eitaa logo
هر روز با شهداء🌷
1.5هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
روایتی از زبان همسر شهید مدافع حرم مهدی ثامنی‌راد آقا مهدی دانشجوی کاردانی مربی جنگ افزار دانشگاه امام حسین علیه‌السلام بود. وقتی به خواستگاری آمد، گفت از نظر مادی هیچ چیز ندارم، من چون به لحاظ اعتقادی ایشان را خیلی قبول داشتم گفتم: «مادیات برایم مهم نیست، در زندگی چیزهای دیگری می‌خواهم که در وجود شما می‌بینم.» در همان جلسه اول خواستگاری طی 20 دقیقه‌ای که با هم صحبت کردیم حدود یک ربعش دربارۀ شهدا حرف زدیم. ایشان تأکید داشت که من دوست دارم شما به اعتقادات من احترام بگذارید. آدم متدین، دین‌دار، خوش اخلاق و مردمی‌ای بود. خیلی به ایتام اهمیت می‌داد. همیشه تأکید داشت و در وصیتنامه‌اش نیز آورده است که دست بر سر یتیم کشیدن عاقبت به خیری دارد. زندگی‌اش در اردوی جهادی، سفر زیارتی برای ایتام و کمک‌رسانی خلاصه می‌شد. بارها افرادی را برای اولین بار به سفرهای زیارتی برده بود. هر شب 2 رکعت نماز می‌خواند، وقتی جواب خواستگاری مثبت شد از من هم خواست این 2 رکعت نماز را بخوانم. گفت این نماز به نیابت از حضرت زهرا علیهاالسلام برای سلامتی حضرت صاحب الزمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است که اگر این را بخوانی شبت را با آرامش به صبح می‌رسانی. خیلی شغلش را دوست داشت. زمانی که در سوریه جنگ شد کاملا در جریان اوضاع آنجا بود و خیلی دوست داشت سوریه برود. زمانی هم که تصمیمش را برای رفتن قطعی کرده بود، همۀ اطرافیان و دوستانش گفته بودند که تو یک دختر هفت ماهه داری، حتی فرمانده‌اش نیز گفته بود که با وجود دخترت نرو، اما مهدی در جواب گفته بود برای مواظبت از بچۀ من، مادرم و همسرم هستند ولی مثل بچۀ من در سوریه زیاد هستند. عاشق شهدا و شهادت بود. می‌گفت: «دوست دارم تا می‌تونم خدمت کنم و بعدش خدا مرگم رو در شهادت قرار بده.» واقعاً لایق شهادت بود. تنها چیزی که می‌توانست مزد آن همه خوبی باشد شهادت بود. رابطه‌اش با شهدا و خانواده‌های آنها عالی بود. هر جا خانواده شهیدی می‌دید بسیار تکریم می‌کرد و برایشان ارزش احترام زیادی قائل بود. پدربزرگ و مادربزرگم که پدر و مادر شهید بودند، آنقدر این سال‌ها از مهدی محبت دیده بودند که الان می‌گویند داغ مهدی برای ما خیلی سنگین‌تر از داغ پسر خودمان است. وقتی گلزار شهدا می‌رفتیم، اول شهدای گمنام را زیارت می‌کرد. بعد سر مزار سایر شهدا می‌رفت. ارتباط خاصی با شهدای گمنام داشت. کتاب زندگی نامۀ شهدا را زیاد مطالعه می‌کرد. همیشه می‌گفت: «اگه من شهید شدم برای من مراسم سوم، هفتم و چهلم نگیرید؛ برای من یادواره شهدا بگیرید تا از همۀ شهدا یاد بشه.» بعد تولد فاطمه سلما به حدی درگیر کارها بودم که حتی تلویزیون تماشا نمی‌کردم. اهل تلفن همراه و فضای مجازی هم نبودم و از اوضاع و احوال سوریه بی‌خبر بودم. چون نمی‌خواست اضطراب و استرس داشته باشم، از وضعیت آنجا چیزی برایم نمی‌گفت.
قسمتی از وصیت نامه شهید راستی که صحبت و درددل زیاد است ولی نه این حقیر مجال نوشتن دارم و نه این جا دل و جان فرصتی می دهد که از کربلایی بودن دل کند و آن را توصیف کرد. چند خواهش دارم؛ یکی این که نماز اول وقت که گشایش از مشکلات است. دوم: صبر و تحمل سوم: به یاد امام زمان (عج) باشیم. در آخر از همه دوستان درخواست دارم که بنده را حلال کنند. اگر در فرصتی باعث آزرده شدن دل شما شدم، از من بگذرید. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
نحوه شهادتشون از زبان دوستان و هم‌رزمان شهید شب عملیات چشمانش خیلی زیبا شده بود. در ساختمانی منتظر شروع عملیات بودیم، گفتند: «نماز بخوانید تا حرکت کنیم.» وقتی وضو گرفت پرسیدم: «چشمات خیلی قشنگ شده مهدی، چه کار کردی؟» لبخند زد و گفت: «سرمه کشیدم.» عملیاتی که قرار بود انجام دهیم سه محور داشت. محوری که مهدی در آن حضور داشت موفق شده بود، ولی چون عملیات از قبل لو رفته بود، داعش ما را دور زده و در محاصره افتاده بودیم، کار گره خورده بود و موفقیت ما در آن محور بی ثمر شده بود. در محور کناری درگیری شدید شد، با مهدی برای کمک به آنها رفتیم. در یک ساختمان زمین‌گیر شدیم که حجم آتش زیادی تهیه کنیم تا بچه‌ها بتوانند برگردند. تک تیرانداز ملعون داعشی، بچه‌ها را از ساختمان‌های روبرو می‌زد. مهدی عرض ساختمان را دوبار رفت و برگشت تا محل اختفای تک تیرانداز را پیدا کرد. آر پی جی را آماده کرد؛ بلند شد و نشانه رفت. در چشمان زیبایِ سرمه کشیده‌اش نفرت و کینۀ دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دیدم. دستش را روی ماشه برد تا بزند، اما غافل از اینکه آن تکفیری ملعون، مهدی را زودتر دیده و نشانه رفته است. قبل از اینکه مهدی شلیک کند، یک گلوله بالای پیشانی‌اش خورد و پیکر تنومندش چون سروی که تبر خورده باشد افتاد. گلوله مجال پلک زدن هم به او نداد و همان لحظه به شهادت رسید و دعای ایتام سوری که همیشه مورد عنایت مهدی بودند در حقش به اجابت رسید. خواستیم او را به عقب بیاوریم که دوباره شلیک کرد و یک تیر هم به پایش خورد. حجم آتش خیلی زیاد شد. به دلیل شرایط منطقه دستور عقب‌نشینی صادر شد و توان برگرداندن او را نداشتیم. خود را به سختی به عقب رساندیم و مهدی و تعدادی دیگر از شهدا همانجا ماندند و به رسم تأسی گمنامان پیوستند و دشمن تکفیری پیکرهای آن را مبادله نکرد و تحویل نداد.😭😭
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی یک قطره اشک 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ چیزی نگفتم دنبال حرفش را گرفت «حالا خدا خواسته مشرف شدم مکه و مدینه، نرفتم که اسم عوض کنم، رفتم زیارت توفیقی بوده نصیب شده.» دقیق شد تو صورتم گفت :«خوب گوش بده ببین چی می خوام بگم من یک بسیجی ام، فرض کن که تو جبهه چند نفری هم زیر دست من بودند " 1 ". مثل همین شهید صداقت " ۲. و شهدای دیگه، خودت رو بگذار جای همسر اونا که یک کسی با شرایطی که گفتم، رفته مکه و ،برگشته حالا هم طاق بسته، شما از اون جا رد بشی با خودت چی میگی؟ اون هم تازه با چند تا بچه ی کوچیک؟» باز چیزی نگفتم. پرسید: «نمیگی: ها شوهر ما رو کشتن خودشون اومدن رفتن مکه همین رو نمی گی؟» ساکت بودم قسمم داد جوابش را بدهم و راست هم بگویم سرم را انداختم پایین کمی فکر کردم آهسته گفتم:« شما درست میگی» انگار گرم شد گفت: «اگر یک قطره اشک از چشم یتیم بریزه می دونی خدا با من چیکار می کنه زن؟ اطاق بستن یعنی چی؟ مراسم چیه»؟» وقتی دید قانع شدم گفت:« حالا هر کس می خواد بیاد خونه ی ما قدمش رو چشمهامون،ما خیلی هم خوب ازشون پذیرایی می کنیم.» تا سه روز مهمان ها همین طور می آمدند و می رفتند ما هم پذیرایی می کردیم. پاورقی ۱ - تا بعد از شهادت آن بزرگوار نمی دانستم که در جبهه مسؤولیت دارد ۲ _از شهدای محله طلاب،مشهد،که همسایه ی ما بود. 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هزینه ی سفر حج 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ بعد از سه روز ،گوسفندها را هم کشتند خرج دادند و همه را دعوت کردند. تو این مدت جالب تر از همه این بود که هر کس می آمد خانه مان، تازه می فهمید حاج آقا رفتند مدینه و مکه. صادق جلالی رفته بود مکه وقتی برگشت با همسرم رفتیم .دیدنش خانه شان آن ،موقع در کوی طلاب بود. قبل از این که وارد بشویم توی راهرو چشمم افتاد به یک تلویزیون رنگی،با کارتن و بند و بساط دیگرش بعد از احوالپرسی و چاق سلامتی، صحبت کشید به سفر حج او و اینکه چه کارهایی کرده و چه آورده و چه نیاورده می خواستم از تلویزیون رنگی سؤال کنم اتفاقاً خودش گفت:« از وسایلی که حق خریدنش رو داشتم فقط یک تلویزیون رنگی آوردم» گفتم :«ان شاء الله که مبارک باشه و سالهای سال براتون عمر کنه.» خنده ی معنی داری کرد و گفت:«اون رو برای استفاده ی شخصی نیاوردم» «پس برای چی آوردین؟» «آوردم که بفروشم و فکر می کنم شما هم مشتری خوبی باشی آقا صادق» «چرا بفروشین حاج آقا؟» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی هدیه های شخصی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ گفت: «راستش من برای این زیارت حجی که رفتم یک حساب دقیقی کردم، دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده شانزده هزار تومان شده» مکث کرد. ادامه داد:«حالا هم می خوام این تلویزیون رو به همون قیمت بفروشم که پولش رو بدم تا خدای نکرده مدیون بیت المال نباشم» ساکت شد. انگار به چیزی فکر کرد که باز خودش به حرف آمد و گفت:« از تو بازار هم خبر ندارم که قیمت اینا چند هست.» مانده بودم چه بگویم بعد از کمی بالا و پایین کردن ،مطلب ،گفتم :«امتحانش کردین حاج آقا؟» «صحیح و سالمه.» گفتم:« من تلویزیون رو میخوام ولی تو بازار اگر قیمتش بیشتر باشه چی؟» گفت: «اگر بیشتر بود که نوش جان تو اگر هم کمتر بود که دیگه از ما راضی باش.».... تلویزیون را با هم معامله کردیم به همان قیمت شانزده هزار تومان، پولش را هم دو دستی تقدیم کردم به سپاه ،بابت خرج و مخارج سفر حجش. الان سال ها از آن جریان می گذرد هنوز که هنوز است گاهی،همسرم از آ ن خاطره یاد میکند و از حساسیت زیاد شهید برونسی نسبت به بیت المال. سید کاظم حسینی یکی بار با هم آمدیم مرخصی، او رفت دنبال کارش و من هم رفتم خانه، به قول معروف خستگی راه هنوز تو تنم بود که آمد سروقتم،گفت« استراحت دیگه بسه.» گفتم:« خیره ان شاء الله جایی می خوایم بریم؟» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
_._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله‌ ‌ الرّحمن الرّحــــــیم✨ ❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز می‌کنیـم 🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ‌اَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَ‌مُوسَـی‌اَلرِضَـا اَلمُرتَضـی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری 🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ 🌴اللّـــهُـم‌َّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪ‌َ_اَلْفَــــــــــرَجْ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
۩کانال‌ادعیه‌و‌مناجات‌صوتی﷽۩1_1082963901.mp3
زمان: حجم: 1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
⚘﷽⚘ ❣هر لذتی که ... لذت دیدار تـ❤️ـو ؛ نمی شود سلام حضرت دلبـ❤️ـر .... ✋☀️السلام علیک یا ایُّهاالوَلیُّ النّاصِحُ ✋☀️السلام علیک یا سفينةَ النَّجاةَ 🥀 ❤️ 🌸لیّن قلبی لولیّک اے قیام ڪنندهٔ بـہ حق! جہــاڹ انتظار قدومت را می کشد چشمماڹ را بہ دیده وصاڸ روشڹ ڪڹ اے روشڹ تر از هر روشنایی 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرج 🌹🍃🌹🍃🍃🍃🍃🍃🌹 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷
🌹شهـــید علی اکبر توکلی: به تمام ضد انقلابيون و فرصت طلبان بگوييد که اين انقلاب اسلامی بوده و هميشه اسلامی باقی خواهد ماند و تا زمانی که يک مسلمان روی زمين است، مبارزه است و اين مبارزه بی امان تا نابودی کفر و شرک و نفاق ادامه خواهد داشت. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._ 🇮🇷به کانال هر روز با شهدا بپیوندیم🇮🇷