هدایت شده از حرم
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ماجرای نبش قبر حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها در سال ۱۲۴۲ دفن شدن حضرت رقیه سلام الله علیها با غل و زنجیرهای اسارت
ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
جناب سيّد ابراهيم دمشقی كه نَسَبش به سيّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد
بعد از نبش قبر حضرت رقیه مدام از شدت گریه و غصه غش میکرد!
چون به هوش میآمد، قضیه کبودی را برای مردم تعریف میکرد.
میگفت: بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی، چادر یا لباس سیاه پیچیده و کفن شده بود.
بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود.
سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم برمیخاست.
✍ اما شرح حکایت:
قبر دچار آب گرفتگی شده بود و علماء شیعه درخواست تعمیر قبر مطهر را داشتند.
والی به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّی امر كرد كه غسل كنند و لباسهای پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچكس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد
چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند، ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلام الله عليها، ميان لحد و كفن صحیح و سالم است اما آب زيادی ميان لحد جمع شده است.
سيّد ابراهیم در قبر رفت، همين كه خشت بالای سر را برداشت ديدند سيّد افتاد، زير بغلش را گرفتند، هی میگفت:
«ای وای بر من... وای بر من...
به ما گفته بودند يزيد بن معاویه لعنة الله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولی اکنون فهميدم دروغ بوده، چون که دختر با پيراهن خودش دفن شده!
من بدن را منتقل نمیكنم، میترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد، بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدين گونه بالای زانو خود نگهداشت و گريه میكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
وقت نماز كه میشد سيّد بدن حضرت را بالای جايی پاكيزه میگذاشت.
پس از فراغ از نماز بر میداشت و بر زانو مینهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند،
سيد بدن را دفن كرد.
از معجزه آن حضرت اينكه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسری به او عطا فرمايد.
دعای سيّد به اجابت رسيد و در سن پيری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سيّدمصطفی" گذاشت.
آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحميد عثمانی نوشت، او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيدابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده در آخر اضافه کرده است:
آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچهای بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكی بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادی ضربات مجروح بود.
پس از در گذشت سيّدابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّدمصطفی و بعد از او به فرزندش سيّدعبّاس رسيد،
فرزندان سيّدابراهيم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
✍ پینوشت:
📓منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸
📗اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦
📕مقتل جامع مقدم، جلد۲، صفحه۲۰۸
📘تراجم اعلام النساء، جلد۲، صفحه۱۰۳
〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برایتان آرزو می کنم🌺🍃
رنگین کمانی
به ازای هرطوفان
لبخندی به ازای هراشک
دوستی فداکاربه ازای
هرمشگل!!
نغمه شیرین به ازای هر آه
واجابتی نزدیک برای هردعا
شبتون بخیر💐
وباران ستارهای خوشبختی
نصیب امشب تون🌟🌙
🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃🌴🌸🍃
هر روز معرفی یکی از 30 نفر از ملعون ترین و خبیث ترین نفراتی که در واقعه کربلا بیشترین ظلم را به امام حسین علیه السلام و یاران و اهل بیتش وارد کردند👇👇
#زرعة_بن_ابان_بن_دارم لعنت الله علیه
جنایاتش:
روز عاشورا سال 61 هـ.ق، آن زمان که سپاه کوفه بر امام حسین علیه السلام حمله کرد و آن حضرت مانند شیر غران رو به روی آنها قرار گرفت و شمشیر به آنان کشید و گروه زیادی را مانند برگ خزان بر روی زمین ریخت، تشنگی زیادی بر ایشان غالب شد؛ از این رو به طرف رود فرات روان شد، هر چند که عمرو بن حجاج با چند صد سوار اطراف آن جا را محاصره کرده بودند.
کوفیان می دانستند که اگر آن حضرت جرعه ای آب بنوشد این بار چندین برابر از آنها می کشد و بسیاری را قلع و قمع می کند.
همین جا بود که زرعة بن ابان از قبیله بنی دارم دستور دارد که:
میان امام حسین علیه السلام و آب فرات حایل شوید و مگذارید که او بر آب دست پیدا کند و خودش بر اسب سوار شد و مردم هم دنبال او رفتند تا بین امام حسین علیه السلام و آب مانع شدند.
امام حسین علیه السلام او را نفرین کرد و فرمودند:
خدایا او را تشنه گردان.
زرعه خشمگین شد و تیری بر چانه آن حضرت زد.
امام علیه السلام تیر را بیرون کشید و دستش را زیر حنک (چانه) گرفت، هر دو دست از خون پر شد.
آن گاه فرمودند:
خدایا از آن چه با پسر دختر پیغمبرت انجام می دهند سوی تو شکایت می کنم، خدایا آنها را یک به یک بشمار و بکش و پراکنده کن و یک نفر از آنها را باقی مگذار.
چیزی از این واقعه نگذشت که خداوند تشنگی را بر زرعة بن ابان، مسلط کرد و او هرگز سیراب نمی شد.
سرنوشت او:
اکثر مقاتل نوشته اند که:
زرعة بن ابان، مدت کمی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام زیست و بعد مبتلا به عطش شد به گونه ای که از سرما و گرما فریاد می زد گویا آتشی از شکمش شعله می کشید و پشتش از سرما می لرزید.
هر چه آب می خورد سیراب نمی شد.
آب را برای او سرد می کردند و با شکر مخلوط و پیاپی به او می دادند (شربت بوده) ولی دائما فریاد می زد آبم دهید.
یک کوزه آب به او می دادند، می خورد و کوزه دیگر می رسید و او بر پشت می افتاد و باز تشنه می شد و فریاد می کرد که تشنگی مرا کشت.
قاسم بن اصبغ بن نباته روایت می کند که:
گاهی من از کسانی بودم که او را پرستاری می کردم و برای آرامش و تسکین او جدیت داشتم و آب سرد برایش می آوردند آمیخته با شکر و قدح های پر از شیر و کوزه های پر از آب.
او می گفت:
وای بر شما، آب به من دهید که از تشنگی می میرم کوزه ها یا کاسه ای پر از آب به او می دادند که برای سیراب کردن یک خانواده کافی بود.
او می آشامید و همین که لب خود بر می داشت، لحظه ای دراز می کشید و مجددا می گفت آبم دهید.
اصبغ می گوید:
به خدا قسم چیزی نگذشت که شکمش مانند شکم شتر برآمد و ورم کرد و بعد ترکید و او هلاک شد!!
بر #زرعة_بن_ابان_بن_دارم تا قیامت لعنت
✨یا علی✨
« نهج البلاغه؛ حکمت شماره هشتم »
قالَ مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیهما السلام): اعْجَبُوا لِهذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَيَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَيَسْمَعُ بِعَظْمٍ، وَيَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ!!
درود خدا بر آقای ما امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب باد فرمودند: از ويژگيهاي انسان در شگفتي مانيد، كه با پاره اي (پي) مينگرد، و با [قطعهای](گوشت) سخن ميگويد، و با (استخوان) ميشنود، و از (شكافي) نفس ميكشد!!
Amir al-mu'minin, peace be upon him, said: How wonderful is man that he speaks with fat, talks with a piece of flesh, hears with a bone and breathes through a hole.
حرم
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_شصت_چهار 🎀 درک متقابل از شنيدن اين اسم خوشش نيومد ... - اون آدم خ
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_شصت_پنج
🎀پیشرفت رشته پزشکی
بساط شون رو جمع کردن و از اونجا رفتن ... کمي طول کشيد تا اون قيافه هاي خمار، بتونن درست و حسابي مسير خروجي رو پيدا کنن ...
- واقعا مي خواي جوونيت رو با اين همه استعداد اينطوري دود کني؟ ...
ولو شد روي مبل ... گيج بود اما نه به اندازه بقيه ...
- زندگي من به خودم مربوطه کارآگاه ... واسه چي اومدي اينجا؟ ...
در يکي از آبجوها رو باز کردم و نشستم جلوش ...
- دفعه قبل که پيشنهادم رو قبول نکردي بياي واسه پليس کار کني ... حالا که تو نيومدي ... اداره اومده پيش تو ...
خودش رو يکم جا به جا کرده و پاش رو انداخت روي دسته مبل ... چنان چشم هاش رو مي ماليد که حس مي کردم هر لحظه دستش تا مچ ميره تو ...
- اون وقت کي گفته من قراره باهاتون همکاري کنم؟ ... هيچ کس نمي تونه منو مجبور کنه کاري که نمي خوام بکنم ...
کامل لم دادم به پشتي مبل ... و پاهام رو انداختم روي هم ... اونقدر کهنه بود که حس مي کردم هر لحظه است فنرهاش در بره و پارچه روي مبل رو پاره کنه ...
حالت نيمه جدي با پوزخند مصممي ضميمه حالت قبليم کردم ...
- بعيد مي دونم ... آخرين باري که يادم مياد بايد به جرم مشارکت توي دزدي اطلاعات و جا به جا کردن شون مي رفتي زندان ... اما الان با اين هيکل خمار اينجا نشستي ... مي دوني زندان به بچه هاي لاغر مردني اي مثل تو اصلا خوش نمي گذره؟ ...
با شنيدن اسم زندان، کمي خودش رو جا به جا کرد ... اما واسه عقب نشيني کردنش هنوز زود بود ... صداش گيج و بم از توي گلوش در مي اومد ...
- اما من که کاري نکردم ...
- دقيقا ... تو از همه چيز خبر داشتي اما کاری نکردی و چيزي نگفتي ... گذاشتي خيلي راحت نقشه شون رو پياده کنن ... و ازشون حمايت کردي که قسر در برن ... تازه يادت رفته نوشتن يکي از اون برنامه ها کار تو بود؟ ...
اگه فراموش کردي مي تونم به برگشت حافظه ات کمک کنم ... من عاشق کمک به پيشرفت رشته پزشکي ام ... خيلي نوع دوستانه است ...
با اکراه خودش رو جمع و جور کرد ... پاش رو از روي دسته مبل برداشت و شبيه آدم نشست ...
- دستمزدم بالاست ...
از روي اون مبل قراضه بلند شدم ... ديگه داشت کمرم رو مي شکست ... رفتم سمتش ... دست کردم توي جيبم ... از توي کيف پولم دو تا 100 دلاري در آوردم و گرفتم سمتش ...
- دويست دلار ... پول اون آبجوهايي رو هم که برات خريدم نمي خواد بدي ...
باحالت تمسخرآميزي بهم خنديد ... و با پشت دست، دستم رو پس زد ...
- فکر کنم گوش هات مشکل پيدا کرده ... يه دکتر برو ...
بسته به نوع کاري که بخواي قيمت ميدم ...
با اون صورت خمار و نيمه نعشه بهم زل زده بود ... ابروهام رو انداختم بالا و پوزخند تمسخرآميزش رو بهش پس دادم ... پول ها رو بردم سمت کيفم پول ... تظاهر کردم مي خوام برشون گردونم توش ...
- باشه هر جور راحتي ... انتخابت براي کمک به پيشرفت علم پزشکي رو تحسين مي کنم ... واقعا انتخاب فداکارانه اي کردي ...
مثل فنرهاي اون مبل از جا پريد و دويست دلار رو از دستم گرفت ...
- فقط يادت باشه من هيچ چيزي رو گردن نمي گيرم ... تو پليسي و هر کاري مي خواي بکني گردن خودته ... چه خوب يا بد ...
آبجوها رو از روي ميز برداشت و رفت سمت يخچال ... لبخند پيروزمندانه اي صورتم رو پر کرد ... قطعا خوب بود ...
- مطمئن باش ... من هيچ وقت تو رو نديدم و اين صحبت ها هرگز بين ما رد و بدل نشده ... فقط يه چيزي ...
برگشت سمتم ...
- تا تموم شدن کار ... نه چيزي مي کشي ... نه چيزي مي خوري ... مي خوام هوشيارِ هوشيار باشي ... بايد کل مغزت کار کنه ... نه اينطوري دو خط در ميون ...
#ادامه_دارد.....
✍نویسنده : #شهید_سیدطاها_ایمانی
🍃
🌸
🎉🌺🍃
4_5974140977198139222.mp3
8.84M
❤️ #دین_زیباست
#امام_شناسی
جلسه 12
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین مدارس 👉
ابتدایی و متوسطه 1 و 2 👉
مسئولین پرورشی مدارس 👉
✅ تبیین عقلانی امامت برای نوجوانان
بر پایه معارف قرآنی و روایی
#جلسات_امام_شناسی_نوجوان
#معرفت_امام
👈 مجموعه مهم #امام_شناسی را به گوش نوجوانان اطرافتان برسانید و به سوالات کلیدی آنان پاسخ دهید !
✴️ دوشنبه 👈 14 مهر 1399
👈 17صفر 1442👈 5 اکتبر 2020
🕌مناسبت های دینی اسلامی.
🌙⭐️امور دینی و اسلامی .
📛 قرض و وام عاقبت ندارد .
📛 برای امور قضایی اقدام نشود.
👶برای زایمان مناسب و نوزادش مبارک و خوشبخت خواهد شد .ان شاءالله.
🤒بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله
✈️ مسافرت بی نتیجه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👩❤️👩حکم مباشرت امشب.
مباشرت امشب (شب سه شنبه ) ، برای سلامتی مفید است و فرزند دهانی خوشبو و دلی نرم دارد و بسیار مهربان است . ان شاءالله
🔭 احکام نجوم
🌓 امروز انجام امور زیر نیک است :
✳️ شرکت زدن و مشارکت کردن .
✳️ خرید جواهرات .
✳️ و درختکاری نیک است .
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، میانه است .
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، باعث صحت بدن است.
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی در زندگی می گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود تعبیرش طبق آیه 18 سوره مبارکه " کهف " است .
و تحسبهم ایقاظا و هم رقود و نقلبهم ذات ....
و از معنای ان استفاده می شود که خانه ای جدید ، یا ملکی جدید در تصرف خواب بیننده در می آید . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
🌸زندگیتون مهدوی🌸
راضی باش، به هر چی اتفاق افتاد
که اگه خوب بود زندگیتو "قشنگ" کرد
و اگه بد بود تو رو "ساخت"
مدیون باش، به همه آدمای زندگیت
که خوباش بهترین "حس هارو" بهت میدن
و بَداش بهترین "درسارو"
ممنون باش، از اونی که بهت یاد داد
همه شبیه "حرفاشون" نیستن
و همیشه همونجوری که میخوای "پیش نمیره"
زندگی همینقدر ساده اس ...
____🍂🌻🍂____
@haram110
سلام
بنام آفریدگار مهربانی
امروز : دوشنبه 14 / 7 / 99
" انسان خوشحال "
خوشحال بودن یعنی:
توانمندی بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها
خوشحالی یعنی :
اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست ، اما هیچ کدام از آنها
نمی تواند مرا از پا بیاندازد
خوشحالی یعنی :
میل به زندگی علی رغم علم به فانی بودن همه چیز
خوشحالی یعنی :
در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی :
آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدن مشکلات
خوشحالی یعنی :
بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم
بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لب دیگر همنوعان بیاوریم
خوشحالی یعنی :
حضورکامل ما در هستی
خوشحالی یعنی :
همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن
عبارت تاکیدی :
درنهایت خوشحالی درتوانایی ما به گفتن
یک آری بزرگ به خداوند و زندگی
" خدایا سپاسگزارم "
@haram110
4_5992298299334330364.mp3
635K
#کلیپ_صوتی
#حدیث
#حفظ_از_بلا
🔸 دستورالعملی بسیار آسان از مولا علی ابن موسی الرضا سلام الله علیهما در خصوص محفوظ ماندن از بلا
🌐 این حدیث را منتشر کنید...
🍂 اللهمُ عَجِّل لِولیکَ الفَرَج 🍂
🔸 استاد #احمدی_اصفهانی
@haram110
هدایت شده از حرم
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_سی_و_هفتم🌹
💛 #شوذب_بن_عبدالله💛
🌱 او از رجال شیعه و از معدود دلیران بنام و حافظ حدیث از امیرالمؤمنین (ع)بود، و مجلس حدیث داشت كه شیعیان نزد او آمده و اخذ حدیث مى كردند. با عابس بن ابى شبیب از كوفه به مكه آمد و نزد امام علیه السلام ماند تا روز عاشورا، و چون جنگ آغاز شد به مبارزه پرداخت. عابس او را طلب كرد و از تصمیم او مبنى بر یارى امام و شهادت در راه او سؤال كرد و او عزم خود را بر شهادت ابراز نمود و همانند دلیران به مبارزه پرداخت تا به #شهادت رسید.
#ادامه_دارد.....
📕ابصار العین، 76.
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊