🙏👌نمازهای روز دوشنبه
حضرت عسکری علیه السلام فرمود: هرکس روز دوشنبه ده رکعت نماز بخواند، در هر رکعت، یک بار سوره حمد و ده بار سوره توحید، خداوند در روز قیامت برای او از آن نماز نوری قرار می دهد که از آن نور، موقف (قیامت) روشن می شود به گونه ای که همه کسانی که خداوند خلق کرده است، در آن روز به واسطه آن نماز به او غبطه می خورند. (جمال الأسبوع، ص41)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس روز دوشنبه، وقتی روز بلند شد، چهار رکعت نماز بخواند، در رکعت اول سوره حمد و آیةالکرسی، در رکعت دوم سوره حمد و سوره توحید، در رکعت سوم سوره حمد و سوره فلق و در رکعت چهارم سوره حمد و سوره ناس، و بعد از نماز ده بار استغفار کند، خداوند همه گناهانش را می آمرزد و به او قصری در بهشت فردوس عطا می کند که ویژگی آنچنانی دارد که در روایت بیان شده است. (جمال الاسبوع، ص68)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏نماز والدین در روز دوشنبه بعد از بالا آمدن آفتاب
قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: مَنْ صَلَّى يَوْمَ الْإِثْنَيْنِ عِنْدَ ارْتِفَاعِ النَّهَارِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مَرَّةً مَرَّةً، وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، وَ وَهَبَ ثَوَابَهَا لِوَالِدَيْهِ، أَعْطَاهُ اللَّهُ قَصْراً كَأَوْسَعِ مَدِينَةٍ فِي الدُّنْيَا.(جمال الأسبوع، ص70)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هرکس روز دوشنبه، بعد از آن که خورشید بالا آمد، 4 رکعت نماز بخواند(دو نماز 2 رکعتی)، در هر رکعت یک بار سوره حمد، یک بار آیة الکرسی، و سه بار سوره توحید؛ و ثواب آن را به پدر و مادرش هدیه کند، خداوند به وی کاخی می بخشد که مانند وسیع ترین شهر در دنیاست.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
#موعود_قرآن (شماره1)
📖 ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فـيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين(2) الَّذِينَ يُؤْمنون بِالْغَيْب وَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ (3)
آن، كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است(2)
همانها كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند(3)
▪️(سوره بقره- آیات 2 و 3)
🔘 پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند:
خوشا به حال کسانی که در زمان غیبت او(حضرت مهدی علیه السلام) صبر می کنند. خوشا به حال کسانی که بر محبت اهل بیت ثابت قدم اند. خدا آنها را در قرآن چنین توصیف کرده:
الَّذِينَ يُؤْمنون بِالْغَيْب، کسانی که به غیب ایمان دارند.
📚 منتخب الاثر، جلد 2، ص198.
👈 مناسب برای استوری در واتساپ و اینستاگرام.
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
#موعود_قرآن شماره 🔖 2
📖 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ای مومنان! صبر پیشه کنید و پایدار باشید و (با امامتان) ارتباط برقرار کنید و تقوا داشته باشید، به این امید که رستگار شوید.
▪️سوره آل عمران آیه 200
🔘 حضرت امام محمدالباقر علیه السلام در مورد این آیه فرمودند:
یعنی ای مومنان! برای انجام واجبات صبر پیشه کنید و در مقابل دشمنان پایدار باشید
و با امامی که منتظرش هستید پیوند و ارتباط داشته باشید...
📚 غیبت نعمانی باب 11 حدیث 13.
👈 مناسب برای استوری در واتساپ و اینستاگرام.
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
🚿🚿🚿دستور غسل برای همه ماه مبارک رمضان
سروران و دوستان گرامی!
بنا بر روایات و فرموده مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال»، غسل در شب های فرد ماه رمضان، یعنی شب های اول، سوم، پنجم و ...؛ و در تمام شب های دهه آخر ماه استحباب دارد. البته در بعضی شب ها تاکید بیشتری شده است، نظیر شب اول، شب15، شب های قدر، شب24، شب25، شب27، شب29 و شب آخر ماه رمضان. (اقبال الاعمال، ص400 و 485)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 نماز شب سوم ماه رمضان
عَن امیرالمؤمنین علیه السّلام قالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّالِثَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عَشْرَ رَكَعَاتٍ يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ خَمْسِينَ مَرَّةً قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نَادَاهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَا إِنَّ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ عَتِيقُ اللَّهِ مِنَ النَّارِ وَ فُتِّحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاوَاتِ. (بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هر کس شب سوم ماه رمضان، 10 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و پنجاه مرتبه سوره توحید، منادی از جانب خداوند با عزت و جلال ندا می کند: همانا فلانی آزاد شده خدا از آتش جهنم می باشد و درهای آسمان برای وی گشوده می شود.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👁 🙏🏼 پاداش احیای شب سوم ماه رمضان
عَن امیرالمؤمنین علیه السّلام قالَ: مَنْ قَامَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ (اللَّيْلَةَ الثَّالِثَةَ) فَأَحْيَاهَا غَفَرَ اللَّهُ لَه. (بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس شب سوم ماه رمضان را احیا نگاه دارد ، خداوند او را می آمرزد.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣🔎 🔍 پاداش صلوات در ماه مبارک رمضان
1) عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهم السلام قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله خَطَبَنَا ذَاتَ يَوْمٍ، فَقَالَ: وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ. (بحارالأنوار، ج96، ص357 به نقل از امالى و عيون اخبارالرضا)
حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خود از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله در خطبه اش فرمود: هرکس در ماه رمضان، به مقدار زیاد بر من صلوات فرستد، روزی که ترازوها اعمال را سبک نشان می دهند، خداوند کفّه اعمال وی را سنگین خواهد نمود.
2) قَالَ الرِّضا علیه السلام: عَلَيْكُمْ بالْإِكْثَارِ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ مَا اسْتَطَعْتُمْ. (بحارالأنوار، ج 96، ص380به نقل از فقه الرضا)
حضرت رضا علیه السلام فرمود: شما را به کثرت در ذکر خدا و صلوات بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله در شب و روز ماه رمضان، به مقداری که می توانید، توصیه می کنم.
3) مرحوم شیخ مفید در «مقنعه» می نویسد: از سنت های نبوی آن است که هر روز از ماه رمضان، صدبار بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله صلوات فرستاده شود، و صلوات به تعداد بالاتر بهتر است. (المقنعة، ص313)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌨🌨 آمرزش گناهان، پاداش طولانی کردن سجده ها در ماه رمضان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه وآله: وَ ظُهُورُكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ، فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ. (بحارالأنوار، ج96، ص357 به نقل از عيون اخبارالرضا)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله فرمود: پشت شما از گناهانتان سنگین شده است، پس با طول سجود (در ماه رمضان) آن بارها را سبک کنید.
✅توصیه می شود با ذکر صلواتِ: «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم بقائمهم» در تمام سجده های نمازها، طول سجده های خود را در ماه رمضان افزایش دهیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎🔴آیا می خواهید هر روز از ماه مبارک رمضان در پاداش همه اعمال مولایمان امام زمان علیه السلام شریک شویم؟
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ الجَوادِ علیه السلام قَالَ: مَنْ قَرَأَ «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» بَعْدَ صَلَاةِ الْعَصْرِ عَشْرَ مَرَّاتٍ، لَهُ عَلَي مِثْلِ أَعْمَالِ الْخَلَائِق. (فلاح السائل، ص199)
حضرت جواد علیه السلام فرمود: هرکس بعد از نماز عصر، ده بار سوره قدر را بخواند، مانند اعمال همه خلائق برای او نوشته می شود.
✅ با انجام این عمل، نه تنها پاداش قرائت قرآن در ماه رمضان در پرونده اعمالمان ثبت می شود، بلکه از پاداش اعمال تمام خلائق، به ویژه مولایمان امام زمان علیه السلام بهره مند می شویم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
استوار بر این حرف ایستاده ایم که دعا سلاح مؤمن است و مؤثرترین حربه در شکست دیوار غیبت...
⚠️هم چون سی و چند سال گذشته با کلام امام سجّاد، زین العبّاد در قالب دعای ابوحمزه از خدا می خواهیم مولای ما را برساند....
پذیرایی کریمانه، اجابت خواهش مهمان است در حد توان میزبان و چه چیز در حیطه قدرت او نیست!! پس....اجابت همراه دعای ماست قطعاً...
⏰📖 وعده ما:
شب های ماه رمضان، ساعت شروع: 1.10 بامداد
برنامه هفته اول: از شب یکشنبه (شب چهاردهم فروردین 1401) الی شب جمعه (شب نوزدهم فروردین 1401)
سخنران این هفته: آقای دکتر دولتی
حضوری و مجازی
آدرس: شریعتی، بالاتر از پل رومی، کوچه نبوی، حسینیه قائمیه
پخش زنده: https://www.aparat.com/Tamanaye_zohour/live
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت106
✍ #میم_مشکات
#فصل_بیست_و_پنجم:
خواستگار عجیب!
چه مهمان های مضحک و بی فکری. آخر آدم شب قبل از سیزده به در میرود خواستگاری?
شب قبل از سیزده را باید تدارک دید و زود خوابید تا فردا صبح زود از خانه بیرون بزنی. اینها دیگر کی بودند. لابد از آن آدم های از دماغ فیل افتاده که فکر میکردند دنیا باید سرعت چرخشش را با ایشان هماهنگ کند.
اینها قضاوت ها و پچ پچ هایی بود که دو تا خواهر در گوش هم میکردند و به ریش خواستگار از خود راضی میخندیدند.
خوبی اش این بود که قرار را برای عصر گذاشته بودند. مراسم خواستگاری هم که معمولا زیاد طول نمیکشد. برای همین راحله با خودش فکر کرد اشکالی ندارد، زود میروند و خودش میماند و خانواده و تدارک سیزده به در!
عقربه ها ساعت پنج را نشان دادند که زنگ در به صدا در آمد. چه سر وقت!
مهمانها آمدند. راحله در هال مانده بود. صداها را واضح میشنید. اما هرچه گوش داد صدای زنانه ای نشنید. یعنی چه?
به محض اینکه مهمانها با بفرما بفرما نشستند معصومه خودش را از پذیرایی به هال رساند و با حالتی که مخلوطی از تعجب و ذوق بود در گوش خواهرش شروع کرد به گزارش دادن:
-وااای راحله! چه خواستگاریه! بابا حق داشت بهت اولتیماتوم بده!
بعد خندید و با عشوه ای ساختگی ادامه داد:
-البته به پای "اقا حامد جان" خودم که نمیرسه ولی به چشم برادری خیلی با کمالاته... خیلی خوشکل نیستا اما به دل میشینه. مردونه س. یه سرو گردنم ازت بلند تره.
راحله خنده اش را خورد تا مبادا صدایش بیرون برود. سقلمه ای به خواهرش زد و گفت:
-کوفت
معصومه هم ریز خندید و بعد در حالیکه ابروهایش را بالا میبرد گفت:
-ولی یجوریه! شبیه ماها نیست. یعنی شبیه بقیه خواستگارات نیست
راحله متعجب پرسید:
-مگه چجوریه?
-بهش نمیاد مذهبی باشه. البته از رو قیافه نمیشه قضاوت کرد ولی خب... ریش میش نداره! حتی ته ریش! البته یه چیزایی داره ولی فقط رو چونه ش!! موهاشم زیادی آلا مد* ه! به جای اب و شونه پر تافت و واکسه
معصومه خندید و ادامه داد:
-سر استین و یقه هم گذاشته! معلومه شانست مث مامانه، طرف عین بابا حساسه به لباساش...تازه کراواتم داره... باباشم که از این پیرمردای دستمال گردنیه!
و این بار با هم خندیدند.
شاید اگر راحله کمی فکر میکرد این خصوصیات برایش آشنا به نظر می آمد اما او حتی تصورش را هم نمیکرد که ممکن است چه کسی آن طرف دیوار هال، در پذیرایی، به عنوان خواستگار نشسته باشد. تنها چیزی که فکرش را مشغول میکرد این بود که چرا پدر روی همچین آدمی اینقدر حساس شده بود. خواست سوالی از خواهرش بپرسد راجع به مادر داماد اما نتوانست چون مادرش صدایش زد و او بلند شد تا بیرون برود...
پ.ن:
*کلمه ای فرانسوی à la mode به معنای باب روز، طوری که رسم است
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت107
✍ #میم_مشکات
چادرش را صاف و صوف کرد و بعد از اینکه معصومه تایید کرد از هال بیرون رفت. روی اولین مبل پدر و مادر نشسته بودند. نگاهی بهشان کرد و لبخندی زد. بعد چشمش را چرخاند روی مهمانها تا سلام علیک کند. رو به پدر داماد خواست سلام کند که ... لبخند روی لبش وا رفت. باورش نمیشد. دکتر پارسا? این اینجا چه میکرد? خواستگار محبوب پدر اقای دکتر بود? نگاهش را به چهره پدر داماد دوخت. صبر کن ببینم، چقدر قیافه اش آشناست... نگاهش بین هر دو نفر در رفت و آمد بود. پدر که فهمیده بود راحله شوکه شده با مهربانی گفت:
-نمیخوای سلام کنی بابا?
راحله باصدایی که از ته چاه در می آمد سلامی کرد و روی مبل نزدیکش نشست. سرش داغ شده بود و دست هایش یخ!
خواب میدید? شوخی بود? نگاهی به پدر انداخت. چهره اش آرام بود. مادرش هم که کنار پدر نشسته بود همانطور ارام بود و البته کمی نگران. صدای پدر دکتر باعث شد دوباره به سمتش بچرخد. اقای پارسای بزرگ با خنده گفت:
-منو یادت میاد دخترم?
راحله هر چه تلاش کرد چیزی به ذهنش نرسید اما میدانست این مرد را جایی دیده:
-چهره تون اشنا به نظر میاد اما نمیدونم کجا دیدمتون
پدر قهقه ای زد که راحله را یاد قهقه های سیاوش می انداخت. بعد چشمانش را که همان نگاه جسور را داشت به راحله دوخت و گفت:
- اون روز ، توی کلاس، من راجع به استادتون سوال کردم
راحله که کم کم یادش آمد چشم هایش گرد شد:
-بله..بله... اما شما که...
بقیه حرفش را خورد چون یادش آمد چه تعریف بلند بالایی راجع به دکتر کرده بود. لابد پدر هم با کلی اب و تاب ان تعریف را کف دست پسرش گذاشته که پسر جان اینقدر با اعتماد به نفس به خواستگاری امده است!!
سیاوش که منظور این دو نفر را نفهمیده بود متعجب رو به پدرش گفت:
-شما دو نفر قبلا همو دیدین?
و بعد یکدفعه یادش آمد به صحنه آن روز بعد از کلاس، که دیده بود پدرش با خانم شکیبا حرف میزدند اما پدر نگفته بود که چه حرفی زده اند.
راحله سعی کرد ادب را به جا بیاورد برای همین گفت:
-من نمیدونستم شما پدر استاد هستید. حال شما خوبه?خوش آمدین...
پدر گفت:
-ممنون دخترم. وقتی سیاوش گفت بریم خواستگاری اصلا فکر نمیکردم بیایم اینجا. البته الان فکر میکنم با اون نظری که شما راجع به سیاوش من داشتین دیگه ما بله رو گرفتیم
و خندید.
راحله سرخ شد و چشمان سیاوش برق زد.
پدر هم لبخندی زد و میوه را تعارف کرد. راحله حرصش در آمده بود. چرا پدر و مادرش اینقدر خونسرد بودند. این آدمها با این تیپ و قیافه چه خط و ربطی به خانواده اش داشتند که حالا اینقدر خودمانی شده بودند. پدرش چرا اینجور گرم گرفته بود. مادر رفت تا چایی را بیاورد و پدر سیاوش گفت:
- من اصلا فکر نمیکردم سیاوش با این تیپ و قیافه یه همچین دختری رو بپسنده. ولی معلومه طبع مادر خدا بیامرزش رو داره.
راحله نگاهی به استاد کرد. خدا بیامرز?پس یعنی استاد، مادرش فوت کرده بود. سیاوش که نگاه راحله را دید لبخندی زد. راحله تعجب کرد و رو برگرداند.
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت108
✍ #میم_مشکات
در همین حین مادر چایی را اورد و وقتی مهمان ها هرکدام برداشتند پدر سیاوش گفت:
-میدونم که جلسه اول خواستگاری رسم نیست دختر و پسر با هم صحبت کنن اما خب این دو نفر همدیگه رو تا حدی میشناسن، البته تا حدی که چه عرض کنم، پسر ما که ...
به اینجای حرفش که رسید نگاهی به سیاوش انداخت. سیاوش همانطور که لبخند بر لب داشت نگاهش را از پدر به فنجان چای ش دوخت و پدر ادامه داد:
- برای همین به نظرم میشه یه صحبتی با هم بکنن تا ببینیم چند چندیم! البته اگر از نظر شما مشکلی نداره
راحله نگاهش را به پدر دوخت. میدانست پدر جلسه اول اجازه همچین کاری را نمیدهد. خیالش راحت بود که پدر گفت:
-منم با نظر شما موافقم. از نظر من مشکلی نیست
راحله هاج و واج ماند. پدر امشب چه اش شده بود? چرا اینطور طرفدار این آقای دکتر سوسول شده بود! او منتظر بود تا مهمانها بروند تا بتواند سر از ماجرا در بیاورد، اصلا آمادگی صحبت با این اقای شاد را نداشت اما با این حرف پدر دیگر امیدی باقی نماند.
لابد جناب استاد زرنگ، توی مهمانی عقد، مخ پدرش را کار گرفته و قاپش را دزدیده بود! اگر حتی یک درصد احتمال میداد جناب دکتر اینقد اب زیر کاه و کار بلد باشد عمرا میگذاشت پایش به مهمانی باز شود.
حیف که حسرت گذشته را خوردن فایده نداشت...
با اشاره مادرش بلند شد و با تعارفات همیشگی به سمت هال کوچک آن طرفی راه افتادند ...
وقتی نشستند راحله زیر چشمی نگاهی به خواستگار مغرور و غیر معمولش انداخت. خوشحالی از قیافه اش می بارید. عجب آدم پر رویی! حرصش گرفت. قبل از اینکه سیاوش حرفی بزند راحله توپید:
-واقعا شما چه فکری کردید که اومدید خواستگاری? من ک قبلا جوابم رو به شما دادم. نکنه فکر کردید خواستم ناز بیام ...
راحله غر میزد و سیاوش آرام خیره مانده بود به او. به راحله ای که رو گرفته بود با آن چادر گلبهی و گل های صورتی اش. البته قطعا سیاوش چیزی به اسم رنگ گل بهی نمیشناخت. از دید مردها بین نارنجی کمرنگ و گلبهی تفاوت زیادی نیست! و اسمی که در ذهن سیاوش رد شد هم همین بود. چادر نارنجی با گل های ریز صورتی! اما اسم چه فرقی میکند? مهم آن موجودی بود که میان گل های ریز صورتی نشسته بود، صورتش را قاب کرده بود و داشت با آن اخم شیرین غر میزد به جانش! حالا چه فرقی میکند اسم این قاب گلبهی باشد یا نارنجی!
میخواست بگوید خودش هم نمی داند. اصلا خودش می دانست چرا شیفته -به قول پدرش- این تیپ آدم شده بود?
عشق بود دیگر. اصلا خاصیت عشق همین است. کم کم می آید. بی خبر، خودش را در دلت حا میکند، در فکرت راه میرود، راه میرود تا رشد میکند و قبل از اینکه بفهمی ناگهان بدون اینکه یادت بیاید از کی، میبینی درختی ستبر وسط دلت نشسته است. اولش جوانه کوچکی ست که اصلا فکرش را نمیکنی به این تنومندی شود. اصلا شاید متوجه ش هم نشوی. هرچند این جوانه را سید صادق دیده بود. سیاوش به عشق در یک نگاه اعتقاد نداشت. آنچه در دیدار اول و حتی دیدار های اول است خوش آمدن است، یا حس خوب یا هرچیز دیگر. بعد هی پرورشش میدهیم تا آخر سر میبینیم دست و پایمان در این شاخه های انبوده گیر کرده است. سیاوش هم همینگونه عاشق شده بود با این تفاوت که وقتی آن درخت را دید، عقلش به جای مخالفت موافقت کرده بود چرا که هرچه از این دختر دیده بود خیر بود و نیکی. برای همین الان مطمئن اینجا نشسته بود. دلیل اول را نمیدانست اما دلیل ادامه را میدانست برای همین زبانش صادقانه حرکت کرد:
-نمیدونم! اصلا نمیدونم اول کار چرا این حس رو به شما پیدا کردم اما وقتی دو دو تا چهارتا کردم دیدم علاقه م غیر منطقی نیست. یعنی دلیل منطقی برای مخالفت باهاش پیدا نکردم. من نزدیک سی سالمه، بچه نیستم که بخاطر یه حس زودگذر سراغ کسی برم. شمارو دیدم، کارها، رفتارا و حرکاتتون عاقلانه، سنجیده و محجوبانه ست. شاید من آدم مذهبی مث شما نباشم اما عاقلم(حداقل فکر میکنم)، متعهدم و سعی میکنم اخلاقی باشم. اگر شما معتقدین که آدم های مذهبی باید این سه اصل رو داشته باشن پس در اصول اعتقادیمون شبیه هم هستیم و تنها تفاوت در ظاهره که اونم به نظرم عاقلانه نیست اصل بدونیم. حداقل برای یه مرد. شاید برای خانم اینکه محجبه باشه یا علاقه ای به حجاب نداشته باشه پله اول تا پنجم اعتقادیش باشه اما برای یه مرد، اینکه ریش بذاره یا کراوات بزنه پله پنجاهمه و فرع، درست میگم?
سیاوش ساکت شد و منتظر جواب. راحله گوش سپرده بود به این تجزیه و تحلیل خوشایند و منطقی که طبیعی یک استاد ریاضی بود!
اشکالاتی داشت اما قابل قبول بود. امید بخش بود. حالا میفهمید چرا پدر طرفدار این اقای دکتر بود. لبخند محوی زد...
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
#دلنوشته_رمضان
سحر سوم....
✏️سلام... ستاره غریب زمین
دو سحر از رمضان گذشت..
و سومین سیاهی هم، آسمان رمضان را فراگرفت...
اما... هنووووز خبری از ظهور تو در دل زنگار گرفته من نیست...
آموخته ام...که سفره دار رمضان تویی...
و کسی در این ضیافت، محبوب تر است، که تو، سهم بیشتری از قلبش را، تسخیر کرده باشی...
❄️هر چه در لابلاي تپش های دلم، جستجو می کنم...؛ خبری از شیدایی نمی یابم...
من همان فرزند بی بابای توام... که به درد نداشتنت عادت کرده است، و همه سهمش از انتظار، فقط و فقط هیاهویی توخالی است...
که اگر درد تو به استخوانم زده بود...؛ سحری از رمضان را، تنها به امید یافتنت، سجاده نشینی می کردم....
واااااای یوسف تنهاي من...
این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است...
💓تووووو...
درد نداشتن تووووو...
و دویدن مدام برای یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می گردم...
❄️برای قلب بیمار من چاره ای بينديش...
قلب بیمارم، جای خالی، برای حضور مداوم تو ندارد...
به امید علاج آمده ام...
مرا دست خالی... از گوشه سفره ات.. رد مکن !!!
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
#یا_رقیـہ_خاتـون🌷
بہ #سومين_روز ماه بندگے سوگند
دوچشم نوڪرتان ماٺ پرچم توسٺ
ز نوڪرانِ قديمِ رقيـہ ساداتم (س)
دلم اسيرِ شب سـوم محـرم توسٺ
#روز_سوم_شد_و_ياد_رقيہ_ڪردهام❤️
@haram110 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای روز سوم
ماه مبارک رمضان
____🍃🌸🍃____
@haram110 🌸
هدایت شده از حرم
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110