* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#167
پس چرا از روز اول شروع میکنید به عزاداری؟!
+خب این یک سنته
ائمه ما اینطور عزاداری میکردن و ما هم به تاسی از اونها همین کار رو میکنیم
_خب چرا اینکارو میکردن؟!
_روایاتی هست که میگه قلب امام زمان در عزای این واقعه از شب اول غمگین میشه و به تاسی از اون ما هم تحت تاثیر قرار میگیریم
قبلا هم گفته بودم که قلب امام زمان نسبت به قلوب مومنین مثل قطب مغناطیسیه که مدار ایجاد میکنه و به هر چیز توجه کنه قلوب مومنین هم بهش توجه پیدا میکنه
ولی شاید یکی از فلسفه هاش هم این باشه که ما باید قبل از رسیدن اون روز عزاداری کنیم که بفهمیم باید قبل از رسیدن به حادثه ای شبیه عاشورا کاری کرد
پیراهن رو به چوب زدم و بجاش روسری رو روی بالش پهن کردم
کتایون ماگ بدست توی درگاه در ایستاد:
_شما بحث کردنتون تمومی نداره؟!
بابا حوصله م سر رفت!
مثل همیشه با بی تفاوتی تلاش میکرد بحث رو متوقف کنه
انگار شنیدن این حرفها رو دوست نداشت
مثل همیشه به روی خودم نیاوردم:
_باز تنها تنها؟!
دستت مو برمیداره دو تا فنجونم واسه ما بریزی؟!
_غر نزن ننجون
کافی رو کانتره
آبجوشم که تو چای ساز هست... خب پاشو بریز بخور!
بابا یکمم با من حرف بزنید!
مثلا اومدم هم خونه شما شدم که از تنهایی دربیام
صبح تا شب بحثو کش میدید و تو سر و کله ی هم میزنید!
پس کی تموم میشه ابن بحث دامنه دار شما؟!
ژانت متعجب رو به کتی گفت:
_واقعا عجیبه که تو هیچ کنجکاوی نسبت به دونستن بیشتر نداری!
+ژانت واقعا دل خجسته ای داری
بیا برو بگیر بخواب تو کی تا این وقت شب بیدار بودی؟!
نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت:
_خب خوابم نمیاد!
میگم ضحی
تو گفتی چند شب دیگه میری به مسجد نیویورک درسته؟!
+آره
چطور؟!
_خب
گفتم اگر اشکالی نداره...
منم همراهت بیام
چشمهای کتایون گرد شد از تعجب: بری مسجد؟! چی میگی واسه خودت؟!
_مگه چیه خب میخوام ببینم چجور جاییه و توش چکار میکنن
میخوام ببینم مسلمونها چطور دعا میکنن و عزاداری چه شکلیه
مگه ایرادی داره؟!
لبخندی زدم: نه عزیزم چه ایرادی داره
با ذوق گفت: یعنی میتونم بیام؟!
_اره... چرا نتونی
کتایون پرسید: مگه غیر مسلمان میتونه وارد مسجد بشه؟!
_جز کافر و مشرک بقیه میتونن وارد مسجد بشن
یعنی همه پیروان ادیان الهی
ژانت با حسرت گفت: یعنی کتی نمیتونه بیاد؟!
کتایون مثل انبار باروت شعله کشید: ژانت چرا من هرچی میگم تو حرف خودتو میزنی؟!
من خدا رو نفی نمیکنم فقط شک دارم همین!
شونه بالا انداخت: خب چه فرقی میکنه
_خیلی فرق میکنه
بعدم حالا کی خواست بیاد که براش مهم باشه راهش میدن یا نه!
همونطور شعله ور از اتاق خارج شد و من بلند و با خنده گفتم:
_البته ژانت کسانی مثل کتایون کافر محسوب نمیشن چون در کلام تصدیقش نمیکنن و اگر بخوان میتونن وارد این اماکن بشن
اما به هر حال کتی که همچین قصدی نداره پس بحث کردن هم درباره ش بی مورده!
به بحث خودمون برسیم بهتره
...
جلوی آینه روسریم رو روی سر تنظیم میکردم و گوشه چشمی هم به ژانت که با روسری مشکی رنگی که بهش داده بودم کلنجار میرفت داشتم
کتایون نگاهش رو از کتابی که مشغول مطالعه اش بود گرفت و به تصویر در حال تلاش ژانت توی آینه داد:
آفرین
خانجون خوبی شدی!
واقعا نمیفهممت ژانت!
چجوری میتونی بری به جایی که تو رو همینطوری که هستی قبول نداره و مجبورت میکنه تغییر شکل بدی!
ژانت به طرف کتی برگشت:
به نظر من که کاملا منطقیه که یک جا آداب خاص خودش رو داشته باشه و آدمها ملزم به رعایتش باشن
و این تحمیل نیست همونطور که خیلی از مشاغل یونیفرم دارن
اتفاقا به نظر من این کار معقولیه کمک میکنه تمام حواس و تمرکز انسان معطوف دعا و نیایش بشه به هر حال مسجد جاییه که مردم برای دعا به اونجا میرن نه چیز دیگه!
یک قدم به سمت ژانت برداشتم و صورتش رو به طرف خودم چرخوندم
همونطور که روسریش رو با گیره های توی دستم محکم میکردم لبخندی زدم:
درسته!
لبخندی زد و به خودش توی آینه خیره شد:
به نظرت بهم میاد؟!
+به نظر من به تو خیلی میاد
ولی درکل اینکه حجاب بهت بیاد یا نیاد اونقدر موضوعیت نداره
همیشه ظاهر جدید تا مدتی نامانوسه ولی بعد طوری بهش عادت میکنی که انگار از ابتدا همین بوده
تجربتا میگم!
کتایون متعجب گفت:
یعنی ژانت واقعا روت میشه با این ظاهر تو خیابون راه بری؟!
_آره پس ضحی چطور میتونه؟
وقتی اون میتونه حتما منم میتونم
زیر لب غر زد: ولی کاش اینجا هم یه کشور مسلمون بود و همه حجاب داشتن
اینجوری راحتتر بود!
+البته که اینجوری راحتتره ولی یادت نره درباره توان روحی تحمل سرزنش چی گفتم
اینم یه چالشه که فرصت رشد فراهم میکنه
پس چندان بدم نیست
همیشه نیمه پر لیوان رو ببین
با من تکرار کرد: زاویه دید خیلی مهمه
و بعد لبخند زد
جلوی آینه چرخی زد و دستی به پیراهنش کشید: به نظرت کوتاه نیست؟
و نگاهی به پیراهن من انداخت
گفتم:
_نه خیلی...
خوبه...
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#168
_پس بریم؟!
سر تکون دادم که کتایون از جاش بلند شد
سوالی نگاهش کردیم و اون رو به ژانت جواب داد:
تو مغزت از کار افتاده ولی مغز من هنوز کار میکنه!
با این قیافه کجا میخواید برید این وقت شب
باور کن پلیس دستگیرتون میکنه به عنوان تروریست!
سوییچش رو از روی جا سوییچی برداشت:
_میرسونمتون دم در منتظر میشم تا برگردید
سوییشرتش رو پوشید و کتابش رو هم برداشت
ژانت شاکی گفت:
نخیر زنای داعشی روبنده دارن ولی ما نداریم
مگر اینکه مریض باشن و بیخود بهمون گیر بدن!
مگه لباس مشکی پوشیدن جرمه؟!
با ته خنده ای از کل کل جذابشون رو به کتی گفتم: راضی به زحمت نیستیم مادمازل
فکر کردی اینوقت شب تا اونجا پیاده میریم؟!
خب تاکسی میگیریم دیگه
_خب ماشین که هست تنها بمونم خونه چکار
بذار بیام یکم عادی سازی کنم براتون!
...
توی ماشین کتایون مدام به ژانت اعتراض میکرد اما ژانت اعتنا نمیکرد
از اون که ناامید شد رو به من توپید:
این بچه یتیمو بردی جایی که اشکشو دربیارن؟!
مریضی تو؟!
ژانت با همون صدای گرفته نالید: فارسی حرف نزنید!
لبخندم رو خوردم و گفتم:
بابا مگه من گفتم بیاد
خودت که شاهد بودی خودش خواست
بعدم چرا لوس بازی درمیاری!
گریه تاحالا کی رو کشته؟!
من به اندازه موهای سرت این روضه ها رو شنیدم و گریه کردم
میبینی که صحیح و سالم در خدمتتم
ژانت بینیش رو بالا کشید: کتی اذیتش نکن
من خودم باهاش رفتم
اتفاقا امشب خیلی حالم خوب شد
تا حالا با گریه انقدر سبک نشده بودم
کاش تو هم اومده بودی و میدیدی چه حس خوبی داره
پوزخندی زد: حتما
سومین شبی بود که زحمت میکشید و ما رو تا مسجد میرسوند و یک ساعتی دم در توی ماشین منتظر میشد تا برگردیم
من هم اصراری به تغییر وضعیت نداشتم اما ژانت که انگار چیزهای جدیدی میدید و دلش میخواست دوستش رو هم وارد دنیای ناشناخته ها کنه مدام و به هر طریق بهش اصرار میکرد یک شب همراه ما به مسجد بیاد اما کتایون زیر بار نمیرفت
ژانت دوباره سکوت ماشین رو شکست:
کتایون تو بی مورد سرزنشم میکنی
امشب اونجا درباره یه بچه ی کوچیک حرف میزدن که چطور کشته شده
خب معلومه که با شنیدنش آدم گریه میکنه تو هم اگر بودی حتما گریه ت میگرفت
_خب آدم چرا باید حتما بشنوه؟!
چرا باید بره جایی که اشکش رو دربیارن؟!
مگه خودمون تو این دنیا کم مصیبت داریم که یکمم بابت مصائب تاریخ گریه کنیم؟
گفتم:
_خیلی حقایق تلخن و شاید اشکمون رو در بیارن اما ما از دونستنشون فرار نمیکنیم چون مهمن و باید بدونیم
این از اون دست آگاهی هاست
ما بی دلیل خودمون رو شکنجه نمیکنیم
این گریه کلی حکمت داره
فکر میکنم قبلا راجع بهش حرف زدیم
حالا اگر میخوای خودتو بزنی به اون راه راحت باش!
ژانت سرش رو جلو آورد و بین صندلی من و کتی نگه داشت: کتایون
بیا یه شب با ما بیا
باور کن یه تجربه متفاوته
اینو از من قبول کن!
خیلی جای خاصیه
به تجربه ش می ارزه
مگه میخوای چکار کنی تهش یه روسری سرت میکنی دیگه
یه شبه همش!
تا چیزی رو تجربه نکنی که نمیتونی ما رو سرزنش کنی
جواب کتایون سکوت بود و سکوت...
آروم به ژانت اشاره کردم اصرار نکنه و با اشاره به ظرف های نذری روی صندلی عقب بحث رو عوض کردم:
امشب مسجد نذری داشت
یعنی از امشب تا شب عاشورا نذری دارن
ببخشید که نتونستم برات غذا بگیرم
ولی همینو سه تایی میخوریم به نظرم کافیه
ژانت هم سر تکون داد:
آره من الان دیدم توش پر برنج و همون غذایی که
_قیمه
_آره همونه
خیلی زیاده یه دونه ش برای یه نفر اونم شام! باهم میخوریم
کتایون بی اونکه چشم از جلو بگیره بی تفاوت گفت: لازم نیست خونه کنسرو داریم
اگر غذای گرم بخوام می خرم خودم
ژانت دلخور گفت:
پولتو به رخ ما نکش کسی نگفت نمیتونی غذا بخری!
کتایون مثل همیشه نگران دلخوری ژانت از آینه نگاهی بهش انداخت:
چه ربطی داره دیوونه
_همش خودتو لوس میکنی
میگم این غذا زیاده دیگه!
بی نمک...
_خیلی خب بابا
یکم میخورم
بی خیال!
فوری ام قاطی میکنه واسه آدم!
لبخند محوی زدم و نگاهم رو به خیابان نم خورده دادم
باز پاییز زود شروع شد!
#ادامه_دارد
✴️ سه شنبه 👈 5 بهمن /دلو 1400
👈22جمادی الثانی 1443👈25 ژانویه2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
❌مرگ ابوبکر در 67سالگی " 13 ه".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛 امروز ساعت 7:29بامداد قمر وارد برج عقرب می شود. و پنجشنبه ساعت 11:06 قمر از برج عقرب خارج می گردد.
🚘سفر:مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶مناسب زایمان و نوزادِ زندگی پاکی دارد و مبارک و خوش قدم و خوشبخت و دوست داشتنی خواهد شد.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج عقرب است و برای امور زیر نیک است:
✳️ استعمال دارو.
✳️ استحمام.
✳️ معجون گذاشتن بر زخم.
✳️ بذر افشانی و کاشت.
✳️ آبیاری.
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️بیرون آوردن خال و زگیل و امثال آن.
✳️ و درختکاری خوب است.
📛 ولی امور زیربنایی خوب نیست.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،#اصلاح_مو(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی است.
💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماهم قمری ، سبب قوت دل می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد .
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون" است.
ولقدارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم .....
و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
22 جمادی الثانی
1 ـ ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ
ﺩﺭ شب ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ 22 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 13 هـ ﻋﺒﺪالله ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻦ أﺑﻰ ﻗُﺤﺎﻓﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ 67 ﺳﺎﻟﮕﻰ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺳﺰﺍﻯ ﺍﻋﻤﺎﻟﺶ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺑﺴﺖ. (1) ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ 27 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (2)
ﺍﻭ ﻣﺪّﺕ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻏﺎﺻﺐ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلّی الله علیه و آله ﺑﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺳﻘﻴﻔﻪ ی ﺑﻨﻰ ﺳﺎﻋﺪﻩ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺷﺪ.
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﺑﻰ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋُﻤَﺮ ﺑﺎ ﺁن که ﺧﻮﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪﻩ ی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﻘﻴﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
«ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﻣﺮﻯ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﻗّﺖ ﺑﻮﺩ، ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴّﺖ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺮّ ﺁﻥ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺩﺍﺷﺖ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜُﺸﻴﺪ». (3)
ﺍﻫﻞ ﺳﻨّﺖ ﺩﺭ ﻋﻠّﺖ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ 7 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﻏﺴﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺗﺐ ﻛﺮﺩ، ﻭ 15 ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﻰ ﺭﻓﺖ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ 22 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋُﻤَﺮ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﻛﺮﺩ، ﻣُﺮﺩ. (4)
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ وفات، ﻋُﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻭﺻﻴّﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻃﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﺎ ﻋُﻤَﺮ ﺑﻦ خطّاﺏ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻭ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺵ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻘﻴّﻪ ﺭﺍ ﻋُﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺎ ﻋُﻤَﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. (5)
ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﭼﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلّی الله علیه و آله ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﻯ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻛﺎﻏﺬ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﺻﻰّ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻌﻴّﻦ ﻛﻨﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﻫﺬﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﻌﻈّﻢ ﺩﺍﺩﻧﺪ ؟ !
ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﻛﻠﻤﺎﺗﻰ ﮔﻔﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ :
«ﻛﺎﺵ ﺗﻔﺘﻴﺶ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻡ». (6) همان تفتیشی که شهادت پاره ی تن پیامبر صلّی الله علیه و آله را به همراه داشت ؟
📚 منابع :
1. ﺑﺤﺎﺭ ﺍلأﻧﻮﺍﺭ : ج 29، ص 517، 521. و ... .
2. ﻣﺴﺎﺭ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ : ﺹ 32. و ... .
3. ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ : ﺝ 3، ﺹ 241، ج 5، ص 370، ج 7، ص 79، 171. و ... .
4. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﺨﻠﻔﺎﺀ : ﺹ 81. ﺑﺤﺎﺭ ﺍلأﻧﻮﺍﺭ : ﺝ 29، ﺹ 521.
5. بحار الأنوار : ج 30، ص 519. نهج البلاغة (ﺷﺮﺡ ﺍﺑﻦ أﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ) : ﺝ 1، ﺹ 165
6. ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ : ﺝ 2، ﺹ 308. و ... .
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
#زیارت_عاشورا_صوتی
🎧 با صدای استاد فرهمند
🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
*گلایه_همــسر_از_خانوادهمان*
💠 اگر گاهی همسرتان از رفتار یا کلام مادر یا پدرتان و یا هر یک از اعضای خانوادهتان گلایه کرد ســـریع گارد متعصبانه نگیــــرید!
💠حتی اگر حق با او نیست برای اینکه آبی بر آتش دعـوا بریزید بگویــید حق با شماست منم بـــودم ناراحت میشـــدم.
💠 با این روش هم جلوی مشاجره را میگیرید و هم همـــسرتان انـــرژی خود را صرف گــارد گرفتن با شـــما نمیکنــد. و نیــــز شما را فردی منصف و منطقی تلقی میکند و محبوب او می شــــوید.
💠در فرصتی مناسب درباره گلایه او با منطق و به قصد نزدیک کردن دل همسرتان با طرف مقـــــابل صحبت کنـــید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک ازدواج اسلامی - ایرانی
میزان تماس های تلفنی و پیامکی برای شناخت قبل از ازدواج
*همه بخونن*
👈اگر کودکتان شما را می زند یا چنگ می گیرد، نه نصیحت کنید، نه داد بزنید ، نه تنبیه کنید، و نه شما هم کتک بزنید که ببین درد دارد.❌
مدتی باید دست های شما آماده باشد قبل از اقدام کردن دست او را بگیرید، نه بگویید.
اگر زد یا رفتاری کرد که به شما درد فیزیکی داد به مدت یک یا دو دقیقه با حالت صورتتان نشان دهید ناراحتید.
فراموش نکنید داد زدن، نصیحت کردن یا ناز کردن کودک، کارش را تبدیل به بازی و لجبازی خواهد کرد.
تماس فیزیکی و در آغوش گرفتن باعث رشد مغز، رشد احساسات و رشد روابط اجتماعی در نوزاد و کودکان می شود.
داستان واقعی از ارتباط با نامحرم
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
#قسمت_هشتم
قهر و آشتی های من و سبحان ادامه داشت گاهی چند روز گاهی به چند ساعت تمام می شد .
اما من هیچ وقت نمی توانستم سبحان را کنار بگذارم.😣عقل و ذهن من تسخیرشده بود.امابعدازمدتی فهمیدم من تنهادختری نبودم که باسبحان درارتباط بودم.💑اون حتی بایکی مثل من رابطه احساسی وجنسی داشته.درکناردخترای متفاوتی که به صورت مجازی باهاشون درارتباط بود.😟
بعد از مدتها یکی از دوستان صمیمی ام که چند وقتی بود ندیده بودم اش را دیدم ازش گلایه کردم که خیلی نامردی چرا این چند وقته نیستی؟😓 تو ازدواج کردی دیگه توجهی به دوستات نمی کنی .نمیدونی این مدت من چقدر تنها بودم.😭
عذرخواهی کرد. اما دیگه الان برای عذرخواهی دیر بود من به خاطر نبود دوستایی که بتونن باشند وازاینطورروابط کناره گیری کنم ودر کنارم باشن ،ضربه بدی خورده بودم.😰
مجبور شدم ماجرای خودم و سبحان رو براش بگم.
دوستم دقیقا حرفهای همسر برادرم روزد اما قاطع تر😠 و گاه دوستانه تر😕
من همیشه به حرفاش گوش می کردم و تنها دوست من نبود بلکه مثل یه خواهر مهربون بود و همراه.👭 کسی بود که چندین سال بود با هم دوست بودیم و خاطرههای خوبی داشتیم .حالا این حرفارو داشت بهم میزد. عصبانی میشد😡 ،داد میکشید سرم 😤،ناراحت میشد☹ ،حتی یک بار گریه کرد.😭 گفت پشیمونم از اینکه این مدت به خاطر مشکلات خودم تورو تنها گذاشتم اما باور کن من نمی تونستم فقط به تو توجه کنم و به مشکلات خودم نرسم .اما الان اومدم هر چند دیر اما ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است .خواهش می کنم لطفاً به دلایلی که خودت میدونی از سبحان فاصله بگیر .
سخت بود برای من فاصله گرفتن از کسی که چندین ماه باهاش بودم عاشقانه حرف زدیم💏 به من محبت کرده💚 بهش محبت کردم💚 حال و هوای زندگی منو تغییر داده اما هرچی باشه خودم میدونستم رابطه ما گناه و اشتباهه😫
#ادامه_دارد
4_5913653466709886686.mp3
2.24M
#صوت_مهدوی
سندیت انتقام امام زمان(عج)، از دشمنان امام حسین(ع)⁉️
💡پاسخ: #ابراهیم_افشاری
❀
#سخن_علما_و_بزرگان ۳۴
گلایه ی رهبری از مدیران فرهنگی
🌸من از «مدیران_فرهنگی_کشور» توقعم بیش از این است، من انتظار دارم فضای کشور از لحاظ فرهنگی طوری نباشد که کسی این گستاخی و یا این غفلت را نسبت به امام زمان مرتکب شود!
🌸شما نگاه کنید ببینید هر جمعه در سرتاسر کشور، چند صد هزار نفر و یا چند میلیون نفر از مردم دعای ندبه می خوانند، جوانان اشک می ریزند، شما ببینید نیمه شعبان مردم چه می کنند!
🌸عیبی در یک جای کار هست که در فضای فرهنگی کشور کسی یا جرات کند یا غفلت کند که به امام زمان و به این اعتقاد به این اهمیت اینگونه اهانت کند! من از کسانی که الان «مسئولان رسمی امور فرهنگی» هستند توقع و خواسته ام این است که «به طور جدی» تجدید نظر کنند و ببینند عیب کارشان کجاست!
📚خطبه نمازجمعه تهران ۹مهر۱۳۷۸
┄┅═✧❁✧═┅┄
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۱۶۹
ضربه ای به در سرویس خورده شد و بعد صدای بم ژانت از پشت در رسید:
بجمب دیگه دیر شد الان شروع میشه!!
_دارم وضو میگیرم
الان میام
در رو باز کردم و خارج شدم
ژانت آماده و منتظر روی تک مبل نشسته بود: بجمب دیگه!
لبخندی زدم: باشه بابا
امشب مراسم طولانی تره نگران نباش
نگاهش رو به تصویرم توی آینه داد و با حسرت گفت: واقعا امشب شب آخره؟!
_امشب شب عاشوراست
یعنی شب شهادت
و فردا روز عاشورا
احتمالا مسجد فردا شب رو هم مراسم بگیره ولی بعدش رو دیگه بعید میدونم
سری تکون داد و رو به کتایون که غرق سکوت و تفکر با سوییچش بازی میکرد دست تکون داد: کتی
میشنوی؟!
امشب شب آخره ها!
مطمئنی نمیای؟
با یک دم عمیق سر بلند کرد:
ها؟! چی گفتی؟!
ژانت با گردن کج دوباره جملاتش رو تکرار کرد
سری به نشانه نمیدانم تکان داد: بدم نمیاد بیام ببینم اونجا چکار میکنن!
به قول تو تجربه اس دیگه
اگر حجاب اجباری نبود می اومدم
دوباره با اشاره به ژانت فهماندم اصرار نکنه و گفتم: خب بریم؟!
از جاش بلند شد: آره بریم
قبل از اینکه از در خارج بشیم دل ژانت طاقت نیاورد و یکبار دیگه خواهش کرد:
حالا اگر یه شب روسری سرت کنی مگه چی میشه؟!
دلم میخواد امشب با ما بیای
کتایون که انگار کنجکاوی امانش رو بریده بود و دنبال جایی میگشت تا بار تصمیمش رو زمین بگذاره فوری گفت:
فقط بخاطر تو ژانت!
بعد رو به من گفت:
حتما باید روسری باشه؟! نمیشه کلاه سر کنم؟!
نگاهی به پالتوی چرم قهوه ای نسبتا بلند و شالوار جینش انداختم انداختم:
کلاه که... نه...
البته بخاطر خودت میگم زیادی متفاوت باشی اذیت میشی
میخوای یه شال بهت بدم همینجوری سر کن
سر تکون داد: آره از روسری بهتره
دوباره به اتاق برگشتم و شال مشکی بافتی براش آوردم
شال رو دور گردنش انداخت و از در بیرون رفت
...
ماشین رو همون جای همیشگی پارک کرد و اینبار هر سه پیاده شدیم
با اکراه شال رو روی سرش کشید و به طرف در ورودی راه افتادیم
همین که از در رد شدیم بوی اسپند به مشاممون خورد و ژانت با بهت گفت: چقدرررر امشب شلوغه!
_امشب مهمترین شبه
حیاط مسجد پر از آدمهایی بود که همه با لباس یک دست مشکی دسته دسته به کارهای مختلف مشغول بودن
صحنه جالبی بود
اینکه محبت به یک نفر اینهمه انسان رو روزها درگیر خودش کنه تا برای کسانی که نمیشناسن، غذا آماده کنن و به خدمت مشغول باشن
کمی جلوتر قدم برداشتم و جلوی تکیه چای ایستادم
دو لیوان چای با لیوان کاغذی برداشتم و به طرفشون برگشتم
هر دو چای رو گرفتن و یکی هم برای خودم برداشتم
تشکری از جوان کم سن و سالی که چای میریخت کردم و به قدم زدن به سمت داخل ساختمان مسجد ادامه دادیم
نگاه ژانت روی کتیبه های دیوار میچرخید که چشمش به پرده بزرگ و جدیدی خورد که قبلا ندیده بود و مثل همیشه پرسید: روی اون چی نوشته؟!
_نوشته "هل من ناصرٍ ینصرنی؟!"
_خب یعنی چی؟!
_این جمله امام حسینه
یعنی "آیا کسی هست که مرا یاری کند؟!"
این جمله رو امام رو به تاریخ گفته
_خب ما چطور میتونیم بهش کمک کنیم؟!
_ما الان داریم بهش کمک میکنیم در حد توانمون
چشمهاش گرد شد و من باز توضیح دادم:
_عزاداری برای امام یه کمکیه که از ما برمیاد
چون هدفی که ایشون داشت برای ما محقق میشه؛
یادته که گفتم امام حسین یک مکتب انسان سازی بنا کرده با این حرکت
که انسانها رو رشد بده
خب ما الان وارد این مکتب شدیم
و از طرفی با پیوستن به این خیل عزاداران در ایجاد اون موج خبری اجتماعی که منجر به افزایش آگاهی عمومی میشه هم سهیم میشیم به زعم خودمون
اینکه آدمها از خودشون بپرسن اینا برای چی اینجا جمع شدن و چیکار میکنن؟
و بعد بیان و ببینن و بشناسن
همونطور که برای خودت جالب شد
لبخندی زد: چه جالب!
وارد قسمت بانوان مسجد شدیم و جایی کنج دیوار سه نفره به ردیف نشستیم
ژانت دستی به ریشه های کتیبه ای که بالای سرش نصب بود کشید و گفت:
اینو خیلی دوست دارم خیلی خوشرنگه
نگاهی بهش انداختم: این پرچم روی قبر امامه
با تعجب نگاهش بین من و پرچم چرخید
توضیح دادم:
_چون شرایط زیارت برای همه فراهم نیست
هر ساله پرچمی که روی سنگ قبر ائمه در حرمشون کشیده میشه رو تعویض میکنن و پرچم قبلی رو به جاهای مختلف میبرن یا هدیه میدن
این پرچمم اومده اینجا
نگاهش دوباره روی پرچم ثابت موند:
یعنی این قبلا روی قبر امام حسین بوده؟
توی کربلا؟!
_آره
کتایون لبخند محوی زد و آهسته گفت: خیلی عجیبه این کارتون واقعا
حالا یه پرچم قبلا یه جایی بوده مگه چیزی از اونجا با خودش حمل میکنه که زیارتش میکنید؟!
اونم بعد چند سال!!
_یادگاری میدونی چیه؟
وقتی کسی رو دوست داری هر چیزی که از اون بهت برسه رو هم دوست داری
حتی اگر یک قرابت هرچقدر کوچیک داشته باشه
مهم نیس سنگ مزار چی داره یا این پرچم الان از اون سنگ چی به همراه داره مهم اینه که من عاشق حسینم و این پرچم منسوب به اونه
#ادامه_دارد
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۱۷۰
و حداقل یکبار به مزارش نزدیک شده
فکر کن الان یه یادگاری از مادرت داشتی که از همون زمان تولدت اینجا جا مونده بود
مثلا یه پیراهن
خب مادرت ۲۵ سال پیش اون پیراهن رو تن کرده الان که دیگه نه بوی مادرت رو داره و نه حضور مادرت رو باعث میشه
نگهش میداشتی یانه؟!
تازه ما اعتقاد داریم همین نزدیکی به مزار امام و حرم کلی اثرات معنوی داره
ولی سطحی ترین درک ازش همون بود که گفتم که کاملا هم قابل لمسه
اینو ژانت که توی دلش محبتی نسبت به اون آقا داره حس کرد
دیدی چی پرسید؟
گفت یعنی این یه روزی به مزار امام حسین نزدیک بوده؟!
عشق به حسین محدود به ادیان و فرق نیست
هر کسی ازش بشنوه و بی غرض بهش نگاه کنه عاشقش میشه
نگاهم به ژانت افتاد که بی صدا به این تنها داشته از حبیبش دست میکشید و انگار در دل با صاحب این عُلقه حرف میزد
اونقدر غرق بود که اینبار حتی به فارسی حرف زدن ما اعتراضی نکرد!
...
چراغها روشن شد و مثل همیشه با دست اشک از صورتم گرفتم
ژانت با چشم توی صورت کتایون گشت و رد اشک رو پیدا کرد
و بعد پیروزمندانه لبخند زد:
دیدی گفتم تو هم گریه میکنی!
_حالا چیه انگار چه کشفی کرده
خب معلومه دو ساعت تمام اینطور سوزناک از درد و رنج یه عده میگه
سنگ که نیستم معلومه گریه م میگیره!
دستی به چشمهام کشیدم:
_ولی همین رقت قلب هم غنیمته
گناه قلب رو سخت میکنه
من خوب یادمه سالهایی رو که تمام ده شب محرم حتی یک قطره اشک هم از چشمم نمی افتاد
انگار سنگ شده بودم!
اشک هم یه رزقه
یه رزق پر از راز
میگن لحظه ای که بر مصیبت امام حسین اشک میریزی لحظه ایه که به تو توجه میکنه!
دستی که ظرف نذری رو مقابلم گذاشت فرصت ادای جمله بعدی رو ازم گرفت
نگاهم به چهره ملیح دختر نوجوانی که به نظر اندونزیایی الاصل می اومد افتاد و با لبخند تشکر کردم
ژانت آروم پرسید:
من هنوز نمیفهمم واقعا لازم نیست ما هیچ پولی بابت این غذها بدیم؟!
لبخندم در اومد:
_نه عزیزم نذری رایگانه
تو میتونی مثلا کمک کنی به تهیه نذری ولی کسی پولی معادل غذا ازت نمیگیره
میبینی که ما اینهمه شب غذا گرفتیم و کسی پولی ازمون نگرفت
_پس پول اینهمه غذا از کجا میاد؟
_عمدتا مردمیه
مردم با سهم های کم و زیاد کمک میکنن و این غذاها پخته میشه و یه بخشیش به عزادارها و یه بخشیش هم به نیازمندا داده میشه
نگاهش رو به ظرف غذا داد و آروم زیر لب گفت: چقدر قشنگ
همه با هم کمک میکنن و غذا درست میکنن و به بقیه میدن
مثل یه خانواده
چقدر آدم از بودن تو این فضاها لذت میبره و دیگه احساس تنهایی نمیکنه
به همه غذا میدن؟
بدون هیچ شرطی؟
_میبینی که
خود ما الان نمونه بارز طیف های مختلفیم
اصلا کسی اینجا از تو پرسید مسلمانی یا نه؟!
نگاهش رو از من گرفت و به کتایون که ساکت و صامت به ظرف خیره شده بود داد:
تو فکری؟!
_نه
چیزی نیست
بریم؟!
سر تکون دادم: بریم!
...
توی راه برگشت از کتایون پرسیدم:
به چی فکر میکردی؟!
_من؟!
_آره دیگه پس کی؟
_داشتم فکر میکردم چطور شد که اومدم همچین جایی
راستی یه سوال
چطور انقدر عمیق از مصیبتهای یک اتفاق نقل میکنید و با این شدت گریه میکنید و بعد که تموم میشه انگار نه انگار خیلی عادی پا میشید میرید خونه هاتون؟!
_خودت که دیدی
این غم غمی نیست که روی دل بمونه
این دیگه از اسراره که چطور سبک میشه اما میشه
به محضی که مراسم عزاداری تموم میشه انگار برعکس بجای اندوه یه بهجت خاصی وجودت رو میگیره
این گریه از اون گریه های کرخت کننده و سردردآور نیست
واقعا حالت رو خوب میکنه
جنسش فرق داره با گریه ناشی از حسرت یا درد
خودتم امشب دیدی که با وجودی که عمیق ترین درد های انسانی به تصویر کشیده شد و شنیدیم بعدش اثری از اون تکدر تو وجودمون نموند و الان حالمون خوبه
انگار اون غم فقط مال همون لحظه ست که تو اشک بریزی و ارتباط برقرار بشه
نمیخوان که اذیتت کنن!
_ارتباط؟!
_آره دیگه
پس چرا میایم اینجا برای مصائب یکی دیگه گریه میکنیم؟
میخوایم باهاش ارتباط بگیریم!
_چرا؟
_چون اون باب الله الواسعه ست
ما رو راحت به خدا میرسونه
چراغ هدایته
کار امام همینه دیگه
سری تکون داد و با سکوتش ختم جلسه رو اعلام کرد!
...
روزهای آخر تابستان بود و فردای آخرین شب عزاداری؛
ژانت کنارم نشسته بود و گوشیش رو با کابل به لپ تاپم متصل کرده بود
تند تند تمام محتویات پوشه عکسهای حرم و نوحه ها رو از لپتاپ توی گوشیش کپی میکرد و درباره هر کدوم سوالاتی میپرسید
کتایون هم بیحوصله کافی میکسش رو میخورد و اطلس مصورش رو ورق میزد
انگار فقط محض رفع بیکاری!
ژانت برای بار دهم در دقیقه صدام کرد
سرم رو از روی جزوه بلند کردم: جانم؟
ش_اینجا چرا انقدر خاصه؟!
حتی توی عکس هم یه حس خاصی به آدم القا میکنه
جدا از اینکه طراحی و معماری خیلی جذابی داره، یه خیره کنندگی خاصی هم داره!
لبخندی زدم:
تو که میدونی جواب من چیه چرا میپرسی!
اینجا خاص ترین جای دنیاست
مهمترین اتفاق هستی اینجا افتاده
#ادامه_دارد
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۱۷۱
مدفن یکی از خاص ترین آدمای دنیاست!
میخواستی هیچ جذابیتی نداشته باشه؟!
لبش رو به دندون گرفت و بی دلیل دستش رو توی موهاش چرخوند
دنبال چیزی بود که پیدا نمیکرد
یقین...
دوباره پرسید: تو گفتی قبلا رفتی اینجا؟!
_آره یه بار
خیلی سال پیش
پونزده سالم بود
اونموقع ها پدرم اینا چند سال یه بار میرفتن ولی بچه ها رو نمیبردن
دیگه پونزده سالمون که شد بردنمون
بعدشم دیگه
من اصراری به رفتن نکردم!
_چرا؟ سفر قبلی خوش نگذشته بود؟!
_چرا
یه تجربه غیر قابل وصف بود
ولی سه سال فاصله و تغییرات فکری که مدام از فضاهای مختلف جهت میگرفت، باعث شد دیگه سنخیتی با اون فضا نداشته باشم
من دلم به اون خوشی های کوچولو و مکرر خوش بود دلم نمیخواست از دستشون بدم
مثل کسی که تا حلقوم غرق عسله ولی نمیچشه که مزه آبنبات قیچی رو درک کنه!
چه میشه کرد
حالا هم...
احساس میکنم بخاطر اون کفران نعمت توفیق زیارت ازم سلب شده
سالهاست دلتنگشم ولی دیگه قسمتم نمیشه!
_چرا؟
خب برو کی جلوتو گرفته
_میدونی شرایط گاهی طوری کنار هم مرتب میشن که یه اتفاق نشد بشه
من سه ساله درباره این زیارت این حال رو دارم
هر سال اربعین نیت میکنم که برم
ولی هرسال مشکلات تحصیلیم بیشتر میشه و هیچ جوره نمیتونم
چه میشه کرد!
گیج پرسید:
_اربعین؟!
یادم افتاد هیچ توضیحی دراین باره بهش ندادم!
چه غفلت بزرگی!
نگاهم دوباره برگشت روی چشمهای پر از علامت سوالش
_خب...
اینم یه زیارته ولی یکم خاصتر
وقتی کسی از دنیا میره ما روز سوم و هفتم و چهلم و بعدها سالگرد درگذشتش رو یادبود میگیریم
اربعین یعنی همون روز چهلم شهادت امام حسینه
که از ابتدا سنت زیارتش در این روز پایه گذاری شده
و بعد ها توسط ائمه مکررا توصیه شده که در اربعین شهادت امام حسین به زیارت مزارش در کربلا برید
تا جایی که حتی امام حسن عسکری(ع) در روایتی یکی از پنج علامت مومن رو زیارت اربعین نقل میکنن!
خب این سرّی بود که چندان کسی ازش سر در نمی اورد تا این چند سال اخیر که این زیارت همه گیر شد و یک اتفاق عجیب افتاد
یک تعامل بی سابقه شکل گرفت، یک فرهنگ متفاوت ساخته شد!
_متوجه منظورت نمیشم مگه چه اتفاقی افتاد؟ میشه دقیقتر توضیح بدی
_ببین...
در روایت هست که اگر این زیارت اربعین رو با پای پیاده بری ثواب خیلی خیلی زیادی داره
_چرا؟
_برای همزاد پنداری با خانواده امام حسین که در اسارت این مسیر رو پیاده رفتن، و دلایل دیگه که الان توضیح میدم
این یه سنت معمول بود که بیشتر، مردم همون منطقه عراق و کمتر مردم بقیه بلاد اسلامی این مسیر نجف تا کربلا رو این ایام پیاده طی طریق میکردن که مشرف بشن برای زیارت
حالا کم کم حول این اتفاق فرهنگش هم شکل گرفت که مثلا مردم بومی برای این مسیری که زائرا طی میکردن یه غذایی فراهم میکردن توی جاده میگذاشتن که گرسنه نمونن
چون اون زمان حکومت ها به هیچ وجه موافق این تحرکات نبودن و به شدت منع میکردن زائرا از راه های فرعی میرفتن و این تعامل به این شکل وجود داشت و حالا بعد از ساقط شدن صدام و حزب بعث که دیگه مانعی نبود این نوع زیارت رونق گرفت و این تعلقاتش هم حفظ شد
یعنی موکب های بین راهی برای خدمت به زائرها، فراهم کردن جای خواب و غذا و امکانات رفاهی بهداشتی و اینها شکل گرفت
به صورت نذر
یعنی مردم بومی اونجا، کاملا خودجوش و با هزینه شخصی، غذا تهیه میکنن چادر یا سازه فراهم میکنن که زائرها بین راه استراحت کنن و تغذیه کنن و برن برای زیارت اربعین
کاملا رایگان و بخاطر امام حسین
خب تو فکر کن چنین فرهنگی بدون هیچ پشتوانه ای شکل گرفت
اما توی این سالهای اخیر به شکل عجیب و غریبی اقبال به این نوع زیارت زیاد شد و عجیبتر این که این ظرفیت هم به همون اندازه رشد کرد!
یعنی تصور کن الان چندین ساله، بزرگترین اجتماع بشری در اربعین توی عراق، که یه کشور جنگ زده، درگیر با داعش و فقیره، رخ میده
چیزی حدود ۲۵ میلیون نفدجمعیت!
که با اختلاف در صدر تجمعات جهانیه
و توی این کشور، مردم توی این مدت ده پونزده روزه برای ۲۵ میلیون نفر متوسط برای هر فرد هفت هشت وعده غذایی تهیه میکنن!
و کلی میان وعده!
و اونجا هیچ وقت غذا کم نمیاد همیشه فراوونیه!
هیچ حاکمیتی به صورت جدی هیچ کمکی به این جریان نمیکنه
۹۹ درصد مردمیه
و ۹۰ درصد تامین کننده ها هم خانواده های عراقی ان!
باقیشم موکبای ایرانی و بقیه کشورها...
ولی عمده ماجرا با خود مردم عراقه
مردمی که واقعا وضع مالی و امکانات جالبی ندارن، کشورشون هنوز بعد از حمله آمریکا برق درست و حسابی نداره آب لوله کشی بدردبخور ندارن آب لیوانی میخرن برای این مسیر توزیع میکنن!
از درآمدشون سالانه کنار میگذارن که توی این مدت بتونن از زائرا پذیرایی کنن
خب چرا؟!
این فرهنگ از کجا اومد؟!
فقط به عشق حسین
هر کسی هر کاری از دستش برمیاد انجام میده
زیبا ترین صحنه های تعامل انسانی توی اربعین دیده میشه
#ادامه_دارد
✴️چهارشنبه👈 6 بهمن /دلو 1400
👈 23 جمادی الثانی 1443👈26 ژانویه2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⚫️ وفات محقق حلی " 176 هجری".
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛قمر در برج عقرب است.
👶 زایمان خوب و نوزادش خوب تربیت گردد و روحیات پاکی دارد و خوشبخت و در آسایش زندگی خواهد کرد. ان شاالله.
🚘مسافرت :خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ استعمال دارو.
✳️ استحمام.
✳️تحقیق و تفحص و جستجو.
✳️ معجون گذاشتن بر زخم.
✳️ بذر افشانی و کاشت.
✳️ آبیاری.
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️خارج ساختن دمل های چرکی.
✳️بیرون آوردن زگیل و خال.
✳️ و درختکاری نیک است.
📛 ولی امور زیر بنایی خوب نیست.
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث شادی دل می شود.
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث روبراه شدن امور می شود.
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 24 سوره مبارکه " نور"است.
یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم....
و مفهوم آن این است که خواب بیننده را با شخصی خصومتی پیش آید و دلیل و برهان بیاورد و بر وی غلبه کند.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
سه_شنبه_هاے_جمڪرانی
همہ هسٺ
آرزویـم
ڪہ ببینـم از تـو
رویـی
دعاے توسل
اللهم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ
🎤 حاج مهدی میرداماد
✴️ پنجشنبه 👈 7 بهمن /دلو 1400
👈 24 جمادی الثانی 1443 👈27 ژانویه 2022
🕋 مناسبت های دینی و اسلامی.
🎇 امور دینی و اسلامی.
📛 امروز ساعت 11:6قمراز برج عقرب خارج می شود.
🤒 مریض امروز زود خوب می شود.
👶 زایمان خوب نیست.
🔭احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ استعمال دارو.
✳️ استحمام.
✳️ معجون گذاشتن بر زخم.
✳️ بذر افشانی و کاشت.
✳️ آبیاری.
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️بیرون آوردن خال و زگیل.
✳️تحقیق و تفحص.
✳️کندن و انواع حفاری ها.
✳️ و درختکاری نیک است.
🚘سفر: مسافرت مکروه است در سورت ضرورت امراه صدقه باشد.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت :
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)
در این روز ماه قمری، باعث اصلاح امور می شود.
💉💉حجامت فصد خون دادن .
#خون_دادن یا #حجامت و فصد باعث دفع صفرا می شود.
🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا...
و مفهوم آن این است که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت وگوی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد .
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد .
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم:
👌دوستان و سروران گرامی!
شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم.
زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام:
http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/
زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام:
http://alkafeel.net/zyara/
توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است...
🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ...
🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ...
🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ...
🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند
🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸
🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁
✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨
السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا
اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ
قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله
بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ
وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا
رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟
🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام)
اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید
بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹