فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچوقت چهره هیچ بشرےرو
مسخره نڪنید.
آدمها تو خودشوڹ میشڪنڹ
آدمها بغض میڪنڹ
آدمها از خودشوڹ متنفر میشڹ
چهرهٔ آدم ها زشت نیست
متفاوته
🌺اندکی تامل
مرد که خوب باشد
زن عزیزِ خانه میشود لباس های رنگارنگش
موهایِ بلند و آبشارش
گلِ سر های گل گلی اش
و عطرِ تنش
خانه را زنده میکند.
🌿🌿
مرد که مهربانِ یار باشد
زن عزیز دردانه یِ اش میشود.
حس امنیت و اعتماد درونش موج میزند
محبت اش تمام آدمهای اطرافش را احاطه میکند
بلند میخندد با شوق وقایع را تعریف میکند
دنبالِ بهترین ها میرود که بهترین باشد
خانه همیشه گرم و امن باقی میماند
🌿🌿
مرد که دوست باشد
زن همپایِ خستگی ناپذیر لحظه های سخت میشود.
رفیقِ شش دانگِ سالهایِ طولانی
که او دیگر میداند هر مهر و علاقه ای که خرج میکند دوبرابرش را پس میگیرد.
🌿🌿
مرد که خوب باشد زنش را میسازد
اخلاقش را شکل میدهد
مهرَش را بارور میکند
هر زنی در هر سن و چهره و اصالتی
نیاز دارد که یک مردِ مهربان رفیقِ روزهایِ سختش باشد.
─═हई ईह═─
┄┄┅━❅✍️❅━┅┄┄
🌺عشق همان جزییات ریز معمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی اهمیت از کنار آنها میگذریم.
💢زوجی تنها دو سال از زندگیشان گذشته بود به تدریج با مشکلاتی در جریان مراودات خود مواجه شدند به گونهای که زن معتقد بود از این زندگی بی معنا بیزار است زیرا همسرش رمانتیک نبود، بدین سبب روزی از روزها به شوهرش گفت که باید ازهم جدا شویم.اما شوهر پرسید چرا؟
💢زن جواب داد من از این زندگی سیر شدهام دلیل دیگری وجود ندارد.
💢تمام عصر آنروز شوهر به آرامی روی مبل نشسته بود و حرفی نمیزد. زن بسیار غمگین شده در این اندیشه بود که شوهرش حتی برای ماندنش، او را متقاعد نمیسازد.
👈🏻تا اینکه شوهر از او پرسید:
چطور میتوانم تو را از تصمیم منصرف کنم؟
💢زن در جواب گفت تو باید به یک سوال من پاسخ دهی اگر پاسخ تو مرا راضی کند من از تصمیم خود منصرف خواهم شد
👈🏻سپس ادامه داد من گلی در کنار پرتگاه را بسیار دوست دارم اما نتیجهی چیدن آن گل ، "مرگ "خواهد بود
آیا تو آنرا برای من خواهی چید؟
💢شوهر کمی فکر کرد و گفت فردا صبح پاسخ این سوال تورا میدهم.
💢صبح روز بعد زن بیدار شد و متوجه شد که شوهرش در خانه نیست و روی میز نوشتهایی زیر فنجان شیر گرم دیده میشود.
💢زن شروع به خواندن نوشتهی شوهرش کرد که میگفت:
عزیزم، من آن گل را نخواهم چید اما بگذار علت آنرا برایت توضیح دهم.
🔶اول اینکه تو هنگامی که با کامپیوتر تایپ میکنی مرتکب اشتباهات مکرر میشوی
و بجز گریه چارهی دیگری نداری
به همین دلیل من باید باشم تا بتوانم اشتباه تو را تصحیح کنم.
🔷دوم اینکه تو همیشه کلید را فراموش میکنی من باید باشم تا در را برای تو باز کنم.
🔶سوم اینکه تو همیشه به کامپیوتر خیره نگاه میکنی و این نشان میدهد تو نزدیک بین هستی
من باید باشم تا روزی که پیر میشوی ناخنهای تورا کوتاه کنم.
❤️به همین دلیل مطمئنم کسی وجود ندارد که بیشتر از من عاشق تو باشد و من هرگز آن گل را نخواهم چید. اشکهای زن جاری شد وی به خواندن نامه ادامه داد:
❤️عزیزم اگر تو از پاسخ من خرسند شدی لطفا در را باز کن زیرا من نانی که تو دوست داری را، در دست دارم.
زن در را باز کرد و دید شوهرش در انتظار ایستاده است.
❤️زن اکنون میدانست که هیچ کس بیشتر از شوهرش او را دوست ندارد.
❣️عشق همان جزییات ریز معمولی و عادی زندگی روزانه است که خیلی ساده و بی اهمیت از کنار آنها میگذریم.
─═हई ईह═─
┄┄┅━❅✍️❅━┅┄┄
کو غیرت مردانتان❓❓
کو حیاء زنانتان❓❓
📝با نگاهی به تاریخ شهرهای شیعه نشین، میتوان تقیُّدِ بسیار بالایِ پیروان اهل بیت (علیهم السلام) به دو صفتِ کمالی غیرت و حیاء را دریافت.
این مسئله به قدری روشن بوده که حتی مخالفین هم به آن اعتراف کرده اند!
🔺برای مثال، زکریای قزوینی که سُنّیِ شافعی است، در مورد شهر «مَدائن» که از بِلاد شیعی بوده، می نویسد:
از جمله عاداتِ اهل مدائن، اینست که زنان آنها،در طول روز، از خانه خارج نمیشوند(۱)
همچنین گزارش ها از دیگر بلاد شیعی مثل سیستان(۲)، دِیلم(۳)، قم(۴) و..نیز، وضعیتی مشابهِ وضعیت مدائن را نشان میدهد!
آری! شیعیان، ناموسشان را در روشنی روز و در معرض دید نامحرمان، ظاهر نمیکردند؛ بلکه برای رفت و آمد، از تاریکی شب، استفاده مینمودند!
اما متأسفانه امروزه بلاد شیعه ...
✅اللّهم عجّل لولیّک الفرج
📚منابع:
(۱)آثار البلاد و أخبار العباد؛ ص۴۵۳
(۲)همان؛ ص۲۰۲
(۳)ترجمه احسن التقاسیم؛ ج۲ ص۵۴۷
(۴)تاریخ قم؛ ص۲۸۵
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
.✅👈 #حجاب
#عفاف
💢 وحشت اروپایی ها از تصرف قریب الوقوع اروپا توسط مسلمانان!
🔸سایت آلمانی دویچه وله با تیتر «آیا مسلمانان میروند تا به شکل صلحآمیز اروپا را "فتح" کنند؟» نوشت: در مقاله ای که روزنامه آلمانی"نویه تسوریشر تسایتونگ" از زبان یک پرفسور روابط بینالملل درباره رشد جمعیت مسلمانان در اروپا نوشته شده است از رویارویی با این چالش بزرگ ابراز نگرانی کرده و آورده است: در طول تاریخ، #مسلمانان دوبار اروپا فتح کرده اند: در سال ۷۱۱ اسپانیا و در سال ۱۴۵۳ از قسطنطنیه (استانبول امروزی) تا بالکان؛ اما امروز آنها مسالمتآمیز و در چارچوب "هجرت یا مهاجرت" به اروپا میآیند و برخلاف گذشته، "جهانگشایی" امروز آنها بدون دستیازی به "خشونت و با توسل به حقوق اقلیت و سیاستهای هویتی" است.
#اروپا #حجاب #اسلام
💕💕
🚫 والدین دوست دارند فرزندشان چاق و در اصطلاح تپلی باشد، چون جذابتر به نظر میرسد.
🚫 متاسفانه والدین چاق و تپل بودن کودک را نشانه سلامتی و توجه کافی به آن ها می دانند .
🚫 کودک چاق با مشکلات زیادی رو به رو خواهد شد . مراقب چاقی فرزندتان باشید .
📌 منع کودک از خوردن او را حریص تر خواهد کرد . زمینه تحرک را برای او فراهم کنید .
💕💕
بازی خانه سازی کودک را صاحب اختیار بار می آورد و به او می آموزد که باید ساخت !
• بازی ترکاندن باد کنک برای رفع عقده ها و رهایی از خجالتی بودن مفید است . به کودک می فهماند که بزرگترین چیزها ( مشکلات ) هم به دستان تو می ترکد ! می فهماند که عقده هایت را بترکان .
• خمیر بازی منعطف بودن را به طور غیر مستقیم به او می آموزد و به او می فهماند لج باز نباش و گاهی هم تو تغییر کن .
• تلفن بازی : بازی که در آن والدین با استفاده از دو عدد گوشی تلفن با کودکشان تلفنی صحبت می کنند ، این بازی بهترین وصیله برای ارتباطی کردن و آموختن روابط عمومی و رفع خجالتی بودن است .
• دروغ ابزار بازی کودکان است ! چون خیال پرداز است و قدرت تصویر سازی بالایی دارد . این عیب کودک نیست . دقت شود !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای کاش تمام محضرهای ازدواج در ایران ملزم شوند که پیش از عقد دختران و پسران این کلیپ را برای آنان به نمایش بگذارند! کلیپی بی نهایت زیبا و تکان دهنده از اهمیت و مسئولیت بعد ازدواج و ارزش آن حلقه ای که به دست می کنیم! خوب است برای تمام #مجردها و #متاهل ها بفرستیم!🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
💎 دلت رو به چه کسی میدی❓
👈 طفلنوزاد چرا بعضی وقتا بیدلیل گریه میکنه⁉️
#دیدن_این_کلیپ_شدیدا_توصیه_میشود
💠 نشر این پیام صدقه جاریه است...
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
@haram110
─═इई🍃🌷🍃ईइ═─
📚داستان شب
مکالمه شوهر روستایی با تلفن بیمارستان برای همسر مریض
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند.
زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند.
از حرفهای پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.
در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است.
در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانهشان زنگ می زد.
صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده میشد.
موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمیکرد: «گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون میروید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درسها چطور است؟ نگران ما نباشید.
حال مادر دارد بهتر میشود. به زودی برمیگردیم.»
چند روز بعد، پزشکها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند.
زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه میکرد گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچهها باش.»
مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.»
اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت.
بعد از گذشت ده ساعت، پرستاران زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند.
عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود...
مرد از خوشحالی سر از پا نمیشناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت.
مرد آن شب مثل شبهای گذشته به خانه زنگ نزد.
فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمیتوانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود.
از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد.
زن میخواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد میخواست او همان جا بماند.
همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ میزد.
همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار میشد.
روزی در راهرو قدم میزدم...
وقتی از کنار مرد میگذشتم، داشت میگفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟
یادتان نرود به آنها برسید...
حال مادر به زودی خوب میشود و ما برمیگردیم.»
نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست.
همچنان با تعجب به مرد روستایی نگاه می کردم که متوجه من شد، مرد درحالی که اشاره میکرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد.
بعد آهسته به من گفت: «خواهش میکنم به همسرم چیزی نگو.
گاو و گوسفندها را قبلاً برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام.
برای این که نگران آیندهمان نشود، وانمود میکنم که دارم با تلفن حرف میزنم.»
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن های با صدای بلند برای خانه نبود! بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود.
از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم.
عشقی حقیقی که نیازی به بازیهای رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم میکرد:
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷـﺪ، ﺑﺎ ﺷﮑﺴـﺘﻦ #ﭘـﺎﯼ ﺩﯾـﮕﺮﺍﻥ، ﻣـﺎ ﺑﻬﺘـﺮ ﺭﺍﻩ ﻧﺨـﻮﺍﻫﯿﻢ ﺭﻓــﺖ!
ﮐﺎﺵ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺘﻦ #ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺎ خوشبخت ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﻢ...
هر از چند گاهی،
یهویی بیمقدمه از همسرتان، فرزندتان، دوستتان یا هر کس دیگری که به نوعی با شما گره خورده است،
با آرامش و مهربانی بپرسید:
احساس خوشبختی میکنی؟
کلاً خوبی؟
بعدش دیگر یک کلمه هم نگوئید
و فقط بگذارید او حرفهایش را بزند.
بگذارید رسوبات ته گرفتهاش را بیرون بریزد.
بگذارید سبک شود.
سبکبالی، هم حال او را خوب میکند
و هم آئینهای برای نشان دادن چیزهایی میشود که از آن غافلید.
حتی گاهی از خودتان هم این سوال را بپرسید:
هی فلانی! احساس خوشبختی میکنی!؟
اگر ندای مثبتی از درونتان بلند شد
دو دستتان را بالا کنید
و بلند و بی پروا بگوئید
الهی صد هزار مرتبه شکرت...
و اگر پاسخی منفی
یا شل و تردیدآمیز برخاست
با خودتان بگوئید: آخه چرا؟
چرا احساس خوشبختی نمیکنی؟
چته لعنتی؟ چی کم داری مگه؟
اگه چی داشته باشی،
دیگه احساس خوشبختی میکنی؟
چند وقت دیگه قراره
احساس خوشبختی کنی؟ تا کی ...
نگذارید در چرخ دندههای زندگی روزمره، هدف از چرخیدن را گم کنید.
#دکتر_محسن_زندی
اینکه پدربزرگها و مادربزرگها
و مادر و پدرهای نسل امروز
مدام از «قدیم» حرف میزنند و از رسم زمانه شاکیاند؛، در واقع شکایت از نسل امروز ما جوانان دوره جدید است!
چون قدیم «حس مسئولیت» بود
«معرفت» بود
«رفاقت های ریشهدار» بود
«عشق های پاک» دور از «هوس و گناه» بیشتر بود...
خلاصه اینکه زندگی به معنای حقیقی کلمه «زندگی» بود...
چیزی که امروز حسابی میان نسل جوان، گم شده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اتفاق عجیب درحرم امام رضا
🔹واکنشهای جالب مردم به اولین دوربین مخفی تو حرم!
4_5974223951671328894.mp3
13.64M
دعای کمیل
ساعت عاشقی، دمی است برای همدمی با صاحب کمیل،
علی ابن ابیطالب امیرالمومنین
علیه السلام🌹