⭕️ شورای مسلمانان بریتانیا «مرکز مانیتور رسانه ای» تشکیل داد
«مرکز مانیتور رسانه ای» که اخیرا توسط شورای مسلمانان بریتانیا تشکیل شده، ضمن ارائه گزارشی در پارلمان این کشور از وجود سوءبرداشت ها و دیدگاه راست افراطی در رسانه های این کشور خبر داد.
🗒 گزارش ارائه شده از رسانه های خبری و چاپی، وجود یک مشکل جدی در شیوه گزارش های منتشر شده در بریتانیا درباره اسلام و مسلمانان را آشکار کرد. بررسی بیش از 10 هزار مقاله و خبر درباره مسلمانان و مسلمان از یک چهارم سال 2018، یافته هایی را در برداشت و نشان داد که 59 % این مقالات دیدگاه های منفی علیه مسلمانان منتشر می کنند و 37% گرایش به راست دارند. و یک سوم مقالات سوءبرداشت درباره مسلمانان ترویج می دهند. «تروریسم» عادی ترین موضوعی است که درباره مسلمانان بیان می شود و 43 % خبرهای کوتاه درباره مسلمانان منفی گرایانه هستند.
http://hawzahnews.com/detail/News/498823
@HawzahNews| خبرگزاریحوزه
💠 حدیث روز 💠
⚠️ اهمیت توجه به خانواده
امام رضا علیهالسلام به نقل از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: 🔻
«أَقْرَبُکُمْ مِنِّی مَجْلِساً یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُکُمْ خُلُقاً وَ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ؛
💞نزدیکترین شما به من در روز قیامت، خوش اخلاق ترین شما و بهترین شما نسبت به اهلش است».
📚 صحيفةالإمام الرضا عليهالسلام، ص 67
•┈┈••✾••┈┈•
@HawzahNews
هدایت شده از رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
این شعر را سید اشرف الدین حسینی (نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول تزار روسیه گفته که بعد از اینکه نیکلا فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود ، بفاصله زمانی کمی خود نیکلا و تمام خانواده اش اعدام شدند و دودمانش بباد رفت .
دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:
با آل علی هرکه درافتـاد، ورافتاد
این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است
این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است
خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است
باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد
حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف
خیل ملَک از نور، طبقها همه بر کف
شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرف
اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد
با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد
اولاد علی شافع یوم عرصاتند
دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند
در روز قیامت همـه اسباب نجاتند
ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد
با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد
کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت
گل در چمن از نام علی یافت طراوت
هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
در روز جزا جایگهش در سقر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد
هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید وغلط کرد و خطا کـرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چهها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد
ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو
از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد
با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد.
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
@rahyafte_com
هدایت شده از شبکه ادیان
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 #اخبار_شبکه_ادیان🗣
🎥«بتکلیا»، نماینده #مسیحیان آشوری در مجلس: اغلب آشوریان جهان، مخالف «تبشیر» هستند.
fna.ir/darykt
#مسیحیت
#مسیحیت_تبشیری
🌐 @adyan8
هدایت شده از شبکه ادیان
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نویسنده اسفار #تورات
با تشکّر از استاد علی صفدری از اساتید گرامی شبکه ادیان بابت تولید و ارسال این محتوا🙏
#شبکه_ادیان
#یهودیت
#مسیحیت
#کتاب_مقدس
🌐 @adyan8
هدایت شده از شبکه ادیان
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از شبکه ادیان
سوال: پدران اولیه کلیسا چه کسانی بودند؟
جواب: پدران کلیسا در سه دسته بندی اصلی قرار میگیرند: پدران رسولی، پدران قبل از شورای نیقیه و پدران بعد از شورای نیقیه. پدران رسولی افرادی مانند کلمنت رم بودند که با رسولان هم عصر بودند و احتمالاً تحت تعلیم آنان بودند؛ ایشان سنت و تعلیم رسولان را ادامه دادند. لینوس، که نام او در دوم تیموتائوس فصل 4 آیه 21 آمده است، بعد از شهادت پطرس اسقف رم شد و کلمنت جانشین او شد. بنابراین، هم لینوس و هم کلمنت روم پدران رسولی محسوب میشوند. اما هیچ نوشتهای از لینوس به جا نمانده، در حالی که بسیاری از نوشته های کلمنت روم تا به امروز باقی مانده است. با شروع قرن دوم، دیگر اثری از پدران رسولی نبود، به جز اندک افرادی که احتمالاً شاگردان یوحنا بودند، مانند پلیکارپ. حکایت است که یوحنای رسول حدود ۹۸ میلادی در افسس جان سپرد.
پدران قبل از شورای نیقیه کسانی بودند که بعد از دوران پدران رسولی و قبل از شورای نیقیه (در ۳۲۵ م) میزیستند. ایرینیوس، ایگناتیوس و ژوستین شهید از پدران قبل از شورای نیقیه هستند.
پدران بعد از شورای نیقیه، کسانی هستند که پس از شورای نیقیه (در ۳۲۵ م) زندگی می کردند. این پدران، افراد برجستهای نظیر آگوستین، اسقف هیپو، که اغلب به خاطر کارهای بزرگ او در آموزۀ کلیسا، او را پدر کلیسای کاتولیک رومی می نامند؛ کریسوستوم که بخاطر مهارت سخنوری عالی خود به «زرین دهان» معروف بود؛ و یوسبیوس، که یک سال قبل از شورای نیقیه، تاریخ کلیسا را از تولد عیسی تا ۳۲۴ م به رشتۀ تحریر درآورد. او را جزو پدران پس از شورای نیقیه به حساب میآورند زیرا تاریخ خود را تا قبل از برگزاری شورای نیقیه ننوشت. از پدران پس از شورای نیقیه میتوان جروم را نام برد که عهد جدید یونانی را به لاتین قدیم و عامیانه ترجمه کرد و امبروس که تا حد زیادی مسئول مسیحی شدن امپراتور کنستانتین بود.
پدران کلیسا چه اعتقادی داشتند؟ پدران رسولی به اعلام پیغام انجیل توجه زیادی نشان میدادند، همانطور که خود رسولان این کار را می کردند. آنها علاقمند به تنظیم کردن آموزۀ الهیاتی نبودند، زیرا انجیلی که از رسولان فراگرفته بودند، کاملاً برایشان کافی بود. پدران رسولی به اندازۀ رسولان نسبت به ریشه کن کردن و افشا نمودن هر گونه تعلیم غلط که در کلیسای اولیه ظاهر شده بود، اشتیاق داشتند.
پدران قبل از شورای نیقیه نیز سعی کردند که روی حقیقت انجیل ایستادگی کنند، اما آنها یک نگرانی دیگر هم داشتند. در زمان آنها نوشته های جعلی بسیاری وجود داشت که ادعا می شد به اندازۀ نوشته های پولس، پطرس و لوقا معتبر است. پدران قبل از شورای نیقیه زمان زیادی را صرف دفاع از ایمان مسیحی در برابر تعالیم غلط کردند و این به شروع شکل گیری آموزۀ مورد پذیرش کلیسا شد.
پدران پس از شورای نیقیه ماموریت دفاع از انجیل در برابر انواع بدعتها را به انجام رساندند، بنابراین، پدران پس از شورای نیقیه به شیوه های دفاع از انجیل بیشتر و بیشتر علاقمند شدند و علاقۀ کمتری نسبت به انتقال انجیل به شکلی واقعی و خالص نشان دادند. بدین سان، آنها از راست دینی که مشخصۀ پدران رسولی بود دور شدند. این عصر الهی دانان و بحث بی پایان پیرامون موضوعات اسرار آمیز بود، نظیر این بحث که «چند فرشته می توانند روی یک سوزن برقصند؟».
هیچ کدام از پدران کلیسا کامل و بی نقص نبودند، برخی از ایشان باورهایی داشتند که اکثر مسیحیان امروز آن را غلط می دانند. آنچه در نهایت به الهیات کاتولیک رومی انجامید، در نوشته های پدران پس از شورای نیقیه ریشه دارد. منبع:https://www.gotquestions.org
یوسبیوس Eusebius
نویسنده : محمد صادق احمدي
برای آشنایی با هر مفهومی نخستین نکتهای که باید رعایت شود بررسی سابقه و گذشته آن است. مثلا برای مطالعه دوران زندگی رسولان اولیه مسیحیت و جدالهای ایشان و شناخت فضای عمومی حاکم بر کلیسای مسیحی در صدر مسیحیت نمیتوان از کتاب اعمال رسولان غافل شد یا مثلا برای بررسی سیره عملی و گفتاری مسیح بدون توجه به انجیلهای موجود، تحقیق سختی را پیش رو داریم. از این رو مراجعه به نوشته های تاریخی هر موضوعی برای تحقیق در مورد آن، ضروری به نظر میرسد.
در مورد تاریخ کلیسای مسیحی نیز مورخان کتابها و رسالههای فراوانی نگاشتهاند اما در این بین شخصی که تاریخ کلیسای دستنوشته او برای پژوهندگان صدر مسیحیت دارای اهمیت بسزایی است یوسبیوس[1] (اسقف قیصریه) است که در این نوشتار به بررسی اجمالی زندگی و تبیین آثار و افکارش پرداخته میشود.
یوسبیوس: برده پامفیلوس[2]
یوسبیوس در حوالی سال 260 میلادی در فلسطین دیده به جهان گشود. رویارویی او با متون الهیاتی و دینی به این صورت بود که نخست با شخصی بنام پامفیلوس آشنا شد. پامفیلوس که در سال 309 یا 310 میلادی کشته شد مسئول کتابخانه اریگن در قیصریه بود.
یوسبیوس تحت نظر و هدایت پامفیلوس در کتابخانه قیصریه مشغول تحقیق و بررسی بود و بحدی به استادش علاقهمند بود که نام او را بر خود گذاشت و به یوسبیوس پامفیلی ملقب گشت.
یوسبیوس تا سال 313 همچنان به تحقیقات علمی مشغول بود تا اینکه در این سال اتفاقات مهمی برای یوسبیوس و دنیای مسیحی رخ داد.
یوسبیوس: ستاینده امپراطوران
حادثه نخست این بود که در سال 313 میلادی پس از نبردهایی که بین امپراطوران رومی رخ داد و پس از پیروزی کنستانتین و شریکش، فرمانی مبنی بر آزادی مذهب صادر شد و مسیحیت در عداد دیگر ادیان رسمی امپراطوری شناخته شد.[3]در این بین یوسبیوس به کنستانتین علاقه مند شد. زیرا او را ناجی مسیحیت میدانست؛ مسیحیتی که تا پیش از این گرایش به آن جرم محسوب میشد. البته خوشحالی مسیحیان در اینجا متوقف نشد و در سال 323 مسیحیت تنها دین رسمی امپراطوری شناخته شد.
جریان دومی که برای پامفیلی! رخ داد، انتصاب او به عنوان اسقفی قیصریه بود.
البته پس از طی این مراحل که برای اوزبیوس خوشایند بود به ناگاه حادثهای که اوزبیوس را بسیار میآزرد این شاد کامی را از او گرفت.
محکومیت نهضت آریانیزم و اوزبیوس
با رسمی شدن مسیحیت به فرمان امپراطور، دین یکدفعه و به صورت ناگهانی رشد چشمگیری کرد و بعضا از مسیر اصلی نیز خارج شد؛ زیرا کنترل جامعه عظیم دینی نوپا که به اصطلاح یک شَبِه بوجود آمده بود با ابزارهای پیشین که برای هدایت یک اقلیت مخفی هماهنگ شده بود امری سخت و بلکه غیر ممکن بود.
یکی از جریاناتی که در زمان اوزبیوس در اثر رشد ناگهانی جامعه مسیحی بروز کرد و نه تنها جامعه آن روز مسیحی بلکه جهان مسیحیت را تاکنون نیز لرزانده است جریان نهضت آریوس است که بعدها به آریانیزم مشهور شد.
مختصری از جدال آریوس
نزاع از اینجا شروع شد که الکساندر، اسقف اسکندریه برای کشیشان خود در مورد «سر تثلیث در توحید» موعظه میکرد. کشیش آریوس اعتراض کرد و گفت: این سخن سر از چند خدایی در میآورد. زیرا اسقف گفته بود: «خدا همیشه هست، پسر همیشه هست و پسر بدون تولد در پدر حضور دارد.»
هدف آریوس اثبات بسیط بودن و یگانگی خدایی بود که چون روح محض بود نمیتوانست با جهان مادی ارتباط مستقیم داشته باشد. بنابراین طبق نظر آریوس وجود یک واسطه ضروری بود. این واسطه همان پسر بود که هرچند قبل از شروع زمان به وجود آمده بود ولی یک مخلوق بود و موجودی واسطه و جدای از پدر بود.[4]
اما الکساندر آرام ننشست و آریوس را از شهر اخراج کرد. آریوس خود در نامهای طولانی و گلایهآمیز از ستمهای کلیسا میگوید: ...اسقف سر و صدای زیادی درباره ما به راه میاندازد و به سختی ما را آزار میدهد... یوسبیوس، برادر شما در قیصریه، تئودتوس، آیتیوس و همه اسقفان شرق، اناتیما(ملعون)اعلام شدهاند؛ زیرا ایشان میگویند: خدا بدون آغاز در پسرش وجود داشته است... ما مورد آزار قرار میگیریم چون میگوییم پسر آغازی داشت اما خدا بدون آغاز است. این واقعا علت آزار ماست. همچنین به سبب اینکه میگوییم او از عدم پدید آمده است...[5]
اما اکثر روحانیون، خصوصا در شرق از پذیرفتن اعتقادنامه سرباز زدند[6] و صدور اعتقادنامه، پایان کار آریوس و آریانیزم نبود. قسطنطین سه سال پس از پذیرش احکام شورای نیقیه، نظرش تغییر کرد و آریوس را از تبعید فرا خواند و تا پایان دورانش از گروه مخالف شورای نیقیه حمایت کرد. امپراطوران بعدی، دیدگاههای متفاوتی داشتند و نظرات متفاوت آنها بر زندگی کلیسا تاثیر میگذاشت ولی بیشتر آنها آریوسی یا نیمه آریوسی بودند.[7]
یوسبیوس که در این نزاع مثل اکثر روحانیون جانب آریوس را گرفته به شدت محکوم شد و آزار و اذیت فراوانی متحمل شد اما از اعتقاد خود رجوع نکرد.[8]
سرانجام مورخ بزرگ
پس از نزاعهای بوجود آمده در نیقیه و هتک حرمتهای اعمال شده از طرف جناح ضد آریوسی که در نهایت به اخراج یوسبیوس از شورای انطاکیه انجامید او راه انزوا در پیش گرفت و تا زمان مرگش یعنی سال 314 در قیصریه در منصب خود باقی ماند.
آراء یوسبیوس
یوسبیوس به علت حضور در دورهای سرنوشت ساز، یعنی دوران شکوفایی مسیحیت و ظهور پدران مسیحی که هر یک صاحب اندیشههای چالشی خاص خود بودند از نظریات مهمی برخوردار است که برخی از بحث برانگیزترین این اندیشهها از این قرار هستند:
1- امپراطور به منزله نماینده خدا: یوسبیوس که مدح مسیحیت رسمی را نسبت به کنستانتین مینوشت، او را در کتاب تاریخ امپراطوری با عنوان محبوب عزیز خدا توصیف کرده و مخالفت با او را مخالفت با خود خدا خوانده است. به نظر یوسبیوس امپراطور که رئیس حکومت بود، در عین حال نماینده مسیحیت نیز بود.[9]
البته به این دیدگاه یوسبیوس انتقادهای فراوانی وارد شده. مثلا رابرت وورست در کتابش در انتقاد به ایمانی که یوسبیوس از کنستانتین روایت کرده، میگوید:
یوسبیوس، اسقف قیصریه در ابتدای قرن چهارم، نخستین و بزرگترین مورخ کلیسای قدیم بود. او علاقه خاصی به کنستانتین داشت و منزلت جدید کلیسا تحت حکومت کنستانتین را نشانه عنایت الهی میدانست. نوکیشی کنستانتین اصولا امری معنوی نیست بلکه جنبه نظامی دارد. هدف کلی یوسبیوس این است که کنستانتین را مسیحی معرفی کند. اما کسی که با دقت متن نامه یوسبیوس را بخواند، مشاهده می کند که یوسبیوس با مهارت ( واحتمالا با دقت ) پرستش خورشید پیروز از سوی کنستانتین را با ایمان به مسیح در هم آمیخته است :
«کنستانتین به سبب افسونهای شرورانه و مسحور کنندهای که آن ستمگر (ماکسنتیوس) مجدّانه به کار میبرد به این نتیجه رسید که به کمکی بیشتر -از آنچه نیروهای نظامیاش میتوانست پیوسته برای او فراهم کند- نیاز دارد بنابراین او در جست و جوی کمکی الهی برآمد ....»[10]
2- حمایت از آریانیزم (یگانگی خدا): یوسبیوس پس از جریان آریانیزم همانند بسیاری از الهیدانان غرب و شرق امپراطوری از آریوس حمایت کرد. البته در شورای نیقیه از این حمایت خود دست برداشت اما با توجه به نامهای که پس از این برای اعضای کلیسایش نوشت اکراهی بودن این تغییر موضع را روشن میکند. تونی لین مسیحی در کتابش این واقعیت را اینگونه روایت میکند:
«...اما تایید و امضای اعتقادنامه نیقیه از سوی او با اکراه و تلخکامی و حتی تزویر انجام شد. نامه وی به کلیسایش در قیصریه که به دست ما رسیده است نشان میدهد که او سعی میکند اعمال خود را برای اعضای کلیسایش توضیح دهد تا مبادا در مورد او شایعاتی پخش شود. او در توجیه اینکه چرا اعتقادنامه نیقیه را امضا کرده است تفسیرهایی از این اعتقادنامه ارائه میدهد که محتوای واقعی اعتقادنامه را از اساس تحریف میکند...»[11]
نکته جالب اینجاست که تونی لین پیش و پس از نقل این متن، از یوسبیوس به عنوان یک تاریخ نویس و نه الهیدان یاد میکند؛ در حالیکه گویا فراموش کرده که یوسبیوس، همانطور که خود تونی لین معرفی کرده[12]، از ابتدای جوانی غرق در پژوهشها و تحقیقهای الهیاتی است.
3- حمایت از آراء اریگن (الوهیت پایینتر پسر): یوسبیوس همانند استادش پامفیلوس از ستایندگان پرشور اریگن بود و از آنجا که اریگن به سبب ارائه نظریه الوهیت پایینتر مسیح توسط کلیسا بدعتگذار معرفی شده بود این دو به اتفاق هم، دفاعیهای در مورد اریگن نوشتند.[13]
4- سند انجیل: یوسبیوس در واقع قدیمیترین نقلی که راجع به سند انجیل و عهد جدید وجود دارد را ثبت کرده اما این ثبت او نیز چندان فایده ای ندارد. زیرا نقل او از پاپیاس است که دو قرن با او فاصله دارد و این نقل او در عمل بیاعتبار است و علاوه بر این نکته نقادان جدید از جهت دیگری این سندیت را زیر سوال برده اند. ایشان میگویند:
«گفته پاپیاس نمیتواند بر این انجیل منطبق باشد. لغت شناسان گفتهاند که این انجیل در اصل باید به زبان یونانی نوشته شده باشد و انجیلی که پاپیاس از آن خبر میدهد به زبان عبری نوشته شده و از انجیل عبری متی هیچ نشانی در دست نیست.»[14]
آثار مورخ
یوسبیوس همانگونه که در مقدمه اشاره شد تاریخنویس بزرگی برای کلیسا محسوب میشود اما علاوه بر این دارای تالیفات ارزشمند دیگری نیز هست که به برخی از موثرترین آنها اشاره میشود:
1- تاریخ کلیسا: این کتاب مهمترین اثر او بشمار میرود که در آن رشد و توسعه کلیسا را از ابتدای پیدایش تا سال 324 تشریح میکند. این اثر وی بدین جهت ارزشمند تلقی میشود که شواهد و اطلاعات بسیاری در آن وجود دارد که در صورت عدم نگارش به دست ما نمیرسید.
او دو کتاب تاریخی دیگر بنامهای وقایع نامه و شهیدان فلسطین نیز نوشته که متعلق به دوران جفای امپراطوران روم است.
ناگفته نماند که نکته مهمی که از یوسبیوس در تاریخ کلیسا ثبت شده، گواهی بر تعداد انجیلها، نحوه رسمی شدن آنها و مسائلی از این دست میباشد[15] هرچند این شهادتهایی که او برای مطالبش میآورد با فاصله دو قرنی است و تاکنون پس از 17 قرن دقیقا مشخص نشده که یوسبیوس چگونه این مطالب را روایت کرده است.
2- زندگی کنستانتین: او در این کتاب و چند کتاب دیگر که در مورد کنستانتین نوشته به حمایت بیحد و حصر از کنستانتین پرداخته و او را نماینده خدا در زمین معرفی کرده است.
3- آمادگی انجیلی: او در این کتاب معجزات مسیح را بوسیله تواتر در روایت اثبات میکند و مدعی میشود که داستانها و خوارق عادتی که از مسیح نقل میشود حقیقت دارد. زیرا ممکن نیست انسانهای زیادی حاضر به جان باختن برای موضوعی باشند که حقیقت ندارد.[16]
4- زندگینامه اریگن و دفاعیه از او: یوسبیوس در کتاب زندگینامه اریگن میگوید که او بیش از دو هزار عنوان کتاب نوشته و هدف از آثار او را تبیین میکند.[17]در دفاعیهای هم که به کمک پامفیلوس نوشته از آراء اریگن دفاع میکند.
منابع :
[1] -یوسبیوس ، ائوزبیوس ، اوزبیوس
[2] - لین ، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی ، روبرت آسریان ، تهران ، نشروپژوهش فرزان روز ،چاپ سوم ،1386، ص 44
[3] - ناس،جان بی؛تاریخ جامع ادیان،علی اصغر حکمت،تهران،انتشارات علمی فرهنگی،چاپ 13،1382، ص 633
[4] - گریدی،جوان ا؛مسیحیت و بدعتها،عبدالرحیم سلیمانی ار دستانی،قم ،موسسه طه ، 1384 ، چاپ دوم ،صفحه 148 و149
[5] - وان وورست ،رابرت ای ؛ مسیحیت از لابلای متون ، جوادباغبانی وعباس رسول زاده ،قم ،موسسه امام خمینی ،1384 ص 172
- [6] تاریخ تفکر مسیحی ، ص 53
[7] - مسیحیت و بدعت ها ،ص 151
[8] - تاریخ تفکر مسیحی ، ص 47
[9] - مسیحیت و بدعت ها ، ص 131
[10] - مسیحیت از لابلای متون ، ص 134 - 135
[11] - تاریخ تفکر مسیحی ، ص 47
[12] - همان ،ص 44
[13] - همان ،ص 45
[14] - ODC.P.859
[15] - پیترز، اف ای ؛ یهودیت ، مسیحیت و اسلام ، حسین توفیقی ، قم ، دانشگاه ادیان و مذاهب ، 1384 ، ج 2 ، ص68 تا76
[16] - همان ،ص 74
[17] - کونگ،هانس؛ متفکران بزرگ مسیحی ، گروهخ مترجمان ، قم ، دانشگاه ادیان و مذاهب ، سال 1386 ،ص58