12.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تصویری
🎙 حاج حیدر خمسه
🖥 داستان شنیدنیِ تشرف شیخ علی خدمت امام زمان علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادت باشه
مشکلات هم تاریخ انقضا دارند🍃🍓
پس هر وقت
عرصه بهت تنگ شد،🍃🍓
این جمله رو زیاد تکرار کن:
این نیز می گذرد...🍃🍓
لحظه هاتون شیرین
دل هاتون شـاد
وجودتون سبـز
روزگارتون عسـل
و زندگیتون پراز محبت
عصر زیبای تابستونیتون شاد وقشنگ🍃🍓
🍀
عاقل را اشارتی کافیست!
مردی برای خود خانه ای ساخت واز خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند. بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد وباز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یاد آ وری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم وتو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها!
📚مثنوی معنوی
#داستان_کوتاه_آموزنده
داستان واقعی از #نماز
❌ خاطرهای تکان دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله !
👇👇
🍃 در سال 1362 قرار شد برای ما، در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمي بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز مي خواند، به کلاس ما آمد و گفت: «بچهها برای دوشنبهي هفتهي آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.»
🍃 من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نميشد و خبري از نماز نبود.
🍃 روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه ميآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: «چرا وسایل خود را نیاورده ای؟» من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
🍃 فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: «دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.»
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
🍃 بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: «بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خداي خود هر چه بخواهید خداي مهربان به شما میدهد.
آن روز خیلی به ما خوش گذشت.
🍃 به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهي به سجاده كرد و با حالتي خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
🍃 من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات، این کارها یعنی چه؟!
🍃 بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
🍃 اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
🍃 پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگراني پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
🍃 خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيري نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
🍃 خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: «دست نگه دارید، دست نگه داريد، دیشب در خانهی اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید.»
🍃 آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال 74 هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله چهل روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
🍃 اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
🍃 وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهار محال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
🍃 یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
🍃 حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسي از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايي هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامي ميدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
خواهر کوچک شما ـ التماس دعا
📚 کتاب پر پرواز ص 122
چه دوست داشتنی اند آدم هایی که خالی اند از عقده ها و صفت های منفی ،
از حسرت و از حسادت و از خودخواهی ...
آدم هایی که حرف های پشت سرشان را می شنوند ، اما در نهایتِ آرامش و وقار ، سرشان را بالا می گیرند ، لبخند می زنند و راهِ خودشان را می روند . چون پذیرفته اند که آدم ها متفاوت اند و قرار نیست همه ، با یک نفر ، موافق باشند ، یا قرار نیست برای هر عقیده و نظری متوقف شد و به درستیِ همه چیز ، شک کرد !
آدم هایی که هربار زمینشان می زنند ، اما بلند می شوند و مسیرشان را درست تر از همیشه ادامه می دهند ، نه کسی را زمین می زنند ، نه جبهه می گیرند ، نه انتقام ! چرا که خالی از عقده های حقارت و خشم و بی انصافی اند ، خالی از کمبود و نداشته هایی که بخواهند با تحقیر و انتقام و زمین زدنِ دیگران ، جبرانش کنند .
آدم های ناب و کاملی که برای موفقیت ، نیازی به شکستِ دیگران ندارند و در فضایی سالم و سازنده ، برای خوشبختی و آرزوهایشان تلاش می کنند .
کاش دنیا پر می شد از این آدم ها
آدم هایی که مفهومِ عمیقی از آرامش اند
آدم هایی که شخصیت سالمی دارند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎عزاداری بودائیان در ارتفاعات سرد و برفی تبت برای امام حسین علیهالسلام❣
قال النبی صلی الله علیه وآله: «...إنّ لقتل الحسين حرارة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبدا...»
📄رسول الله فرمود: "همانا در شهادت امام حسین علیهالسلام حرارتی در قلبهای مومنان پیدا خواهد شد که هرگز سردشدنی نخواهد بود"
📓مستدرك الوسائل- المحدّث النوري جلد : 10 صفحه : 318
🌐https://goo.gl/7jZT8J
═════════┅┄
✍🏻 حرارت عشق حسین علیهالسلام برف و سرما نمیشناسد❣
●➼┅═❧═┅┅───┄
یا_اباالفضل_العباس_ع
قربان عاشقـے ڪه شهیدانِ ڪوے عشـق
در روز حَشْـر رُتبـۂ او آرزو ڪنند
عبـاسِ نامدار ڪه شاهان روزگار
از خاڪ ڪوے او طلب آبرو ڪنند
یا_قمر_بنےهاشم_ع❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 آماده ام این سر برود پای حرم
مداحی #حاج_محمود_کریمی
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ تصویری
🖥 شِفای چشمان دختر خردسال همدانی در اربعین امسال ؛ چشمانی که اولین نگاهش به دنیا دیدن گنبد ارباب بود
4_5852718996155007476.mp3
5.38M
🎙 حجت الاسلام معاونیان
🎵 حکایت شنیدنی شب اول قبر آیت الله سید محمدعلی موحد ابطحی و زیارت امام حسین علیه السلام
༻﷽༺
🌺 #حسین_جان 🌺
من؛ ماهےِ دریایم
و دلتنگم💔 از این تُنگ !
اے مـرگ بہ تعویق
میفڪن سفـ🍃ـرم را ...
#اربابم_دریابم✋🏻🍃
#سلام_حضرت_عشق❤️