eitaa logo
🌷هر روز با شهداء🌷
1.4هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
25 فایل
امام خامنه‌ای حفظه الله : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. ۱۳۷۶/۰۲/۱۷ اللهم ارزقنا شهادة في سبيلك #شما_به_دعوت_شهداء_اینجایید_خوش_آمدید آدرس مدیر کانال برای انتقادات وپیشنهادات @s_m_najaf کپی با ذکر صلوات آزاد ♧
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مغفوری پایش به زمین بند نبود، یک جوری انگار از زمین بالاتر راه می‌رفت، اهل عرفان و کشف و کرامات بود، از آن کرامت‌هایی که انگار فقط به آدم‌های خوب و گمنام می‌دهند، از همان‌ها که پای یک معامله انگار از خدا گرفته بود. دائم الوضو بود و در قنوت دعای کمیل را می‌خواند، همان قنوت که ما به زور دعای فرج می‌خوانیم. او نیز در گلزار شهدای کرمان آرام گرفته است. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
🌺در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شد عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی است. وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند، او یک فرش ساده مانند حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟ در جواب می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
خاطرات شهدای مدافع حریم حرم قم سال 73با هم تو یه گردان تو شمالغرب بودیم۰  یه روز فرماندهی تیپ گفت برای تعقیب اشرار باید به بالای ارتفاع شیخان برویم۰  تقریبا صبح اول وقت راه افتادیم۰  تا بالای کوه بریم وبرگردیم تقریبا ساعت چهار عصر بود۰ در برگشت شیب کوه زیاد بود وبه بچه ها فشار زیادی اومد ۰ تو دویست متر آخر بود دیگه هیچ کس حال نداشت۰  حاج محمود به من گفت حال داری تا سر جاده مسابقه بدیم۰  منم به خاطر اینکه تنها نمونه گفتم باشه۰  فرمانده وقت گردان مون هم اومد ۰ وقتی شروع کردیم به دویدن همه روحیه گرفته بودند۰ وقتی رسیدیم تازه محمود لب جاده شروع کرد به مبارزه (کاتا)این کاراش،خیلی روحیه بود و خستگی بچه هارو در آورد۰ حاج محمود هاشمی در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها در عملیات آزادسازی شهر های شیعه نشین نوبل و الزهرا به درجه رفیع شهادت نایل شدند۰ ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
احترام به مادر محمود، علاقه زیادی به مادر داشت. در دوران بیماری مادرش، مثل پروانه به دورش می‌گشت، شهادت حق او بود. خوش اخلاق و مهربان بود. دائماً خانواده و برادرها و خواهرانش را دور هم جمع می‌کرد. خوشحالم که فرزندم به آرزویش رسید. مرگ حق است و کل نفس ذائقه الموت اما چه زیباست که انسان با شهادت برود و شهادت نصیب همه نمی‌شود. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
ميني رزمنده» لقبي بود كه در دوران دفاع مقدس به شهيد محمود هاشمي داده بودند. رزمنده‌اي كه با وجود سن كمش رفت تا خود را به قواره يك مدافع اسلام ناب محمدي برساند. «ميني رزمنده» سال‌ها بعد هم بار سفر بست. رفت تا اين بار هم مدافع حرم و اسلام شود. ...شهيد مدافع حرم محمود هاشمي يكي از همان سربازان گمنامي بود كه شهرت را در شهادت جست. سربازي امام زمان هم براي مردان مدافع حرم عالمي دارد. تك‌تيراندازي كه با 15گلوله 14 داعشي را هلاك كرد و در آخرين لحظات شليكش آسماني شد ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️. شهید هادی ثنایی مقدم در تاریخ 11تیر 1351 در شهرستان لنگرود بدنیا آمد.این نوجوان بسیجی در تاریخ 1365/10/23 در منطقه عملیاتی شلمچه به فیض شهادت نائل آمد اما هیچوقت پیکرش به زادگاهش بازنگشت.به گفته عکاس این عکس، فردای روزی که این عکس گرفته شد، در راه بازگشت به منطقه به علت عبور تانک از روی شهید، دیگر از پیکر شهید چیزی باقی نمانده بود.همرزمان شهید از انتقال پیکر شهید به کنار جاده برای آمبولانس های ویژه مجروحین خبر دادند ولی به یکباره جنازه هادی ناپدید شد و برنگشت.تا آن روز همرزمان شهید احتمال میدادند خمپاره ای کنار هادی اصابت کرده است ❤️❤️❤️.تابلوی این عکس در اتاق حضرت آقا قرار دارد و آقا علاقه خاصی به این عکس دارند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ 🌷 شهید مجید زین الدین فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشکر 17علی‌بن ابیطالب(ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درسال 1343ه ش در تهران متولد شد و در خانواده ای مبارز تربیت گردید. مجید بیش ازسیزده سال نداشت که با کمک برادرش شهید مهدی زین الدین به انتشار اعلامیه ها و نوارهای امام مدظله که پدرش در اختیارش قرار می داد پرداخته و در درگیری های خیابانی و تظاهرات در شهر مقدس قم شرکت فعال می نمودند. 🌸شهید مجید زین الدین درلشگر 17علی بن ابیطالب مسئولیت فرماندهی یکی از تیپ ها را بعهده گرفت. او در بین رزمندگان چهره ای محجوب ،موثر، و در بین دوستان و خویشان و خانواده مایه آرامش وغمخوار دیگران بشمار میرفت. قدرت بدنی و بازوان پرقدرتش، تبحر وی در فنون مختلف رزمی انفرادی وی را از دیگران متمایز ساخته بود و همه این صفات همراه با شجاعت و تقوی و ایمان قلبی اش از او مجاهدی ساخته بود که یک تنه تا عمق مواضع دشمن نفوذ می کرد،دلش نمی ‌خواست کار هایش جلوی دید باشد . مدتی را که در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یک عکس یا فیلم از او تهیه شود . 🌸شهید مجید زین الدین در پی شرکت در بسیاری از عملیاتها که آخرین آنها عملیات غرورآفرین خیبر بود ایثار و اخلاص خود را به اوج مراتب رساند و عاقبت به منزلگه مقصود شتافت و بهمراه برادرش مهدی زین الدین بسوی دیار قرب الهی پرگشود و به جمع محفل عاشقان الله پیوستند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ شهید محمد بلباسی متولد اسفندماه ۱۳۵۷ می باشد، این شهید بزرگوار دارای چهار فرزند به نام‌های فاطمه، مهدی، حسن و زینب است که ۶ ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمدند.آنها بامفهوم صحیح آتش به اختیار بودن و روحیه جهادی در مقاطع مختلف از عمر کوتاه، اما پربرکتش آشنا شدند و فهمیدند که اگر انسان از زمان خود به درستی استفاده می کند و به هر اتفاقی در زمان و موقعیتی که خودش می کند، دیگر هیچ چیز را در زندگی نمی بیند. قضاوت نمیشود.شهید محمد بلباسی از شهدای لشکر عملیاتی ۲۵ کربلای مازندران و یکی از ۱۳ نفری بود که در روز ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۵ در نبرد خان طومان به دست تکفیری ها به شهادت رسید. 🌺🌺قسمتی از وصیت نامه گوش به فرمان ولی امر در این برهه از زمانی که ایران اسلامی، ام القرای جهان اسلام است، عموم مردم جهان است که در بند طاغوت و پادشاهی هستند با تشکیل جبهه مقاومت چشم به ایران دوختند و می‌خواهند از الگوی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و همراهی. مردم عزیزند استکبار جهانی را با دست خالی از ایران بیرون می کنند، استفاده می کنند و گوش به فرمان حضرت امام خامنه ای هستند و دشمنان اسلام و شیعیان ایران از این جایگاه انقلاب اسلامی هراس پیدا کرده و به دنبال گسترش اسلام آمریکایی هستند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ تکاور شهید حسین ولایتی‌فر ششم تیرماه سال 1375 در دزفول دیده به جهان گشود. در هشت سالگی عضو جلسات قرآن مسجد حضرت مهدی(عج) شد. 🌺طوبی جدیدالاسلام مادر شهید حسین ولایتی‌فر می‌گوید: زمانی که از شهادت حسین خبردار شدم احساس کردم یک ندا به من می‌گوید آرام باشید حسین خوب است. حسین لایق شهادت بود. حسین از ۱۲ سالگی وارد بسیج شد. حضور در هیئت‌های مذهبی و مسجد و برنامه‌های فرهنگی از جزو خصوصیات پسرم بود و اهتمام ویژه‌ای برای کمک به فقرا و نیازمندان داشت. حسین تاکید داشت که به سوریه برود و همیشه به من می‌گفت یک روز شهید خواهم شد. پسرم عاشق این راه بود و راضی هستیم به رضای خداوند متعال.حسین هنگام مناجات به طبقه پایین منزل می‌رفت. صدای قرائت‌ها و مناجات حسین هنوز در گوشم است. اگر یک شب به مزار پسرم نروم و زیارت عاشورا نخوانم آرام نمی‌شوم. هر شب برای خواندن زیارت عاشورا با پدر حسین به مزار شهید می‌رویم. حسین ولایتی‌فر صبح روز شنبه ۳۱ شهریورماه سال ۱۳۹۷ در رژه نیروهای مسلح که به مناسبت هفته دفاع مقدس در بلوار قدس اهواز برگزار شد، هدف تروریست‌ها قرار گرفت و به شهادت رسید. پس از تشییع باشکوه در اهواز پیکر پاکش به همراه پیکر مطهر شهید سعید زارع به دزفول انتقال یافت و در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول آرام گرفت. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
در سن17 سالگی در جلسه قرآن فعالیت می‌کرد. مدتی حضورش در جلسات گذشته بود که می‌خواست بچه‌های جلساتی را برای اردوی زیارتی مشهد و قم ببرد که به دلیل مشکل مالی دوستان بزرگتر پیشنهاد می‌دهند که به صلاح نیست اردو برگزار شود. حسین هم میگوید: «من شخصاً پیگیر کمک مالی و خیر میشوم». از آن ماجرا می‌گذرد و اردو برگزار می‌شود. بعدها دوستان متوجه شدند که حسین برای برپایی اردو وام گرفته بود و تا سالها هنوز درگیر پرداخت قسط وام بود. او در ۲۰ سال جذب سپاه شد. دوره‌های تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دوره های ابتدایی اهواز بود. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
چند وقتی پیگیر به سوریه شد. اما شرایط جوری نشد که مدافع حرم شود،اما دلش در گرو حضرت زینب ماند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ سردار سرتیپ شهید محسن وزوایی، در پنجم مرداد ماه سال 1339 در محله نظام آباد تهران دیده به جهان گشود. او دبستان و متوسطه را با نمرات عالی سپری کرد. با کسب رتبه اول شیمی دانشگاه صنعتی شریف، مشغول به تحصیل شد. 🌸او پس از 13 آبان 1358، به علت معلومات فراوان عقیدتی و سیاسی، بهره هوشی وافر و نیز تسلط بر زبان و ادبیات انگلیسی، مسئولیت سخنگویی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره) را در کنفرانس‌های پیاپی و مصاحبه با گزارشگران رسانه‌های خارجی برعهده گرفت. 🌸محسن وزوایی، این عاشق وارسته و آگاه، پس از ماه‌ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و حماسه آفرینی در عملیات‌های متعدد و به ویژه بیت المقدس، سرانجام در دهم اردیبهشت ماه سال 1361، در 22 سالگی هنگام هدایت نیروهای تحت امر خود، بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید. 🌷🌷قسمتی از وصیت نامه شهید والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مى‌شود در خود احساس ضعف و کوچکى مى‌کنم. آخر می‌دانید اى امت شهید پرور ایران! امروز در شرایطى هستم که لحظه‌اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
🌸منتفی شدن رفتن به آمریکا🌸 چون برادر و خواهرم برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بودند، قرار بود محسن هم برای ادامه تحصیل به آمریکا برود. اما محسن بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اعزام به آمریکا را منتفی کرد. محسن در سال ۱۳۵۸ برای کمک‌رسانی به مناطق محروم وارد جهاد سازندگی شد و مدتی به لرستان رفت. وقتی که قضیه تسخیر لانه جاسوسی پیش آمد، جزو‌ دانشجویان پیرو خط امام بود و چون زبان انگلیسی‌اش قوی بود، او را به عنوان یکی از سخنگویان دانشجویان پیرو خط امام انتخاب کردند. بعد از جنگ تحمیلی، محسن وارد سپاه شد. با اینکه در زمینه نظامی هیچ تجربه‌ای نداشت و حتی خدمت سربازی نرفته بود، وقتی وارد سپاه شد، در مدت کوتاه طوری پیشرفت کرد که توانست حماسه‌هایی را در عملیات بازی‌دراز و فتح‌المبین و بیت‌المقدس خلق کند. او در سن ۲۰ سالگی فرمانده گردان بود و سپس در سن ۲۱ سالگی مؤسس و فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
🌸به کسی نگو، به من الهام می‌شود!🌸 حتی سردار حسین خالقی درباره این شب عملیات می‌گفت: «به هر منطقه‌ای که می‌رسیدیم، می‌دیدم محسن بدون مکثی می‌گفت مثلا به سمت راست برویم و بعد از طی مسیری می‌گفت به سمت چپ برویم. من در گوش محسن گفتم: محسن چطور اینقدر با سرعت می‌گویی از کجا برویم؟ محسن گفت: به کسی نگو دارد به من الهام می‌شود». دشمنی که کور و کر شده بود یکی از نکته‌های حائز اهمیت این بوده که محسن اعتقاد عجیبی به آیه «وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ» داشت. در همین عملیات به نفر اول ستون گفته بود این آیه را بخواند و بعد نفرات بعدی همین آیه را تکرار کردند. رزمنده‌هایی که آن شب با محسن بودند این موضوع را خوب به یاد دارند. واقعاً چه چیزی جز مددالهی می‌تواند چشم و گوش عراقی‌ها را کور و کر کند و آن‌‌ها نتوانند کوچکترین صدایی از هزار رزمنده نشنوند. در واقع محسن و نیروهایش با سلاح و کوله‌پشتی‌هایشان بیش از یک ساعت در دل دشمن راه ‌رفتند و دویدند اما دشمن متوجه آن‌ها نشده بود.❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ طلبه شهید مدافع حرم، محمّد مسرور در تاریخ ۱۳۶۶/۱/۱ در شهرستان کازرون، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. ایشان کوچک‌ترین عضو و آخرین فرزند خانواده بود.بعد ازحدود ۵۰ روز حضور در مناطق جنگی سوریه، سرانجام در روز جمعه ۹۴/۱۱/۱۶ در منطقه رتیان، بعد از عملیات آزاد سازی شهرهای نبل و الزهرا به آرزوی خود و وعده ای که امام سجاد(ع)، سال‌های قبل در خواب به او داده بود یعنی فیض عظیم شهادت، نائل آمد و نام خود را در زمره یاران واقعی حضرت مهدی(ع) ثبت نمود. روحش شاد و درجاتش رفیع باد. «شهادت جان کندن نیست دل کندن است.» شهید محمد مسرور 🌺🌺🌺زهرا انجین ، همسر نخستین شهید مدافع حرم کازرون محمد مسرور هستم. تحصیلات حوزوی دارم.بنده شش ماه با همسرم زندگی کردم و به اندازه ده برابر سه سالی که در حوزه بودم از همسرم یاد گرفتم، آقامحمد برای من یک استاد اخلاق و در زمان شهادت طلبه پایه هفت حوزه بودند. آقامحمد متولد اول فروردین سال ۶۶ هستند که مصادف با روز مبعث بوده، برای همین هم اسم محمد را برایشان گذاشتند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ شهید «محمدمهدی فریدونی» هفتمین شهید مدافع حرم شهرستان «فسا»، در سی‌ام شهریور 1366 در شهرستان «فسا» در محله عشایرنشین و محروم «حیدرآباد» در خانواده‌ای مومن و فرهنگی دیده به جهان گشود.محمد مهدی تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته زبان انگلیسی گذراند و در سال 95 از روی علاقه و به سبب روحیه معنوی و اعتقادی خود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به دلیل تخصص در رشته زبان انگلیسی، به عنوان مدرس در دانشگاه امام خامنه‌ای نیروی دریایی سپاه پاسداران، مشغول فعالیت شد.در 19رمضان مقارن با 15 خرداد 97 همزمان با شب ضربت خوردن امیرالمومنین با زبان روزه در بوکمال حدفاصل عراق و شام در حین درگیری با دشمن به شهادت رسید. 🌺🌺قسمتی از وصیت نامه شهید امنيت بالا ترين نعمتي است كه خدا به مردم ايران داده (اين را سوريه و عراق رفته ها)بهتر درك ميكنند، چرا كه در سوريه آزادي بود، ساحل مديترانه بود، حجابشان آزاد بود اما وقتي امنيت از بين رفت و ده هزار نفر از زنانشان در بين تكفيري و داعشي دست به دست شدند، فهميدند كه چه نعمت بزرگي را از دست داده اند.مسئولين و كارگزاران نظام به خود بياييد و دست از ثروت اندوزي و رفاه طلبي برداريد كه داريد به دره فنا و نيستي سقوط ميكنيد. چه شده آيا كريد، كوريد، نميفهميد كه قشر ضعيف جامعه دارد خرد تر مي شود در حالي كه فرزندانتان را براي تحصيل به كشور هايي مي فرستيد كه طبق تعليم آنها پرورش بيابند و فردا براي سهم خواهي به ايران بازگردند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._.
نویسنده کتاب «می شود بمانی؟» در صفحه نخست کتاب می گوید: اولین ملاقاتم با شهید فریدونی در دانشگاه امام حسـین(ع) بود. چهــرۀ صمیمی و خونگرمی داشــت. دلم می‌خواست بیشتر بشناسمش. اما این موقعیت جور نشد... ... وقتی وظیفۀ نگارش خاطرات او به من سپرده شد، با خودم گفتم سنگ تمام می‌گذارم برایش. وقتی شروع به نوشتن کردم، با هر جمله چهرۀ خندانش را به یاد می‌آوردم و به زندگی کوتاهش فکر می‌کردم که چقدر پر بار بوده و چه درس‌هایی در خود داشته. هر صفحه‌ای که می‌نوشتم، مهدی برایم زنده‌تر می‌شد. دلم می‌خواست من هم مثل او باشــم و همان راهی را بروم، که او رفته بود. وقتی کار نوشتن کتاب به نیمه رســید، دیگر محمد مهدی فریدونی دوست من شده بود ...در صفحه 20 این کتاب به نقل از خواهر شهید می خوانیم: پدرم جانشین فرماندۀ پایگاه بسیج بود. هر وقت به مسجد می‌رفت،د محمدمهدی را هم با خودش می‌برد و تشویقش می‌کرد تا در فعالیت‌های فرهنگی و دینی مسجد و پایگاه شرکت کند. مدت زیادی نگذشت تا خود محمدمهدی بشود پای ثابت مراسم‌ها و بعضا هستۀ اصلی فعالیت‌های مختلف مسجد. واجبات و ّ محرمات را می‌دانست و به آن‌ها پایبند بود. ریشۀ تفکر جهادی و انقلابی مهدی در مسجد شکل گرفت و اساس تصمیماتش در آینده شد. وقتی مسیر جهاد را انتخاب کرد، ذره‌ای شک در دل نداشت و می‌دانست از میان هزاران راه وصال، شهادت راه اوست.❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ سید مجتبی میرلوحی تهرانی (۱۳۰۳-۱۳۳۴ش) معروف به نواب صفوی روحانی شیعه، بنیان‌گذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام. نواب صفوی دروس حوزوی مانند فقه و اصول، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را در تهران و سپس در نجف فرا گرفت. از علامه امینی و سید حسین طباطبایی قمی به عنوان اساتید وی در حوزه علمیه نجف یاد شده است. نواب از پیشتازان مبارزات مسلحانه علیه حکومت پهلوی بود. با ظهور احمد کسروی نواب صفوی جهت مبارزه با تفکرات او از نجف به ایران آمد. قتل کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزم‌‎آرا و حسین علاء از جمله فعالیت‎‌های سیاسی و مبتنی بر عقاید مذهبی نواب صفوی و فدائیان اسلام به شمار می‎رود. برخی از نویسندگان تاریخ معاصر، تلاش‌های نواب صفوی و یارانش را در پیروزی جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران موثر دانسته‌اند. مخالفت با اقدامات دولت دکتر مصدق به دلیل عدم عمل به احکام اسلامی از دیگر فعالیت‌‎های وی بود که حبس را برای سید مجتبی در پی داشت. کتاب «جامعه و حکومت اسلامی» از آثار نواب صفوی است. وی در دوران فعالیت سیاسی خود سفرهایی به اردن و مصر داشت که طی آن در دانشگاه الازهر سخنرانی کرده و با ملک حسین پادشاه اردن ملاقات داشته است. رهبر فدائیان اسلام و برخی از یارانش در ۲۷ دی ۱۳۳۴ش توسط رژیم پهلوی اعدام شدند. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
همسر مرحوم شهید «نواب صفوی» اعلی الله مقامه؛ نقل می‌کند؛ یک شب بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار بعدی نداریم؛ حتی نان خشک! هر چه بود؛ امشب افطار تمام شد. مرحوم نواب لبخندی زد. این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم؛ وقت سحر هم آقا برخاست؛ آبی نوشید و گفتم: دیدید سحر چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم! باز آقا لبخندی زد. بعد نماز صبح گفتم: و نماز ظهر هم گفتم و تا غروب و مغرب مرتب سر و صدا کردم که هیچ نداریم. تا این که اذان مغرب را گفتند؛ آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: چطور سفره افطار امشب نداریم؟ پاسخ دادم از دیشب تا حالا چه عرض می‌کنم؛ نداریم و نیست. آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی آب هم در لوله‌های آشپزخانه نیست. خندیدیم و گفتم صد البته بله. رفتم و از فرط عصبانیت سفره‌ای انداختم و بشقاب و … آوردم؛ و پارچ آب را جلوی آقا گذاشتم. هنوز لیوان را پر نکرده بود؛ صدای در آمد. طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان نیز بود؛ رفت سمت در و آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند و آشنا، آقا فرمود تعارف کن بیایند، همه آمدند. ‌سلام و تحیت و نشستند؛ آقا فرمود خانم چیزی بیاورید؛ آقایان روزه خود را باز کنند، من هم گفتم: بله آب در لوله‌ها به اندازه کافی هست. رفتم و آوردم آقا لبخندی تلخی زد؛ و به مهمانان تعارف کرد؛ تا روزه خود را باز کنند، در همین هنگام باز صدای در آمد. به آقا یوسف یعنی همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز کن این دفعه حتما از مشهد هستند. الحمدالله آب در لوله ها فراوان هست. مرحوم نواب چیزی نگفت؛ یوسف رفت؛ وقتی برگشت؛ دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد، گفتم: این چیست؟ پاسخ داد: همسایه بغلی بود؛ ظاهراً امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده و دارند می‌روند؛ گفت بگوییم: هر چی فکر کردیم این همه غذای پخته را چه کنیم؛ خانمم گفت چه کسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه (سلام الله علیها) می‌دهیم خدمت آقا سید که ظاهراً مهمان هم زیاد دارند. آقا یک نگاه به من کرد و خنده کرد؛😭😭😭 و رفت، من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم و … آن‌ها که رفتند آقا به من فرمود: دو نکته: اول این که یک شب سحر و افطار بنا به حکمتی که فهمیدی تاخیر شد؛ چقدر سر و صدا کردی؟ دوم وقتی هم نعمت رسید؛ چقدر سکوت کردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟ بعد فرمود مشکل خیلی‌ها همین است؛ نه سکوتشان از سر انصاف است؛ نه سر و صدایشان، وقت نداشتن جیغ دارند؛ وقت داشتن بخل و غفلت. شادی روح مطهر شهید نواب صفوی صلواتی اهداء نمایید. ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._
❤️ 💠شهیدی که منافقین چشمهایش را در آوردند و گوش‌هایش را بریدند و بعد شهیدش کردند...😭😭😭 ●دفعه آخر که به مرخصی آمد دیدم خیلی فرق کرده و حالت معنوی خاصی پیدا کرده است. وقتی بغلش کردم با خودم گفتم برای آخرین بار است که می بینمش. به سید مهدی گفتم: «مادر مگر جنگ تمام نشده و امام قطعنامه را امضا نکردند؟»  ●گفت: «مگر امام نفرمودند من جام زهر را نوشیدم، من باید دوباره برگردم.» گفتم: «برو و مواظب خودت باش!»  با اینکه خودش می دانست بر نمیگردد، گفت: «این دفعه که برگردم تحصیلاتم را ادامه می دهم به خاطر شما!» ●مادر این شهید, نحوه شهادت فرزندش توسط منافقین در عملیات مرصاد را این‌چنین بیان می‌کند: "سید مهدی در گردان مسلم لشکر 27  و در منطقه اسلام آباد غرب بود که به شهادت می رسد. منافقین سفّاک چشم هایش را در آورده بودند, گوشهایش را بریده بودند و آنقدر به فکش ضربه زنده بودند تا فکش خرد شده بود و پوستش را کنده بودند و بدنش را سوزانده بودند. 😭😭 زمانی که پیکرش را برای ما آوردند اجازه ندادند او را ببینم ولی بعدا فیلم پیکرش را دیدم.."💔😭😭 امان از دل زینب😭😭 ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada _._._._._🌷♡🌷_._._._._
کارتان را براۍ خدا نکنید ، براۍ خدا کار کنید ! تفاوتش فقط همین اندازه است کھ‌ ممکن است حسین(علیه السلام) در ڪربلا باشد ، و من در حال کسب علم براۍ رضای‌ خدا . . ❤️ ❤️ _._._._._🌷♡🌷_._._._._ @har_rooz_ba_shohada110 _._._._._🌷♡🌷_._._._._