eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت122 _باور نمیکنی؟ من با رئیس شرطی ها مراوده دارم. ایرانی از نظر مردم یعنی شیعه! زود گول می خورن و کمو بیش میتونم گزارشایی بدم که به درد بخوره. چنتا از همین مردم حله رو که میخواستن بر علیه صدام با بقیه‌ی تبانی کنن من لو دادم! خودتم که میدونی من و تو مارکسیست شدیم. کم از اسلام و تشییع نخوردیم، هر کی ندونه که تو میدونی! پیمان سر تکان می دهد و اینگونه حرفش را تصدیق می کند. _بعدشم من بین اینام... اینا براشون شیعه و سنی فرقی نداره که! هر کی که مخالف باشه رو یا میکشن یا میبرن استخبارات سلاخی میکنن و تمام... از حرف های ابواسامه تنم به لرز می آید. نمیدانم چرا از او خوشم نمی آید. مطمئنم او از کسانی است که بین شیعه و سنی تفرقه می اندازد و خود این وسط ماهی چاق و چله ای صید می کند. دلم به حال شیعیان می سوزد. ابواسامه چه نقشه‌ی پلید و پستی را به اجرا در می آورد. عصر مردها به بیرون رفته تا سر و گوشی آب بدهند. توی ایوان نشسته ام و به گل های صورتی کاغذی نگاه می کنم. صدای پایی باعث می شود به اطرافم نگاه کنم. زن ابواسامه در کنارم می نشیند. در حالی که چهره ام را برانداز می کند لب می زند: _تو خیلی زیبایی! باید بهت بوشیه بدم. اول فکر می کنم شوخی می کند اما بعد میفهمم دارد جدی می گوید. از من اسمم را می پرسد. می مانم کدام نامم را بگویم و در آخر هم می گویم: _ثُ... ثریا! پلک هایش را حرکت می دهد و با لبخند خودش را معرفی می کند. _منم حنیفه ام. تو ایرانی هستی؟ سر تکان می دهم و می پرسم: شما عراقی هستین؟" او هم سرش را به علامت مثبت تکان می دهد. _من اهل تلعفرم. بعد از ازدواج با عدنان به حله آمدیم. آهانی زیر لب می گویم. به حال و احوالم که نگاه می کند می پرسد: _تو برای چی میخوای بری سوریه؟ زندگیت رو خراب نکن دختر. تا میتونی شوهرتو راضی کن ازین بند و بساط بیاد بیرون. برید یه گوشه زندگی تونو بکنید. آهی می کشد و ادامه می دهد:" من اگه میتونستم عدنان رو راضی میکردم با هم به تلعفر می رفتیم. اینجا بی آشنا و قوم که نمیشه زندگی کرد. تموم فکر و ذکرش شده همین سازمان! هر وقت هم که میگم دلم برای قومم تنگ شده دنیا رو روی سرش میگذاره. خلاصه که از من میشنوی برید به زندگی تون برسید. یکهو آتشی در دلم روشن می شود. با این که میدانم راست می گوید اما رگ تعصبم باد می کند و می گویم: _نه! من و پیمان زندگی مونو با مبارزه آغاز کردیم و قول دادیم تا آخرش توی همین راه باشیم. حنیفه سکوت می کند و از روی حصیر برمی خیزد. گمان می کنم از جبهه گرفتنم ناراحت شده. بعد با دیسی از میوه برمی گردد. انجیر زردی را برایم روی بشقاب می گذارد و بدون دلخوری تعارفم می کند. از دل پاکش خوشم می آید. خوشه‌ی انگوری را در بشقاب می گذارم. دانه‌ی یاقوت در دهانم مزه می دهد و تشکر می کنم. لبخندش را پر رنگ تر می کند و می گوید: _محصول همین باغچه هاست... بخور نوش جانت. باز هم تشکر می کنم. غروب ابو اسامه با گوسفندی فربه برمی گردد. آن را برایمان سر می برند و گوشتش را حنیفه به سیخ می کشد. بوی کباب معده ام را قلقک می دهد. اسرا، دختر شیرین زبان آنها یک دم از هیاهو با برادرش دست برنمی دارد‌. در پاک کردن سبزی و درست کردن سالاد به حنیفه کمک می کنم. پیمان و من در کنار هم می نشینیم. او و ابواسامه بر سر سفره هم حرف هایشان را رها نمی کنند. گاهی زیر چشمی نگاه شان می کنم و گاهی هم تنها سر تکان می دهم. جام دوغ را حنیفه بر سر سفره می گذارد. هر کس می خواهد برای خودش دوغ می ریزد. بعد از خوردن غذا مردها کنار می کشند. من و حنیفه سفره را با هم جمع می کنیم. میخواهم ظرف ها را هم بشویم که دستانم را می گیرد و با اصرار می خواهد مرا بنشاند. خنده ای می کنم و می گویم:" پس از ایرانیا فقط زبون شونو یاد نگرفتی! تعارف کردن رو هم یاد داری که!" به اجبار در ایوان کنار پیمان می نشینم. ذهنم به حرف های حنیفه می رود. من مطمئنم پیمان هیچ وقت سازمان را رها نمی کند پس من هم نباید همچین انتظاری از او داشته باشم. او تنها کسی است که در این کره‌ی خاکی برایم مانده اگر به او پشت کنم تنها می مانم. آن هم بدون ثروت و پشتوانه! نه! اینها عقلانی نیست. من باید پیمان را همان گونه که هست بپذیرم. ⭕️️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه)
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔸 ۵ اردیبهشت / ثور ۱۴۰۳ 🔸 ۱۵ شوال ۱۴۴۵ 🔸 ۲۴ آوریل ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های ملی و دینی 🔥 شکست حمله نظامی آمریکا در طبس ⚔ غزوه احد و شهادت حضرت حمزه علیه‌السلام ☀️ معجزه رد الشمس در مسجد فضیخ (۷ یا ۸ هجری) 🏴 وفات شاه عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام 🌓 امروز قمر در «برج عقرب» است. 💠 روز مناسبی برای امور زیر است: استعمال دارو معجون گذاشتن بر زخم بیرون آوردن زگیل و دمل استحمام امور زراعی از شیر گرفتن کودک خرید باغ و زمین زراعی جراحی چشم کشیدن دندان امور حفاری تحقیق و‌تفخص در امور ⛔️ ممنوعات امور زیر بنایی و اساسی امور ازدواجی امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 👶 زایمان مناسب نیست 🚘 مسافرت شدیدا مکروه است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب چهارشنبه) شدیداً کراهت دارد. 🌎🔭👀 🩸 حجامت، خون‌دادن و فصد باعث سلامتی می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث شادی می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن خوب نیست، باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است. کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۵ سوره مبارکه «حجر» است. ﴿﷽ لقالوا انما سکرت ابصارنا﴾ شخصی بی حد و حساب، با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه «یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز چهارشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥چهار شرطی که باعث نماز خواندن بچه ها میشه👌 💥اصلا توصیه به نماز بر عهده ی پدر هست یا مادر؟🤔 💥چرا زن مرجع تقلید و امام نمی‌شود ؟🤔 💥خیلی جالبه 👌حتما ببینید 🙏 @haram110
‌ ‌🩸 شبی که فردای آن شب، به شهادت رسید، رسول خداصلی الله علیه وآله او را فرا خواند و فرمود: ای حمزه، ای عموی پیامبر! نزدیک است که غیبتی طولانی داشته باشی، (مرگت فرا رسد) پس چه می گوئی اگر بر خدای تبارک و تعالی وارد شوی و از تو درباره شرایع اسلام و شرط های ایمان سؤال کند؟ 💠 پس حمزه گریست و عرض کرد: پدر و مادرم فدایت، راهنمایی ام فرما و به من بفرما، ✨ پس پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای حمزه، باید مخلصانه شهادت به لا اله الا الله دهی، و نیز شهادت دهی که من به حق رسول خدا هستم، ♻️ پس حمزه عرض کرد: شهادت دادم، ✨ پیامبر فرمودند: و شهادت دهی که بهشت حق است، و دوزخ حق است، و قیامت بدون شک آمدنی است، و صراط و میزان حق است، و هر کس ذره ای عمل خیر انجام دهد آن را می بیند، و هر کس ذره ای شر و بدی انجام دهد آن را می بیند، و گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ اند، و باید شهادت دهی که امیرالمؤمنین است، ♻️ حمزه عرض کرد: شهادت دادم و اقرار کردم و ایمان آوردم و تصدیق نمودم، ✨ پیامبر فرمود: و باید شهادت دهی که امامان از نسل علی، حسن و حسین اند، و در ذریه حسین هستند، ♻️ حمزه عرض کرد: ایمان آوردم و تصدیق کردم، و فرمود: باید شهادت دهی که سرور بانوان جهان است، ♻️ حمزه عرض کرد: آری تصدیق کردم، ✨و فرمود: باید شهادت دهی حمزه سرور شهیدان و شیر خدا و شیر رسول اوست و عموی پیامبر اوست، ♻️ پس حمزه گریه کرد تا با صورت به زمین افتاد و دو چشم رسول خدا را می بوسید، ✨پیامبر فرمود: باید شهادت دهی که برادرت جعفر در بهشت همراه فرشتگان در پرواز است، و باید شهادت که محمد و آل محمد برترین آفریدگانند، به سر و آشکارشان و به ظاهر و باطنشان ایمان بیاوری و بر اساس همین اعتقاد زندگی کنی و بمیری، دوستانشان را دوست بداری، و با دشمنانشان دشمن باشی. ♻️ حمزه عرض کرد: آری ای رسول خدا، خدا را گواه می گیرم و تو را، و خداوند برای گواه بودن کافی است ◼️ ☑️ @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مُحیِ الاَموات 🥺 تو حتی با صدای راننده تاکسی هم منو زنده میکنی ... ! 🫀 فقط کافیه بگه : کربلا... کربلا... 💔 ✅ حرم 🆔 @haram110
15 شوّال 1 ـ جنگ اُحُد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
15 شوّال 1 ـ جنگ اُحُد و شهادت حضرت حمزه علیه السلام (1) در سال 3 هـ در روز جنگ اُحُد، حضرت حمزه سیّد الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند. (2) بعضی جنگ اُحُد را در 7 (3) و 17 شوال نقل کرده اند. (4) در این جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته ی عدّه ای سیصد نفر در بین راه بر گشتند، و برای جنگ 700 نفر باقی ماند. کفّار 3000 نفر بودند، و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد کشته های کفّار 22 یا 23 یا 28 نفر، و تعداد شهداء 70 نفر بود. در این روز پیشانی پیامبر صلّی الله علیه و آله را شکستند. (5) ← فداکاری های امیر المؤمنین علیه السلام در اُحُد در این روز بر اثر فداکاری ها و شجاعت هایی که امیر المؤمنین علیه السلام در دفاع از وجود شریف خاتم الأنبیاء صلّی الله علیه و آله و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحت های زیادی بر بدن مبارکش رسید. و تمامی کشته شدگان کفّار، به دست امیر المؤمنین علیه السلام بود و پیروزی دوباره و باز گشت مسلمانان به خاطر مقاومت و جنگ امیر المؤمنین علیه السلام بود. (6) امام صادق علیه السلام می فرماید : «اصحاب پرچم در روز اُحُد در لشکر کفّار نُه نفر بودند که امیر المؤمنین علیه السلام همه ی آن ها را کُشت». (7) این در حالی بود که دیگران فرار کرده بودند، و پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : یا علی، آیا می شنوی که از آسمان تو را مدح می کنند. یکی از ملائکه به نام رضوان می گوید : «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی». امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : از خوشحالی گریستم و خداوند سبحان را بر این نعمت حمد کردم. (8) در این جنگ پیروزی در ابتداء از آنِ مسلمانان بود، ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد، بازگشتند و مشغول جمع غنایم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پیامبر صلّی الله علیه و آله نمودند، و محل نگهبانی خود را رها کردند و مانند بقیّه مشغول جمع غنایم شدند. خالد بن ولید ـ که از سر دسته های کفّار در این جنگ بود ـ از همان قسمت با کفّار حمله کردند. تعداد اندکی از نگهبانان درّه که نرفته بودند شهید شدند و کفّار از پشت سر به مسلمین حمله کردند. فراریان کفّار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمین شدّت گرفت. جراحت های فراوانی بر بدن مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله رسید و شیطان فریاد بر آورد که محمّد (صلّی الله علیه و آله) کشته شده است ! مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند، و فقط چند نفری از وجود مبارک پیامبر صلّی الله علیه و آله محافظت می کردند که عبارت بودند از امیر المؤمنین علیه السلام و ابو دجانه که شهید شد و زنی به نام نسیبه و انس بن نضر که تازه از مدینه رسیده بود. ← ابوبکر و عُمَر در جنگ اُحُد عُمَر بن خطاب می گوید : در اُحُد با پیامبر صلّی الله علیه و آله بیعت کرده بودیم بر اینکه کسی فرار نکند، و هر کس از ما که فرار کند ضال و گمراه است، و هر کس از ما کشته شود شهید است. (9) احمد بن حنبل می گوید : ابوبکر و عُمَر در این جنگ فرار کردند. هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام در تعقیب فراری ها بود، عُمَر در حالی که اشک چشمانش را پاک می کرد برگشت و به امیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد : مرا ببخشید !! امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : «آیا تو نبودی که صدا زدی : محمّد کشته شده است، به دین قبلی خود برگردید» ؟!! عُمَر گفت : این کلام را ابوبکر گفته است ! امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : «شما و کسانی که از شما دو نفر پیروی کنند وارد جهنّم می شوید». در اینجا بود که این آیه نازل شد : إنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعان إنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ ! (10) 📚 منابع : 1. بحار الأنوار : ج 20، ص 147 ـ 14. الصحیح من السیرة : ج 6. 2. مسار الشیعة : ص 16 ـ 15. و ... . 3. بحار الأنوار : ج 20، ص 125. التنبیة و الاشراف : ص 211. 4. بحار الأنوار : ج 97، ص 168، 383. اختیارات : ص 39. 5. بحار الأنوار : ج 20، ص 18، 31، 71، 74. امالی طوسی : ص 142. 6. ارشاد : ج 1، ص 90. و ... . 7. همان : ج 1، ص 88. و ... . 8. همان : ج 1، ص 87. و ... . 9. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 134. و ... . 10. سوره ی آل عمران : آیه ی 155. اثبات الهداة : ج 2، 365 ـ 364. الصراط المستقیم : ج 2، ص 59. ...
امام صادق علیه السلام می فرماید : در جنگ اُحُد امیر المؤمنین علیه السلام در حال دفاع از پیامبر صلّی الله علیه و آله بودند، و دیگر اصحاب فرار می کردند. آن حضرت همچون شیر غضبناک از قفای گریختگان رفت و اوّل به عُمَر بن خطاب رسید که به اتّفاق عثمان و حارث بن حاطب و عدّه ای دیگر به سرعت فرار می کردند. حضرت فریاد بر آورد : «ای جماعت، بیعت شکستید و پیامبر صلّی الله علیه و آله را تنها گذاشتید و به سوی جهنّم می گریزید ؟! عُمَر بن خطاب می گوید : علی را دیدم با شمشیری پَهنی که مرگ از آن می چکید و چشمهایش از خشم مانند دو قدح خون بود، یا مانند دو کاسه ی روغنی که آتش در او افروخته باشند می درخشید، و فهمیدم که اگر به ما برسد به یک حمله ما را خواهد کشت. این بود که جلو رفتم و عرض کردم : «یا ابا الحسن، تو را به خدا سوگند می دهم که دست از ما برداری، که عرب را عادت است که گاهی می گریزد و گاهی حمله می کند. زمانی که حمله می کند تلافی گریختن را می نماید». پس آن حضرت ما را رها کرد؛ و به خدا قسم چنان ترسی از آن حضرت در دل من افتاد که تا کنون از دلم خارج نشده است. (11) در این جنگ بر بدن مبارک امیر المؤمنین علیه السلام هنگام حمایت از پیامبر صلّی الله علیه و آله 90 جراحت بر صورت، سر، سینه، شکم، دست و پای مبارک رسید. جبرئیل نازل شد و عرض کرد : «یا محمّد، به خدا سوگند این عمل علی بن ابی طالب مواسات است». پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود : این بدان جهت است که من از اویم و او از من است. جبرئیل عرض کرد : «و من از شما دو بزرگوارم». (12) بانویی به نام نسیبه در جنگ احد در این روز یکی از کسانی که جانفشانی کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار دیگران نیز شد، بانویی به نام نسیبه دختر کعب بن مازنیه بود و به او امّ عماره می گفتند. 📚 منابع : 11. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 2، ص 134. و ... . 12. الکافی : ج 8، ص 321. و ... . ...
او با شوهر و دو پسر خود در جنگ اُحُد شرکت داشتند. نسیبه مشک آبی به دوش داشت و سقایت لشکر اسلام را می نمود. هنگامی که موقعیّت را چنان دید که مسلمین در حال فرار هستند، مشک را به کناری انداخت و خود را پیش روی پیامبر صلّی الله علیه و آله سپر کرد، به گونه ای که جراحات زیادی بر او وارد شد، که مداوای یکی از آن ها تا یک سال بعد ادامه داشت. این زن فداکار دست به شمشیر برد، و چنان ضربه ای بر ابن حمیه ـ که قصد کشتن پیامبر صلّی الله علیه و آله را داشت ـ زد که او فرار کرد. عبدالله فرزند نسیبه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشویق به جنگ و دفاع از پیامبر صلّی الله علیه و آله نمود و او قبول کرد. پیامبر به نسیبه فرمود : «بارَکَ اَللهَ عَلَیکَ یا نَسیبة». در این حال پیامبر صلّی الله علیه و آله دید یکی از مهاجرین فرار می کند در حالی که سپرش را به پشتش بسته است. آن حضرت فرمود : «ای صاحب سپر، سپرت را بیانداز و خودت به جهنّم برو». سپس آن حضرت به نسیبه فرمود : «سپر او را بردار». او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد. در این هنگام حضرت فرمود : «مقام نسیبه از مقام فلان و فلان و فلان افضل است»، چه اینکه آنان فرار کردند. (13) ← شهادت حضرت حمزه علیه السلام در این روز جناب حمزة بن عبد المطّلب علیهما السلام عموی پیامبر صلّی الله علیه و آله به شهادت رسید. آن حضرت برادر رضاعی پیامبر صلّی الله علیه و آله بود، چون هر دو بزرگوار از زنی به نام «ثویبه» شیر خورده بودند. (14) آن حضرت مردی شجاع و با هیبت بود و در این جنگ به دست وحشی و به دستور هند همسر ابو سفیان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمویش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پیامبر صلّی الله علیه و آله را داشت، ولی کفّار قریش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. این بود که او وحشی را با وعده هایی به کشتن پیامبر صلّی الله علیه و آله یا علی مرتضی علیه السلام و یا حمزة تحریک کرد. وحشی گفت : «از کشتن پیامبر صلّی الله علیه و آله و پسر عمویش علی علیه السلام عاجزم، ولی برای کشتن حمزه علیه السلام کمین می کنم». او در میدان جنگ با نیزه ای بر سینه و یا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهید کرد. وقتی خبر به هند دادند، آن خبیث دستور داد سینه ی آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بیرون آورد. وقتی خواست به جگر حمزه علیه السلام دندان بزند دندان های نحسش کارگر نشد. همچنین هند با خنجری گوش ها، بینی و … آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت. پیامبر صلّی الله علیه و آله هنگامی که حمزه علیه السلام را با آن وضع دیدند، گریستند و عبای مبارک را روی او کشیدند که خواهرش صفیّه او را به آن حال نبیند و فرمودند : «یا عَمَّ رسول الله و اسد الله و اسد رسوله … یا فاعل الخیرات، کاشف الکربات …». امیر المؤمنین و فاطمه زهرا علیهما السلام و صفیّه و دیگران بر آن حضرت گریستند. (15) پیامبر صلّی الله علیه و آله بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در اُحُد دفن نمودند. بعد از چهل سال که معاویه خواست نهری از اُحُد عبور دهد با قبر حضرت حمزه علیه السلام برخورد نمود و سر بیل ها به پای حمزه رسید و فوراً خون جاری شد ! حضرت رضا علیه السلام به نقل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمودند : «بهترین برادران من علی علیه السلام و بهترین عموهای من حمزه است». (16) 📚 منابع : 13. بحار الأنوار : ج 20، ص 54، 133. و ... . 14. همان : ج 15، ص 281، 384. و ... . 15. حمزه سیّد الشهداء علیه السلام : ص 29 ـ 28. و ... . 16. عیون اخبار الرضا علیه السلام : ج 1، ص 66. و ... .
15 شوّال 2 ـ رَدُّ الشمس در این روز در سال 7 یا 8 هـ بازگشت خورشید برای امیر المؤمنین علیه السلام به وقوع پیوسته است. (17) به قولی این واقعه در 17 شوّال بوده است. (18) بار دیگر در 6 شوّال سال 36 هـ بازگشت خورشید برای آن حضرت اتّفاق افتاده است. (19) لازم به یاد آوری است که ردّ شمس برای امیر المؤمنین علیه السلام دو بار اتّفاق افتاده است : یکی در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله در نزدیکی مسجد قبا، و دیگری پس از رحلت آن حضرت در سرزمین بابل در نزدیکی حلّه. (20) علّامه امینی رَحِمَهُ الله به تفضیل احادیث ردّ الشمس را به طرق مختلف و همچنین کسانی را که درباره ی ردّ الشمس کتاب تألیف کرده اند در الغدیر بیان فرموده است. (21) 📚 منابع : 17. مصباح کفعمی : ج 2، ص 600. و ... . 18. بحار الأنوار : ج 95، ص 188، ج 97، ص 384. اختیارات : ص 39. 19. مستدرک سفینة البحار : ج 5، ص 212. 20. فیض العلام : ص 76. 21. الغدیر : ج 3، ص 141 ـ 126.
15 شوّال 3 ـ جنگ بنی قینقاع در این روز بعد از بیست ماه از هجرت نبوی غزوه ی بنی قینقاع واقع شد، و بنابر قولی این جنگ در صفر به وقوع پیوسته است. (22) 📚 منبع : 22. بحار الأنوار : ج 20، ص 5. و ... .
15 شوّال 4 ـ وفات حضرت عبد العظیم علیه السلام
15 شوّال 4 ـ وفات حضرت عبد العظیم علیه السلام در سال 250 یا 252 یا 255 هـ حضرت ابوالقاسم عبد العظیم حسنی فرزند عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام وفات یافته است. (23) ایشان از مشاهیر علما و از ثقات و فضلای محدثین است که در زهد و ورع زبانزد خاص و عام بوده و از امام جواد و امام هادی علیهم السلام روایت نقل کرده است. کتاب خطب امیر المؤمنین علیه السلام و کتاب الیوم و اللیله از آثار آن بزرگوار است. (24) جلالت و عظمت شأن آن بزرگوار از عرضه ی عقایدش خدمت امام زمانش حضرت هادی علیه السلام و تأیید آن حضرت درباره ی آن ها به وضوح پیداست. (25) ایشان به طور ناشناس وارد ری شد و از ترس بنی عبّاس در ساربانان در خانه ی یکی از شیعیان زندگی می کرد. (26) تا هنگام وفات کسی متوجّه نشد آن بزرگوار کیست، تا اینکه بعد از وفات خواستند آن بزرگوار را غسل دهند نوشته ای در لباس او یافتند که نسب شریف خود را در آن نوشته بود. مرقد مطهرّش در شهر ری مشهور است. پدر آن حضرت عبدالله مشهور به «عبدالله قافه» است. «قافه» نام مکانی بود که جناب عبدالله از طرف پدر بزرگش جناب حسن بن زید حاکم آنجا بود. همسر حضرت عبدالعظیم، خدیجه دختر قاسم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است. (27) بعضی امامزاده قاسم شمال تهران را پدر خدیجه همسر حضرت عبدالعظیم علیه السلام می دانند. (28) دختر آن حضرت سلمی است که حضرت عبدالعظیم علیه السلام او را به عقد محمّد بن ابراهیم بن ابراهیم بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام در آورد و ثمره ی این ازدواج سه پسر به نام های عبدالله و حسن و احمد بود. (29) 📚 منابع : 23. الذریعة : ج 7، ص 169، 190، از نور الآفاق. و ... . 24. سبل الرشاد الی اصحاب الامام الجواد علیه السلام : ص 157. مراقد المعارف : ج 2، ص 54. 25. امالی صدوق : ص 419. و ... . 26. سبل الرشاد الی اصحاب الامام الجواد علیه السلام : ص 157. مراقد المعارف : ج 2، ص 54. 27. المجدی فی انساب الطالبین : ص 21. و ... . 28. ریاحین الشریعة : ج 4، ص 197. 29. عمدة الطالب : ص 97. و ... .
حضرت عبد العظيم حسنی علیه السلام به حضرت جوادالائمه عليه السلام گفتم: اى فرزند پيامبر خدا! از پدرانت براى من حديثى روايت فرما . حضرت فرمودند : «پدرم، از جدّم، از پدرانش نقل كرد كه حضرت امير مؤمنان علی بن ابی طالب عليه السلام فرمودند : شما هرگز نمى‌توانيد مردم را با مال، بهره‌مند سازيد. پس با آنها با اخلاق و خوش‌رويى برخورد كنيد چرا كه من از حضرت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيدم كه مى‌فرمود : "شما نمى‌توانيد مردم را با اموال خود بهره‌مند سازيد .پس با اخلاق خوب با آنان برخورد كنيد"» . 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۵۳ ح ۲۰۴ ، الأمالى ، صدوق : ص ۵۳۱ . ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ✅ در کلام حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ▪️عزاداری بر حضرت حمزه و جعفرطیار سلام الله علیهما و دستور گریه بر ایشان 4984- حدثنا زيد بن الحُبَاب حدثني أسامة بن زيد حدثني نافع عن ابن عمر: أَن رسول الله -صلي الله عليه وسلم - لما رجع من أُحُد، فجعلتْ نساء الأنصار يبكين على من قتل من أزواجهن، قال: فقال رسول الله -صلي الله عليه وسلم -: "ولكنْ حمزة لا بَوَاكِيَ له"، قال: ثم نام، فاستنبه وهن يبكين، قال: "فهن اليوم إذا يبكين يندبن بحمزة". 🔹ابن عمر روايت نموده حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله چون از اُحد بازگشت زنان أنصار را مشاهده نمود كه بر كشته‌هاي خود گريه مي‌كنند حضرت رسول الله صلى الله عليه وآله فرمودند : حمزه گريه كن ندارد. حضرت رسول خدا صلّي الله عليه وآله بعد از مقداری استراحت متوجه شدند كه زن‌ها برای حمزه گريه می‌كنند. از آن روز تاكنون زنان ابتدا برای حضرت حمزه علیه السلام و سپس برای كشته‌های خود عزاداری می‌كنند. 📙الكتاب: مسند الإمام أحمد بن حنبل المؤلف: أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ) المحقق: أحمد محمد شاكر الناشر: دار الحديث - القاهرة الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م عدد الأجزا (- ج 4 - ص 473 و 474- ح ْ4984 ✅ تصحیح سندی روایت: 🔺(4984) إسناده صحيح، أسامة بن زيد: هو الليثي. والحديث نقله ابن كثير في التاريخ 4: 47 - 48 وقال:"وهذا على شرط مسلم". ثم نقله عن ابن ماجة من طريق ابن وهب عن أسامة بن زيد الليثي. ورواية ابن ماجة في السنن 1: 248 وفي آخرها زيادة النهي عن البكاء، يقول رسول الله -صلي الله عليه وسلم -: ولا يبكين على هالك بعد اليوم". وسيأتي بهذه الزيادة 5563 عن صفوان بن عيسى، و5666 عن عثمان بن عمر، كلاهما عن أسامة بن زيد. وكذلك رواه ابن سعد في الطبقات 3/ 1/ 10 عن عثمان بن عمر وعُبيد الله بن موسى وروح بن عبادة، ثلاثتهم عن أسامة بن زيد، ورواه الحاكم في المستدرك 3: 197 من طريق الحسن بن علي بن عفان عن أسامة بن زيد، واختصره الحاكم من آخره، فلم يسقه بتمامه. وروى أيضاً نحوه كاملا 1: 381 من طريق عثمان بن عمر = = عن أسامة بن زيد عن الزهري عن أنس بن مالك، وقال: "صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه. وهو أشهر حديث بالمدينة، فإن نساء المدينة لا يندبن موتاهن حتى يندبن حمزة، إلى يومنا هذا"، ووافقه الذهبي. مشهور ترين روايت در مدينه هست زنان مدينه بر مرده های خود گريه نمی‌كردند مگر اينكه اول بر حضرت حمزه علیه السلام گريه كنند و هم ذهبي و هم حاكم گفته‌اند روايت صحيح هست. آقایون عمریه ! در کتب شما با سند صحیح نیامده است که حضرت رسول الله صلی الله علیه واله دستور به گریه کردن برای حضرت جعفر علیه السلام نیز داده اند؟ ♻️ پس از كشته شدن حضرت جعفر پسر ابى طالب علیه السلام در نبرد موته ، حضرت پيامبر خدا صلی الله علیه واله به خانه او رفت و با حضور خويش تسلى دل خاندان او گرديد ، آن حضرت به هنگام خروج چنين فرمودند : على مثل جعفر فلتبك البواكى ؛ سزاوار است بر مثل جعفر علیه السلام گريستن ، پس گريه كنندگان بر همچون جعفر علیه السلام بگريند. 📚انساب الاشراف ، بلاذرى ، ج 2 ، ص 298 . 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ✅ حضرت حمزه علیه‌السلام و ابوجهل لعین ✍... از اشراف قریش و یکی از مشرکان معروف مکه بود. از همان کسانی که بیشترین آزار و اذیت‌ را برای تازه مسلمانان ایجاد می‌کردند. تاجر و ثروتمند بود و از اعضای دارالندوه(*)، به همین سبب همیشه تعدادی از افراد چاپلوس و کاسه‌لیس قبیله‌اش، در اطراف وجود پلید او حاضر بودند. او از همسایگان حضرت پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله بود و تا آنجا که توان داشت از آزار و اذیت حضرت، کوتاهی نمی‌کرد. او را «ابوالحکم» می‌خواندند. 🔸در یکی از را روزها که حضرت پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله در نزدیکی کوه صفا نشسته بود، ابوالحکم وارد شد و آن حضرت را به باد ناسزا گرفت‌. حلم و صبر و سکوت و بزرگواری حضرت پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله مانع ادامهٔ رفتار زشت او نشد. در این میان، زنی خدمتکار، این صحنه را مشاهده کرد. ▫️جناب حمزه علیه السلام ، عموی دلیر و بزرگوار حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه واله که کمانی بر دوش داشت و تازه از شکار بازگشته‌بود، به رسم معمول خود ، برای طواف وارد مسجدالحرام شد. زن خدمتکار، خود را به حضرت حمزه علیه السلام، قهرمان دلاور و توانای بنی‌هاشم رساند و ماجرای آن بی‌حرمتی و رفتار زشت را برایش باز گفت. سردار رشید و شجاع حضرت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله وقتی آن ماجرا را شنید ، بدون این که با کسی سخن بگوید یا از کسی یاری بطلبد ، به سوی ابوالحکم رفت و چنان با کنار نیزه بر سرش کوفت که از فرقش خون جاری شد. سپس به او گفت: 💠 «ای ابوجهل! محمد صلی الله علیه واله را دشنام می‌دهی؟ مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام؟ هر چه او بگوید من هم همان را می‌گویم.» مردانی از قبیلهٔ بنی‌مخزوم(قبیلهٔ ابوالحکم) خواستند به یاری‌اش برخیزند، ولی ابوجهل گفت: حمزه را رها کنید، زیرا که من به برادرزادهٔ او دشنام داده‌ام.(۱) حقیقت آن بود که او می‌دانست مردان قبیله‌اش که دور او را گرفته‌اند، توان مقابله با حمزه را ندارند و با غلبه کردن آن سردار شجاع بر آنها جان خود را در خطر می‌دید، او‌ توانست با این ترفند جان خود را نجات دهد! 🔚 در آن روز مکیان هنوز او را ابوالحکم می‌خواندند، اما پس از توبیخ حضرت حمزه علیه السلام، کنیه‌اش «ابوجهل» شد. پس از اعلام ایمان حضرت حمزه علیه‌السلام سردار دلیر بنی‌هاشم، به طور قابل توجهی از آزار مشرکان قریش، کاسته شد (۲) او پرچم‌داری سلحشور و قدرتمند بود که با دو‌ شمشیر می‌جنگید(۳) در سالهای بعد، با توجه به رشادت‌های بسیار که در نبرد از خود نشان داد و ناجوانمردانه با مکر و حیله به شهادت رسید , به ایشان لقب دادند. او تا شهادت حضرت امام حسین علیه السلام با این لقب خوانده می‌شد. با شهادت امام حسین علیه السلام این لقب مختص آن حضرت گردید. درود بیکران بر روح آسمانی و بلندش! ۱- السیرة النبوية ابن هشام ١٨٩/١ ۲- همان مدرک ۳- سبل الهدی و الرشاد صالح شامی ج۱۱ ص۹۰ پی‌نوشت: ✅ ابو جهل فردی بسیار ثروتمند و بدین سبب، مغرور و طاغی بود. او از قبیلۀ بنی مخزوم بود؛ که به مال و ثروت و اشرافیت در میان قریش، شهره بودند. ✅ از وی رذائل و دنائت های اخلاقی زیادی نقل شده؛ که بعضاً قابل بیان نیست. ✅ پدر و عموی نابکار او نیز از اشراف مغرور و سرکش قریش بودند. ✅ عمر بن الخطاب و مادر پلید او جزء بردگان خانه زاد پدر خبیث ابوحهل بودند. (*) دارالندوه 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..