حرم
#روز_شمار_تشکیل_سقیفه_تا_شهادت_صدیقهکبری سلام الله علیها(1) 📢📢📢...در روز دوشنبه ۲۸ صفر سال ۱۱ هجری
ابوبکر از سقیفه به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله خارج میشود ؛
❌ اطرافیان او ، هر کس را که در راه می بینند , گرفته و نزد ابوبکر می آورند و دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت به دست ابوبکر میزنند ! …
همراهان ابوبکر و به خصوص شخص عمر برای این منظور خشونت به خرج میدهند (۵)
▪️¤ اولین فردی که در مسجد برای بیعت حاضر می شود ، پیرمردی نورانی است که با پیشانی پینه بسته ، ذکر گویان و گریه کنان بیعت خویش را اعلام می دارد ؛ امیرمؤمنان علیهالسلام او را با این نام به جناب سلمان معرفی می کنند :
😈 ابلیس(۶)
◼️◾️… هنگام ظهر است , ابوبکر به عنوان خلیفه نماز می خواند و سخنران قبل از نماز عمر بن خطاب است ‼️
✖️✖️این وقایع همه در حالی است که امیرمومنان علیه السلام مشغول تغسیل و تدفین رسول خداست و تنها نزدیک ۴۰ نفر برای نماز بر جنازه رسول خدا صلی الله علیه و آله حاضر میشوند‼️(۷)
🌑 عمر به همراه گروهی در مدینه میچرخد و فریاد میزند:
♦️همانا با ابوبکر بیعت شده , پس برای بیعت بشتابید!!
…قبیله "أسلَم" که با هماهنگی قبلی در بیرون مدینه اطراق کرده بودند , با لباسهایی هماهنگ و چوب دستیهایی بلند وارد مدینه می شوند تا همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد به سر و پیشانی او بزنند ؛
و حتی آنان دستور دارند وارد خانه های اهل مدینه گشته و افراد را به اکراه برای بیعت ببرند ؛ اندک کسانی که جرأت مخالفت دارند با چوب و لگد استقبال میشوند و دهانشان را با خاک پر میکنند... (۸)
عمر با دیدن قبیله أسلم مطمئن گشت که حکومت آنها پابرجا خواهد شد (۹)
🌌 … در شامگاه روز دوشنبه , زید بن ثابت (جوان یهودی تازه مسلمان شده🤔) به خانه انصار میرود و از جانب ابوبکر خرما پخش میکند‼️
زنی انصار با ردّ این بذل و بخشش مخفیانه میگوید:
⚠️آیا در دینم به من رشوه میدهید⁉️(۱۰)
☑️ در انتهای این روز , عده ای ناچیز هم پیمان می شوند که با ابوبکر بیعت نکنند و در خانه امیرالمومنین علیه السلام تحصن نمایند :
مقداد , ابوذر , سلمان , بَراء بن عازِب ، عباده بن صامت , حذیفة بن یمان و زبیر
➖➖➖➖➖
1️⃣ عثمانیه ص۷۹ ؛ امتاع الأسماع ۵۵۹/۱۴ (منابع اهل تسنن)
2️⃣ طبقات الکبری ۲۰۷/۲ (اهل تسنن)
3️⃣ البدایة و النهایة ۲۴۲/۵ (از اهل تسنن)
4️⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۱۸/۶ (اهل تسنن)
5️⃣ احتجاج ص۸۰ ؛ بحارالانوار ۲۰۴/۲۸
6️⃣ کافی ۳۴۳/۸
7️⃣ بحارالانوار ۵۴۱/۲۲
8️⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۴۰/۶ (اهل تسنن)
9️⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۲۱۸/۱ (اهل تسنن)
🔟 جامع الاحادیث سیوطی ۸۸/۱۳ (اهل تسنن)
حرم
ابوبکر از سقیفه به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله خارج میشود ؛ ❌ اطرافیان او ، هر کس را که در
#روز_شمار_تشکیل_سقیفه_تا_شهادت_صدیقهکبری سلام الله علیها (2)
📢📢📢..در روز سه شنبه ۲۹ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۱۲ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ، ۲۸ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد؟؟
➖➖➖➖🌑🔶🌑
🕔🕓🕒… ساعاتی پیش از ظهر ، ابوبکر ، عمر ، ابو عبیده به مسجد وارد می شوند ،
و با ورود آنان بلافاصله عثمان و قومش (بنی امیه) و عبدالرحمان بن عوف و قبیله اش (بنی زُهْره) که در مسجد بودند ، برخاسته و با ابوبکر بیعت میکنند…(۱)
🅾️ اینک به غیر از قبیله ی أسلم , شمشیر زنان چند قبیله دیگر از جمله بنی امیه و بنی زهره نیز در مدینه پرسه میزنند تا کودتای سقیفه , شکل کامل هراس و دلهره را برای اهل مدینه به نمایش بگذارد و متخلفان از بیعت , به عواقب کار خویش آگاهی پیدا کنند …
⚠️ آری ! امروز , روز بیعت عمومی است
…مسلمانان که دیروز تهدید و دیشب ، تطمیع را تجربه کرده اند , دست خویش را با دستهای خلیفه آشنا میکنند تا گوی سبقت را از یکدیگر بربایند...🤔
⚠️ در گوشهء شرقی و چسبیده به مسجد ، حجره ای قرار دارد که جنازهء پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جای گرفته است ؛ این خانه ، خاموش است
هنوز اهل سقیفه و برخی از همسران پیامبر وقتی برای نماز خواندن بر جنازه رسول خاتم صلی الله علیه و آله پیدا نکرده اند‼️
گروهی از اطرافیان دستگاه خلافت ، به جهت خوش خدمتی به خلیفه ،
در کنار منزل امیرمؤمنان علیهالسلام فریاد "بیعت کنید" و "از اجتماع مسلمانان دوری نگزینید" سر می دهند ؛
در این روز ، سخن از تهدید نیز به میان می آید....
🌌 در انتهای شب در جلسه ای مشورتی , ابوبکر , نظر عمر و ابوعبیده و مغیرة بن شُعبه را درباره ایجاد شکاف بین "بنی هاشم" خواستار می شود …#مغیره ,
پیشنهاد تطمیع و مصالحه با عباس - عموی پیامبر - را مطرح می کند (۲)…
این گروه چهار نفره , همان شب با مراجعه به منزل عباس بن عبدالمطلب , برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیشکش می کنند اما پاسخ منفی عباس , این نقشه را به بن بست میکشاند...
▪️جنازهء پیامبر صلی الله علیه و آله هنوز بر زمین است ؛
🔰کسانی که قصد خداحافظی با پیامبر خویش را داشتند ، دیروز برای خواندن نماز حاضر شده اند و امروز کمتر کسی به خانهء پیامبر مراجعه میکند ؛
این عده در گروههای ده تایی از یک در وارد خانه رسول خدا شده ,
و پس از فرستادن #صلوات بر پیامبر از در دیگر خارج میشوند ؛
امیر مومنان علیه السلام در بین این دسته های ده نفری , آیهء شریفهء
۵۶/احزاب , (آیهء صلوات) را تلاوت میکنند و مسلمانان با گفتن عباراتی مانند:
💠…صلي الله عليكَ يا رسول الله …
با پیامبر صلی الله علیه و آله وداع میکنند ؛(۳) امیرالمومنین علیه السلام چند بار برای سقیفه گران پیام میفرستند تا آنان برای نماز یا حداقل همین گونه صلوات , آماده شوند ؛
👈👈 در انتهای روز , ابوبکر و عمر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند , اعلام می کنند که نمیتوانند برای نماز و حتی سلام اینچنین بر جنازه پیامبر که در خانهء مجاور مسجد است حاضر شوند!!!
◀️امیرالمؤمنین علیه السلام به تدفین پیامبر مشغول میشوند و بدن پاک پیامبر در بامداد چهارشنبه (۴) ، دو روز پس از وفات ،
به خاک سپرده میشود ؛
📜 محل دفن با توجه به وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و به اشارهء امیرمؤمنان علیهالسلام ، همان محل رحلت و در خانهء رسول خدا است...(۵)
📛 اطرافیان خلیفه و برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله (عایشه و حفصه) که هنوز بر جنازهء آن حضرت نماز نخوانده اند!!!
با شنیدن سروصدا از خانهء پیامبر متوجه می شوند که مراسم تدفین در حال اجراست‼️‼️
عایشه که خانهء او در گوشهء جنوب غربی مسجد واقع است میگوید:
به خدا قسم ! نفهیدم پیامبر چه زمانی دفن شد تا اینکه صدای بیل ها را از حجره پیامبر شنیدم ‼️(۶)
⚠️ همانا سقیفه گران هدف دیگری را دنبال میکنند....
➖➖➖➖➖
1️⃣ بحارالانوار ۱۸۴/۲۸
2️⃣ در یکی از همین روزها ، حزب حاکم ، با پرداخت رشوه ای کلان به ابوسفیان ، حمایت بنی امیه را بدست می آورد.
3️⃣ بحارالانوار صفحات ۵۲۴ ، ۵۲۷ ، ۵۳۹ ج۲۲
4️⃣ بحارالانوار ۵۴۳/۲۲
5️⃣ بحارالانوار ۵۳۶/۲۲
6️⃣ أنساب الأشراف ۵۶۸/۱ ؛ إمتاع الأسماع ۵۸۴/۱۴(از مدارک اهل تسنن)
زمینه__سلام_من_به_زائرای_مشهد_امام.mp3
8.22M
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
🔳 سلام من به زایرای مشهد امام رضا...
#شهادت_امام_رضاع🌹🕊
#یاس_فاطمی
...♡
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صابر_خراسانی
📹 از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد...
#شهادت_امام_رضاع🌹🕊
#یاس_فاطمی
...♡
12_Narimani_fadaeian-sh_imam_reza_96_(05)_(www.rasekhoon.net).mp3
13.34M
🥀🥀غریب الغربا رضا رضا🥀🥀
🏴🥀🏴🥀🏴
◾️نوای سید رضا نریمانی
◾️شب آخر صفر
◾️ فدای غریب الغربا امام رضا(ع)
#امام_رضا ع #شهادت_امام_رضا ع #همه_خادم_الرضاییم
✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری قدس سرّه، برايش نماز ليلة الدّفن خواندم
همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم
حواسم بود که از دنيا رفته است
کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیائی چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر میآمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن
وقتی از خیلی مراحل گذشتیم
همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت
درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری، کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل میديدم
خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهای نشستم و زانوی غم و تنهائی در بغل گرفتم
ناگهان متوجه شدم که از پائین پاهايم، صداهائی میآید، صداهائی رعبآور و وحشتافزا!
صداهائی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست میکرد، به زير پاهايم نگاهی انداختم
از مردمی که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بیانتها و فضائی سرد و سنگين
و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک میشدند، تمام وجودشان از آتش بود
آتشی که زبانه میکشيد و مانع از آن میشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم
انگار داشتند با هم حرف میزدند
و مرا به يکديگر نشان میدادند
ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن، خواستم جيغ بزنم ولی صدایم در نمیآمد.
تنها دهانم باز و بسته میشد و داشت نفسم بند میآمد، بدجوری احساس بیکسی غربت کردم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده
در اينجا جز تو کسی را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدائی از پشت سرم شدم
صدائی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسیقی دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم
نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من میآمد، هر چقدر آن نور به من نزديکتر میشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر میرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند
نفس راحتی کشيدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقائی را ديدم از جنس نور
نوری چشم نواز آرامش بخش
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمیتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟
من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم
اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک میشدم و خدا میداند چه بلایی بر سر من میآوردند
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی، نفرموديد که شما چه کسی هستيد
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من مینگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرضا هستم
آقای حائری! شما 38 مرتبه به زيارت من آمديد من هم 38 مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 37 بار ديگر هم خواهم آمد.
✍ناقل آيتالله العظمی سيدشهابالدين مرعشی نجفی (ره)
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰