eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
630 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 💠 پنجشنبه 🔸 ۱۳ اردیبهشت/‌ ثور ۱۴۰۳ 🔸 ۲۳ شوال ۱۴۴۵ 🔸 ۲ می ۲۰۲۳ 🌓 امروز قمر در «برج دلو» است. 💠 روز مناسبی برای امور زیر است: امور ازدواجی امور تجاری دیدار با بزرگان نقل و‌ انتقال به دنبال طلب حوائج رفتن ختنه نوزاد رفتن به خانه نو بردن جهیزیه معامله خانه درختکاری بنایی پیمان گرفتن از رقیب امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 🚘 مسافرت سود دارد. 👶 زایمان مناسب است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب پنجشنبه) فرزند دانشمند گردد. 🔹 هنگام زوال ظهر فرزند آقا، سیاستمدار، عاقل و بزرگوار خواهد بود. 🌎🔭👀 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث روبراه شدن امور می‌شود. 🩸 حجامت، فصد و زالو انداختن باعث نشاط می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز خیلی خوبیست. موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕 بریدن پارچه روز خوبیست. شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب پنجشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیهٔ ۲۳ سوره مبارکه " مؤمنون " است. ﴿﷽ لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم﴾ خواب بیننده را از جانب بزرگی، خیر و خوبیِ باور نکردنی برسد. ان شاء الله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع فجر تا طلوع آفتاب از ساعت ۱۲ تا عشاء آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز پنجشنبه «لا اله الا الله الملک الحق المبین» 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه «یا رزاق» موجب رزق فراوان می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز پنجشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک و خیر خود را به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز پنجشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس‌ رویایی💗 قسمت134 مرا می رساند. میخواهم پول بپردازم که لا لا می کند
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌کابوس‌ࢪرویایی💗 قسمت135 به خانه که می رسم دیگر هیچ نمیفهمم و از خستگی بیهوش می شوم. با صدای کوبیدن به شیشه از خواب می پرم. سایه ای پشت پرده است. نیم خیز می شوم و پشت در می پرسم کیست. صدای پیمان را که می شنوم در را باز می کنم. پیمان با دیدن چشمان خواب آلودم می پرسد: _خواب بودی؟ در حالی که چشمانم را مالش می دهم می گویم بله. رنگی از تعجب در صورتش پاشیده می شود. _واقعا؟ چقدر تنبل شدی! از سرزنش اش خوشم نمی آید. اخمی می کنم و می گویم: _نخیر! تنبل نیستم. تو هم اگه یه شب تا صبح رضاپور برات حرف میزد اینجوری میشدی. _یه شب تا صبح؟ پوزخندی تحویلش می دهم. _بله! بایدم ندونی. هر چند روزی میای ببینی مردم یا زنده. کاش یکم در حقم مسئولیت پذیر بودی! نیش حرف هایم به او اصابت می کند. لیوان آب را محکم به زمین می کوبد و می گوید: _خوبه میبینی وضع و اوضاع رو! توقع داری هر روز ور دلت بشینم؟ تو که میدونستی من سرم شلوغه و کلی کار مهم تر دارم. _نخیر! یادم نرفته روزی رو که برام از خوشبختی حرف میزدی! من مثل بقیه زنها نیستم که پول و طلا بخوام! ولی میتونی بیشتر بهم سر بزنی که! نمیدانم چرا ولی عقده های دلم از بی مهری هایش سر باز کرده است و هر چه می گویم بیشتر دلم گر می گیرد. رویش را از من برمی گرداند. _من بهت گفتم سازمان برام خیلی مهمه! وقت حرفش می پرم و می گویم: _حتی بیشتر از من؟ سرش را بالا می آورد و چشم به چشمم می دوزد. نگاهش را زود پس می گیرد. بی آن که چیزی بگوید در را باز می کند و بیرون می رود. سکوتش بیشتر به دلم چنگ می زند. سردی اش آتش دلم را شعله ور می سازد. یکهو در خلاء ای فرو می روم. اشکی از گوشه‌ی چشمم می چکد. سر دردم بیشتر می شود و دیگر دوایش خواب نیست! هیچ چیز آرامم نمی کند و بیش از پیش به یاد حنیفه می افتم. حرفش در سرم می چرخد. محکم با دست به ران پایم می کوبم. فایده ندارد هر چه بله و چشم گویانش می شوم او بیشتر به خود جرئت می کند. مدتی در کنج دیوار کز می کنم. آن روز حال و حوصله‌ی کار را ندارم. کل شقی می کنم و می گویم هر چه بادا باد! به درک! هر چه میخواهد بشود بشود! من که به عشق پیمان پا در این مسیر گذاشته حالا بی او نمی خواهم در این مسیر بمانم. یک لحظه به یاد صحبت های حسنی می افتم. او یکبار در مورد اعضایی حرف می زد که بنای رفتن از سازمان را گذاشته بودند. او می گفت آمدن به سازمان دست خودتان است اما رفتنش دست ما! هر کس برود می شود خائن و اسلحه‌ی مجاهدین رو به اوست. من که نه آمدن دست خودم بود و نه رفتنم! جرئتش را ندارم که خارج شوم از این سازمان‌. آن هم وقتی که تمام ثروتم را خرجش کرده ام و پشت پا زده ام به همه چیز. حال اگر بروم یک جبهه می شود ساواک و دیگری سازمان! نه نه می کنم و نمیتوانم ترس بر من غالب شده را کنار بزنم. با همه‌ی این ها فقط آن یک روز رو به سراغ هیچ یک از خانه تیمی و افراد نمی روم. دم دمای اذان مغرب، آن هنگام که صدای اذان با تار و پود آسمان نیلی در هم آمیخته می شود باز هم صدای در می آید. با خود می گویم حتما یکی از اعضاست و میخواهد ببیند من امروز کجا بوده ام. اما وقتی در را باز می کنم پیمان را در اورکت لجنی می بینم. بی محلی اش می کنم و از جلوی در کنار می روم. صدایم می کند و نمی ایستم. دوباره با تن صدایی بالا تر مرا صدا می زند. می ایستم ولی برنمی گردم. رایحه‌ی گل های رز را از پشت سر می شنوم. آهسته نفس می کشم ولی باز هم در رو نکردن به او سماجت می ورزم. قدم کشان خودش را به رو به رویم می رساند. لبخندی به لب هایش می دهد و دسته گل های رز قرمز و صورتی را به طرفم می گیرد. در حالی که دل بی محلی را ندارم و گل ها به من چشمک می زنند، می گوید: _من تند رفتم! تو راست میگفتی. من سرم شلوغ شده اما تو ببخش. دنیا به من و تو نیاز داره! ایران به ما ها نیاز داره! تو باید در کنارم باشی تا دووم بیارم. دلم نمی خواد پریشونی تو ببینم... زیر چشمی به نگاه شرمنده اش خیره می شوم. بیش از این نمیتوانم ساکت بمانم. دلم برایش می سوزد و اندکی هم درکش می کنم. او هر کار می کند تا زحماتش بر زمین نماند. اگر او تلاش کند در آینده که پهلوی را بیرون کردیم می تواند به مقامی برسد. او نمیتواند این همه سختی چند ساله را فدا کند وقتی که به گاو را پوست کنده و به دمش رسیده است. سرم را بالا می آورم و دستم را به طرف دسته گلش می برم. لبخندی می زنم و تشکر می کنم. می روم تا گل ها را در پارچ آب بگذارم‌. او دنبالم به راه می افتد و می پرسد: _بخشیدی؟ کمی سر به سرش می گذارم و جواب نا می دهم. لب کج می کند و زیر لب گله می کند: _ما رو ببین رو دیوار کی یادگاری می نویسیم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت136 _باشه بخشیدمت! تبسمی به لب مهمان می کند و آن شب کلی سر به سر هم می گذاریم. صبح پیمان مرا بیدار می کند و خبر می دهد باید پیش حسنی برویم. به راه می افتیم. حسنی با دیدن من پیمان ما را دعوت می کند به اتاقش. دستش را از هم باز می کند و می گوید: _شما کارتونو خوب انجام دادین. اموزش توی اینجا بسه، دیگه باید برین اردوگاه. پیمان چشم گرد می کند و می گوید:" اردوگاه؟!" برادر حسنی توضیحاتی می دهد که آن جا کارهای عملی و شیوه جنگ خانگی را بهتر فرا می گیریم. من که از این خبر خیلی خوشحال می شوم. از این که دیگر رضاپور را نمی بینم بیشتر خرسند هستم. تنها دغدغه ام همراه نشدن با پیمان بود که آن هم حل شد. خیلی زود بعد از پس دادن اتاقمان در آن خانه‌ی بزرگ و غریب با چند تن از اعضا و دو مسئول راهی می شویم. از دمشق تا بیروت زیاد راه نیست. به مدارک جعلی مان کسی شک نمی کند و خیلی راحت عبور می کنیم. یکی از مسئولان که ته لهجه‌ی غلیظ عربی دارد در مورد اردوگاه توضیحات مهمی می دهد. چیزی از مرز فاصله نگرفته ایم که از جاده‌ی بیروت خارج می شویم. بعد از مدتی تحمل راه سفر بالاخره چشممان به اردوگاه می خورد. آنقدر ها هم که دهانشان را از کلمه‌ی اردوگاه پر می کردند، اردوگاهی نبود. صدای چیریک ها و مربیان شان می آید. در این میان جمع قلیلی از زنان را در اردوگاه می بینم. اتاق زن ها از مردها جداست. پتویی به دستم می دهند و جایم را گوشه ای پهن می کنم. یکی از خانم ها که زیر چشمی مرا می پاید، می پرسد: _از کجا میای؟ _از سوریه. نگاهی به من می کند و با به غبغبه اش می اندازد:" بهت نمیخوره چیریک باشی!" سرم را بلند می کنم و جواب می دهم: _چیریک میشم! هوفی می کند و بحث را رها می کند. بعد هم به باقی زن ها می گوید تا بیرون بروند. پتویم را پهن می کنم و رویش می نشینم. هنوز خستگی راه در نکرده ایم که اموزش ها شروع می شود. از آموزش سلاح و مواد منفجره تا نبرد تن به تن و‌... همه‌ی این ها برای من واقعا سنگین و سخت بود. روزها چندین ساعت می دویدیم چون می گفتند یک چیریک باید دونده‌ی خوبی باشد تا بتواند از چنگال ساواک فرار کند. گاهی شب ها سر به بالشت نگذاشته خواب مرا می برد و صبح زود دوباره قصه از سر گرفته می شد! کلاس های عقیده ام وجود داشت. فشار سنگینی روی همگی بود. جای تفکری وجود نداشت و هر چه را از کلاس ها یاد می گرفتیم می شد تمام فکر و ذهن مان. در همان مدت خیلی از آرمان ها و عقایدم عوض شد. دیگر به خیلی از چیزها نمی اندیشیدم. رقابت سختی بین اعضا بود و هر کس می خواست خودی نشان دهد. پیمان همیشه اول همه‌‌ی کارها بود. او به محبوب ترین فرد نزد رابط ها و مربیان تبدیل شده بود. حتی او را جانشین تمرین ها می گذاشتند. همین اهمیتی که به او داده می شد حسد مرا برمی انگیخت و بارها بارها تا سر حد فوق توانایی هایم با او رقابت کردم. در کلاس بمب و مواد منفجره همگی دقت می کردند. انواع بمب های دستی و غیره و اجزایش را به ما معرفی می کردند و این که هر یک چقدر می تواند خرابی به بار بیاورد. بمب ها یک امتیاز محسوب می شد و راز خیلی از بمب های دستی را بچه ها کشف کرده و می ساختند. در خیلی از صحنه های مبارزه از کاربرد هایش استفاده می کردند. مثلا نابودی مستشارهای لاشخور یا مقامات که ضربه های مهلکی بر پهلوی بود. بالاخره بعد از کلی سختب و مکافات توانستم موفق باشم. خیلی از زن ها را کنار زدم و در هر کاری از باقی افراد پیشی می گرفتم. دیگر یکی شده بودم مثل پیمان... هدفم تنها یک چیز بود و سازمان در نظرم ابرقدرتی بود که میتوانست پایه های پهلوی را بلرزاند. آنقدر رویش حساب باز کرده بودم و دوست داشتم در راه ازادی جانم را هم بدهم. سرانجام پس از دو ماه اقامت مشکل در اردوگاه دستور رسید که برگردیم به ایران. گاهی تردید می کردم و گاهی به چیریک بودنم افتخار! فکر می کردم با آموزش هایی که دیده ام خیلی کارها می توانم انجام دهم. در نتیجه‌‌ی با مدارک جعلی به پاکستان رفته و از آنجا قاچاقچی وارد خاک ایران می شویم. حال همه چیز فرق کرده است و من رویایی نیستم که چندین ماه پیش رخت سفر به تن کرد و از ایران رفت. این رویا شده است بازیگری بزرگ تر. لباس پاکستانی پوشیده ام و پیمان هم خودش را مثل پاکستانی ها کرده. اتوبوس های زاهدان را سوار می شویم و به طرف تهران می رویم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⚠️ عقوبت هفت گناه در کلام لسان به حق ناطق , حضرت امام جعفر الصادق عليه‌السلام هر گناهی که انسان انجام می دهد، عقوبتی دارد که شخص گناهکار گرفتار آن می‌شود. برخی از این گناهان علاوه بر عقوبت اخروی در همین دنیا هم عقوبت دارد و آثار آن متوجه شخص گناهکار می شود. حضرت امام صادق عليه‌السلام در مورد عقوبت هفت گناه می‌فرمایند: 1- گناهی كه نعمت‌ها را تغيير میدهد، تجاوز به حقوق ديگران است. 2- گناهی كه پشيمانی می‌آورد، قتل است. 3- گناهی كه گرفتاری ايجاد می‌كند، ظلم است. 4- گناهی كه آبرو می‌بَرد، شرابخواری است. 5- گناهی كه جلوی روزی را می‌گيرد، زنا است. 6- گناهی كه مرگ را شتاب می‌بخشد، قطع رابطه با خويشان است. 7- گناهی كه مانع استجابت دعا می شود و زندگی را تيره و تار می‌كند، نافرمانی از پدر و مادر است. 📚 علل الشرايع، ص۳۶۲ ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️
☑️ توصیه و هشدار بسیار مهمِ لسان به حق ناطق، حضرت امام جعفر الصادق علیه‌السلام شیخ حر عاملی رحمةالله می‌نویسد: 🔸 شيخ كلينى نقل مى‌‏كند كه حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام فرمودند: بدانيد به خدا قسم! اگر چيزى را از ما نشنيده از بيش خود بگوئيد، براى شما شرّ بزرگى است. و در باب «من مات و ليس له امام» از مفضل بن عمر نقل مى‌‏‌كند كه حضرت امام جعفر الصادق‏ عليه السلام فرمودند: هركه بدون شنيدن از امامى امرى را به نام دين بپذيرد خدا هميشه سرگردانش كند تا دچار رنج شود، و هركه بقول غير امام اعتماد كند و از غير درى كه خدا گشوده وارد شود است، ... 🔹 مؤلف گويد: حديث در اين باره از شماره بيرون و از حد بمراتبى افزون است و دليلهاى عقلى و نقلى بر اين مطلب فراوان است. 📚 الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، ص۱۴و۱۵ ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
هدایت شده از حرم
👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ 🏴 هر روز را با سلام بر شما آغاز می‌کنیم! سلام بر شما ... که صاحب‌اختیار مایی! مولای مهربان! صبح هایمان با نوای دعای عهد آذین می شود و ما در آن زمزمه می کنیم: "اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ" و می دانیم که راه و رسم این پاسداری، گره زدن دلها به ریسمان محبت و امامت شماست. تصمیمش با ما! توفیقش با شما! •••• ⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️
🍃🌹🍃🌹🍃 ﷽ با این ده صفت، عقل شما کامل است لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ  أَلْعاشِرَةُ لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى جانم، امام رضا صلوات الله علیه فرمودند: عقل مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را داشته باشد: ۱ـ (مردم) از او اميد کار خير داشته باشند ۲ـ مردم از بدى و شرّش در امان باشند ۳ـ کارِخير کم ديگرى را خیلی بداند ۴ـ کارخير زیادِ خود را کم بشمارد ۵ـ هر چه حاجت از او خواهند خسته نشود ۶ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود ۷ـ فقر در راه خدا نزد او از ثروت محبوب‌تر باشد ۸ـ خوارى در راه خدا از عزّتِ با دشمنیِ خدا نزد او محبوب‌تر باشد. (اگر در راه خدا و عمل به دین خدا، پیش مردم خوار شد دوست‌تر دارد از اینکه دشمن خدای بزرگ باشد و عزیز مردم شود) ۹ـ گمنامى را از شهرت، بیشتر بخواهد ۱۰. احدى را نبیند جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است. 📖 تحف العقول ص۴۴۳ 🌹🍃🌹🍃🌹🍃
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔻گریستن حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام در سوگ فراق حکومت علوی و چشم انتظاری دولت کریمهٔ اهل بیت علیهم‌السلام 💡کمتر شنیده‌اید! ✍ دستور العمل جامع و سراسر عدل حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام برای مأمور جمع آوری زكات،‌ در منابع مختلفی از جمله نامه 25 و نیز در  کتاب الزکاة کافی به سند صحیح از برید بن معاویه از حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام نقل شده است. 🔖 این قانون علوی، هر چند تنها گوشهٔ كوچكی از حكومت دادگستر ایشان است؛ اما مروری بر آن ما را با عظمت غیر قابل وصف دستگاه عدل ایشان آشنا می‌كند، عدل فراگیری كه چهارپایان بی زبان را هم فرا می‌گیرد! خواندن بند بند این قانون، تنها آینه ای تاریخی بر حكومت علوی نیست؛ بلكه خود كتاب مصیبتی است بر مرگ عدل اجتماعی در فقدان حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه‌السلام....حكومتی كه در آن امام معصوم علیه السلام برای امّتش می‌سوخت ، نه امّت برای سلطانش.. وای بر امّت بی وفایی كه چنین امام مهربان را تنها گذاشته و صدها سال است كه درِ هر بیغوله‌ای را می‌نوازند به جز سرای رفیع امامت..... فتأمل! ▪️بهتر است این مصیبت‌نامه را از زبان صاحب مصیبت بشنویم، حضرت امام جعفرالصادق علیه السلام كه -طبق نقل كافی- پس از بیان این قانون عدل، گریستند؛ فرمودند: 🔸 ای برید! نه به خدای سوگند كه هیچ حرمت پروردگار باقی نماند مگر اینکه دریده شد.. و از زمانی که امیر المؤمنین علیه السلام درگذشت تا به امروز، هرگز در این جهان عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبرش نشد، و نه در میان این مردمان حدّی استوار گشت و نه به حقّی عمل شد.. سپس حضرت تمام جعفرالصادق علیه السلام فرمودند: هان به خدا سوگند كه روز و شبها نمی‌گذرد مگر اینكه روزی برسد كه خداوند حقّ را به دست اهلش برگرداند و دینش را -كه پسند او و پیامبرش است- استوار كند، پس بشارت باد شما را كه حقّ تنها در دستان شماست... 📕فروع کافی ۳: ۵۳۶ ؛ بحارالانوار ج۴۱ ص۲۱۶ پی‌نوشت: زمامداری مورد رضای خداوند متعال بدون نصرت و تأیید الهی غیر ممکن است؛ و فقط و فقط معصوم علیه السلام مورد تأیید و نصرت الهی هستند. دیگران از هر گروه و صنفی، آزمایش خود را دادند؛ و مردود شدند. ←یا صاحب الزمان مَتى تَرانا وَ نَراكَ→ 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
🔹گناه از عُجب برای مؤمن بهتر است ✍️ امام جعفرالصادق علیه السلام فرمودند: «خداوند می‌داند که گناه از عُجب و خودپسندی برای بهتر است و اگر این چنین نبود خداوند هرگز مؤمن را مبتلا به گناه نمی‌کرد» 📚الكافي ج‏۲ ص۳۱۳ح۱ الوافی ج۵ ص۸۷۹ علامه مجلسی در شرح حدیث می‌نویسد: روایت بر این دلالت دارد که عُجب از گناه بدتر است، به این معنا که گناه از جوارح و اعضا ناشی شده، اما عُجب و خودپسندی گناهی قلبی است؛ گناه به وسیله توبه از بین رفته و به وسیله عبادت پوشیده می‌شود، اما عُجب صفتی نفسانی است که از بین بردن آن مشکل است! طاعات را تباه کرده و از درجه قبول ساقط می‌کند. 📚مرآة العقول‏ ج۱۰ص۲۱۹ بحار ج‏۶۹ص۳۰۶و۳۰۷ پ.ن: عُجب همان صفتی است که بدان گرفتار و هلاک شد. در واقع، کسی که مبتلا به عجب می‌شود قبل از آن دچار رذایل دیگر از قبیل لؤم، حسد و بخل شده است. مگر می‌شود هیچ کس در جهان مافوق بنده نباشد؟ اگر من نمی‌توانم این حقیقت را بپذیرم نشان از کوته نظری، جهل و دنائت طبع من می‌دهد. چنین کسی اگر عبادت هم بکند، دوست دارد با آن عبادت بر خدا منت نهد. لذا فرمودند عجب گناه بسیار بزرگی است؛ که سایر گناهان در برابر آن کوچکند.
حرم
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️#ضرورت_معرفت امام معصوم علیه السلام قسمت • ششم ✔️ ‍ ✅ استکبار شیطان از سجده بر
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • هفتم ✔️ ✅ ایمان قلبی نداشتن شیطان لعین به خداوند متعال اگر ایمان شـخص درحّد اقرار به زبان نباشد، بلکه قلبًا به خداي بزرگ ایمان آورده باشد، لازمه آن، کامل نسبت به امر پروردگار متعال است. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام میفرمایند: 💠 إنَّ الايمانَ قَديَكونُ عَلى وَجهَينِ: ايمانٌ بِالقَلبِ وَ ايمانٌ باللسانِ كَما كانَ ايمانُ المُنافِقينَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللهِ لَمّا قَهَرَهُم بِالسَّيفِ وَ شَمَلَهُم الخَوْفُِ، فإنّهُم آمَنوا بِٱلسِنَتِهِم وَ لَم تُؤمِن قُلوبُهُم، فاَلْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ اَلْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اِسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ اَلسُّجُودِ لِآدَمَ وَ اِسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ اَلْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ اَلتَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ اَلسُّجُودُ اَلطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلاَفِ عَامٍ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ اَلدُّنْيَا وَ اَلتَّمْكِينِ مِنَ اَلنَّظِرَةِ : ایمان به دوصورت است: ایمان قلبی و ایمان زبانی. (شکل دوم) مانند ایمان منافقین است در زمان حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ اما وقتی با شمشیر بر ایشان غلبه کرد و ترس آنها را فراگرفت. آنان با زبان ایمان آوردند ولی دلهایشان مؤمن نبود؛ ایمـان قلبی عبـارت است از تسـلیم در پیشـگاه پروردگـار. و کسـی که کارها را به صاحب اختیارش واگـذار کنـد، از فرمان او سرپیچی نمیکنـد؛ آنچنـانکه ازسـجده بر آدم سـرپیچی کرد و آنچنـانکه بیشتر امتهـا از اطاعت پیامبران خود سـرپیچی کردند و به همین جهت اعتقاد به توحید فایده‌اي براي ایشان نداشت؛ همانطورکه سـجده طولانی ابلیس براي او فایده نکرد. اما هدف او جز کسب زینت دنیا و اینکه (خداوند) به او مهلت بدهد، نبود.(ر.ک: تصویر الحاقی) ّ 🔖شیطان یک سجده کرد که چهار هزارسال طول کشید، اما میدانیم که شـیطان پس از رانـده شدن از درگاه خدا، تقاضای زنده ماندن تا روز قیامت را کرد. در اینجا حضـرت میفرماید که آن سـجده چهـار هزار سـاله به خـاطر همین بود که اگر روزي از خـدا مهلت بخواهـد، تقاضـایش برآورده شود و این چیزي جز زینت دنیوي نیست . آن سـجده براي شـیطان فایـده اي نکرد و آنجاکه بایـد او را از لغزش حفظ میکرد، به کارش نیامد؛ به خاطر اینکه روح بندگی درعمل وي نبود تا او را بنده محض خدا سازد. و همینطور بود وضـعیت اکثر امتهاي پیشین که با وجود قبول توحیـد، چون تسـلیم پیامبران‌ خود نشدنـد، همان نیز برایشان فایده نکرد و آنها را از وادي ضـلالت به مسیر هدایت نیاورد 🔚🔚 پس تنها راه نجات همانا تسلیم شدن به پیامبران وحجج الهیه علیهم السلام است که برگزیدگان پروردگار هستند. 📚 1 -بحارالانوار ج27ص175ح20 ،از احتجاج طبرسی. 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
🌧 هنگام نزول باران، سوره های انفطار و تکاثر را بخوانید قالَ الصّادِقُ عليه السلام: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الإنْفِطارِ عِنْدَ نُزُولِ الغَيْثِ، غَفَرَ اللهُ لَهُ بِكُلِّ قَطرَةٍ تَقْطُرُ. (تفسیر برهان، ج5، ص600) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر کس هنگام نزول باران، سوره انفطار را بخواند، خداوند به تعداد قطره های باران، (گناهان وی را) می آمرزد. قالَ الصّادِقُ عليه السلام: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ التَّکاثُرِ وَقْتَ نُزُولِ الْمَطَرِ، غَفَرَ اللهُ لَهُ. (تفسیر برهان، ج‏5، ص743) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس هنگام نزول باران، سوره تکاثر را بخواند، خداوند او را می آمرزد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌧🗣سوره انفطار و سوره تکاثر برای قرائت در حین نزول باران سوره انفطار بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ(1) وَ إِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرََتْ(2) وَ إِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ(3) وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ(4) عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَ أَخَّرَتْ(5) يَا أَيُّهَا الْإنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ(6) الَّذِى خَلَقَكَ فَسَوّاكَ فَعَدَلَكَ(7) فِى أَىِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ(8) كَلاّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ(9) وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ(10) كِرَاماً كَاتِبِينَ(11) يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ(12) إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِى نَعِيمٍ(13) وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِى جَحِيمٍ(14) يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّينِ(15) وَ مَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبينَ(16) وَ مَا أَدْراکَ مَا يَوْمُ الدِّينِ(17) ثمُ‏َّ مَا أَدْراكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ(18) يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيْئاً  وَ الْأَمْرُ يَوْمَئذٍ لِلَّهِ(19) سوره تکاثر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. أَلْهَاكُمُ التَّكاثُرُ(1) حَتّى زُرْتُمُ‏ُ الْمَقَابِرَ(2) كَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ(3) ثُمَّ كَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ(4) كَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ(5) لَتَرََوُنَّ الْجَحِيمَ(6) ثُمَّ لَتَرََوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ(7) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ(8) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔔 پیام اموات به زندگان در هر جمعه قَالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله:‏ إِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِينَ تَأْتِي كُلَّ جُمُعَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا بِحِذَاءِ دُورِهِمْ وَ بُيُوتِهِمْ، يُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ بَاكِينَ: «يَا أَهْلِي! وَ يَا وُلْدِي! وَ يَا أَبِي! وَ يَا أُمِّي وَ أَقْرِبَائِي! اعْطِفُوا عَلَيْنَا، يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ بِالَّذِي كَانَ فِي أَيْدِينَا، وَ الْوَيْلُ وَ الْحِسَابُ عَلَيْنَا، وَ الْمَنْفَعَةُ لِغَيْرِنَا»،وَ يُنَادِي كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَى أَقْرِبَائِهِ: «اعْطِفُوا عَلَيْنَا بِدِرْهَمٍ أَوْ بِرَغِيفٍ أَوْ بِكِسْوَةٍ، يَكْسُوكُمُ اللَّهُ مِنْ لِبَاسِ الْجَنَّةِ». ثُمَّ بَكَى النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله وَ بَكَيْنَا مَعَهُ، فَلَمْ يَسْتَطِعْ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله أَنْ يَتَكَلَّمَ مِنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ، ثُمَّ قَالَ: أُولَئِكَ إِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ، فَصَارُوا تُرَاباً رَمِيماً بَعْدَ السُّرُورِ وَ النَّعِيمِ، فَيُنَادُونَ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَقُولُونَ: «يَا وَيْلَنَا! لَوْ أَنْفَقْنَا مَا كَانَ فِي أَيْدِينَا فِي طَاعَةِ اللَّهِ وَ رِضَائِهِ مَا كُنَّا نَحْتَاجُ إِلَيْكُمْ»، فَيَرْجِعُونَ بِحَسْرَةٍ وَ نَدَامَةٍ، وَ يُنَادُونَ: أَسْرِعُوا صَدَقَةَ الْأَمْوَاتِ‏. (مستدرک الوسائل، ج2،ص484/ جامع الاخبار،ص169) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ارواح مؤمنین در هر جمعه به آسمان دنیا می آیند و در مقابل خانه هایشان قرار گرفته، هر یک با صدایی محزون و با حالتی گریان چنین خطاب می کنند: «ای خانواده من! ای پدرم! ای مادرم! و ای نزدیکانم! بر ما دلسوزی کنید، خداوند شما را رحمت کند در مورد آن چیزهایی که در دست ما بوده است، و هم اکنون بدبختی و حسابش به عهده ماست، و منفعت آن برای غیر ماست». هر یک از ایشان به نزدیکانش اینچنین ندا می کند: «با درهمی، یا با نانی،  یا با لباسی بر ما دلسوزی کنید، که اگر چنین کنید، خداوند به شما از لباس بهشتی می پوشاند». پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله گریست و از شدّت گریه نمی توانست سخن گوید و ما نیز همراه وی گریه می کردیم. پس فرمود: ایشان برادران دینی شما هستند. آنها بعد از شادمانی و نعمت هایی که داشته اند، به خاک و استخوان پوسیده تبدیل شده اند و صدایشان به بیچارگی و هلاکت و زیان  بلند است و می گویند: «ای وای بر ما! اگر به دست خودمان در راه اطاعت از خداوند و خشنودیش انفاق می کردیم، به شما نیازمند نمی شدیم». پس با حسرت و پشیمانی باز می گردند، در حالی که اینچنین ندا می کنند: به صدقه دادن برای اموات بشتابید. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👏پاداش صدقه در شب و روز جمعه 1)رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الصَّدَقَةُ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمَهَا بِأَلْفٍ. (وسائل الشيعة، ج‏7، ص413 به نقل از المقنعة) حضرت صادق علیه السلام فرمود: (پاداشِ) صدقه در شب و روز جمعه، هزار برابر می شود. 2)عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْأَعْمَالُ تُضَاعَفُ‏ يَوْمَ‏ الْجُمُعَةِ ، فَأَكْثِرُوا فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ وَ الصَّدَقَةِ وَ الدُّعَاء. (بحار الأنوار ، ج‏89، ص 365 به نقل از دعائم الاسلام) حضرت باقر علیه السلام فرمود: (پاداش) اعمال در روز جمعه، افزون می گردد. لذا در این روز، به مقدار زیاد، صلوات فرستاده، صدقه دهید و دعا کنید. توصیه: در شب ها و روزهای جمعه، از طرف هر تعداد نفر از مردگان و زندگان که خواستید، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الامر علیه السلام صدقه دهیم ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی💗 قسمت136 _باشه بخشیدمت! تبسمی به لب مهمان می کند و آن شب ک
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس‌ رویایی💗 قسمت137 در میان راه در یکی از آبادی ها قصد توقف می کنیم،آب به صورتم می زنم و پیمان هم رفته تا خوراکی بخرد. به لباس های تنم نگاه می کنم و از خاکی بودنش می نالم. لب جوی صدای قل خوردن آب ها و روی هم افتادن شان را می شنوم. صدای آژیر شهربانی می آید. ابتدا دست و پایم را گم می کنم اما خودم را جمع و جور می کنم. نگاه می پرانم تا پیمان را ببینم اما خبری از او نیست. ما این سمت جاده و او آن سو است. شال روی سرم را تا جلوی صورتم می آورم. با ایستادن ماشین شان ضربان قلبم بیشتر می شود. سرم را با جوی آب و سایه‌ی درخت مشغول می کنم. ابتدا سراغ شوفر می روند و کمی با او پچ پچ می کنند. او هم چیزهایی بهشان می گوید. همه چیز مشکوک به نظر می رسد. دستم را به طرف جیبم می روم و جعبه‌ی کبریت که حاوی سیانور است را لمس می کنم. نفس هایم را تند تند بیرون می دهم. برمی خیزم و به بهانه‌ی دیدن دار و درخت فاصله می گیرم. میخواهم خودم را در ابادی گم کنم که خیلی زود متوجه ماجرا می شوم. شهربانان به زنان پاکستانی نگاه می کنند و از روی عکسی نچ نچ می کنند. لب می گزم و هزار فکر به سرم می زند. با خودم می گویم کاش پیمان نیاید و بفهمد. همین که در حال دور شدن هستم توجه شان به من می افتد. از پشت سر صدا می آید:" ایست!" افسوس می خورم که اسلحه ام زیر بار و بندیل چمدان است. نفسی عمیق می کشم و سعی دارم لهجه‌ی پاکستانی به خود بگیرم. یکی با شنیدن کلمات فارسی از دهانم می گوید: _چه خوبم فارسی بلده! من هم دست و پا شکسته و به زور خنده می گویم که مادرم ایرانی است و به دیدارش می روم. سیانوری در می آورم و مرگ را لمس می کنم. رقص مرگ در جلوی دیدگانم حس شک را در من برمی انگیزد. سخت است مرگ را در دستانت بفشاری و راضی به نیستی ات شوی. ماموران از جوی گذر می کنند و نزدیک تر می آیند. من همچنان رویم را پوشانده ام و شال را بیشتر به خود می چسبانم. قدم های پوتین شان با نواختن خیال مرگ در ذهنم یکی می شود. هر چه نزدیک تر می شود دستم بالا تر می آید تا سیانور را بخورم و تمام... در لحظه ای یاد پیمان در تصوراتم پر رنگ می شود و به یکباره ناتوان می شوم. آب دهانم را قورت می دهم و وقتی می فهمم تصمیم شان برای پیدا کردن مان جدی است از میان درخت های گز شروع به دویدن می کنم. صدای شلیک گلوله می آید و دادهایی که ایست را به گوشم می رساند. نمیتوانم بایستم یا سیانور بخورم. مثل آهویی بی پناه گشته ام که از چنگال شکارچی ترس دارد. از ترس تور هم بر خورد می لرزد. هر از گاهی به عقب برمی گردم و باز به جلو نگاه می کنم. صدای پای شان بلند تر می شود و به عقب برمی گردم که از جلو غافل می شوم و سرم به شاخه ای می خورد. آخ می گویم و دستم را به سر می گیرم‌. از جا برمی خیزم در حالی که سرم تلو تلو می خورد. فاصله مان کمتر شده و با هر نگاه قلبم تند تر می کوبد. توان پاهایم کم شده. یاد روزهایی می افتم که در اردوگاه از دویدن سرگیجه می گرفتم. همان زمین و آسمان گردان به خاطرم می آید. بر می گردم و نگاه می کنم. دیگر راهی نیست خوب می توانم ماموری را ببینم. مامور زانو به زمین گذاشته و من را نشان رفته است. به جایی می رسم که دیگر درختی نیست تا پناه بگیرم و یکهو صدای شلیک و سوزش دردناکی از بازو ام تمام بدنم را داغ می کند. از شدت دردسر و دست به زمین می افتم. همه چیز دورم می چرخد. آرزو می کنم کاش پیمان فرار کند. سیانور در مشتم را نگاه می کنم و قطره اشکی از کنار چشمم می چکد. مامور با پوتینش دستم را باز می کند و سیانور را از درون مشتم خارج می کند. سیاهی بیشتر و بیشتر می شود. دیدگانم را محاصره کرده و در سیاهی مطلق فرو می روم. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی 💗 قسمت138 با احساس درد و خستگی چشمانم را باز کنم. همه چیز در نظرم تیره و تار است که با چند پلک فضای سفیدی جلوی چشمانم ظاهر می شود. میخواهم آخرین چیزی که به یاد دارم را به خاطر آورم اما هیچ چیز یادم نمی آید. گردنم را تکان می دهم و به اطراف خیره می شوم. اتاق خالی است و یک تخت دیگر آن سو ام قرار دارد. میفهمم اینجا بیمارستان است و کم کم حوادثی پرده‌ی خیالم را محاصره می کند. نمیتوانم دستانم را تکان دهم. از بس دراز کشیده بوده ام کمر خشک شده. میخواهم دستم را به تخت بنشانم و کمی جا به جا شوم که آن دستم هم با دستبند قفل شده به تخت. کاسه‌ی دلم از ترس پر می شود. چند باری دستم را می کشم اما بی نتیجه است و مچم هم به درد می آید. نفسم را از دهان خارج می کنم و کمی خودم را بالا می کشم. حتم دارم گیر ساواک افتاده ام. به یک باره تمام آن همه غرور چیریکی و آموزش ها محو می شود. صدای قیژ در می شود و دل آن را ندارم تا نگاه کنم کیست. صدایی آشنا گوش هایم را به خود می خواند. با ترس برمی گردم و دیدن قامت کیانوش و نیش باز شده تا بنا گوشش لرزش دستانم را بیشتر می کند. صدای قدم هایش بر تن زمین میخ می شود و در گوشم فرو می رود. _خوبی؟ سوزش پوزخندش می رود تا ته گلویم را بسوزاند. جواب سوالش در حال نزار، تن افتاده و دست بسته شده ام است. بی آن که جوابش را دهم به طرف دیگر سرم را می گردانم‌. بی محلی ام هیزم به آتش خشمش می ریزد. با چند قدم خودش را به کنار تخت می رساند. رگ های منجمد شده در گردن و بغضی که در حالا رسیدن به آرواره است بدجور توی ذوق می زند. کتش را با دو دست کنار می زند و موهایش را پریشان می کند. _تو چیکار کردی؟ تو... تو چطور تونستی؟ میدونی واسش چقدر دردسر کشیدم؟ میدونی؟ نه! نمیدونی. حتما جایزه این کارت هم شد ازدواج با یه پسره یلاقبا! خاک تو سرت رویا! بدجور خوردی. بدبخت! از سادگیت استفاده کردن، از عواطفت استفاده کردن. از... پولت استفاده کردن! دستی به صورتش می کشد و صورتش را با فاصله ای اندک مماس صورتم می کند. _باختی... تموم شد! برای این که نشان دهم کم نیاورده ام چشم چپ می کنم و می گویم: _درست حرف بزن! اون پسره یلاقبا از تو‌ خیلی بهتره! خوب کاری کردم. کاری که من کردم از دم تکون دادن برای دربار و مستشار ها خیلی بهتره! یکهو با داغ شدن گونه‌ی راستم حرف در دهانم می ماند. بغض می کنم اما اجازه‌ی ریختن اشک هایم را نمی دهم. در حال رفتن به بیرون است که لحظه ای درنگ می کند. دستگیره را در دست می گیرد و می گوید: _خواستم برات کاری کنم اما انگار خودت نمیخوای. اونا بدجور ذهنتو شست و شو دادن. در ضمن فکر فرار به سرت نزنه... اینجا یه بیمارستان نظامیه. با بسته شدن در دانه های غم از چشمانم باریدن می گیرند. سر می گردانم و با دیدن پرنده‌ی آزاد در آسمان به او حسودی می کنم. دکتر و پرستاری داخل می آیند و سربازی هم دم در ایستاده و گه گاهی به داخل سرک می کشد‌. دختر زخم دستم را معاینه می کند و می گوید: _زخم عفونت کرده باید روزی به دو نوبت شست و شو داده بشه. پرستار چشم می گوید و بعد از رفتن دکتر با بتادین و چند قطعه‌ی دیگر وارد می شود. نگاهی به بازویم می کنم. پوستی بهش نمانده و تنها سرخی خون و گوشت دیده می شود. عفونت های دور زخم را که برمی دارد چشم می بندم و از شدت درد ملحفه را به دندان می کشم. آنقدر ملحفه را با دندان فشار می دهم که دندانم به درد می آید. گلوله به انتهای ماهیچه‌ی بازو ام خورده و پوست را برده. پرستار سعی دارد با سوال هایی مرا از فکر درد به در آورد اما نه توان پاسخش را دارم و نه اجازه اش را. در آخر دستانش را در ظرفی می شوید و می گوید: _اینا رحم و مروت ندارن و یه بلایی سرت میارن. تو دختری و جوون باید بری زندگی تو کنی نه این که با این از خدا بی خبرا در بیوفتی. بی توجه به گفته اش دستم را کمی جا به جا می کنم و در راستایی قرار می دهم که دردش کمتر شود‌. شانه ای بالا می اندازد و با برداشتن لوازمش می رود. هنوز کمی از رفتنش نمی گذرد که مردی با سیبیل های کلفت و هیکلی چهارشانه وارد اتاق می شود. نیم نگاهی به چهره ام می چرخاند و می گوید: _تو یه وجبی پاتو کج برداشتی. پاشو که میخوام پاتو قلم کنم! شکل و شمایلش ترسناک و حرف و تهدیدش ترسناک تر! دستش را به بازو ام می زند و با انگشت فشار می دهد. منی که تا آن لحظه زبان به آخ نمی چرخید داد می زنم و گریه ام بلند می شود. ⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 جمعه 🔸 ۱۴ اردیبهشت/ ثور ۱۴۰۳ 🔸 ۲۴ شوال ۱۴۴۵ 🔸 ۳ می ۲۰۲۴ 🌓 امروز قمر در «برج حوت» است. ✔️ برای امور زیر مناسب است: بذرپاشی امور آموزشی آغاز درمان ثبت سفارشات تجاری ⛔️ ممنوعات امور زیربنایی و اساسی امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 👶 زایمان خوب نیست. 🚖 مسافرت قبل از ظهر خوف حادثه دارد و همراه با صدقه باشد. 💑 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب جمعه) پس از وقت فضیلت نماز عشاء، برای سلامتی مفید و فرزند امید است که از ابدال و یاران امام زمان _عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف_ گردد. 🔹 امروز (پس از فضیلت نماز عصر) استحباب ویژه‌ای دارد و فرزند دانشمندی معروف شود. ان‌شاءالله 🌎🔭👀 💇 اصلاح سر و صورت باعث اصلاح امور می‌شود. 🩸حجامت،خون‌دادن،فصد و زالوانداختن خوب نیست. ✂️ ناخن گرفتن بسیار خوب و مستحب نیز هست. روزی را زیاد، فقر را برطرف، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مبارکی است. باعث برکت در زندگی و طول عمر می‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب جمعه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۴ سوره مبارکه « ابراهیم علیه‌السلام» است. ﴿﷽ وَ لنَسْکَنَنَّکُمْ الأَرْض مِن بَعْدِهِمْ﴾ از دوست یا دشمن خواب بیینده، چیزی به او برسد. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از اذان صبح تا طلوع آفتاب از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ 📿 ذکر روز جمعه «اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه «یا نور» موجب عزیز شدن در چشم خلایق می‌گردد. ☀️ ️روز جمعه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز جمعه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 شنبه 🔸 ۱۵ اردیبهشت / ثور ۱۴۰۳ 🔸 ۲۵ شوال ۱۴۴۵ 🔸 ۴ می ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 💠 مناسبت‌های دینی 🏴 شهادت رئیس مذهب تشیع، امام جعفر صادق علیه‌السلام 🕯 🌓 امروز قمر در «برج حوت» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: احتیاط کردن در همۀ امور بذرپاشی امور آموزشی آغاز درمان ثبت سفارشات تجاری ⛔️ ممنوعات امور زیر بنایی و اساسی امور مربوط به حرز 🌎🔭👀 🚘 مسافرت بی نتیجه است. 👶 زایمان مناسب و نوزاد نجیب و روزی‌دار خواهد بود. ان‌شاءالله 💑 مباشرت و انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب شنبه): خوب نیست 💇  اصلاح سر و صورت خوب نیست. 🩸حجامت،فصد،زالو انداختن،خون‌دادن باعث صفای خاطر می‌شود. 💅 ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. موجب بیماری در انگشتان دست می‌گردد. 👚 بریدن پارچه روز مناسبی نیست. آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی‌شود. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۱۵ سوره مبارکه «حجر» است. ﴿﷽ لقالوا انما سکرت ابصارنا﴾ شخصی بی حد و حساب، با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود. ان شاءالله مطلب خود را بر این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ از اذان ظهر تا ساعت ۱۶ 📿 ذکر روز شنبه «یارب العالمین» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه «یا غنی»، موجب بی‌نیاز شدن می‌گردد. 🌎🔭👀 ☀️ ️روز شنبه متعلق است به: 💞 ﷺ اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز شنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
🙏💎🙏  «نماز هدیّه» به حضرت صادق علیه السلام به نیابت از مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام مرحوم سیّد بن طاووس در کتاب جمال الاسبوع، از یکی از معصومین علیهم السلام روایت می کند که فرمود: کسی که ثواب نماز خود را برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله، و امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء بعد از او علیهم السلام قرار دهد، خداوند ثواب نماز او را بسیار بسیار می گرداند تا نفسش قطع شود. در آن حال(یعنی قبل از جان دادن) به او می گویند: ای فلانی، الطاف تو و هدیه تو به ما، هم اکنون برای تو مفید خواهد بود. امروز، روز جبران کردن و پاداش دادن به توست. دلت خوش و چشمت روشن باد برای آنچه خداوند برای تو آماده نموده است، و گوارایت باد آنچه به آن رسیدی. راوی سؤال می کند: انسان چگونه می تواند، نمازش را هدیه نماید؟ حضرت می فرمایند: نیّت کند که ثواب نمازش را برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله قرار دهد، و اگر امکان داشت علاوه بر 50 رکعت نماز(یعنی نمازهای واجب و نافله آنها)، حتی اگر یک نماز دو رکعتی هم باشد، بخواند و هر روز به یکی از این بزرگواران هدیه نماید.طریقه خواندن این نماز بدین گونه است: 2 رکعت نماز بخوان. هر رکعت از این نماز را با یک یا سه یا هفت تکبیر شروع کن. در همه رکوع ها و سجده ها، بعد از ذکر تسبیح، سه بار بگو: «صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ» و بعد از سلام نماز چنین بگو: «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ، وَ مِنْكَ السَّلَامُ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ، وَ أَبْلِغْهُمْ مِنِّي أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ» پس اگر نماز را به حضرت صادق علیه السلام هدیه می کنی، چنین بگو: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَاتَيْنِ الرَّكْعَتَيْنِ هَدِيَّةٌ مِنِّي إِلَى عَبْدِكَ وَ ابْنِ عَبْدِكَ، وَ وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ، سِبْطِ نَبِيِّكَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام. اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُمَا مِنِّي، وَ أَبْلِغْهُ إِيَّاهُمَا، وَ أَثِبْنِي عَلَيْهِمَا أَفْضَلَ أَمَلِي وَ رَجَائِي فِيكَ وَ فِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ، يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ، يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ، يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِين».‏ (جمال الأسبوع، ص16-19) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»