انصارالمحسنی عزیز سلام
به علت آماده سازی هیئت برای ایام محرم(شروع مراسم از پنج شنبه شب) ٬ امشب مراسم سینه زنی از هیئت به سمت منزل رشیدی برگزار می گردد.
با تشکر
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهـلــم (مـن واقـعــا پـش
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهـل ویـکـم
(درخـواسـت عـجـیـب)
جرات نمی کردم برگردم ایران ... من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ... رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ... خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ...
چند جلسه دادگاه برگزار شد ... نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ... به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ...
وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ... اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ..
به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ...
چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ...
- به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ... همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ...
منم با خوشحالی گفتم ...
- بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ...
و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...
- خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ...
از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ... مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ... یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ... تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ... حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ...
- خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت پنجم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی پرهیز از پراکند
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت ششم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
ادبیات جریان سازی
در ارتباط با روایتگری و که خود توجه به دفاع مقدس که جزو زندگی و سبک زندگی به امروز است باید جریانسازی کرد. یک وقت شما میروید در مقام یک راوی از تعابیری استفاده میکنید که جریانسازی یخ میزند. یک وقت از تعابیری استفاده میکنید که جریانسازی جان میگیرد.
من توجه شما را به تعابیر مقام معظم رهبری جلب میکنم. که ببینید چه جوری تعابیر ایشان جریان میسازد. ایشان مثلاً در بعضی از صحبتهایشان میفرمودند که مردم ایام نوروز میروند به این جبهه های مقدس از «میروند » استفاده میکند که حالت استمراری است و از «مردم » که کلمه فراگیری است. یک وقت هم آدم میتواند تعبیری بکند که جریان یخ بزند؛ مثلاً بگوید جوانی به جبهه های دفاع مقدس رفته بود، تا آثار رزمنده ها را ببیند، خاطرهای برای خودش نوشته بود که من این خاطره را برای شما بگویم. هر چند اینها حرف درستی است، ولی بوی جریانسازی از این اصطلاحات و تعابیری که شما به کار بردید، نمی آید. به جای آن باید بگوییم: دیدید این جوانها به مناطق عملیاتی میروند و بعضیهایشان برای خودشان خاطره مینویسند؛ یکیشان نوشته بود ... خب الآن ببینید کلی استشمام استمرار از کلمات شما میشود. البته یک سری چیزها را در دفاع مقدس به صورت جریان میتوانید نشان بدهید که به تعابیر شما بستگی دارد و یک سری چیزها هم در دفاع مقدس بوده، اما به صورت جریان نبوده، که باید آنها را به صورت فرعی و حاشیه ای مطرح کرد.
مثلاً این که بعضی از آدمهای ناصالح میرفتند جبهه و درست میشدند و از همه جلو میزدند، این را باید به صورت گاهی از موارد بیان کرد، چون غالبا افراد فوق العاده شایسته به جبهه های جنگ میرفتند. یک وقت تصور عمومی مردم از جبهه های جنگ، اخراجیها نباشد! مهم این است که خاطراتی که مطرح میکنیم، کدام را به عنوان جریان غالب مطرح کرده و با چه عبارتی میخواهیم آن جریان را غالب کنیم. بعضیها در ارتباط با دفاع مقدس یک جوری از اشک و گریه رزمنده ها صحبت و آن را جریان غالب معرفی میکنند که مخاطبی که در آن فضا نبوده، نشاط یادش میرود؛ در حالی که بنده خودم معتقدم اولین برداشتی که هر کسی از رزمنده و شهید پیدا میکند، نشاطش است.
خودم اولین چیزی که کلمه شهید را میگویند، به ذهنم می آید، نشاطشان است؛ نشاطی که بعد دیگر از جنگ، هیچ جا ندیدم. ما اگر یک جوری تعریف کنیم که مفهوم دیگری غالب بشود، در روایتگری وذهنیت هایی که مردم باید پیدا کنند، درست جریانسازی نکردیم؛ پس باید خیلی حساب شده کار بکنیم.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهـل ویـکـم (درخـواسـت عـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و دوم
(مــهـمــانــے شــام)
حسابی تعجب کردم ...
- پسر من رو؟ ...
- بله. البته اگر عجیب نباشه ...
- چرا؟ ...
چند لحظه مکث کرد ...
- هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود ...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
- از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد ...
- آقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم ...
این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه ...
- اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم ...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود ...
داشت نماز می خوند ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و دوم (مــهـمــانـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و سـوم
(مـتــاسـفـم)
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت ...
- برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم نبود ...
و خندید ...
با شنیدن این جمله، تازه به خودم اومدم ... زبانم درست نمی چرخید ...
- شما مسلمان هستید آقای هیتروش؟ ... پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید، چیزی نگفتید ...
همون طور که سجاده اش رو جمع می کرد و توی کاور میذاشت با خنده گفت ...
- خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم ... هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم ... هنوز به خوندن نماز عادت نکردم ... علی الخصوص نماز صبح ... مدام خواب می مونم ... تازه اگر چیزی از قلم نیوفته و غلط نخونم ...
اون با خنده از نماز خوندن های غلط و عجیبش می گفت ... و من هنوز توی شوک بودم ... چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور مور و سوزن سوزن می شد ...
- خدایا! حالا باید چه کار کنم؟ ...
- خانم کوتزینگه ... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟ ... من واقعا علاقه مندم با پسر شما و خانواده تون آشنا بشم ...
توی افکار خودم غرق شده بودم که صدام کرد ... مبهوت برگشتم سمتش و نگاهش کردم ...
- حال شما خوبه؟ ...
به خودم اومدم ...
- بابت این جواب متاسفم اما فکر نمی کنم دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت ششم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی ادبیات جریان ساز
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت هفتم
#ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
مفهوم گفتمان سازی
خب، این از جریان سازی. الآن تتمه بحث جریانسازی را در این فرصت باقی مانده، به گفتمان سازی منتقل می کنم. جریانسازی بین مفاهیم همان گفتمان سازی است؛ یعنی شما کدام مفهوم را میخواهی مفهوم محوری قرار بدهی و دائما به آن اشاره کنی، و رفت و برگشت های شما در هر بحثی به کدام مفهوم میخواهد باشد. این مفهوم میشود مفهومی که دارد محور یک گفتمان میشود. پس گفتمان سازی، شبیه جریان سازی با توضیحاتی است که عرض کردم؛ البته با یک مقدار تفاوت که بیشتر در مفاهیم است. جریانسازی بیشتر رفتارها، آدمها و زمانها، را در برمیگیرد و اینها را با هم پیوند میزند، اما در میان شبکه مفاهیم وقتی انسان بخواهد گفتمان سازی کند، یک مفهوم یا چند مفهوم متناسب با یکدیگر یا شبکه ای از مفاهیم را تعیین میکند و بقیه مفاهیم را حول آن مفهوم به کار میگیرد و استخدام میکند؛ یعنی از هر فرصتی استفاده میکند برای این که آن مفهوم اصلی خودش را جا بیندازد و این جوری یک گفتمان درست میشود.
کلمه گفتمان بر عکس این که خیلیها فکر میکنند، مفهومی شبیه به گفتگو ندارد. این اشتباه است که میگویند بیایید گفتمان کنیم؛ باید بگویی گفتگو کنیم. گفتمان، روح حاکم بر گفتگو و محور گفتگو است. آقا با چه گفتمانی داری صحبت میکنی و چه گفتمانی را با سخنان خودت میخواهی ترویج کرده و در جامعه حاکم کنی؟ البته یک گفتمان را در جامعه حاکم کردن، یک جور جریانسازی است. پس کلمه گفتمان یعنی روح حاکم بر یک گفتگو و آن مفاهیمی که در این گفتگو اصالت داده شده اند.
گفتمان ولایت مداری
متأسفانه باید عرض کنم که در جریان روایتگری، گفتمان ولایتمداری حاکمیت ندارد؛ البته در بیان شما ان شاء الله هست، ولی در ذهن مردم این جوری نیست. فیلم دفاع مقدس ساخته میشود بعد در اصلیترین صحنه هایش وقتی که حضرت امام فرمان پذیرش قطعنامه را صادر کردند، رزمنده هایی که در فیلم دیده میشوند که انگار غالب رزمندهها هستند، از سر قهر و ناراحتی اسلحه هایشان را پرت میکنند و یک نفر می آید اسلحه های اینها همه را جمع میکند! غالب رزمندهها این جوری بودند؟ این یک اشتباه است و این جوری نبود. علتش این است که ما شهادت و شجاعت را گفتیم، اما نقش ولایت را نگفتیم. در آمارهایی که از وصیت نامه های شهدا گرفته شده، به طور متوسط در هر وصیتنامه چهار مرتبه از امام حسین (ع) و چهار مرتبه هم از ولایت فقیه و تبعیت از امام و رهبری حرف زدهاند؛ یعنی در حد امام حسین (ع) به ولایت فقیه اعتنا کردند. اگر روح حاکم بر روایتگری شما، گفتمان ولایت نباشد، حتما جبهه را تعریف نکردید یک چیزهای دیگر را تعریف کردید. شما رفتی برای مردم روایت کنی که به آنها بگویی آن نوری که در جبهه بود که موجب میشد بچه ها برای نماز شب بلند شوند، نور تبعیت از ولایت بود؛ البته نه به این صورت شعاری و بیمقدمه ای که من دارم میگویم، بلکه بالاخره باید هنر روایتگری شما این باشد که با زمینه سازی و
مقدمه سازی به باور مخاطب بنشیند.
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و سـوم (مـتــاسـفـ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و چــهـارم
(مـــرد کـوچـک)
- اشکالی نداره ... من چیز زیادی از اسلام و شیوه زندگی یه مسلمان بلد نیستم ... شما می تونید استاد من باشید ... هنوز نواقص زیادی دارم ولی آدم صبوری هستم ... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه منفی باشه ... لازم نیست نگران من باشید ... من به انتخاب شما احترام می گذارم ...
دستم روی دستگیره خشک شده بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون...
تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ... ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ... سرم رو گذاشتم روی میز ...
- خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟ ...
شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ... می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد ... منتظر کسی بود ...
زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ...
- آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟ ...
خندید ...
- برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ...
و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو...
با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد ...
- سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ...
اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و چــهـارم (مـــرد
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و پــنــجـــم
(جــشــن تــولــد)
بعد از بریدن کیک، پدرم بهش رو کرد و گفت ...
- ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه ...
با دلخوری به پدرم نگاه کردم ... اون هم یه طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد ... مگه اشتباه می کنم؟ ...
لروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت ...
- منم همین طور ... هر چند هنوز نتونستم کاملا شراب رو ترک کنم ... اما اگر بخورم، حتی یه جرعه ... نماز صبحم قضا میشه ...
هر دوی ما با تعجب برگشتیم سمتش ... من از اینکه هنوز شراب می خورد ... و پدرم از اینکه فهمید اونم مسلمانه ... و بعد با حالتی بهم زل زد که ترجیح دادم از پنجره بیرون رو نگاه کنم ...
موقع بدرقه تا دم در دنبالش رفتم ... خیلی سعی کردم چیزی نگم اما داشتم منفجر می شدم ...
- شما هنوز شراب می خورید؟ ...
با چنان حالتی گفت، من عاشق شرابم که ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب ...
- البته همون موقع هم زیاد نمی خوردم ... ولی دیگه ...
یه مکث کرد و دوباره با هیجان گفت ...
- یه ماهه که مسلمان شدم ... دارم ترک می کنم ... سخت هست اما باید انجامش بدم ...
تا با سر تاییدش کردم ... دوباره هیجان زده شد ...
- روحانی مرکز اسلامی بهم گفت ذره ذره کمش کنم ... ولی سعی کنم نمازم قطع نشه و اول وقت بخونم ... گفت اگه این کار رو بکنم مشکل شراب خوردنم درست میشه ...
راست می گفت ... لروی هیتروش، کمتر دو ماه بعد، کاملا شراب رو ترک کرده بود ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی #فانوس_شماره1 قسمت هفتم #ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی مفهوم گفتمان ساز
#هیئت_تراز_انقلاب_اسلامی
#فانوس_شماره1 قسمت هشتم(آخر)
#ضرورت_جریان_سازی_و_گفتمان_سازی
تثبیت ولایت مداری؛ ثمره دفاع مقدس
آیا می دانید اصلیترین فلسفة دفاع مقدس که حضرت امام آن را بیان نفرمودند، چون نمیشد ایشان بگویند و ما باید بگوییم و مقدمات علمی زیادی برای اثبات این مدعا داریم، چیست؟ آقا فرمودند جنگ از الطاف خفیه بود. جنگ چه فوایدی برای ما داشت؟ من میخواهم اصلی ترین فایده را بگویم. اصلی ترین لطف خفیهای که در جنگ بود، تثبیت ولایتمداری در کشور جمهوری اسلامی ایران در میان این مردم آماده برای پذیرش ولایت بود. خیلیها فکر میکنند از اول اوضاع همین جوری بود که مردم این قدر ولایت فقیه را میفهمیدند و این قدر ولایتمدار بودند و این قدر امام را برایش احترام قائل بودند. به هیچ وجه این طور نبود. بنی صدر تظاهرات راه میانداخت؛ حزباللهی ها هم در تهران تظاهرات راه می انداختند، اما بیست درصد بنی صدر نمیتوانستند جمعیت جمع کنند. اما تشییع جنازة شهید بهشتی و 72 تن قصه متحول شد.
اساتیدی به نام شهدا در دانشگاه دفاع مقدس تربیت شدند، بعد آمدند به مردم درس دادند، این وصیتنامه ها درس ولایت فقیه برای مردم بود. حالا اگر ولایت، روح حاکم بر تمام روایتگری شما باشد، یعنی گفتمان ولایت را برای ولایت و دفاع مقدس گفتمان سازی کنید. دیگر هر خاطرهای باید به ولایت ختم شود و ارزشمندترین خاطراتی که شما باید بیان کنید، همان خاطراتی است که بوی ولایتمداری میدهد. شما که نقش ولایت را در میان مفاهیم دینی میدانید؛ شما که خارج از بحث روایتگری و خاطرات دفاع مقدس، نقش ولایت فقیه را در شکل گیری این انقلاب - چه برسد به دفاع مقدس- می دانید. خب اینها را در خاطراتتان بیان کنید. ما با روایتگری فرصتی پیدا میکنیم که گفتمان ولایت را در جامعه حاکم کنیم. حضرت آیت الله العظمی بهجت که رضوان خدا بر او باد پس از اینکه یکی از علماء تعریف می کردند که من از تظاهرات 22 بهمن و حضور پرشور مردم در تظاهرات برای ایشان حرف زدم، فرمودند اینها همه اش از نفس روح الله است. شما میخواهید مثل آقای بهجت ولایت مدارانه صحبت کنید، باید بگویید که آن فداکاری بچه های جبهه ها همه از نفس روح الله است. مثلاً شما بگویید که رزمنده ها خیلی مهربان بودند؛ بچه ها مهربانی را یاد بگیرید! تو را خدا این گفتمانسازی است!؟متأسفانه بعضی از فیلمهایی که برای دفاع مقدس ساخته شده، روح حاکم بر مفاهیمی که دارد انتقال پیدا میکند، ولایی نیست. مثلاً فیلم روزهای زندگی، با گفتمان اخلاقی دارد دفاع مقدس را تبیین میکند، نه با گفتمان ولایی. این دو تا گفتمان است. گفتمان اخلاق منهای ولایت را هم میتوانیم داشته باشیم به نام اخلاق سکولار. شما وقتی از یک ارزش حرف میزنی، این ارزش نورانی، شعاع چه خورشیدی است و ما را به چه مرکزیتی سوق میدهد؟ این را باید جواب بدهی شما نماز را در چه گفتمانی مطرح میکنی؟ من به شما عرض کنم بعضیها نماز را خارج از گفتمان ولایت به مردم یاد میدهند. نماز به این شکلی که در مسجد النبی(ص) خوانده میشود و به علی بن ابیطالب (ع) بی احترامی میشود؟ قرآن بدون عترت مگر ما نمیتوانیم داشته باشیم؟ مگر پیامبر اکرم (ص) سفارش نکرد که این دو تا را از هم جدا نکنید قرآن خواندنی که خارج از گفتمان ولایی است، چه میشود؟ آن وقت به خاطر قرآن، علی بن ابیطالب (ع) را میزنند. حرف خوب شما در چه گفتمانی قابل تفسیر و تحلیل است؟گفتمانی که شما حاکم میکنید، چیست؟ حالا اینها را داری میگویی، درست است، اما این مفاهیم که از متن دفاع مقدس جوشیده و دارید بیان میکنید، مگر آنجا بی سر و صاحب بودند؟ آیا این مفاهیم جز این است که شعاع خورشید ولایت بودند؟ شما هم در روایت گری گفتمان سازی داشته باش و گفتمان ولایت را در بستر تمام مفاهیمی که داری از دوران دفاع مقدس روایت می کنی به مخاطب منتقل کن.
خدایا! ما را جزو ولایتمداران قرار بده. خدایا! ما را جزو تقویت کنندگان، تکثیر کنندگان و ترویج دهندگان
گفتمان ولایت قرار بده.
و صلی الله علی محمد و آله الاطهار.
پایان قسمت #فانوس_شماره 1
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
📎
امام حسین(ع):
مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا
هرکس میخواهد جان خود را در راه ما بذل کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کرده است، با ما کوچ کند.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
⬛️ السلام علیک یا اباعبداللٓه الحسین(ع)⬛️
به مناسبت فرا رسیدن ماه غم اهل بیت(ع) مراسم عزاداری هیئت به شرح زیر می باشد:
🎤 سخنرانان : حجج اسلام مصطفی خادم الحسینی (۵ شب اول) و کمال مروتی(۵ شب دوم) با موضوع : کربلایی شدن راه خروج از مشکلات
🎼 و با مداحی برادران : اسماعیل خادم الحسینی و محمد اسلامی
همراه با برنامه های جانبی شامل:
🚸 مهد کودک جوانه های حسینی
🏧 صندوق قرض الحسنه محسنین
📚 غرفه لوازم التحریر ساخت ایران🇮🇷
📽 پخش کلیپ
و
🔊 شعر(دم) پایانی
📅از امشب : پنج شنبه ۹۷/۰۶/۲۲
🕣 از ساعت : ۲۰:۳۰
مکان : زینبیه(س)
هیئت انصارالمحسن(ع)
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...
هیئت انصارالمحسن(ع) اردکان
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــل و پــنــجـــم (جــش
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت چـهــل و شـشــم
(خــواســتــگـارے)
پدرم هر چند از مسلمان بودن لروی اصلا راضی نبود ... اما ازش خوشش می اومد ... و این رو با همون سبک همیشگی و به جالب ترین شیوه ممکن گفت ...
به اسم دیدن آرتا، ما رو برای شام دعوت کرد ... هنوز اولین لقمه از گلوم پایین نرفته بود که یهو گفت ...
- تو بالاخره کی می خوای ازدواج کنی؟ ...
چنان لقمه توی گلوم پرید که نزدیک بود خفه بشم ... پشت سر هم سرفه می کردم ..
- حالا اینقدر هم خوشحالی شدن نداره که داری خفه میشی ...
چشم هام داشت از حدقه می زد بیرون ...
- ازدواج؟ ... با کی؟ ...
- لروی ... هر چند با دیدن شما دو تا دلم برای خودم می سوزه اما حاضرم براتون مجلس عروسی بگیرم ...
هنوز نفسم کامل بالا نیومده بود ... با ایما و اشاره به پدرم گفتم آرتا سر میز نشسته ... اما بدتر شد ... پدرم رو کرد به آرتا ...
- تو موافقی مادرت ازدواج کنه؟ ...
با ناراحتی گفتم ...
- پدر ...
مکث کردم و ادامه دادم ...
- حالا چرا در مورد ازدواج من صحبت می کنید؟ ... من قصد ازدواج ندارم ... خبری هم نیست ...
- لروی اومد با من صحبت کرد ... و تو رو ازم خواستگاری کرد... گفت یه سال پیش هم خودش بهت پیشنهاد داده و در جریانی ... و تو هم یه احمقی ...
ادامه دارد...
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان گپ👇
http://gap.im/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در آی گپ👇
http://iGap.net/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در ایتا👇
https://eitaa.com/ansarolmohsen
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان بله 👇
ble.im/join/MjJmNWQ1Nm
👥 کانال هیئت انصارالمحسن(ع) در برنامه پیامرسان سروش👇
http://sapp.ir/hansarolmohsen
#انتشار_دهید...