⚪️کثیر بن شاذان روایت میکند: خدمت حسین بن علی (علیهما السّلام) بودم که فرزندش علیاکبر (علیه السّلام) انگور از پدر خواست، در حالی که فصل انگور نبود؛
امام حسین (علیه السّلام) دست به ستون مسجد زد و انگور و موزی بیرون آورد و به او خوراند و فرمود: آن چه نزد خدا برای دوستانش میباشد، بیشتر است!!!
📚منابع:
دلائل الامامه ص۱۸۳
نوادر المعجزات ص۲۴۳
مدينة المعاجز ج۳ ص۴۵۲
اثبات الهداة ج۴ ص۵۴
نفس المهموم ص۲۸۰
القطره ج۲ ص۳۰۶
فرسان الهيجاء ص۴۱۸
الدرّ النّظيم ص۵۳۱
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
خصائص حضرت علی اکبر علیه السّلام/
🎤استاد بندانی نیشابوری؛
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت42 هنوز چند قدمی برنداشته ام که پایم بخاطر پاشنهی کفش
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت43
پری در بغلم می پرد و آخرین آغوش هم به سر می رسد.
اشک دست بردار چشمانم نیست و با گریه از او جدا می شوم.
در حال رفتن به سالن پرواز هستم که صدای زن می آید که می گوید هواپیما دچار نقض شده و با تاخیر پرواز می کند.
روی صندلی فلزی می نشینم و به کیفم زل می زنم.
اشک از روی گونه ام قِل می خورد و آن را با سر انگشتم محو می کنم.
نگاهم روی سنگ های کف فرودگاه است.
با خودم حسرت روزهای پیش را می خورم.
روزی که کتاب تکامل را می خواندم و برای یک لحظه ام که شده زندگیم زیر و رو شد.
من آن روز فهمیدم جز رنگ و قلمو چیز دیگری هست که به آن اهمیت بدهم.
هدف بزرگی که زندگی ام را به پایش بریزم تا همچون درختی تنومند شود.
تا کی شاخ و برگ غفلت دیدگانم را بپوشاند و جنگل حقیقت را نبینم؟
جرقه ای توی ذهنم کلید می خورد.
زن دوباره اعلام می کند هواپیما در حال حرکت است.
بلند می شوم و نمی دانم به کدام سو برم!
همانطور که ایستاده ام گاهی کسانی که از کنارم رد می شوند به من تنه می زنند.
برخورد شانه هایشان جسم کوچکم را چند قدمی دور می کند.
به گام های مردم نگاه می کنم که همه جا را پر کرده اند.
هر کس با هدف به سویی می رود و من سرگشته در جایم مانده ام.
ذهنم مرا یاری نمی کند و واقعا نمیدانم چه کنم! دندان هایم بهم می خورند صدایش در گوشم می پیچد.
ترس از آیندهای مبهم جلوی راهم سد شده و نمی توانم درست فکر کنم.
دوست دارم مغزم را از جا درآورم چون که همراهی ام نمی کند.
با خودم می گویم، رویا تو دیوونه ای اما دیوونه بودن هم گاهی بد نیست.
شاید سرنوشت تو میون این مبارزه به چیزی گره خورده پس اگه اون دنبالت نمیاد تو دنبالش برو!
با این جمله دو دلی را کنار می گذارم و به طرف تحویل چمدان ها می روم و چمدانم را پس می گیرم.
بی هوا با قدم هایم از فرودگاه بیرون می آیم و به دنبال پری می گردم اما تا چشم کار می کند چهره ی غریبه ها را می بینم.
تاکسی های فرودگاه کنار هم صف کشیده اند و سوار یکی از آن ها می شوم.
پیرمرد خوشرو بعد از کمی رفتن از من مقصدم را می پرسد و می مانم چه بگویم!
سرم را به طرف پایین سر می دهم و می گویم:
_اگه ممکنه یکم تو خیابونا دور بزنین میخوام تهرانو ببینم.
پیرمرد خنده ای کوتاه می کند و لب می زند:
_من مثل شما مسافر زیاد داشتم.
میبرمشون دور میدون شهیاد دورشون میدم. میخواین بریم اونجا بابا؟
قبول می کنم و سرم را به شیشه می چسبانم.
سردی شیشه مرا دچار لرز می کند و اما سر از روی آن برنمی دارم.
با خودم افسوس می خورم کاش که من هم کسی مثل این شیشه می داشتم تا به آن تکیه کنم.
ماشین دور میدان چرخیدن می گیرد و من به غول آزادی نگاه می کنم.
مثل شلوار می ماند با دو پای عظیم.
میان میدان مردم زیادی در سرما چادر زده اند و گاهی عکس های دوره گرد را می بینم که لحظات افراد را ثبت می کنند.
گذر زمان را احساس نمی کنم که پیرمرد می گوید:
_میخواین بایستم یکم تو میدون برین؟
حرفش را می پذیرم و به طرف میدان می روم.
صدای هیاهو همه جا را پر کرده است.
میدان، مامن مسافران راه های دور و نزدیک شده است.
از میان سر و صداها خودم را به برج می رسانم.
من در برابر این برج غول پیکر همچون قطره ای در دریا هستم!
مشغول تماشای برج هستم که صدایی احوالاتم را بر هم می زند.
_خانم، عکس بگیرم؟
به چهرهی پسر نوجوان خیره می شوم.
کلاه فرانسوی روی سرش برایش بزرگ است اما بامزه اش کرده.
لبخند میان لب هایم فاصله می اندازد.
_البته!
به من اشاره می کند تا جلوی برج بایستم.
با دستش می گوید کمی به راست بروم و سرم را بالا بگیرم.
دستش را روی دکمه دوربین می گذارد و صدای چیلیک اش می آید.
کمی بعد با عکس چاپ شده خودش را به من می رساند و پولش را می دهم.
به عکس سیاه و سفیدم خیره می شوم و می گویم بد نشده.
گشت و گذار تمام می شود و به طرف تاکسی زرد می روم.
پیرمرد خیلی خوش اخلاق است و اصلا گله ای از من نمی کند.
توی ماشین می نشینم و می پرسد:
_ببرمتون هتل یا میخواین هنوزم بگردین؟
فکری خودش را به ذهنم می رساند و می گویم:
_نه.
کاغذی که پری به دستم داده بود را به پیرمرد می دهم.
او هم می گوید آن طرف ها را خوب می شناسد و حرکت می کند.
فقط مانده ام این وقت شب چطور رو بشم و در بزنم؟
⭕️️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمان کابوس رویایی 💗
قسمت44
کابوس خجالت رهایم نکرده است که به آدرس می رسیم.
یک خانهی قدیمی و دو طبقه است.
تشکر می کنم و پیرمرد چمدانم را به دستم می دهد و می گوید تا وقتی در را باز کنند می ماند.
دستم را به در می زنم و چند قدمی فاصله می گیرم.
چند دقیقه ای می گذرد و دوباره در را به صدا در می آورم اما باز هم خبری نیست.
سرما پوستم را آزار می دهد و سر در گریبان کردم تا کمی گرم شوم.
پیرمرد اشاره می کند:
_نکنه نیستن؟
شانه ای بالا می اندازم و خودش پیش می آید و سنگ ریزه ای را به تنهی در می کوبد.
اما آب از آب تکان نمی خورد.
دیوار امیدم فرو می ریزد و پا پس می کشم تا بگردم.
هنوز قدم اول را برنداشته ام که قامت پیمان از در بیرون می آید.
آب دهانم را به سختی قورت می دهم و لب می زنم:
_بِ... ببخشید. پری هست؟
نگاهش را از چهره ام دور نمی کند.
رگه هایی از تعجب در چشمانش هویدا می شود و با بهت سر تکان می دهد.
پری با چادر گل گلی پیش می آید و مثل پیمان با چشمان گرد مرا از دید می گذراند.
برای چند ثانیه احساس پشیمانی می کنم که خودم را میان آغوش پری می بینم.
سرش را از روی شانه ام برمی دارد و با نگاهش پیرمرد و چمدانم را می بیند.
_فکرشو نمیکردم برگردی! خوشحال شدم!
از لبخند او من هم کمان لب هایم را می کشم.
پیمان پیش می آید و چمدان را از دستان پیرمرد می گیرد.
کرایه را حساب می کنم و از پیرمرد شکرگزار هستم که با صبوری حال خوشی به من هدیه داد.
به همراه پری وارد خانه می شوم و او مرا به طبقهی اول می رساند.
پله های نمور و تنگ خلقم را تنگ می کند و دکمه پالتو ام را باز می کنم.
پیمان به طبقهی بالا می رود و می گوید چمدان را توی نشیمن گذاشته است.
وارد خانه می شوم، از آن چیزی که فکر می کردم هم ساده تر است!
فرش دوازده متری، کف نشیمن را به کل پوشانده و جز چند پشتی در آن نیست.
آشپزخانه هم بعد نشیمن است و یک انباری کوچک دارد.
کل خانه شان همین است!
پری لبخندی می زند و اشاره می کند تا کنارش بنشینم.
دست روی پایم می نشاند و با لبخند شیرینش می گوید:
_خوب کردی اومدی.
فقط دلیلشو میتونم بپرسم؟
_ممنون.
خب راستش با اون حرفا و کتابی که بهم دادی من نظرم تغییر کرد.
دیگه نمیخوام سرم تو لاک خودم باشه. میخوام مثل تو باشم.
کاسهی چشمانش از تعجب پر می شود.
_من؟ مگه من چطوریم؟
حرف هایم را مزه مزه می کنم.
_خب... خب تو...
تو از من بهتری! تو ارزش زندگیت از من بیشتره.
حداقل تو یه هدف مشخص داری که میخوای بهش برسی و پشت اون هدف چیزای باارزشی هست اما من چی؟
جز اینکه تموم عمرمو پشت یه تابلو بگذرونم و از دنیای واقعی عقب باشم؟
تای ابروی پری بالا می رود و با نرمی جوابم را می دهد:
_خب دنیای هنر هم باارزشه به شرطی که هدف پشتش باشه.
امروزا مردم کمتر حوصلهی خوندن کاغذ و روزنامه دارن، تو میتونی با نقاشی که میکشی حرفاتو بزنی.
حرفش در ذهنم مزه می دهد.
چرا به ذهنم خودم نرسیده بود؟ چه توانایی هایی دارم که روش درست استفاده کردنش را نمی دانم.
با ذوق فراوان به پری می گویم:
_واقعا؟ یعنی چطوری؟
شما که مسلحانه مبارزه میکنین. من که نمیتونم با قلموم کاری کنم.
_چرا نتونی؟ تو تصمیمتو برای سازمان جدی کن من بهت میگم.
از شوق در پوست خودم نمی گنجم! به خواب هم نمی دیدم پری از من بخواهد در سازمان عضو شوم.
این حرف ها اشتهایم را برای ادامه دادن تشویق می کند و فوراً می گویم:
_من از خدامه! میخوام عضو باشم.
پری تشک و پتو را روی زمین پهن می کند.
_خب همینجوری ساده ام نیست ولی چون تو رو خوب میشناسم فردا تو رو به رابطم معرفی می کنم.
مفهوم رابط را نمی فهمم اما می دانم هر که هست از پری مقامش بیشتر است.
پری سر روی بالشت نگذاشته خوابش می برد اما من از شوق این که میخواهم عضو سازمان شوم، خوابم نمی برد.
این پهلو و آن پهلو می شوم تا بالاخره بخوابم.
صبح با صدای پری بیدار می شوم.
او در حال وضو گرفتن است و خوب نگاهش می کنم.
آب از آرنج دستانش می چکد و صورتش خیس است.
دست خیس اش را به فرق سر و روی پایش می کشد.
من هم آن را مثل فیلمی به خاطر می سپارم و درست مثل خودش وضو می گیرم.
پشت سرش می ایستم تا بتوانم ببینم چطور نماز می خواند. میترسم بفهمد نماز خواندن یاد ندارم و از پیشنهادش منصرف شود!
بعد از نماز هر کاری میکنم خوابم نمی برد.
صدای خر و پف پری در گوشم می پیچد و از روی اجبار بلند می شوم.
به کتابخانهی دیواری شان می رسم و عنوان کتاب ها را با چشمانم رد می کنم.
دستم را روی کتاب شناخت می گذارم و آن را مقابلم می گیرم.
⭕️کپےبدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 پنجشنبه
🔺 ۳ اسفند / حوت ۱۴۰۲
🔺 ۱۲ شعبان ۱۴۴۵
🔺 ۲۲ فوریه ۲۰۲۴
🌎🔭👀
🌗 امروز قمر در «برج اسد» است.
✔️ روز مناسبی برای امور زیر است:
امور ازدواجی
خرید و فروش
قرض دادن و گرفتن
افتتاح مغازه
بنایی
صید
جابجایی
خرید حیوان
تعهد گرفتن از رقیب
شروع درمان
جراحی
🌎🔭👀
👶 زایمان
نوزاد آسان تربیت شود. انشاءالله
🚘 مسافرت
خوب است.
👩❤️👨 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب پنجشنبه)
فرزند عالمی از عالمان شود. انشاءالله
🔹 امروز (هنگام زوال ظهر)
فرزند آقا، سیاستمدار، عاقل و بزرگوار باشد. انشاءالله
🌎🔭👀
🩸 حجامت، خون دادن و فصد
باعث سلامتی میشود.
💇💇♀ اصلاح سر و صورت
باعث هیبت و شکوه میشود.
💅 ناخن گرفتن
روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕 بریدن پارچه
روز خوبیست و باعث میشود شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۲ سوره مبارکه " یوسف علیهالسلام" است.
﴿﷽ ارسله معنا غدا یرتع...﴾
عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده، خیر و نیک باشد.
به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از طلوع فجر تا طلوع آفتاب
از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز پنجشنبه
لا اله الا الله الملک الحق المبین
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان میگردد.
☀️ ️امروز متعلق است به
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
اعمال نیک خود را در به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
🔥اعتراف معاویه لعنت الله علیه 🔥
بر #شايستگي حضرت علي اکبر ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾براي خلافت
👤ابوالفرج اصفهاني با سند معتبر از مغيره نقل مي كند:
✳️ قَالَ مُعَاوِيَةُ . مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بِهَذَا الامر ؟ قالُوا : أَنْتَ قَالَ : لَا ، أَوْلَى النَّاسُ بِهَذَا الامر عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ ، جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ - وَ فِيهِ شَجَاعَةُ بَنِي هَاشِمٍ وَ سَخَاءَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ زَهْوُ ثَقِيفٍ .
✴️روزي معاويه بن ابي سفيان لعنت الله علیه 🔥 به اطرافيان خود گفت:
👈 به نظر شما #سزاوارترين و #شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست⁉️
🔸اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم!
🔹معاويه لعنت الله علیه 🔥 گفت: اين چنين نيست.
🔻شايسته ترين فرد براي امر حکومت #علي اکبر فرزند #حسين بن علي [عليهمالسلام]است که جدش رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ
🔻 و شجاعت بني هاشم
🔻سخاوت بني اميه
🔻و زيبايي قبيله ثقيف را در خود جمع کرده است.
📗الاصفهاني، أبو الفرج علي بن الحسين (متوفاى356هـ) ، مقاتل الطالبيين ، ج 1 ص52
#اَللّهُمَّ الْعَنْ #اَلجِبتْ وَالطاغُوتْ #وَالنَعْثَل وَالحُمِیراء..و #المُعاوية بن أبي سُفيان🔥👊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 از شما دوستان خواهش می کنم این کلیپ رو هر چقدر ارادت دارید به ساحت مقدس آقامون منتشر کنید، تا مردم فقط درگیر جشن و شادی در نیمه شعبان نباشند و بدانند که باید آقای مظلوممون رو طلب کنند . ما به امام زمانمان نیازمندیم... ‼️
#مهم
#منتشرکنید
🖇 شب و روز نیمه شعبان #ایام خاص زیارتی حضرت سیدالشهداء اباعبدالله الحسین ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾
🛑 #انبیا الهی برای آمدن به #آنجا باید #اجازه بگیرند و هر که به آنجا برود همه انبیا با او #مصافحه میکنند
💎 #امام صادق و #امام سجاد صلواتاللهعلیهما فرمودند:
💠 مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُصَافِحَهُ مِائَةُ أَلْفِ نَبِيٍّ وَ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِيٍّ فَلْيَزُرْ قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي اَلنِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ أَرْوَاحَ اَلنَّبِيِّينَ يَسْتَأْذِنُونَ اَللَّهَ فِي زِيَارَتِهِ فَيُؤْذَنُ لَهُمْ مِنْهُمْ خَمْسَةٌ أُولُوا اَلْعَزْمِ مِنَ اَلرُّسُلِ قُلْنَا مَنْ هُمْ قَالَ نُوحٌ وَ إِبْرَاهِيمُ وَ مُوسَى وَ عِيسَى وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
💠 كسى كه دوست دارد ۱۲۴ هزار پيامبر با او مصافحه (دست و رو بوسی) كنند بايد قبر حضرت#حسین بن علی ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ را در #نيمه ماه شعبان #زيارت كند✅💯
همانا که ارواح #انبياء از خدا اذن گرفته تا آن اباعبدالله﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾را در آن روز زيارت كنند پس به آنها #اذن داده مىشود که پنج تن از ايشان #اولوالعزم هستند. عرض كرديم: انها چه كسانى هستند⁉️ امام ﴿؏َـلَیْه السَّلامْ﴾ فرمودند: حضرات #نوح و #ابراهيم و #موسى و #عيسى و #محمّد صلى اللّٰه عليهم اجمعين.
📚کامل الزيارات...ج 1 ص 180
#اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا #زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ 🤲
وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ #شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن صَلَوَاتُ اَللهِ عَلَيْهِ🤲
🌹🌹میلاد موعود امم، حضرت ولیعصر ارواحنافداه گوارای وجود پاکتان🌹🌹
نیمه شعبان امسال با نزول برف و باران و به همراه آن نزول ملائک همراه است.
👌 کاش میشد این ملائک در زمین میماندند!!!
💚 و کار ظهور امام زمان علیه الصلاة و السلام را به سرانجام میرساندند.
😢 و به واسطه ظهور به بشریتی که در ضلالت و گمراهی و غفلت و عبودیت غیر خدای مهربان غوطهور است کمک میکردند که از ملک پران شود و طعم بندگی خدای تعالی را بچشد.
✅ این است کار مولود امروز که اگر به دعای ما به حق غصب شدهشان برسند طبق گفته تمام ادیان ابراهیمی و حتی بعضا غیر ابراهیمی دنیا را بهشت و انسانها را بهشتی خواهد کرد.
👌پس ای فرشتگان بمانید و به این بشر خسته از همه چیز کمک کنید. 🌹
🙏ما هم به همراهی ملائکه در این روز شریف صلوات بسیار بفرستیم به نیت تعجیل در ظهور
🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# نیمه - شعبان
# دلم - چه - شاده
# کربلایی امیر - برومند
@haram110
✅دعای امام زمان برای فرج خود در هنگام تولد
حکیمه خاتون می گوید:
حضرت که به دنیا آمد سر به سجده گذاشت
و بعد از آن روی دو زانو نشست و دستانش را به سوی آسمان کرد و شهادتین رو گفت، سلام بر اجداد داد...
و بعد مشغول دعا شد...
🤲 خداوندا!
آنچه به من وعده فرمودی عنایت کن
سرنوشتم را به سرانجام برسان...
قدم هایم را ثابت بدار...
به وسیله من زمین را پر از عدل و داد کن.
🟢اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی وَعْدِی وَ أَتْمِمْ لِی أَمْرِی وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِی وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِی عَدْلًا وَ قِسْطاً
📚 بحارالانوار جلد 51 صفحه 13
🤲اِلٰهِی بِحَقِّ الْمَهْدِي🤲
🌤عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌤
👉@haram110 👈عضویت در کانال
🩸 #امام_زمان ارواحنافداه
🩸 #امام_حسین علیهالسلام
🥀 حضرت امام رضا علیهالسلام:
🥀 هنگامی که #قائم (عج) ما خروج میکند، اولاد قاتلان جدم #حسین علیهالسلام را در عوض کردههای پدرانشان به قتل میرساند.
🥀 پس حضرت فرمود:
🥀 و این همان است که امام صادق علیهالسلام فرموده است.
🥀 عرض کردند: یابنرسولالله؛ پس چه میشود معنای قول خداوند - وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری - هیچکسی وزر و گناه دیگری را به گردن نمیگیرد؟!
🥀 فرمود: خداوند در همه فرمودههایش صادق است، ولی اولاد قاتلان جدّ ما #حسین علیهالسلام به کردههای پدرانشان در خصوص آن حضرت راضی میشوند و به آنها افتخار میکنند و هرکه به چیزی راضی شود، مانند کسی است که به آن مرتکب شده است و هرگاه مردی در مشرق کشته شود و مردی در مغرب به کشته شدن او راضی شود، در نزد خداوند شریک قاتل است. و اینکه #قائم علیهالسلام در وقت خروجش آنان را میکشد برای این است که آنان به کردههای پدرانشان راضی میباشند!
📕 بحارالأنوار، علامه مجلسی، ترجمه: ارومیهای، جلد ۵۳، صفحه ۵۷۵
🏷 #کانال جذاب حرم
🆔 @haram110
🩸 #حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
🩸 #امام_حسین علیهالسلام
🩸 #مقتل
🥀 در نقل است: روزی یک مرد مسیحی وارد مسجد رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم شد.
🥀 مردم که او را گفتند: تو مسیحی هستی! از مسجد خارج شو!
🥀 مرد مسیحی به آنان گفت: شب گذشته در خواب، رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم و حضرت عیسی علیهالسلام را دیدم.
🥀 حضرت عیسی علیهالسلام به من فرمودند: به دستان مبارک خاتمالانبیاء صلیالله علیه و آله و سلم اسلام بیاور که به حق پیامبر این امت است.
🥀 من به دست او اسلام آوردم و اکنون آمدهام تا اسلام خود را با مردی از اهلبیتش تجدید کنم!
🥀 پس او را به محضر امام حسین علیهالسلام آوردند. و همین که به محضر حضرت رسید، خود را بر پای امام علیهالسلام انداخت و شروع به بوسیدن پاهای آن حضرت کرد. بعد خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای آن حضرت تعریف کرد. در آن هنگام سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
🥀 أ تُحِبُّ اَنْ آتیکَ بِشَبیهِهِ؟ قالَ: بَلیٰ سَیّدی
🥀 آیا دوست داری کسی که شبیه به رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم است را نزد تو بیاورم؟!
🥀 گفت: بله، ای آقای من!
🥀 فَدَعَی الحُسَینُ علیهالسلام بِوَلَدِه عَلِیّ الاکبَر و کان اِذ ذاکَ طِفلٌ صَغیرٌ و قَد وَضَعَ عَلی وَجهِهِ البُرقَع فَجیء به الی اَبیه.
🥀 پس امام حسین علیهالسلام فرزندش علیاکبر علیهالسلام را ندا داد؛ در آن زمان او نوجوانی بود و در حالی که بر صورتش نقاب انداخته بودند، او را نزد پدر آوردند.
🥀 فَلَمّا رَفَعَ الحسین علیهالسلام البُرقَعَ مِن وَجهِهِ وَ رَآهُ ذلکَ الرَجُلُ وَقَعَ مُغمیٰ عَلَیه.
🥀 هنگامی که سیدالشهداء علیهالسلام نقاب را از روی صورت علیاکبر علیهالسلام برداشتند و آن مرد او را دید، از هوش رفت.
🥀 حضرت فرمودند: آب به صورت او بپاشید! زمانی که به هوش آمد، سیدالشهداء علیهالسلام به آن مرد فرمودند: ای مرد! آیا این فرزندم را شبیه رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم یافتی؟!
🥀 مرد گفت: به خدا قسم آری!
🥀 امام حسین علیهالسلام به او فرمودند: اگر تو چنین فرزندی داشتی و خاری به پای او میرفت، چه میکردی؟!
🥀 مرد جواب داد: به خدا قسم میمُردم!
🥀 در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به او فرمودند:
🥀 اُخبِرُکَ أنّی أریٰ وَلَدی هٰذا بِعَیني مُقَطَّعاً بِالسُیُوفِ إرباً إرباً
🥀 اکنون به تو این خبر را میدهم که روزی این پسر را با چشمان خودم میبینم در حالی که با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کردهاند...
📕 ثمرةالاعواد، جلد ۱ صفحه ۲۳۰
🏷 #کانال حرم
🆔 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 سخنرانی به زبان انگلیسی، حرکت جدید برخی نامزدهای مجلس در مازندران
🔹 آقایون کاندیدا، عقدههای نمایش خودتون رو به شکل دیگهای خالی کنید، مردم ما زبانشون فارسیه و شما هم باید فارسی تبلیغ کنید
📡 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از کوروش کمپانی ام :
شما که بی حجابی مگه قانون رو رعایت می کنی که از من میخوای قانون رو رعایت کنم ؟
امیری حسین و نعم الامیر
دلدادگان اباعبدالله الحسین روی کتیبههای عاشورایی و روی زبانشان این ذکر شیرین را زیاد زمزمه کردهاند: «امیری حسین و نعم الامیر»؛ اما شاید ندانید که این جمله معروف یادگاری از رجز خوانی دیدنی عمرو بن جناده در میدان نبرد است. این نوجوان یازده ساله وقتی وارد کارزار شد این رجز را خواند: «أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ * سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ / عَلِیٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ * فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر / لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی *** لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر» یعنی؛ امیر من، حسین (علیه السلام) است و چه نیکو امیری؛ که شادی دل پیامبرِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بشیر و نذیر است. علی و فاطمه (علیهما سلام) پدر و مادر اویند، آیا شما برای او همانندی میشناسید؟!طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهرهاش چون ماه شب چهارده درخشان است
◎⊹़़⊹़़◎⊹़़⊹़़◎
🔴 #تعقیبات_نماز_ صبح
▣-ده بار سوره مبارکه قدر
▣- یازده بار سوره مبارکه توحید
▣- هفتاد مرتبه یا فتاح
▣- هفت مرتبه ذکر شریف لا حول ولا قوه الا بالله
▣- ٧٧ مرتبه یا الله
▣- سلام بر اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین
▣- یک مرتبه ایت الکرسی
▣- یک مرتبه سوره مبارکه یس
از تعقیبات هستند .
🔴 #اذکار_بعدازنمازصبحطولانینیستند,بلکه کوتاه و متعددند.
📚 #منبع: مفاتيح الجنان، مصابيح الجنان
◎⊹़़⊹़़◎⊹़़⊹़़◎
🔴🔵 دستورات و توصیه های امام عصر علیه السلام برای گشایش کار و وسعت رزق بعد از نماز صبح
🌺 مرحوم عراقي به محضر امام زمان(عج) مشرف ميشوند واز طريق مرحوم سلطان آبادي دستورات زير را براي گشايش روزي دريافت ميکنند:
🌕 ۱- بعد از نماز صبح دست روي سينه بگذار و ۷۰ مرتبه بگو:
🔹 يا فَتاح
🌕 ۲- مداومت بر خواندن اين دعا:
لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى الْحَىِّ الَّذى لا يَمُوتُ وَ الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فِى الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبيراً
🌕 ۳- بعد از نماز صبح اين دعا را بخوان:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وَ اُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ، فَوَقيهُ اللَّهُ سَيِّئاتِ ما مَكَرُوا، لا اِلهَ إلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ، فَاْنَقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ، ما شآءَ اللَّهُ لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ اِلاّ بِاللَّه ما شآءَاللَّهُ لا ما شآءَ النَّاسُ، ما شآءَ اللَّهُ وَاِنْ كَرِهَ النَّاسُ،حَسْبِىَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبينَ، حَسْبِىَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقينَ، حَسْبِىَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقينَ، حَسْبِىَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ، حَسْبى مَنْ هُوَ حَسْبى، حَسْبى مَنْ لَمْ يَزَلْ حَسْبى، حَسْبى مَنْ كانَ مُذْ كُنْتُ لَمْ يَزَلْ حَسْبى، حَسْبِى َاللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّهُوَ، عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْش ِالْعَظيمِ.
📚 مفاتیح الجنان / تعقیبات نماز
◎⊹़़⊹़़◎⊹़़⊹़़◎
🔴 #تعقیبات_نماز_ صبح
▣-ده بار سوره مبارکه قدر
▣- یازده بار سوره مبارکه توحید
▣- هفتاد مرتبه یا فتاح
▣- هفت مرتبه ذکر شریف لا حول ولا قوه الا بالله
▣- ٧٧ مرتبه یا الله
▣- سلام بر اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین
▣- یک مرتبه ایت الکرسی
▣- یک مرتبه سوره مبارکه یس
از تعقیبات هستند .
🔴 #اذکار_بعدازنمازصبحطولانینیستند,بلکه کوتاه و متعددند.
📚 #منبع: مفاتيح الجنان، مصابيح الجنان
◎⊹़़⊹़़◎⊹़़⊹़़◎
🍂🍃دعای #طلب #حاجت #فوری مجرب🌺🍀
رقعه اى که براى حاجت در آب جارى یا چاه انداخته مى شود :
ششم در تحفه الزّائر است که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هرگاه تو را حاجتى بسوى خداى تعالى باشد یا از امرى خائف و ترسان باشى در کاغذى بنویس :
⚜️✨⚜️✨⚜️✨⚜️
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکِ بِاَحَبِّ الاَْسْمآءِ اِلَیْکَ وَاَعْظَمِها لَدَیْکَ وَاَتَقَرَّبُ وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِمَنْ اَوْجَبْتَ حَقَّهُ عَلَیْکَ بِمُحَمَّدٍ وَعَلِی وَفاطِمَهَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَعَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَجَعْفَرَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِىِّ بْنِ مُوسى وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلِی وَعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِی وَالْحُجَّهِ الْمُنْتَظَرِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ اکْفِنى کَذا وَکَذا.✨
به نام خداى بخشاینده مهربان خدایا من به تو رو کنم به محبوبترین نامها در پیشگاهت و بزرگترین آنها در نزدت و تقرب و توسل جویم بدرگاهت بوسیله کسانى که حقشان را بر خود واجب کردى (یعنى ) به محمد و على و فاطمه و حسن و حسین و على بن الحسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و حجت منتظر که درودهاى تو بر همه ایشان باد کفایت کن مرا از چنین و چنان.
یعنى حاجت خود را ذکر کنى پس رقعه را به پیچ و دربندقه اى از گِل بگذارد و درمیان آب جارى یا چاهى بینداز که حق تعالى بزودى فرج کرامت فرماید.
📚مفاتیح الجنان ، حاج شیخ عباس قمی
✨🌹✨🌹✨