eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرم
༻﷽༺ 🍁🕊طفلـے اگر بزرگ شود با #ڪریم‌ها 💔یڪ روز مےشود خودش از ڪریم‌ها 🍁🕊 #عبـدللهِ #حسین شدم از قدیم‌ها 💔دل مےدهند دَسٺِ #عموها یتیم‌ها #شب_پنجم_محرم🌙 #شب_عبدالله_ابن_حسن_ع🌷
هدایت شده از حرم
༻﷽༺ 💚اے خدا نام من #عبداله و #پورحسنم 🕊از براے تو #فدا گشتہ تمام بدنم 💚دل خوشم قتلگهم گشتہ در آغوش #حسين 🕊جسم من شد زرهِ اين عموے پاره تنم #عموجان💔 #آمدم_تاجان_ڪنم_قربان_تو💔
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃 هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇 لعنت الله علیه سِنان‌ بن اَنس‌ بن عمر و ‌بن حیّ‌ بن حارث‌ بن غالب‌ بن مالكک بن وَهبيل سنان، یکی از خبیث ترین و پست ترین چهره های حادثه کربلا است. وی در قساوت قلب، حتی از شمر و عمر سعد نیز پست تر بود. جنایاتش: اول: در روز عاشورا، پس از آن که امام حسین علیه السلام تنها شد و رو در رو با سپاهیان کفر مبارزه کرد ضربات زیادی از نیزه و شمشیر بر بدن مقدس حضرت وارد شد. شمر و سنان بن انس با ده نفر از نیروهای پیاده دشمن به سوی خیمه امام حسین علیه السلام هجوم بردند که امام علیه السلام با دست خود به آن ها اشاره کرد و آن جمله معروف را فرمود که: اگر دین ندارید و از روز معاد نمی هراسید لااقل آزادمرد باشید، به زن و بچه من چه کار دارید؟ و عمر سعد دستور داد تا متعرض خانواده حضرت نشوند. دوم: زمانی که کوفیان (لشگر عمر سعد) به حسین علیه السلام حمله کردند و هر کسی از یک سو آن حضرت را آماج تیر و نیزه قرار داد تمام مقاتل اتفاق نظر دارند بر این که: سنان بن انس در آخرین لحظه، نیزه ای بر پشت آن حضرت زد و آن حضرت از اسب بر زمین افتاد و نیزه از سینه اش بیرون زد، آن ملعون سپس در گلوی امام علیه السلام، تیری فرو کرد. سوم: بیشتر مورخین گویند که سنان بن انس، در آخرین لحظات عمر امام حسین علیه السلام، بالای سرش ایستاد در حالی که ریش امام را در دست گرفته و با شمشیر به گلوی حضرتش می زد می گفت: من سر تو را جدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادر و پدرت از همه بهترند. چهارم: سنان به خولی گفت: زود باش سر او را از بدنش جدا کن! خولی جلو رفت ولی رعب و هیبت امام بر او مستولی شد و بدنش به لرزه افتاد و نتوانست نزدیک شود. سنان با عصبانیت فریاد زد: خدا دهان و بازویت را بشکند! چرا می ترسی؟ و خود آن ملعون از اسبش پیاده شد و سر مقدس امام علیه السلام را از پیکر چاک چاکش جدا کرد و آن را به خولی سپرد! ملاحظات: سنان پس از کشتن امام حسین علیه السلام بر در خیمه عمر سعد آمد و با صدای بلند این اشعار را سرود: أوفر رکابی فضّة و ذهبا إنی قتلتُ السید المحجّبا قتلت خیر الناس اُمّا و أباو خیرهم إذ یُنسبون نَسبا یعنی:‌ رکابم را از طلا و نقره سنگین کن که من شاه پرده دار را کشته ام کسی را کشته ام که پدر و مادرش از همه بهتر بودند چون همه مردمان نسب خویش را بگویند نسب وی از همه والاتر و برتر است سرنوشت او: 1- مختار ثقفی، سال 66 هـ.ق، که به خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و یارانش، قیام کرد، و بعضی از قتله کربلا را گرفت و به مجازات رساند، مأمورانش سنان را در شهر بصره، دستگیر کرده خانه اش را ویران نمودند و بند بند انگشتانش را از هم جدا کرد، سپس دست و پایش را بریده و در دیگی از روغن زیتون جوشان انداخت و او دست و پا می زد تا مرد. 2- زمانی که مختار ثقفی قیام کرد، به دنبال سنان بن انس فرستاد که می گفت من حسین علیه السلام را کشته ام. ولی او به بصره فرار کرده بود، لذا مأموران مختار نتوانستند بر او دست پیدا کنند و فقط خانه اش را ویران کردند. 3- وی بعد از واقعه کربلا، در زمان قیام مختار و خون خواهی او در نبرد با سپاه ابن زیاد، به رهبری ابراهیم اشتر، اسیر شد. ابراهیم وقتی جنایات سنان بن انس را از زبان خودش شنید او را با اعمال شاقه مجازات کرد، همین که سنا در آستانه مرگ قرار گرفت سرش را بریدند و بدنش را سوزاندند. بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعن بر تا قیامت لعنت بر تا قیامت لعنت 📚نفس‌المهموم 📚ترجمه کامل ابن اثیر 📚تاریخ طبری 📚منتهی‌الامال 📚ابصار العین 📚موسوعه الامام الحسین به نقل از: عمادالدین طبری، نفس المهموم، کامل بهائی، لهوف، ارشاد و بسیاری منابع دیگر
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_چهل_دو 🎀تاریکِ تاریک جا خوردم ... تازه حواسم جمع شد مسلح نيستم ..
📝 💟 🎀شعاع نور شعاع نور از بين پرده ها، درست افتاده بود روي چشمم ... به زحمت کمي بين شون رو باز کردم ... و تکاني ... درد تمام وجودم رو پر کرد ... - هي واضح نبود ... اوبران، روي صندلي، کنار تختم نشسته بود ... از جا بلند شد و نيم خيز شد سمت من ... - خیلی خوش شانسی ... دکتر گفت بعيده به اين زودي ها به هوش بياي ... خون زيادي از دست داده بودي ... گلوم خشک خشک بود ... انگار بزاق دهانم از روي کوير ترک خورده پايين مي رفت ... نگاهم توي اتاق چرخيد ... - چرا اينجام؟ ... تختم رو کمي آورد بالاتر ... و يه تکه يخ کوچيک گذاشت توي دهنم ... - چاقو خوردي ... گيجي دارو که از سرت بره يادت مياد ... وسط حرف هاي لويد خوابم برد ... ضعيف تر و بي حال تر از اون بودم که بتونم شادي زنده موندم رو با بقيه تقسيم کنم... اما اين حالت، زمان زيادي نمي تونست ادامه پيدا کنه ... نبايد اجازه مي دادم اونها از دستم در برن ... شايد اين آخرين شانس من براي حل اون پرونده بود ... کمتر از 24 ساعت ... بعد از چهره نگاري ... لويد بهم خبر داد که هر سه نفرشون رو توي يه تعميرگاه قديمي دستگير کردن ... شنيدن اين خبر، جون تازه اي به بدنم داد ... به زحمت از جا بلند شدم ... هنوز وقتي مي ايستادم سرم گيج مي رفت و پاهام بي حس بود ... اما محال بود بازجويي اونها رو از دست بدم ... سرم رو از دستم کشيدم ... شلوارم رو پوشيدم و با همون لباس بيمارستان ... زدم بيرون ... بدون اجازه پزشک ... بقيه با چشم هاي متحير بهم نگاه مي کردن ... رئيسم اولين کسي بود که بعد از ديدنم جلو اومد ... و تنها کسي که جرات فرياد زدن سر من رو داشت ... - تو ديوونه اي؟ ... عقل توي سرته؟ ... ديگه نمي تونستم بايستم ... يه قدم جلو رفتم، بازوش رو گرفتم و تکيه دادم به ديوار ... و دکمه آسانسور رو زدم ... - کي به تو اجازه داده از بيمارستان بياي بيرون؟ ... مي شنوي چي ميگم؟ ... در آسانسور باز شد ... خودم رو به زحمت کشيدم تو و به ديوار تکيه دادم ... - کسي اجازه نداده ... فرار کردم ... با عصبانيت سوار شد ... اما سعي مي کرد خودش رو مسلط تر از قبل و آروم نشون بده ... - شنيدم اونها رو گرفتيد ... با حالت خاصي بهم نگاه کرد ... - ما بدون تو هم کارمون رو بلديم ... هر چند گاهي فکر مي کنم تو نباشي بهتر مي تونيم کار بکنيم ... نگاهم چرخيد سمتش ... لبخند معناداري صورتم رو پر کرد... - يعني با استعفام موافقت مي کني؟ ... - چي؟ ... - اين آخرين پرونده منه ... آخريش ... و درب آسانسور باز شد ... ... ✍نویسنده:
✴️ دوشنبه 👈 3 شهریور 1399 👈4 محرم الحرام 1442👈24 اوت 2020 🕌مناسبت های اسلامی. ⚫️خطبه ابن زیاد ملعون در مسجد کوفه و تحریک مردم بر جنگ با امام حسین علیه السلام. ⚫️فتوای شریح قاضی درباری و ملعون به مباح بودن ریختن خون امام حسین علیه السلام. 🌓امروز قمر در عقرب است. 📛امور مهم و ازدواجی پرهیز شود. 👶برای زایمان مناسب نوزاد مبارک باشد. 🤒بیمار امروز شفا یابد ان شاءالله. 🛫 مسافرت مکروه است اگر ضروری است حتما حتما همراه صدقه باشد. 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب. 🔭 احکام نجوم 🌓انجام اموری از قبیل: ✳️برای کندن چاه و کانال و قنات. ✳️انجام امور کشاورزی کاشت و برداشت نیک است. ✳️مدوای چشم. ✳️مداوای جراحات و زخم. ✳️مرحم گذاشتن بر دمل. ✳️از شیر باز گرفتن کودک. ✳️اقدامات نظامی. ✳️حمام رفتن نیک است. 📛و برای امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج سفر و... خوب نیست. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری، باعث درد در سر است. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از ایه 5 سوره مبارکه مائده الیوم احل لکم الطیبات.... و از معنای ان استفاده می شود منفعتی به خواب بیننده برسد و یا به طریق دیگری خوشحال شود ان شاءالله.. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
4 محرّم 1 ـ فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام در این روز از سال 61 هـ ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود، در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین علیه السلام تحریص کرد. (1) 📚 منبع : 1. الوقایع و الحوادث : ج 2، ص 124.
😥😥دیدند امام حسین علیه السلام بلند بلند گریه می کند مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، خیلی گریه کرد. می ‌توانم ادّعا کنم از ساعت اوّلی که اصحابش را به خون غلتان دید، چشم مبارکش گریان شد و تا آن ساعتی که سر مطهّر را جدا کردند، چشمان امام حسین علیه السلام خشک نبود. گریه می ‌کرد، ولی با صدا گریه نمی‌ کرد. اشک می ‌ریخت، «صَرِیعَ‏ الدَّمْعَةِ السَّاکبَةِ» بود. همین طور اشک‌ هایش می ‌ریخت؛ ولیکن با صدای بلند، ناله نمی ‌زد. چرا؟ برای دو جهت؛ یکی این که دشمن نشنود و امام حسین علیه السلام را شماتت نکند. دشمن دلخوش نشود؛ خوشحال نشود که حسین علیه السلام دارد گریه می ‌کند. یکی دیگر این که صدایش را زن‌ها نشنوند و زن و بچّه ‌اش منقلب نشوند. این بود که آهسته آهسته گریه می ‌کرد. همینطور اشک ‌هایش می ‌آمد. ولی در یک موقع، امام حسین علیه السلام با صدای بلند گریه کرد! دلم می ‌خواهد در این مصیبت و در این مطلبی که می ‌گویم، جوان‌ های مجلس از سیدالشهداء علیه السلام تبعیت کنند و بلند بلند گریه کنند. یک موقع بود که دیگر اختیار از سیدالشهداء علیه السلام رفت؛ و آن، وقتی بود که دید جوان هجده ساله اش‌ رو به میدان می ‌رود. واویلا! علما! عبارت مقتل است: «فَبَکی بُکاءً عالیاً». در این کلمه، پیرمردها بلند بنالند. یک وقت دیدند امام حسین علیه السلام بلند بلند گریه کرد! «رَفَعَ شَیبَتَهُ نَحْوَ السَّماءِ» حضرت دستش را زیر محاسنش برد؛ سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ‏ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیهِمْ‏ غُلَامٌ‏ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِک» خدا ز سوز دلم آگهي كه جانم رفت ز جانِ عزيزترم، اكبر جوانم رفت یک کلمه دیگر بگویم؛ همه گریه کنند. بعد در خانه خدا برویم. وقتی که صورتش را از صورت علی اکبر علیه السلام بلند کرد، یک وقت دیدند محاسن امام حسین علیه السلام پر از خون است؛ «وَضَعَ‏ خَدَّهُ‏ عَلَى‏ خَدِّهِ‏ وَ قَالَ:... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَک الْعَفَاءُ!» به حقّ مولانا الحسین المظلوم علیه السلام و بِوَلَدِهِ علیّ الأکبر علیه السلام، با چشمانی گریان و دل ‌هایی سوزان، ده مرتبه بلند، یا الله! خدایا! به ریش پرخون امام حسین علیه السلام، به آن چشمان گریان امام حسین علیه السلام، به آن سینه سوزان خواهر امام حسین علیه السلام، همین ساعت امر ظهور امام زمانمان را اصلاح بفرما. ما را به زودی به دیدار و یاری آن بزرگوار، سعادتمند بفرما. (سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، ماه رمضان 1392 قمری، مجلس هشتم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🚩یا لثارات الحسین مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در منزل حاجی صفری (آریاشهر)، در سال 1398 قمری می فرمود: اين خون ‌هاي عاشورا كه می ‌جوشد، جوشش آن از خون يحيي پيغمبر علیه السلام بيشتر است و از چشم شما به صورت اشك مي آيد. هلال محرم كه طالع مي شود مثل يك خنجري است كه در دل شيعه مي خورد، اين بچه هاي ده دوازده ساله، عَلَم‌ هاي كوچولو كوچولو بر مي دارند و در كوچه و خيابان و بازار راه مي ‌افتند، حسين حسين علیه السلام مي گويند. اين نفس ها، اين داد و فريادها، اين ‌ها جنبش و جوشش خون امام حسين علیه السلام است. گاهي هم به صورت خون از سينه‌ها بيرون مي آيد، گاهي به صورت خون از پشت سرها بوسيله زنجيرها بيرون مي آيد، گاهي هم به وسيله ... از سرها بيرون مي آيد. اين‌ ها جوشش خون امام حسين علیه السلام است. اين خون از جوش نمي افتد تا به هدف برسد، تا دنيا اصلاح شود، تا ظلم و ستيزه و ستم از روي زمين برداشته شود، تا عدل و داد و قسط، همگاني و همه جایي شود. و این امر انجام نمي شود جز به دست حضرت بقية‌الله ارواحنا فداه. اين است معناي این ‌كه او طلب ثار مي كند و آخذ بثار است. «اين الطالب بدم القتول بكربلا» بدین معناست، وگرنه شمر كه زنده نيست كه امام زمان علیه السلام سرش را ببرد، سنان كه زنده نيست كه امام زمان علیه السلام سرش را ببرد يا او را بكشد. «يا لثارات ‌الحسين» كه شعار اصحاب امام زمان علیه السلام است، معنايش همين است كه مي گويم. اي‌خون‌خواهان سيد الشهدا! بيایيد سيدالشهداء علیه السلام را به هدفش برسانيد، جور و ستم را ببريد، عدل و داد را بياوريد، فساد اخلاق را ببريد و صلاح بياوريد، كفر و الحاد را ببريد و ايمان و اسلام را بياوريد. اين، معناي «يا لثارات ‌الحسين» است. (سخنرانی های منزل حاجی صفری در آریاشهر تهران، شب12 محرم 1398 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✅ پاداش لعن بر قتله سیّدالشّهدا علیه السلام منقول از حضرت رضا علیه السلام عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ‏: يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صلوات الله علیهم، فَالْعَنْ‏ قَتَلَةَ الْحُسَيْن. (امالی صدوق، ص130) حضرت رضا علیه السلام به ریّان‌بن شبیب فرمود: ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در غرفه‌های بهشتی با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و خاندانش باشی، پس قتله حسین ‌بن علی علیه السلام را لعنت کن. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👌اگر دوست داری ثواب شهدای کربلا را داشته باشی، .... عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ:‏ دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا علیه السلام فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ لِي: يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ علیه السلام فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ:‏ «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً».(امالی صدوق، ص129-130) ريّان بن شبيب گفت: روز اوّل محرّم نزد حضرت رضا عليه السّلام رفتم. حضرت به من فرمود: اى ابن شبيب! اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب كسانى كه همراه حسين بن علىّ عليهما السّلام شهيد شدند داشته باشى، هر گاه به ياد او افتادى بگو: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً» (اى كاش با آنان ‏بودم و به فوز عظيم مي رسيدم). ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🤲درخواست آب برای کودکش ذلّت نیست مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد اصفهان در ماه رمضان 1392 هجری می فرمود: تا یاران امام حسین علیه السلام بودند، آن‌ها به میدان می ‌آمدند. از هجوم لشکر دفاع می ‌کردند. گاهی هم به آنها حمله می ‌کردند. اصحاب که کشته شدند، اهل بیت به میدان آمدند. اوّلین نفری هم که از بنی‌هاشم آمد، حضرت علی اکبر علیه السلام بود و آخرین نفرشان حضرت اباالفضل علیه السلام بود. «لَمَّا رَأَى الْحُسَینُ علیه السلام مَصَارِعَ فِتْیانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ، عَزَمَ‏ عَلَى‏ لِقَاءِ الْقَوْمِ‏ بِمُهْجَتِهِ.» این‌ها همه که کشته شدند، امام حسین علیه السلام یک مرتبه نگاه کرد، دید احدی از یارانش باقی نمانده است. جوان‌ها همه قلم قلم، روی زمین افتاده‌ اند. یارانش، پیرمردها، جوان‌ها، کوچک، بزرگ، همه افتاده ‌اند. هیچ کس نیست. خودش مانده است و خودش. چاره نیست. باید خودش جلو بیاید. این بود که سوار شد ولی با لباس جنگ نیامد؛ بلکه با لباس صلح آمد. یعنی شمشیر و سپر و این حرف ‌ها نبود. عبا به دوشش بود. لباس صلح بود. جلوی لشکر آمد. قربان این شاه بی ‌کس بروم! قربان این سلطان بی ‌یاور بروم! خودش جلو آمد. در صدارت لشکر ایستاد. جایی که صدایش به گوش بزرگان لشکر دشمن برسد و روز قیامت نگویند: «ما ندانستیم! ما نفهمیدیم! ما نشناختیم!». برای این‌که حجّت بر آن‌ها تمام شود، حسین بن علی علیه السلام قدم به قدم به موازین شرعی رفتار کرد. تمام کارهایی که امام حسین علیه السلام کرد، مطابق موازین فقه و شرع است. این که بچّه‌ اش را آورد و گفت «آب بدهید»، ذلّت نیست. اشتباه نکنید! وظیفه امام حسین علیه السلام این است که بچّه ‌اش را زنده نگه دارد. بچّه دارد از تشنگی می‌میرد. وظیفه‌اش این است تا آن جایی که ممکن است، حفظ حیات بچّه کند. این را آورد گفت: «آب بدهید. بچّه‌ام دارد می‌میرد. آب بدهید.» وظیفه شرعی امام حسین علیه السلام است. اینها را «ذلّت» نمی‌ گویند. امام حسین علیه السلام ناچار است استعانت بجوید، استمداد کند و استغاثه کند تا حجّت الهیه بر آنها تمام شده باشد. این بود به جایی آمد که صدایش به سران و افسران لشکر می‌ رسید. ایستاد و با صدای بلند فریاد زد. امام حسین علیه السلام سه فریاد زده است. یک هزار و سیصد و سی و سه سال است که فریاد امام حسین علیه السلام بین زمین و آسمان بلند است. گوش ‌ها را می ‌خراشد. چشم ‌ها را به اشک می ‌آورد. فریاد زد: «هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو اللهَ بِإِغَاثَتِنَا؟» یعنی ای گروه مردم! آیا یک نفر دادرس هست بیاید به فریاد ما برسد؟ برای خدا به داد ما برسد؟ جواب ندادند. شما با ناله ‌هایتان جواب بدهید. این ناله‌ های شما قیمت دارد. این اشک ‌ها و دست و سرها و صیحه ‌های شما در درگاه خدا قیمت دارد. این صدای اوّل بود. در صدای دوّم، چنین فرمود: «هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یخَافُ اللهَ فِینَا؟» آیا یک خداپرست هست که از خدا بترسد و دستش را به خون ما آلوده نکند؟ و فرمود: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله؟» یعنی: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا صلّی الله علیه و آله دفاع کند؟ اینجا بود که صدای ناله و شیون زنان حرم بلند شد؛ واویلا ...! (سخنرانی مسجد سیّد اصفهان، ماه رمضان 1392 قمری، مجلس هفتم) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
Ziyarat e Ashura Farahmand_120516170200.mp3
4.27M
💠 زیارت #عاشورا 🎤🎤 #فرهمند @haram110 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از حرم
Ostad_Raefipour_Maghamate_Ziarat.mp3
49.22M
💾🔊 #دانلود_سخنرانی استاد #رائفی_پور 📝 « #مقامات_زیارت_عاشورا » #جلسه_چهارم
هدایت شده از حرم
👇👇👇👇 💠 عنوان: 👈 خلاصه ای از بحث: " در این عزاداری ها ببینیم دلمان چه چیزی را می پسندد و حواسمان را متمرکز به خود کنیم." 🎙سخنران : ⏰ زمان:۳۶دقیقه و ۳۷ثانیه ➖➖➖ ⬅️ نگاه به عنوان "تحریفات عاشورا" از منظر و دیدگاهی متفاوت ، استماع فرمائید و نشر دهید. 👇👇👇👇
✅ پاداش لعن بر قتله سیّدالشّهدا علیه السلام منقول از حضرت رضا علیه السلام عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ‏: يَا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ صلوات الله علیهم، فَالْعَنْ‏ قَتَلَةَ الْحُسَيْن. (امالی صدوق، ص130) حضرت رضا علیه السلام به ریّان‌بن شبیب فرمود: ای پسر شبیب! اگر دوست داری که در غرفه‌های بهشتی با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و خاندانش باشی، پس قتله حسین ‌بن علی علیه السلام را لعنت کن. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
سر نگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود . ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد : ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند اگه دلتون شکست و اشکتون جاری شد برا سلامتی و فرج مولای غریبمون دعا کنین. اللهم عجل لولیک الفرج...اللهم الرزقناتوفیق زیارة الحسین ع اللهم جعل عواقب امورناخیرا .اللهم الرزقناتوفیق الشهادة فی سبیلک
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته . یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا . در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان . یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن . اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت. با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه . همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه. چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید . مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد …. همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن . مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند . یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت . پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود . حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا گر چشم روزگار بر او زار میگریست خون میگذشت از سر ایوان کربلا نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد فریاد العطش ز بیابان کربلا - اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان . محتشم ادامه داد: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار - در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده . محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله: این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده در خون حسین توست این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست این ماهی فتاده به دریای خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست - با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند: خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد خاموش محتشم که از این حرف سوزناک مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد - محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود . مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم: نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت هوا زور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب
هدایت شده از حرم
🌸✨✨🌸 (ع)📜 💕 💚 (ع)💚 زندگی💕 کنیه اش ابوالفضل است، و به او القاب دیگر مانند «قمر بنی هاشم»، «سقای کربلا»، «علمدار حسین» و غیره نیز داده‌اند. طبق روایات شیعه او جوانی دلاور، زیبا و بلند قد بوده‌است، در جنگ‌های صفین و نهروان در کنار پدرشعلی بن ابی‌طالب جنگیده است و او یکی از چند نفری است که در بین شیعیان به باب‌الحوایج معروفند. او سه برادر تنی به نام‌های جعفر، عبدالله و عثمان داشت که همگی آنان در روز عاشورا سال ۶۱ قمری در کربلا کشته شدند. او با لبابه دختر عبیدالله بن عباس ازدواج کرد و دارای چهار پسر به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن، قاسم و یک دختر شد. در خصوص تعداد فرزندان او اختلاف نظر وجود دارد. همه فرزندان او به جز عبیدالله بلاعقب ماندند. .... 📗جعفریان، رسول (۱۳۸۶). تاملی در نهضت عاشورا. انصاریان. 📕 موسوی المقرم, سید عبدالرزاق. سردار کربلا. الغدیر.۲۵۳ و... 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
هدایت شده از حرم
💠🔹آيت الله وحيد خراسانى: ↫◄ تا روز عاشـورا ڪه نزديك است روزى صد مرتبه سوره #توحیـد بخوانيد و بہ حضرت سیـدالشهـداء علیه‌السلام هـديـه كنيد. ان‌شاءالله فيوضاتى نصيبتان می‌شود. ↩️ با ارسال پست در ثوابش شریک شوید.
هدایت شده از حرم
♦️بعضی روایات در باب سر شکستن 🔷نظر امام زمان در مورد قمه زنی: آیت الله العظمی شیخ زین العابدین نجفی در کتاب خود میگوید در مسجد سهله از امام عصر عجل الله فرجه در مورد قمه زنی سوال کردم و حضرت فتوا به جواز دادند. (بیان الاءمه ج2 ص461و462) 🔹جناب صعصعه دربحرین بودن که برای یاری سیدالشهدا بهمراه سپاهی راهی عراق میشن ولی بعداز شهادت حضرت اباعبدالله وارد کربلا شد وبا اون وضع روبرو شد برای همین به کل سپاهش گفت سرها رو بتراشن وباشمشیر بسر خودشون بزنن وخود رو غرق خون بکنند (منتخب الطریحی ج2ص478) (لم تكن ردة.محب الدين الطبري.ص272) 🔹سرشکستن امام سجاد علیه السلام و خون آمدن از سر و صورت امام (دارالسلام2\179) 🔹خون آمدن از سر امام‌ سجاد علیه السلام درعاشورا (ناسخ امام سجادچاپ قدیم) 🔹سرشکستن حضرت زینب علیهاالسلام و سکوت امام زین العابدین علیه السلام.(بحار45\115) 🔹خون آمدن از چشمان امام زمان علیه السلام (بحار98\238) 🔹خون آمدن از پلکان امام رضا علیه السلام (امالی صدوق111) 🔹شکستن و خون آمدن از دهان حضرت رقيه علیهاالسلام (ریاض القدس2\323) 🔹خون آمدن از آسمان (کامل الزیارت92) 🔹خون ریختن حضرت آدم ، حضرت موسى و حضرت ابراهیم علیهم السلام (بحار44\243) 🔹سرشکستن همسر علی بن مظاهر برادرحبیب بن مظاهرعلیه السلام. و سکوت امام علیه السلام (المنابع النورا ص144-145) 🔹 سر شکستن حضرت عباس علیه السّلام و تایید معصوم علیه السلام و گفتن : حُبُّ الحُسَینِ أجُنّنِی و سکوت امام (مقتل ابومخنف: 283) 🔹 قال الصادق عليه السلام: «لوقتل الأرض به الحسين ماكان سرفا» اگرهمهء اهل زمين براى حسين كشته شوند، اسراف نيست... (الكافى ج٨ ص٢٥٥)
هدایت شده از حرم
🍀 🌿🖤 🖤 🍃 ▪️بعضی تا کربلا آمدند؛ و در فرصتِ تاریکی فانوس ها تاریکیِ ابدی را برگزیدند و رفتند! ◽️و بعضی درآخرین لحظات، به میدان عاشقی پیوستند. ✔️و امروز فرصت انتخاب توست... ✨به کدام سو روانه ای... ❣ ❣ 🖤 🌿🖤 🍃 @haram110
هدایت شده از حرم
🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 (عج) 💐تشرف آیت الله گلپایگانی و گرفتن سکه از صاحب الزمان (عج) شب جمعه ای مصادف شده بود با عرفه وآیت الله گلپایگانی خودشان را رسانده بود به کربلا، کنار صحن امام حسین علیه السلام یک جائی را پیدا کرده بود آنجا نشسته بود. حرم خیلی شلوغ و ازدحام زیاد بود. می فرمایند همانطور که مشغول ذکر بود فشار جمعیت آزرده اش کرده بود. دید که آقا سیدی خیلی خوش سیما بغل دستش ایستادند. به ایشان سلام کردند بعد فرمودند که :  آقا سید جمال الدین دوست داری بروی داخل حرم؟  آیت الله گلپایگانی عرض کردند: آقا دوست دارم اما نمی شود. فرمودند که بیا، دنبال آن بزرگوار راه افتادم. می گوید کوچه باز شد خیلی راحت، اصلاً فشاری نیست، ازدحامی نیست جمعیتی نیست. رسیدیم درب حرم، اذن دخول خواندند و آوردند مرا پای ضریح، زیارت خواندند.  خلاصه اش را عرض می کنم : آن آقا سید خوش سیما دست کردند در جیبشان و یک سکه ای به من دادند، گرفتم این را تو دستم، یکمرتبه دیدم ایشان نیستند.  جمعیت مرا پرت کرد از حرم بیرون، صحن هم ازدحام بود.  باز دوباره رفتم یک گوشه ای به زحمت پیدا کردم و خلاصه وضع هیأت لباسم بهم خورد و اما دستم را سفت نگه داشته بودم وقتی دستمو باز کردم، دیدم که یک سکه است و رویش نوشته شده یا صاحب الزمان فرزند ایشان می فرمودند: بابام به این سکه خیلی علاقه داشت، باید هم علاقه داشته باشد.  یک کیسه درست کرده بود مخصوص این سکه، این را گذاشته بود درون جیبش، هر وقت وضو می گرفت در می آورد می بوسید به چشمهایش می کشید هدیه آقا را، می گذاشت درون جیبش. می فرمودند: یکی از این سفرها که بابام می رفت کربلا چند نفر همراهش بودند.  قافله ای رفته بودند با پای پیاده، یکی از همراهان طلبه ای بود. دل درد شدیدی گرفت، هر چه دوا دادند، قرص دادند، نبات دادند اثر نکرد. این برای اهل قافله تولید زحمت کرده بود.  بابام فرموده بود یک کاسه آب آوردند و سکه حضرت را در آورد و زد توی آب، متبرکش کرد گفت بخور، اون هم خورد و خوب شد. در یک لحظه مثل آبی که روی آتش ریخته باشند. طلبه اصرار کرد به ایشان که قصه چی است.  این چه سری بود؟! آخر انقدر اصرار کرد تا ماجرا را گفته بود که ظاهراً ما خدمت آقا رسیدیدم و حضرت این سکه را مرحمت فرمودند. اون بنده خدا اهل معنویت نبود. با دستش اشاره کرد گفت برو بابا، سید این حرفها چی است می زنی!! مثل خیلی ها که می گویند این حرفها چی است که می زنی.... منزل بعدی رسیدند. پدرم وضو گرفت مثل همیشه کیسه را از جیبش درآورد. دید سر کیسه بسته شده است. خودش دو تا گره زده، باز کرد. دید سکه یا صاحب الزمان علیه السلام داخلش نیست. رفت که رفت که رفت.... 📚کرامات و زندگینامه آیت الله گلپایگانی 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🌸 🍃🌸 🌺🍃🌸