*همه بخونن*
*جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسر*
👈 بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید: “میفهمم چی میگی” یا “شاید در این مورد حق با تو باشه” و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید
👈 با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید.
بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید.
🌷 فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است.
#انچه_مجردان_باید_بدانند
⁉️درس بخونم؟ ازدواج کنم؟ درس و ازدواج با هم؟ 🤔🙄
شاید #خیلیهاتون الان بین اینجور سوالات مونده باشید... یه راه حل خوب برای رهایی از این دوراهیها استفاده از قانون 10-10-10 هست...
این #قانون میگه برای هرکدوم از این کارها سه تا سوال کن. مثلا برای ازدواج این سه تا سوال رو از خودت بپرس:
1- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 روز دیگه چه اتفاقی میفته؟
2- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 ماه دیگه چه اتفاقی میفته؟
3- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 سال دیگه چه اتفاقی میفته؟
همین سوالات رو برای بقیه کارها مثلا ادامه تحصیل، هم بپرس... بعد بشین به جوابهات فکر کن... مطمئن باش خیلی راحت میتونی تصمیم درست رو بگیری.
شعر کودکان: ای یار با شهامت
شعر آموزش 12 امام کوتاه و ساده
ای یار با شهامت بگو تو از امامت
امامت در دین ما دارد دوازده پیشوا
اول آن علی علیه السلام آمده بعد از نبی
فرزند آن صف شکن امام دوم حسن
سوم حسین شهید مثل ستاره تابید
چهارم زین العابدین فخر زمان و زمین
پنجم محمد باقر است با دانش و طاهر است
ششم جعفر صادق هفتم موسی کاظم
هشتم امام رضا راضی به حکم قضا
نهم محمد تقی دهم علی النقی
یازدهم عسکری از همه عیبی بری
دوازدهم غائب است پیمبر و نائب است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای نماز شاپرک ها
4_6042067512776984458.mp3
10.64M
#بانوی_آسمانی 38
تاریخ رنجهای حضرت فاطمه
سلام الله علیها
قسمت 38
#خطبه فدکیه (3)
مخصوص نوجوانان 👉
مخصوص معلمین 👉
✅ مخاطب اصلی مجموعه #دین_زیباست نوجوانان هستند؛ مقید باشید این فایلها را حداقل به #یک نوجوان شیعه برسانید!
4_5945027253619395426.mp3
1.83M
#صوت_مهدوی
⁉️آیا بایدجنگ رخ دهد ،وایمان واعتقادات مردم ضعیف شود ،تا امام زمان (عج )ظهور کنند ؟واینکه آیادلها آماده برای پذیرش منجی عالم بشریت هستند ؟
💡پاسخ: #ابراهیم_افشاری
┄┅═✧❁✧═┅┄
❀
#دوره_مهدویت_برگرفته_از_کتاب_نگین_آفرینش
#قسمت_ششم
💢امام مهدی(عج)در آینه ی روایات
📌مرجع بعدی،بعد از قرآن،روایات است.در بین موضوعات اسلامی،کمتر موضوعی است که به اندازه ی مهدویت،روایت داشته باشد.
روایات،راوی های مطمئنی دارند و باید دارای تکرار زیادی باشند تا ما آنها را قبول کنیم.
🔆ویژگی روایات مهدوی
✅1_تنوع و گوناگونی موضوع
به علت شرایط ویژه در حیات آن حضرت:ولادت پنهانی،غیبت و طول عمر حضرت و... باعث شده روایات درباره ی مهدویت متنوع باشد.
✅2_مهدویت در کلام معصومان
همه ی معصومان،درباره ی مهدویت روایات دارند.کتاب معجم الامام المهدی روایات هر یک از معصومین را به طور جداگانه آورده است.پیامبر اکرم با ۵۶۰ روایت،بیشترین روایت را دارد.
✅3_راویان احادیث مهدوی
۶۰ نفر از یاران پیامبر هستند که ما روایات آنها را قبول داریم.
🔆عرصه های اشتراکی شیعه و اهل سنت درباره ی روایات مربوط به امام زمان:
1⃣ جهانی بودن حکومت مهدی و عدالت فراگیر او
2⃣نزول حضرت عیسی از آسمان و نماز خواندن او پشت سر امام زمان
3⃣فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء
پیامبر اکرم:لشکری آهنگ کعبه میکند.وقتی به سرزمین بیداء رسیدند.زمین،همه ی آنها را فرو میبرد.
4⃣مهدی پسر حضرت فاطمه
5⃣هم نام بودن مهدی با پیامبر
🔆نمونه ای از روایات:
💠زمین از ظلم و ستم پر میشود.مردی از عترت من قیام میکند و بر زمین حاکم میشود...پس زمین را از عدل و داد،پر میکند.(پیامبراکرم)
💠دنیا به پایان نمیرسد،تا این که مردی از اهل بیتم بر عرب حاکم شود که هم نام من است.(پیامبراکرم )
#ادامه_دارد....
┄┅═✧❁✧═┅┄
* 💞﷽💞
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
#بادبرمیخیزد
#قسمت4
✍ #میم_مشکات
اما خب، اگر جوابش را می داد پس چه فرقی با او داشت? یکی آن گفته بود و یکی این! تازه برای اینکه صدایش را بشنوند باید سرش را از پنجره بیرون می برد، فریاد می زد و لابد این وسط لبخندی هم رد و بدل میشد! آیا این ها در شان او بود?چرا آنچه که آن موقع قانع ش کرده بود که خودش را در حد پسرکی دهن لق نکند حالا برایش کمرنگ شده بود و قانع ش نمی کرد?
آن عقل ش بود یا این?
اصلا این موضوع آنقدر اهمیت داشت که اینقدر راجع به آن فکر کند?اگر نداشت پس چرا نمیتوانست فراموشش کند?در طول بیست دقیقه راهی که تا خانه مانده بود، مدام قضیه را در ذهنش مرور میکرد برای همین وقتی از ماشین پیاده شد یادش رفت کتاب هایش را بردارد. سلام خشکی به مادرش کرد و رفت توی اتاق... کمی گیج به نظر می رسید. مادر که از این رفتار تعجب کرده بود پرسشگرانه به خواهرش ک پشت سر معصومه وارد خانه می شد خیره شد. خواهر هم همانطور که تقلا می کرد کتابها از دستش نیفتد سری به نشانه ارامش اوضاع تکان داد و گفت:
- هیچی!داره فکر میکنه!!
خوش بختانه معصومه عادت نداشت زیاد فکرش را صرف یک موضوع کند چرا که محیط اطراف تاثیر زیادی رویش داشت. همیشه ذهنش به سرعت تغیر موضوع میداد و یکی از دردسرهایش همین بود که نمیتوانست آنطور که باید بر روی موضوعی تمرکز کند و نتیجتا کمتر می توانست یه نتیجه ای منطقی برسد. قضیه وقتی خرابتر می شد که مسئولیتی را به او محول میکردند. تا چند دقیقه اول اوضاع مرتب بود اما از دقیقه پنجم به بعد دیگر هیچ تضمینی برای اینکه ان کار به سرانجام برسد وجود نداشت و تصور کنید وقتی مسئولیت این باشد:
- معصومه? 20دقیقه دیگه زیر غذا رو خاموش کن!!
خب،فکر میکنم نیاز به توضیح نیست که خوشحال ترین فرد در این ماجرا، صاحب رستوران سر کوچه بود که وظیفه جایگزین کردن غذای جزغاله را به عهده داشت. با اینکه در خانه رسم اسم گذاشتن روی همدیگر به شدت قدغن شده بود، اما بچه ها به معصومه "گیجگول خانم" می گفتند و مادر هم با وجود همه سرسختی اش در قانون یاد شده نتوانسته بود مخالفتی بکند زیرا این اسم،همانطور که یکبار مادر برای پدر اعتراف کرده بود، واقعا بهش می آمد!!
#ادامه_دارد..
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت5
✍ #میم_مشکات
با این تفاسیر، لزومی نداشت وقتی معصومه از اتاق بیرون می آمد تا به دستشویی برود چیزی از ماجرا یادش مانده باشد. وقتی از دستشویی بیرون آمد، همان طور که موهای بلند و مواجش را جمع میکرد و با گل سر قهوه ای اش می بست، گفت:
-راستی مامان، رفتم نتیجه آزمایشتون رو بگیرم ولی یادم اومد امروز بسته ست.
حالا وارد اشپزخانه شده بود و پشت میز کنار مادرش نشسته بود که داشت سالاد درست میکرد. مادر گفت:
-من که دیشب بهت گفتم امروز بسته ست! تو نمیخوای دست از این گیج بازی هات برداری?بیچاره شوهرت!!
معصومه خندید و گفت:
- دلش هم بخواد!دختر به این خوبی!
مادر خیاری را که معصومه برداشته بود تا گاز بزند از دستش گرفت و گفت:
- اما من فکر نمیکنم اینکه هر روز غذای سوخته بخوری و مجبور باشی با کت و شلوار سبز چهار خونه، پیرهن ابی فیروزه ای راه راه بپوشی چیز جالبی باشه که دلش بخواد!من می ترسم تو یادت بره بچه ت رو کجا گذاشتی!!
معصومه خندید و بلند شد تا از یخچال خیاری بردارد چون مادرش عمرا نمیگذاشت دست به خیارهای سالاد بزند.
ماجرای کت و شلوار و پیراهن فیروزه ای، برمیگشت به یک سال پیش. آن روز قرار بود پدر به عنوان معتمد صنف قالی فروش ها در جلسه شهرداری شرکت کند. مادر که سر درد داشت به معصومه سپرد که پیراهن سفید پدر را که تازه شسته بود اتو کند و رفته بود تا کمی استراحت کند. اما وقتی ک پدر به خانه آمد تا لباسش را عوض کند در کمال ناباوری دید که به جای پیراهن سفیدش، پیراهن راه راه فیروزه ای کنار کت و شلوارش انتظارش را می کشد و وقتی در جستجوی پیراهن سفیدش برآمد آن را قاطی لباس های تازه شسته دید و کاشف به عمل آمد که معصومه پیراهن آبی را اتو کرده و پیراهن سفید را به خیال کثیف بودن در ماشین انداخته بود!!
از آنجایی که دیگر وقت نبود و همیشه در حساس ترین شرایط، اگر شما ده دست لباس داشته باشید یا کثیف هستند یا در خشکشویی به سر می برند، پدر مجبور شد با چنین تیپ مضحکی راهی جلسه ای به آن مهمی بشود! باز اگر قرار بود تنها یک عضو عادی آن جلسه باشد شاید میشد با مساله کنار آمد اما چون همیشه وقتی سعی میکنید بهترین باشید زمین و زمان همداستان میشوند که نگذارند، پدر قرار بود به عنوان سخنران صنف صحبت کند...سخنرانی که اخبارش از شبکه استانی پخش میشد!!
حالا اگر تصور کنید، پدر شما از آن قسم مردهایی باشد که چنان به تیپ و ظاهرش اهمیت میدهد که حتی دکمه سراستین لباسش را از کمرون زیگزال* تهیه میکند و عطرش را هر سه ماه یک بار از شرکت ژان نیل* فرانسه سفارش می دهد میتوانید عمق فاجعه را برای پدر بیچاره حدس بزنید.
پ.ن:
*کمرون زیگزال: برندی ایرانی که در انگلستان به ثبت رسیده و دارای طراحان ایرانی ست.
*ژان نیل: نام شرکت عطر و ادکلن فرانسوی که اسانس مورد نیاز بسیاری از شرکت های عطر سازی مطرح دنیا چون شانل و دیور و ... را تامین میکند.
#ادامه_دارد...
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت6
✍ #میم_مشکات
اما خب، جای شکرش باقی بود که پدر اهل دعوا و مرافعه نبود و اگر چه طبع حساسی داشت به همان اندازه نیز با گذشت بود. وقتی معصومه پدرش را با آن کت و شلوار سبز رنگ و پیراهن آبی بر صفحه تلویزیون دید با خودش عهد کرد که دیگر حواسش را جمع کند که البته این تصمیم هم مثل بقیه موارد عمری بیشتر از پنج دقیقه نداشت!
مادر برای اینکه معصومه را از دنیای فکرو خیال بیرون بکشد گفت:
-حالا چرا اینقد سگرمه هات تو هم بود?باز تو رانندگی دسته گل به اب دادی?
قبل از اینکه معصومه جوابی بدهد خواهرش وارد آشپزخانه شد و چون میدانست معصومه الان عصبانی نیست و شوخی مجاز است گفت:
-نه،امروز خوب بود!فقط یه بار خاموش کرد! طی این دو ماه فکر کنم این یه رکورد فوق العاده حساب میشه
بعد صندلی را عقب کشید و نشست. معصومه دهانش را کج کرد:
- هه هه!با مزه! رانندگی خودت یادت رفته? همچین زدی به در حیاط که بابا مجبور شد لنگه در رو عوض کنه!
خواهر خندید و رو به مادر گفت:
-شیما کی میاد?من خیلی گشنمه... امروز اینقد فیزیک خوندیم که همه چیز رو شکل علامت سوال میبینم!!
- تا من سالاد رو درست کنم اونم میاد
دختر بزرگ پوفی کشید و همانطور یواشکی یک تکه برگ کاهو را کش میرفت بلند شد و گفت:
- پس انگار چاره ای نیست...باید اول نمازمون رو بخونیم
و رفت. معصومه هم پشت سرش روانه شد اما اینکه نمازی که آن روز خواند تا کجای آسمان بالا رفته بود که برش گرداندند خدا می داند چون تمام مدت ذهنش به همه چیز مشغول بود الا کاری که میکرد.
شب، بعد از اینکه شامش را خورد، رفت توی حیاط و روی تابی که زیر درخت بود نشست. اینجا جایی بود که وقتی می خواست ذهنش را جمع و جور کند به آن پناه می برد. نسیم ملایمی می آمد. موهایش را باز کرد تا کله اش هوایی بخورد، شاید مغزش بهتر کار کند. هنوز هوا انقدر سرد نشده بود و تازه برگ های درخت ها شروع به زرد شدن کرده بودند. کمی به درخت های حیاط باغی شان که در تاریکی غوطه ور بودند و تنها سوسوی چراغ های ایوان از ظلمات محض جدایشان میکرد خیره شد. برگ های درخت نارنج روبرویش تکان میخورد. هیچ وقت درخت مرکبات را دوست نداشت... گل هایشان خوشبو بودند و میوه هاشان هم خوشمزه اما درختی ک بهار و پاییز و زمستانش یکی باشد که درخت نیست...
#ادامه_دارد...
18 رجب
1 - وفات ابراهیم فرزند پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله
در سال 10 ه’ ابراهیم فرزند پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله از دنیا رفت.
(منتخب التواریخ: ص 76. فیض العلام: ص 313. مصباح المتهجد: ص 748. زاد المعاد: ص 34)
مادر این بزرگوار ماریه قبطیه بود.
(قلائد النحور: ج رجب، ص 185 - 186. شرح حال این بزرگوار در تتمه محرم به تفصیل بیان شده است)
سن ابراهیم هنگام وفات به قولی 18 ماه و چند روز، و به قولی یک سال و ده ماه و هشت روز بود.
(بحار الانوار: ج 22، ص 152)
تقویم شیعه (بندانی نیشابوری) وقایع ماه رجب المرجب
🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..