در اصلیترین صحنه هایش وقتی که حضرت امام فرمان پذیرش قطعنامه را صادر کردند، رزمنده هایی که در فیلم دیده میشوند که انگار غالب رزمندهها هستند، از سر قهر و ناراحتی اسلحه هایشان را پرت میکنند و یک نفر می آید اسلحه های اینها همه را جمع میکند! غالب رزمندهها این جوری بودند؟ این یک اشتباه است و این جوری نبود. علتش این است که ما شهادت و شجاعت را گفتیم، اما نقش ولایت را نگفتیم. در آمارهایی که از وصیت نامه های شهدا گرفته شده، به طور متوسط در هر وصیتنامه چهار مرتبه از امام حسین (ع) و چهار مرتبه هم از ولایت فقیه و تبعیت از امام و رهبری حرف زدهاند؛ یعنی در حد امام حسین (ع) به ولایت فقیه اعتنا کردند. اگر روح حاکم بر روایتگری شما، گفتمان ولایت نباشد، حتما جبهه را تعریف نکردید یک چیزهای دیگر را تعریف کردید. شما رفتی برای مردم روایت کنی که به آنها بگویی آن نوری که در جبهه بود که موجب میشد بچه ها برای نماز شب بلند شوند، نور تبعیت از ولایت بود؛ البته نه به این صورت شعاری و بیمقدمه ای که من دارم میگویم، بلکه بالاخره باید هنر روایتگری شما این باشد که با زمینه سازی و
مقدمه سازی به باور مخاطب بنشیند.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و سـوم (مـتــاسـفـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و چــهـارم
(مـــرد کـوچـک)
- اشکالی نداره ... من چیز زیادی از اسلام و شیوه زندگی یه مسلمان بلد نیستم ... شما می تونید استاد من باشید ... هنوز نواقص زیادی دارم ولی آدم صبوری هستم ... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه منفی باشه ... لازم نیست نگران من باشید ... من به انتخاب شما احترام می گذارم ...
دستم روی دستگیره خشک شده بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون...
تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ... ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ... سرم رو گذاشتم روی میز ...
- خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟ ...
شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ... می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد ... منتظر کسی بود ...
زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ...
- آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟ ...
خندید ...
- برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ...
و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو...
با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد ...
- سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ...
اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و چــهـارم (مـــرد
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و پــنــجـــم
(جــشــن تــولــد)
بعد از بریدن کیک، پدرم بهش رو کرد و گفت ...
- ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه ...
با دلخوری به پدرم نگاه کردم ... اون هم یه طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد ... مگه اشتباه می کنم؟ ...
لروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت ...
- منم همین طور ... هر چند هنوز نتونستم کاملا شراب رو ترک کنم ... اما اگر بخورم، حتی یه جرعه ... نماز صبحم قضا میشه ...
هر دوی ما با تعجب برگشتیم سمتش ... من از اینکه هنوز شراب می خورد ... و پدرم از اینکه فهمید اونم مسلمانه ... و بعد با حالتی بهم زل زد که ترجیح دادم از پنجره بیرون رو نگاه کنم ...
موقع بدرقه تا دم در دنبالش رفتم ... خیلی سعی کردم چیزی نگم اما داشتم منفجر می شدم ...
- شما هنوز شراب می خورید؟ ...
با چنان حالتی گفت، من عاشق شرابم که ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب ...
- البته همون موقع هم زیاد نمی خوردم ... ولی دیگه ...
یه مکث کرد و دوباره با هیجان گفت ...
- یه ماهه که مسلمان شدم ... دارم ترک می کنم ... سخت هست اما باید انجامش بدم ...
تا با سر تاییدش کردم ... دوباره هیجان زده شد ...
- روحانی مرکز اسلامی بهم گفت ذره ذره کمش کنم ... ولی سعی کنم نمازم قطع نشه و اول وقت بخونم ... گفت اگه این کار رو بکنم مشکل شراب خوردنم درست میشه ...
راست می گفت ... لروی هیتروش، کمتر دو ماه بعد، کاملا شراب رو ترک کرده بود ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...