eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ویژگی‌های شیعیان در کلام علیه‌السلام 🔶 قال الرضا علیه‌السلام: شیعَتُنا المُسَّلِمُونَ لاِمْرِنا، الْآخِذُونَ بِقَوْلِنا، الْمُخالِفُونَ لاِعْدائِنا فَمَنْ لَمْ یَكُنْ كَذلِکَ فَلَیْسَ مِنّا. علیه‌السلام فرمودند: شيعيان ما کسانی هستند که فرمان ما بوده، از گفتار ما پیروی می‌کنند، و با دشمنان ما می‌باشند پس هرکس چنين نباشد از ما نيست. 📚 صفات الشيعة ص۳ ؛ بحار الأنوار(ط - بيروت) ج۶۵ ص۱۶۷ 👈🏻 آیا ما که ادّعای بودن را می‌کنیم دارای چنین ویژگی‌هایی هستیم؟!! آیا با دشمنان و مخالفان علیهم‌السلام مخالفیم یا برای آنان آغوش باز می کنیم؟!! .
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_دوم 💠 به محض فرود هلی‌کوپترها، عباس از پله‌های ایوان پایین رف
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... نویسنده: @haram110
حرم
✍️ #رمان_تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_پنجم 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را می‌
✍️ 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم می‌خواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله می‌شدم مبادا مرا ببینند و شنیدم می‌گفتند :«حرومزاده‌ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه!» 💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای سر رسیده‌اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته‌ترم را از پشت بشکه‌ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره فقط خودم را به سمت‌شان می‌کشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می‌ترسیدند باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه بالا بردم و نمی‌دانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم می‌چکید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :« نباشه!» زیبایی و آرامش صورت‌شان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. 💠 با اسلحه‌ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی‌جان کاری برنمی‌آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین می‌کشیدم و می‌دیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمت‌شان چرخیدم و شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. 💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را روی زمین می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته و می‌دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم می‌زد و این جشن بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را می‌سوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!» 💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می‌دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می‌لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه‌ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» 💠 باورم نمی‌شد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه‌هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را می‌شنوم و حرارت سرانگشت را روی صورتم حس می‌کنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه می‌زدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود... نویسنده: 🆔 @haram110
حرم
💞💞💍💍💞💞 #انچه_مجردان_باید_بدانند #قسمت_دوم‌ 🔰هفت نکته درباره #مهریه ☑️ 3- اگر مهریه در عقدنامه ثبت
🔰هفت_نکته_درباره_مهریه ☑️ 6- بر قانون، برای تمام یا قسمتی از مهریه می‌توان مدت یا قرار داد. ☑️ 7- مهریه نشان مرد به همسرش است. اما مراقب باشید که این هدیه، با و اجبار و وحشت از زندان افتادن تقدیم خانم نشود! 🔰 شرایط مهریه در شرع 1- مالیت داشته باشد. 2- قابل تملك و نقل و انتقال باشد. 3- معلوم و معین باشد. 4- قدرت بر و تسلم داشته باشد. 👌 بنابراین اگر کسی مهریه خود را فقط حج عمره قرار دهد، مهریه از نظر شرعی پذیرفته شده نیست و برای آن مهر المثل قرار داده می شود. مگر آن که هزینه یک حج به عنوان مهریه قرار داده شود که در آن صورت متوسط سفر حج بر شوهر لازم می شود. 🔰 انواع مهریه بیشتر ما فکر می کنیم انواع مهریه فقط شامل و عندالاستطاعه است اما مهریه در نگاه شرع انواع مختلفی دارد که عبارتند از: ◀️ مهر المسمی: مهری كه در نكاح تعیین شده یا تعیین آن به عهده شخص ثالثی گذارده شده است. ◀️ مهر المِثل: مهری است كه در ذکر نشده اما شرع حق زن می داند و میزان آن بر مبنای شخصیت، اجتماعی، شرافت و اوضاع و احوال زن تعیین می شود. ◀️ مهر السُنه: مقدار آن 5/262 پول نقره مسكوك است. ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌
✍از حذيفة بن اسيد غفارى روایت شده كه رسول خدا فرمودند: «اى حذيفه به راستى حجت خداوند بعد از من بر شما على بن ابى طالب است، كفر به او كفر بخداست، شرك به او شرك بخداست، شك در او شك در خداست، و الحاد در او الحاد در خداست، انكار او انكار خداست، ايمان به او ايمان بخداست، زيرا او برادر رسول خدا و وصى او و امام امت او و سرور آنها است و او ریسمان محکم خدا و آن دستاویز استواري است که گسستی براي آن نیست، و دو گروه نسبت به او هلاك می‌شوند و خود او تقصیری ندارد، محبی که در حق او كند و کسی که در حق وی کوتاهی نماید، اى حذيفه از على جدا مشو كه از من جدا می‌شوى و با او مخالفت مكن كه با من مخالفت خواهی کرد ؛ به راستی که على از من است و من از او، هر كه او را به خشم آورد مرا به خشم آورده و آنکه او را خوشنود سازد به یقین مرا خوشنود ساخته است.» 📚أمالي صدوق، مجلس ۳۶، ص ۲۶۴ و ۲۶۵ 🔖 حجج الهی نشدن، در واقع انکار راه و مسیری است که خدا برای طیِّ طریق بندگیِ خود قرار داده، و از غیر دَر وارد خانه شدن است!کسی که خدا را پذیرفته باید تسلیم خواسته‌ او باشد لذا انکار امام و حق ایشان در حقیقت انکار خداست.
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️پژوهشی در باب معصوم علیه السلام قسمت • ششم ☑️ ✅ استکبار شیطان از سجده بر آدم علیه السلام 🔻 نمونه‌ای که در جریان خلقت حضرت آدم علیه السلام پیش آمد ، درس عبرتی است براي همه کسانیکه خیال میکننـد با میل و سلیقهٔ خود میتوان خدا را بندگی کرد. قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام): 💠 قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمَلَائِکَهًِْ (علیهم السلام) اسْجُدُوا لِآدَمَ (علیه السلام) فَسَجَدُوا لَهُ فَأَخْرَجَ إِبْلِیسُ مَا کَانَ فِی قَلْبِهِ مِنَ الْحَسَدِ فَأَبَی أَنْ یَسْجُدَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ فَقالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَهًٍْ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا قَالَ فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ (علیه السلام) وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَهًًْ لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ (علیه السلام) وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا حَاجَهًَْ لِی إِلَی عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ فَأَبَی أَنْ یَسْجُدَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ، وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی یَوْمِ الدِّینِ  : 🔸خدای متعال به ملائکه فرمود: پیش روی آدم سـجده کنید. آنها هم سـجده کردند. آن گاه ابلیس حسادت قلبی خود را آشـکار کرد و از سـجده بر آدم امتنـاع ورزیـد. پس خـدای عّزوجل فرمود: «آنگاه که تو را امر به سـجده کردم، چه چیز تو را از این کار بازداشت؟!» گفت: «من از آدم بهتر هستم. زیرا مرا از آتش خلق کرده ای و او را از گِل.» بنابراین اول کسی که کرد ابلیس بود و استکبار ورزید و استکبار اولین معصیتی است که نسبت به خداوند انجام شده است. پس ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سـجده بر آدم معاف گردان. (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیـچ فرشـته ای، تو را آنگونه عبـادت نکرده باشـد. خـدا فرمود: من نیازی به عبادت تو نـدارم. من میخواهم فقط ازطریقی که خود می خواهم، عبـادت شوم، نه آن گونه که تو میخواهی. هم زیر بـار سـجده نرفت. پس خـدای متعـال فرمود: «از بهشت بیرون برو. تو رانده شده هستی. و لعنت من تا روز جزا بر تو باد.» (ر.ک: تصویر الحاقی) 🔚🔚 می‌بینیم که شـیطان به ظاهر منکر خـدایی خـدا و ربوبیت او نبوده است و آنگاه که خدا را می‌خواند می‌گوید : « یاربّ» اما چـون نمیخواست به فضایـل خلیفه خـدا حضـرت آدم علیه السـلام (و در رأس آنهـاخلافت ایشـان) اقرار و نمایـد، استکبار ورزید و مسیر دیگری را غیر از آنچه خداوند مقرر کرده بود برای بندگی خدا پیشـنهاد کرد(!) 👈 درحالیکه روح و حقیقت بندگی خدا این است که امر او اطاعت شود و تنها عملی عبادت است که به قصد امتثال امر او و انقیاد و نسبت به خواست او انجام شود. اگر چنین نباشد، هر قدر شیطان یا انسان یا مخلوق دیگري تلاش کنـد و زحمت بکشـد، تلاش و زحمتش عبادت خدا نیست بلکه سرکشـی و عصـیان نسـبت به خداوند متعال است. راه بندگی خدا تنها بوسیله خود خدا معین و مشخص میگردد و او نیز آنرا منحصـر در و منصب الهی برگزیدگان خویش کرده است. پ.ن : مطابق احادیث متعددی که از ائمه علیهم‌السلام منقول است امر خداونـد به سـجده بر آدم علیه‌السلام به جهت تعظیم و بزرگداشت آن حضـرت بوده و اینکه سـجده‌کنندگان به فضـیلت ایشان اقرار و اعتراف نمایند، تعبیر درباره وجه وجوب سجده بر آدم چنین است: «لکِن اعترافًا لأدَمِ بالفَضیلَةِ» (تفسیر کنزالدقایق ج۱ص۳۵۵ به نقل از احتجاج) 🔖البته فضـیلت حضـرت آدم علیه السـلام نیز به این جهت بوده که ایشان حامل انوار چهارده معصوم علیهم السـلام بوده است وشـیطان هم چون نمیخواست در برابر این انوار مقّدسه خضوع و تواضع کند، ازسجده بر آدم استنکاف ورزید و کافر شد. قسمتی از فرمایش امام عسکری علیه‌السلام در این خصوص چنین است: 🔸امر الله الملائکة بالسجود لآدم تعظيما له و أنه قد فضله بأن جعله وعاء أنفك الاشباح التي غم أنوارها الآفاق فسجدوا إلا إبلیس أبى أن یتواضع لجلال عظمة الله و أن يتواضع لأنوارنا أهل البيت و قد تواضعت الملائكة كلها فاستكبر و ترفع و كان بإبايه ذلك و تكبره من الكافرين (تفسـیرکنز الدقائق ج1 ص358 به نقل ازشـرح الآیات الباهره) 🔚از این حدیث و امثال آن میتوان فهمید که سـبب کفر شـیطان عدم او به فضایل و مقامات خلفاي الهی-حضـرت آدم و انوار مقدسه چهارده معصوم علیهم السلام- بوده است.
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️پژوهشی در باب معصوم علیه السلام قسمت • هفتم ☑️ ✅ ایمان قلبی نداشتن شیطان به خداوند اگر ایمان شـخص درحّد اقرار به زبان نباشد، بلکه قلبًا به خداي بزرگ ایمان آورده باشد، لازمه آن، کامل نسبت به امر پروردگار متعال است. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام میفرمایند: 💠 إنَّ الايمانَ قَديَكونُ عَلى وَجهَينِ: ايمانٌ بِالقَلبِ وَ ايمانٌ باللسانِ كَما كانَ ايمانُ المُنافِقينَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللهِ لَمّا قَهَرَهُم بِالسَّيفِ وَ شَمَلَهُم الخَوْفُِ، فإنّهُم آمَنوا بِٱلسِنَتِهِم وَ لَم تُؤمِن قُلوبُهُم، فاَلْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ اَلْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اِسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ اَلسُّجُودِ لِآدَمَ وَ اِسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ اَلْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ اَلتَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ اَلسُّجُودُ اَلطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلاَفِ عَامٍ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ اَلدُّنْيَا وَ اَلتَّمْكِينِ مِنَ اَلنَّظِرَةِ : ایمان به دوصورت است: ایمان قلبی و ایمان زبانی. (شکل دوم) مانند ایمان منافقین است در زمان حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله؛ اما وقتی با شمشیر بر ایشان غلبه کرد و ترس آنها را فراگرفت. آنان با زبان ایمان آوردند ولی دلهایشان مؤمن نبود؛ ایمـان قلبی عبـارت است از تسـلیم در پیشـگاه پروردگـار. و کسـی که کارها را به صاحب اختیارش واگـذار کنـد، از فرمان او سرپیچی نمیکنـد؛ آنچنـانکه ازسـجده بر آدم سـرپیچی کرد و آنچنـانکه بیشتر امتهـا از اطاعت پیامبران خود سـرپیچی کردند و به همین جهت اعتقاد به توحید فایده‌اي براي ایشان نداشت؛ همانطورکه سـجده طولانی ابلیس براي او فایده نکرد. اما هدف او جز کسب زینت دنیا و اینکه (خداوند) به او مهلت بدهد، نبود.(ر.ک: تصویر الحاقی) ّ 🔖شیطان یک سجده کرد که چهار هزارسال طول کشید، اما میدانیم که شـیطان پس از رانـده شدن از درگاه خدا، تقاضای زنده ماندن تا روز قیامت را کرد. در اینجا حضـرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام میفرماید که آن سـجده چهـار هزار سـاله به خـاطر همین بود که اگر روزي از خـدا مهلت بخواهـد، تقاضـایش برآورده شود و این چیزي جز زینت دنیوي نیست . آن سـجده براي شـیطان فایـده اي نکرد و آنجاکه بایـد او را از لغزش حفظ میکرد، به کارش نیامد؛ به خاطر اینکه روح بندگی درعمل وي نبود تا او را بنده محض خدا سازد. و همینطور بود وضـعیت اکثر امتهاي پیشین که با وجود قبول توحیـد، چون تسـلیم پیامبران‌ خود نشدنـد، همان نیز برایشان فایده نکرد و آنها را از وادي ضـلالت به مسیر هدایت نیاورد 🔚🔚 پس تنها راه نجات همانا تسلیم شدن به پیامبران وحجج الهیه است که برگزیدگان پروردگار هستند. -------------- 1 -بحارالانوار ج27ص175ح20 ،از احتجاج طبرسی.
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️پژوهشی در باب معصوم علیه السلام قسمت • دهم ☑️ ‍ ✅ شک نسبت به مقام خلیفه خدا 🔻اهمیت به مقام حجج الهی علیهم‌السلام به انـدازه ای است که اگر کسـی نسـبت به مقام خدادادی خلفای الهی حتّی شک هم داشـته باشد، از جانب پروردگار مورد هیچ عنایت و توجهی قرار نمیگیرد. در روایت آمده است: 🔖در بنی اسـرائیل خانواده اي بودنـد که اگر هرکـدام از آنها چهل شب به درگاه خـدا دعا میکرد و حاجتی را طلب مینمود، هر گز دست خالی بر نمیگشت؛ تا آنکه یکی از ایشان براي خواسته خود، چهل شب تهجد کرد و دعا نمود ولی حاجتش روا نشد ، خدمت حضرت عیسی علیه السلام رسید و نزد ایشان از حال خود گلایه کرد و از او درخواست دعا نمود. حضرت عیسی هم کسب طهارت فرمود و به نماز ایستاد، آنگاه به درگاه خداوند دعا کرد. خدا در پاسخ پیامبرش چنین فرمود: 🔸 یَا عِیسَی إنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَی مِنْهُ، إِنَّهُ دَعَانِی وَفِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ، فَلَوْ دَعَانِی حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ، وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ؛ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ. : اي عیسی، بنده من از غیر آن دري که میتوان نزد من آمد، آمده است. او در حالی مرا خوانده است که در قلبش نسبت به تو شک دارد. بنابراین اگر آنقدر مرا بخواند تا اینکه گردنش قطع شود و انگشتانش بیفتد، من جواب او را نخواهم داد. 🔸فَالْتَفَتَ عِیسَى ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ : عیسی رو به آن شخص کرد و فرمود: پروردگارت را میخوانی در حالیکه درباره پیامبر او شک داري؟ گفت: اي روح خدا و ای کلمه او، قسم به خـدا همانطور بود که گفتی. پس خدا را بخوان تا شک مرا از بین ببرد. عیسـی علیه‌السلام برایش دعا کرد و خدا او را بخشید و از او پذیرفت و (او هم) در رتبه (سایر افراد)خانواده اش قرار گرفت.(۱) 🔚 ملاحظه میشود که همین مقـدار کوتاهی کردن در تسـلیم نسـبت به پیامبر و حّجت خدا، باعث رانده شدن از درگاه الهی می‌گردد. 🟥 حالت «شک» به خاطر تردید و دودلی در وظیفه تسـلیم، در انسان به وجود می آید. آن فرد از بنی اسرائیل اینکه خود را بی‌تقصیر نمی‌دید اما از پیامبر زمان خود تقاضا کرد که ازخدا درخواست نماید تا شک او را از بین ببرد، و خدا هم شک او را از بین برد. ▫️نباید تصور کرد که شک یک حالت روانی غیر اختیاری است و انسان شاک در واقع مقصر نیست؛ زیرا درست است که حالت شک و تردید می‌تواند غیر اختیاری باشد اما وقتی سبب پیدایش آن اختیاری باشد ، آن وقت خود شک هم اختیاری میشود و تحت تکلیف و متعلَق امر و نهی الهی قرار می‌گیرد. 🔚 آنچه به اختیار انسان است این است که اگر حقیقتی برایش روشن شد ، نسبت به آن تسلیم گردد و در وجوب تسلیم و پذیرش آن تردید به خود راه ندهد. همین تردید نکردن در وجوب تسلیم، فعل اختیاری انسان عاقل است که اگر چنین کند حالت آرامش و طمانینه که اثر ایمان است برایش حاصل می‌گردد ولی اگر در پذیرش آن با اطمینان خاطر عمل نکند و به اصطلاح دست دست بکند حالت شک برایش به وجود می‌آید. به آن تردید کردن که فعل اختیاری انسان است تعبیر «ریب» اطلاق میشود و اثر آن در نفْس «شک» است. پس پیـدایش شـک در انسـان، در عین اینکه خود «شک» امر اختیاري نیست، به اختیار خود انسان مربوط میشود. بایـد انسان مراقب باشـدکه لحظه اي کوتـاهی کردن و بی‌توجهی و غفلت از وظیفه، ممکن است بـاعث لغزش همیشـگی انسان در ورطه هلاکت گردد. و پس از آن معلوم نیست که لطف خـدا دسـتگیر انسان گردد و اهل نجات شود، بلکه چه بسا هیـچگاه از آن حال خارج نگردد. لذا تقصیر در تسلیم شدن به برگزیدگان الهی، یک لحظه هم جایز نیست. 📚 1 - اصول کافی ج2ص400 - کتاب الایمان و الکفر، باب الشک ح۹
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • ششم ✔️ ‍ ✅ استکبار شیطان از سجده بر آدم علیه السلام 🔻 نمونه‌ای که در جریان خلقت حضرت آدم علیه السلام پیش آمد ، درس عبرتی است براي همه کسانیکه خیال میکننـد با میل و سلیقهٔ خود میتوان خدا را بندگی کرد. قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام؛ 💠 قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِلْمَلَائِکَهًِْ (علیهم السلام) اسْجُدُوا لِآدَمَ (علیه السلام) فَسَجَدُوا لَهُ فَأَخْرَجَ إِبْلِیسُ مَا کَانَ فِی قَلْبِهِ مِنَ الْحَسَدِ فَأَبَی أَنْ یَسْجُدَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ ما مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ فَقالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ فأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَهًٍْ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا قَالَ فَقَالَ إِبْلِیسُ یَا رَبِّ اعْفُنِی مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ (علیه السلام) وَ أَنَا أَعْبُدُکَ عِبَادَهًًْ لَمْ یَعْبُدْکَهَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ (علیه السلام) وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ (علیه السلام) قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا حَاجَهًَْ لِی إِلَی عِبَادَتِکَ إِنَّمَا أُرِیدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ لَا مِنْ حَیْثُ تُرِیدُ فَأَبَی أَنْ یَسْجُدَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ، وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی یَوْمِ الدِّینِ  : 🔸خدای متعال به ملائکه فرمود: پیش روی آدم سـجده کنید. آنها هم سـجده کردند. آن گاه ابلیس حسادت قلبی خود را آشـکار کرد و از سـجده بر آدم امتنـاع ورزیـد. پس خـدای عّزوجل فرمود: «آنگاه که تو را امر به سـجده کردم، چه چیز تو را از این کار بازداشت؟!» گفت: «من از آدم بهتر هستم. زیرا مرا از آتش خلق کرده ای و او را از گِل.» بنابراین اول کسی که کرد ابلیس بود و استکبار ورزید و استکبار اولین معصیتی است که نسبت به خداوند انجام شده است. پس ابلیس گفت: پروردگار من، مرا از سـجده بر آدم معاف گردان. (در عوض) من تو را عبادتی خواهم کرد که هیـچ فرشـته ای، تو را آنگونه عبـادت نکرده باشـد. خـدا فرمود: من نیازی به عبادت تو نـدارم. من میخواهم فقط ازطریقی که خود می خواهم، عبـادت شوم، نه آن گونه که تو میخواهی. هم زیر بـار سـجده نرفت. پس خـدای متعـال فرمود: «از بهشت بیرون برو. تو رانده شده هستی. و لعنت من تا روز جزا بر تو باد.» (ر.ک: تصویر الحاقی) 🔚می‌بینیم که شـیطان به ظاهر منکر خـدایی خـدا و ربوبیت او نبوده است و آنگاه که خدا را می‌خواند می‌گوید : « یاربّ» اما چـون نمیخواست به فضایـل خلیفه خـدا حضـرت آدم علیه السـلام (و در رأس آنهـاخلافت ایشـان) اقرار و نمایـد، استکبار ورزید و مسیر دیگری را غیر از آنچه خداوند مقرر کرده بود برای بندگی خدا پیشـنهاد کرد(!) 👈 درحالیکه روح و حقیقت بندگی خدا این است که امر او اطاعت شود و تنها عملی عبادت است که به قصد امتثال امر او و انقیاد و نسبت به خواست او انجام شود. اگر چنین نباشد، هر قدر شیطان یا انسان یا مخلوق دیگري تلاش کنـد و زحمت بکشـد، تلاش و زحمتش عبادت خدا نیست بلکه سرکشـی و عصـیان نسـبت به خداوند متعال است. راه بندگی خدا تنها بوسیله خود خدا معین و مشخص میگردد و او نیز آنرا منحصـر در و منصب الهی برگزیدگان خویش کرده است. پ.ن : مطابق احادیث متعددی که از ائمه علیهم‌السلام منقول است امر خداونـد به سـجده بر آدم علیه‌السلام به جهت تعظیم و بزرگداشت آن حضـرت بوده و اینکه سـجده‌کنندگان به فضـیلت ایشان اقرار و اعتراف نمایند، تعبیر درباره وجه وجوب سجده بر آدم چنین است: «لکِن اعترافًا لأدَمِ بالفَضیلَةِ» (تفسیر کنزالدقایق ج۱ص۳۵۵ به نقل از احتجاج) 🔖البته فضـیلت حضـرت آدم علیه السـلام نیز به این جهت بوده که ایشان حامل انوار چهارده معصوم علیهم السـلام بوده است وشـیطان هم چون نمیخواست در برابر این انوار مقّدسه خضوع و تواضع کند، ازسجده بر آدم استنکاف ورزید و کافر شد. قسمتی از فرمایش حضرت امام حسن العسکری علیه‌السلام در این خصوص چنین است: 🔸امر الله الملائکة بالسجود لآدم تعظيما له و أنه قد فضله بأن جعله وعاء أنفك الاشباح التي غم أنوارها الآفاق فسجدوا إلا إبلیس أبى أن یتواضع لجلال عظمة الله و أن يتواضع لأنوارنا أهل البيت و قد تواضعت الملائكة كلها فاستكبر و ترفع و كان بإبايه ذلك و تكبره من الكافرين (تفسـیرکنز الدقائق ج1 ص358 به نقل ازشـرح الآیات الباهره) 🔚از این حدیث و امثال آن میتوان فهمید که سـبب کفر شـیطان عدم او به فضایل و مقامات خلفاي الهی-حضـرت آدم و انوار مقدسه چهارده معصوم علیهم السلام- بوده است.
حرم
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️#ضرورت_معرفت امام معصوم علیه السلام قسمت • ششم ✔️ ‍ ✅ استکبار شیطان از سجده بر
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • هفتم ✔️ ✅ ایمان قلبی نداشتن شیطان لعین به خداوند متعال اگر ایمان شـخص درحّد اقرار به زبان نباشد، بلکه قلبًا به خداي بزرگ ایمان آورده باشد، لازمه آن، کامل نسبت به امر پروردگار متعال است. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام میفرمایند: 💠 إنَّ الايمانَ قَديَكونُ عَلى وَجهَينِ: ايمانٌ بِالقَلبِ وَ ايمانٌ باللسانِ كَما كانَ ايمانُ المُنافِقينَ عَلى عَهدِ رَسولِ اللهِ لَمّا قَهَرَهُم بِالسَّيفِ وَ شَمَلَهُم الخَوْفُِ، فإنّهُم آمَنوا بِٱلسِنَتِهِم وَ لَم تُؤمِن قُلوبُهُم، فاَلْإِيمَانُ بِالْقَلْبِ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ لِلرَّبِّ وَ مَنْ سَلَّمَ اَلْأُمُورَ لِمَالِكِهَا لَمْ يَسْتَكْبِرْ عَنْ أَمْرِهِ كَمَا اِسْتَكْبَرَ إِبْلِيسُ عَنِ اَلسُّجُودِ لِآدَمَ وَ اِسْتَكْبَرَ أَكْثَرُ اَلْأُمَمِ عَنْ طَاعَةِ أَنْبِيَائِهِمْ فَلَمْ يَنْفَعْهُمُ اَلتَّوْحِيدُ كَمَا لَمْ يَنْفَعْ إِبْلِيسَ ذَلِكَ اَلسُّجُودُ اَلطَّوِيلُ فَإِنَّهُ سَجَدَ سَجْدَةً وَاحِدَةً أَرْبَعَةَ آلاَفِ عَامٍ لَمْ يُرِدْ بِهَا غَيْرَ زُخْرُفِ اَلدُّنْيَا وَ اَلتَّمْكِينِ مِنَ اَلنَّظِرَةِ : ایمان به دوصورت است: ایمان قلبی و ایمان زبانی. (شکل دوم) مانند ایمان منافقین است در زمان حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله؛ اما وقتی با شمشیر بر ایشان غلبه کرد و ترس آنها را فراگرفت. آنان با زبان ایمان آوردند ولی دلهایشان مؤمن نبود؛ ایمـان قلبی عبـارت است از تسـلیم در پیشـگاه پروردگـار. و کسـی که کارها را به صاحب اختیارش واگـذار کنـد، از فرمان او سرپیچی نمیکنـد؛ آنچنـانکه ازسـجده بر آدم سـرپیچی کرد و آنچنـانکه بیشتر امتهـا از اطاعت پیامبران خود سـرپیچی کردند و به همین جهت اعتقاد به توحید فایده‌اي براي ایشان نداشت؛ همانطورکه سـجده طولانی ابلیس براي او فایده نکرد. اما هدف او جز کسب زینت دنیا و اینکه (خداوند) به او مهلت بدهد، نبود.(ر.ک: تصویر الحاقی) ّ 🔖شیطان یک سجده کرد که چهار هزارسال طول کشید، اما میدانیم که شـیطان پس از رانـده شدن از درگاه خدا، تقاضای زنده ماندن تا روز قیامت را کرد. در اینجا حضـرت میفرماید که آن سـجده چهـار هزار سـاله به خـاطر همین بود که اگر روزي از خـدا مهلت بخواهـد، تقاضـایش برآورده شود و این چیزي جز زینت دنیوي نیست . آن سـجده براي شـیطان فایـده اي نکرد و آنجاکه بایـد او را از لغزش حفظ میکرد، به کارش نیامد؛ به خاطر اینکه روح بندگی درعمل وي نبود تا او را بنده محض خدا سازد. و همینطور بود وضـعیت اکثر امتهاي پیشین که با وجود قبول توحیـد، چون تسـلیم پیامبران‌ خود نشدنـد، همان نیز برایشان فایده نکرد و آنها را از وادي ضـلالت به مسیر هدایت نیاورد 🔚🔚 پس تنها راه نجات همانا تسلیم شدن به پیامبران وحجج الهیه علیهم السلام است که برگزیدگان پروردگار هستند. 📚 1 -بحارالانوار ج27ص175ح20 ،از احتجاج طبرسی. 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • هشتم ✔️ ✅ مقام خلیفةالّلهی برای حّجت‌های خداوند 💡پاسخ به این سوال: آیا تمام انسانها مقام خلیفة اللهي دارند؟؟ 🔻خداوند برگزیدگان خود را «خلیفة الله» لقب داده است. در مورد خلقت حضرت آدم علیه السلام چنین می‌خوانیم: 📖 وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‌ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً.{٣٠/بقرة} 📖 و آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفه‌ای را قرار میدهم. ⁉️❔ خداوند که سنخیتی با هیچکس ندارد تا او بخواهد «خلیفه خدا» خوانده شود؛ به چه مناسـبت حضـرت آدم علیه السلام جانشین خدا گردیده. پس خلافت در اینجا به چه معناست؟ 🔚جانشـین یک شـخص به کسـی گفته میشود که وقتی دسترسـی به آن شـخص نباشد، همه امور او به دست جانشین انجام میگردد. و کسانیکه میخواهند با مُخَلَّفٌ عَنٔه ارتباطی داشـته باشند، میدانند که با رجوع به خلیفه این کار میسر شود. البته خداونـد هیـچگاه از مخلوقات خود غایب نمیشود، ولی چنانکه قبلا بیان شد راه ارتباط طرفینی از بنده به سوي خدا با میل و اختیـار انسـان بـاز نمیشود؛ و چون چنین است به خلیفه او مراجعه میکنیم تا از او همان چیزی را بگیریم که خود راهی برای به دست آوردنش نداریم . اوست که با خـدا ارتباط دارد و از خواست خدا مطّلع میباشد و در تشـخیص کلام خدا با غیر آن اشتباه نمیکند و از تأثیر القائات شیطانی در امان است . ✅ خلیفه خدا از اینجـا روشن میشود که تعـبیر «خلیفه الله» بر حجّتهـاي معصوم الهی که برگزیـده او هسـتند، اطلاق میشود و غیر از ایشان هیچ کس را نمی‌توان موصوف به این صفت دانست؛ در احادیث اهل بیت علیهم السلام نیز «خلیفه الله» به همین معنا به کار رفته است. حضـرت امام باقر العلوم علیه السلام چنین توضیح داده اند: 💠 قال : إنًی جاعِلً فِی الأرضِ خَلیفَةً ، لي عَلَیهِم فَیَکونُ حُجَّةً لي عَلَيهِم في أرضي (خداي متعال) فرمودند : من در زمین براي خود خلیفه‌ای بر آنها قرار میدهم پس او حّجت من بر ایشان در زمینم میباشد.(1) در ادامه حدیث، قسمت دیگري از فرمایش خدای متعال آمده است که : 💠 إني اُریـدَ انَ أخلُق َخلقًا بِيَدي أجعَلُ ذُري‍ّتَهُ انبياء المُرسَلينَ و عِباداً صالِحینَ و ائمة مُهتَدينَ اجعلهُم خُلَفائی عَلی خَلقی في أرضي یَنهونَهم عَنِ المَعاصي و یُنذِرونَهم عَذابي و یَهدونَهُم إلی طاعَتي وَ یُسلِکونَ بِهم الی طَریقِ سَبیلي وَ اجعلهم حُجَةً لي همانـا من(خداونـد) میخواهم مخلوقی به دست خود بیـافرینم که فرزنـدان او را پیـامبران فرسـتاده شـده و بنـدگان شایسـته و پیشوایان هـدایت یافته قرار دهم. ایشان را جانشـینان خود بر آفریدگانم در زمینم قرار میدهم تا آنها را از گناهان باز داشـته و از عذاب من بترسانند و به اطاعت از من هدایتشان کنند و ایشان را به راه من آوردند و من آنها (جانشینان خود) را حّجت خود قرار دهم.(2) 🔚 در این عبارت روشن است که شأن خلیفه الّلهی اختصاص به حّجتهاي برگزیده الهی دارد و بنابراین نسـبت دادن این وصف به همه انسانها، به هیچوجه قابل قبول نیست. 🟥 همین شأن است که هیـچکس نمیتوانـد آنرا نادیـده بگیرد و بگویـد من میخواهم بنـده خـدا باشم اما به خلیفه او که تنها بـاب بنـدگی اوست، کاری نـدارم چنین چیزی نمیشود. چون انکار خلیفه و نشـدن به او، درحقیقت انکار خداونـد و ربوبیت اوست. 📚 (1-2) تفسیر نور الثقلین،ج1ص51و52. 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • نهم ✔️ ✅ موضوعیت و طریقیت داشتن شناخت حجت‌های الهی 🔻نباید تصورکرد که تسلیم به خلفا و رسولان الهی فقط جنبه « طریقیت» کشف احکام خدا دارد؛ و خودِ پذیرفتن نبوت یا امامتِ ایشان فی نفسه اهمیتی ندارد! خیر، چنین نیست؛ بلکه آنچه خـدا خواسـته در درجه اول پذیرفتن شأن الهی برگزیدگانش و سپس اخذ دستورات الهی ازطریق ایشان است. 🔚 یعنی قبول آنها به اصطلاح هم «موضوعیت» دارد و هم «طریقیت» اقرار به نبـوت یـا امـامت ایشـان در رأس همه واجبـات، پس از پـذیرفتن معرفت خـدا، قرار دارد و در صـدر رضـاي الهی واقع است؛ و پس از آن نیز کشف رضا و سـخط الهی در کلیه امور فقط از طریق مراجعه به ایشان امکانپذیر است. و لذا شخص مؤمن و خدا باور، هر دو وظیفه را نسبت به این برگزیدگان الهی دارد ؛ هم پـذیرفتن خود آنهـا و تسـلیم به مقـام و منصب الهی ایشـان و هم پـذیرفتن آنچه ازطریق ایشـان اظهـار میشود. حضرت امـام جعفر الصادق علیه‌السلام میفرمایند: 💠 «مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحَلِّلُ الْحَلَالَ وَ یُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَیْرِ مَعْرِفَهًِْ النَّبِیِّ لَمْ یُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَمْ یُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً وَ أَنَّهُ مَنْ صَلَّی وَ زَکَّی وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذَلِکَ کُلَّهُ بِغَیْرِ مَعْرِفَهًِْ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ طَاعَتَهُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ وَ لَمْ یُصَلِّ وَ لَمْ یَصُمْ وَ لَمْ یُزَکِّ وَ لَمْ یَحُجَّ وَ لَمْ یَعْتَمِرْ وَ لَمْ یَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَهًِْ وَ لَمْ یَتَطَهَّرْ وَ لَمْ یُحَرِّمْ لِلَّهِ حَرَاماً وَ لَمْ یُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَیْسَ لَهُ صَلَاهًٌْ وَ إِنْ رَکَعَ وَ سَجَدَ وَ لَا لَهُ زَکَاهًٌْ وَ إِنْ أَخْرَجَ لِکُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَماً وَ مَنْ عَرَفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ أَطَاعَ اللَّه. : کسـی که گمـان کنـد بـدون معرفت نسـبت به حضرت پیـامبر خدا صـلی الله علیه و آله، حلال را حلال وحرام را حرام دانسـته، در حقیقت هیچ حلال خدا را حلال و هیچ حرام خدا را حرام ندانسته است. و کسی که عمل و زکات و و عمره را انجام دهد و همه اینها را بدون معرفت نسـبت به کسیکه خداوند اطاعت از او را واجب کرده، به جا آورَد ، در حقیقت هیچ یک از این اعمال را انجام نداده است؛ نه خوانـده، نه گرفته، نه زکات داده و نه و عمره به جا آورده و نه غسل جنابت کرده و نه کسب طهارت نموده است و حرام خـدا را حرام و حلال او را حلال ندانسـته است. چنین کسـی نماز نـدارد، هر چنـد که رکوع وسـجود کنـد؛ زکات نمی پردازد و حج هم انجام نمیدهد. همه اینها نیست مگر به واسـطه و همراه با معرفت کسـی که خدای عزوجل بر مردم به خاطر اطاعت از او، مّنت نهاده و دسـتور پیروي از او را داده است. بنابراین کسیکه معرفت او را داشته باشد و آنچه او میگوید بپذیرد، در واقعا طاعت خدا را کرده است.» 🔚✅🔚 بنـابراین هر دو شـرط براي سـعادت لازم است؛ هم«معرفت» و هم«اخـذ». نمیتوان به صرف عمل کردن به دسـتورات ایشان اکتفا کرد و کاری به خودشان نداشت. 🟥 یعنی پیامبران و اوصـیاي آنها تنها وسیله و بلندگو‌ی رسیدن احکام الهی به بشر نیستند، بلکه غیر از این شأن، شـناخت خود آنها - به شخص و به اوصاف - شرط بندگی خداست. 🟥 و لذاست که حقیقی به آنها، در حقیقت هر دو ویژگی را با هم در برمیگیرد و کوتاهی در این زمینه به هیچ وجه مورد عفو و غفران الهی قرار نمیگیرد. 📚 بحارالانوارج27ص176ح21 ،از علل الشرایع. 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.. |
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • نهم ✔️ ✅ موضوعیت و طریقیت داشتن شناخت حجت‌های الهی 🔻نباید تصورکرد که تسلیم به خلفا و رسولان الهی فقط جنبه « طریقیت» کشف احکام خدا دارد؛ و خودِ پذیرفتن نبوت یا امامتِ ایشان فی نفسه اهمیتی ندارد! خیر، چنین نیست؛ بلکه آنچه خـدا خواسـته در درجه اول پذیرفتن شأن الهی برگزیدگانش و سپس اخذ دستورات الهی ازطریق ایشان است. 🔚 یعنی قبول آنها به اصطلاح هم «موضوعیت» دارد و هم «طریقیت» اقرار به نبـوت یـا امـامت ایشـان در رأس همه واجبـات، پس از پـذیرفتن معرفت خـدا، قرار دارد و در صـدر رضـاي الهی واقع است؛ و پس از آن نیز کشف رضا و سـخط الهی در کلیه امور فقط از طریق مراجعه به ایشان امکانپذیر است. و لذا شخص مؤمن و خدا باور، هر دو وظیفه را نسبت به این برگزیدگان الهی دارد ؛ هم پـذیرفتن خود آنهـا و تسـلیم به مقـام و منصب الهی ایشـان و هم پـذیرفتن آنچه ازطریق ایشـان اظهـار میشود. حضرت امـام جعفر الصادق علیه‌السلام میفرمایند: 💠 «مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُحَلِّلُ الْحَلَالَ وَ یُحَرِّمُ الْحَرَامَ بِغَیْرِ مَعْرِفَهًِْ النَّبِیِّ لَمْ یُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَمْ یُحَرِّمْ لَهُ حَرَاماً وَ أَنَّهُ مَنْ صَلَّی وَ زَکَّی وَ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ فَعَلَ ذَلِکَ کُلَّهُ بِغَیْرِ مَعْرِفَهًِْ مَنِ افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ طَاعَتَهُ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ وَ لَمْ یُصَلِّ وَ لَمْ یَصُمْ وَ لَمْ یُزَکِّ وَ لَمْ یَحُجَّ وَ لَمْ یَعْتَمِرْ وَ لَمْ یَغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَهًِْ وَ لَمْ یَتَطَهَّرْ وَ لَمْ یُحَرِّمْ لِلَّهِ حَرَاماً وَ لَمْ یُحَلِّلْ لِلَّهِ حَلَالًا وَ لَیْسَ لَهُ صَلَاهًٌْ وَ إِنْ رَکَعَ وَ سَجَدَ وَ لَا لَهُ زَکَاهًٌْ وَ إِنْ أَخْرَجَ لِکُلِّ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً دِرْهَماً وَ مَنْ عَرَفَهُ وَ أَخَذَ عَنْهُ أَطَاعَ اللَّه. : کسـی که گمـان کنـد بـدون معرفت نسـبت به حضرت پیـامبر خدا صـلی الله علیه و آله، حلال را حلال وحرام را حرام دانسـته، در حقیقت هیچ حلال خدا را حلال و هیچ حرام خدا را حرام ندانسته است. و کسی که عمل و زکات و و عمره را انجام دهد و همه اینها را بدون معرفت نسـبت به کسیکه خداوند اطاعت از او را واجب کرده، به جا آورَد ، در حقیقت هیچ یک از این اعمال را انجام نداده است؛ نه خوانـده، نه گرفته، نه زکات داده و نه و عمره به جا آورده و نه غسل جنابت کرده و نه کسب طهارت نموده است و حرام خـدا را حرام و حلال او را حلال ندانسـته است. چنین کسـی نماز نـدارد، هر چنـد که رکوع وسـجود کنـد؛ زکات نمی پردازد و حج هم انجام نمیدهد. همه اینها نیست مگر به واسـطه و همراه با معرفت کسـی که خدای عزوجل بر مردم به خاطر اطاعت از او، مّنت نهاده و دسـتور پیروي از او را داده است. بنابراین کسیکه معرفت او را داشته باشد و آنچه او میگوید بپذیرد، در واقعا طاعت خدا را کرده است.» 🔚✅🔚 بنـابراین هر دو شـرط براي سـعادت لازم است؛ هم«معرفت» و هم«اخـذ». نمیتوان به صرف عمل کردن به دسـتورات ایشان اکتفا کرد و کاری به خودشان نداشت. 🟥 یعنی پیامبران و اوصـیاي آنها تنها وسیله و بلندگو‌ی رسیدن احکام الهی به بشر نیستند، بلکه غیر از این شأن، شـناخت خود آنها - به شخص و به اوصاف - شرط بندگی خداست. 🟥 و لذاست که حقیقی به آنها، در حقیقت هر دو ویژگی را با هم در برمیگیرد و کوتاهی در این زمینه به هیچ وجه مورد عفو و غفران الهی قرار نمیگیرد. 📚 بحارالانوارج27ص176ح21 ،از علل الشرایع. 🟤ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🟤 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
‍ ‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • دهم ✔️ ✅ شک نسبت به مقام خلیفه خدا 🔻اهمیت به مقام حجج الهی علیهم‌السلام به انـدازه ای است که اگر کسـی نسـبت به مقام خدادادی خلفای الهی علیهم السلام حتّی شک هم داشـته باشد، از جانب پروردگار مورد هیچ عنایت و توجهی قرار نمیگیرد. در روایت آمده است: 🔖در بنی اسـرائیل خانواده اي بودنـد که اگر هرکـدام از آنها چهل شب به درگاه خـدا دعا میکرد و حاجتی را طلب مینمود، هر گز دست خالی بر نمیگشت؛ تا آنکه یکی از ایشان براي خواسته خود، چهل شب تهجد کرد و دعا نمود ولی حاجتش روا نشد ، خدمت حضرت عیسی علیه السلام رسید و نزد ایشان از حال خود گلایه کرد و از او درخواست دعا نمود. حضرت عیسی علیه السلام هم کسب طهارت فرمود و به نماز ایستاد، آنگاه به درگاه خداوند دعا کرد. خدا در پاسخ پیامبرش چنین فرمود: 🔸 یَا عِیسَی إنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَی مِنْهُ، إِنَّهُ دَعَانِی وَفِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ، فَلَوْ دَعَانِی حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ، وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ؛ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ. : اي عیسی، بنده من از غیر آن دري که میتوان نزد من آمد، آمده است. او در حالی مرا خوانده است که در قلبش نسبت به تو شک دارد. بنابراین اگر آنقدر مرا بخواند تا اینکه گردنش قطع شود و انگشتانش بیفتد، من جواب او را نخواهم داد. 🔸فَالْتَفَتَ عِیسَى فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ : عیسی رو به آن شخص کرد و فرمود: پروردگارت را میخوانی در حالیکه درباره پیامبر او شک داري؟ گفت: اي روح خدا و ای کلمه او، قسم به خـدا همانطور بود که گفتی. پس خدا را بخوان تا شک مرا از بین ببرد. عیسـی علیه‌السلام برایش دعا کرد و خدا او را بخشید و از او پذیرفت و (او هم) در رتبه (سایر افراد)خانواده اش قرار گرفت.(۱) 🔚 ملاحظه میشود که همین مقـدار کوتاهی کردن در تسـلیم نسـبت به پیامبر و حّجت خدا، باعث رانده شدن از درگاه الهی می‌گردد. 🟥 حالت «شک» به خاطر تردید و دودلی در وظیفه تسـلیم، در انسان به وجود می آید. آن فرد از بنی اسرائیل اینکه خود را بی‌تقصیر نمی‌دید اما از پیامبر زمان خود تقاضا کرد که ازخدا درخواست نماید تا شک او را از بین ببرد، و خدا هم شک او را از بین برد. ▫️نباید تصور کرد که شک یک حالت روانی غیر اختیاری است و انسان شاک در واقع مقصر نیست؛ زیرا درست است که حالت شک و تردید می‌تواند غیر اختیاری باشد اما وقتی سبب پیدایش آن اختیاری باشد ، آن وقت خود شک هم اختیاری میشود و تحت تکلیف و متعلَق امر و نهی الهی قرار می‌گیرد. 🔚 آنچه به اختیار انسان است این است که اگر حقیقتی برایش روشن شد ، نسبت به آن تسلیم گردد و در وجوب تسلیم و پذیرش آن تردید به خود راه ندهد. همین تردید نکردن در وجوب تسلیم، فعل اختیاری انسان عاقل است که اگر چنین کند حالت آرامش و طمانینه که اثر ایمان است برایش حاصل می‌گردد ولی اگر در پذیرش آن با اطمینان خاطر عمل نکند و به اصطلاح دست دست بکند حالت شک برایش به وجود می‌آید. به آن تردید کردن که فعل اختیاری انسان است تعبیر «ریب» اطلاق میشود و اثر آن در نفْس «شک» است. پس پیـدایش شـک در انسـان، در عین اینکه خود «شک» امر اختیاري نیست، به اختیار خود انسان مربوط میشود. بایـد انسان مراقب باشـدکه لحظه اي کوتـاهی کردن و بی‌توجهی و غفلت از وظیفه، ممکن است بـاعث لغزش همیشـگی انسان در ورطه هلاکت گردد. و پس از آن معلوم نیست که لطف خـدا دسـتگیر انسان گردد و اهل نجات شود، بلکه چه بسا هیـچگاه از آن حال خارج نگردد. لذا تقصیر در تسلیم شدن به برگزیدگان الهی، یک لحظه هم جایز نیست. 📚 1- اصول کافی ج2ص400 - کتاب الایمان و الکفر، باب الشک ح۹ 🔵ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔵 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
حرم
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️#ضرورت_معرفت امام معصوم علیه السلام قسمت • پانزدهم ✔️ ‍ ✅ قابل درك نبودن مقا
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • شانزدهم ✔️ ✅ معرفت اهلبیت علیهم السلام اساس هر منزلت الهی 🔻خداونـد متعـال همانطور که اهلبیت علیهم السلام را برتر از همه مخلوقات قرار داده و آنها را اختصاص به فضایلی داده که هیچکس را آرزوي رسـیدن به آنها هم نیست، به همین ترتیب راه تقرب به سوي خود و جلب عنایت خود را، معرفت این ذوات مقـدسه قرار داده است. و معرفت ایشان- به طوريکه قبًلا هم بیان گردیـد- عبارت است از اینکه وقتی مقام و منصـب آنها براي کسـی روشن گردید، کامل و اقرار محض نسبت به آن داشته باشد. هر قدر انسان در این مسیر با یقین و ثبات بیشـتري قـدم بردارد، نزد پروردگـار محترمتر و داراي مقـام و منزلت والاتري خواهـد بود؛ تـا آن حـد که حّتی انبیـای عظـام و برگزیـدگان از امتهای پیشـین هم اگر به مقام نبوت و رسالت نایل شده اند، از برکت همین معرفت و ارادت به اهلبیت علیهم السلام بوده است. حضرت امام جعفر الصادق علیه‌السلام میفرماید: 💠 «ما نُبِّیَ نَبیٌّ قَطٌّ إلّا بِمَعر‍ِفَةِ حَقّنا وَ بِفٓضلِنا عَلى مَن سِوانا(۱) هیچ پیامبری به نبوت نرسید مگر ازطریق معرفت نسبت به حّق ما و برتری دادن ما بر غیر ما.» 🔚 وقتی «نبوّت»که از عالیترین مناصب الهی است، به سـبب معرفت و اقرار به فضـیلت اهلبیت علیهم السلام حاصل شده است سایر امتیازاتی هم که خداوند به بشـری عنایت کرده یا میکنـد و هر کمالی که به هرکسـی رسـیده یا میرسد نیز از همین راه و به همین سـبب میباشد. این مطلب به دلایل نقلی قابل اثبات است: 🔰 روزی سلیم بن قیس هلالی از جنـاب خواست تـا بهـترین چیزي که از حضرت پیامبر خدا صـلی الله علیه و آله دربـاره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام شـنیده است بیان کنـد. مقـداد در پاسـخ، حدیثی را از حضرت پیامبر صـلی الله علیه و آله نقل کرد که قسمتی از آن چنین است: 💠 « وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا أُرِيَ إبراهيمُ مَلَكوتَ السَّماواتِ وَ الأرضَ وَ لا اتَّخَذَهُ خَليلًا إلّا بِنَبُوَّتي وَ الإقرارِ لِعليٍّ بَعدي وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا كَلَّمَ اللهُ موسى تَكليمًا وَ لا أقامَ عيسى آيَةً لِلعَالَمينَ إلَّا بِنَبُوَّتي وَ مَعرِفَةِ عَليٍّ بَعدي وَالَّذي نَفسِي بِيَدِهِ مَا تَنَبَّأ نَبِيٌّ قَطُّ إلّا بِمَعرِفَتِي وَ الإقرارِ لَنا بِالوَلايَةِ وَ لَااسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِیَّهًِْ لَهُ وَ الإقرارِ لِعَليٍّ بَعدي.(۲) ‌ قسم به آنکه جـانم به دست اوست،خـدا ملکوت آسـمانها و زمین را به ابراهیم ارائه نکرد و او را به مقـام خلیل الّلهی نرساند مگر بـه سـبب (قبـول) نبـوت مـن و اقرار نسـبت بـه (ولایت) علی علیه السلام پس از من. قسم به آن که جـانم به دست اوست. خداونـد با حضـرت موسـی سـخن نگفـت و او را به مقـام کلیم الّلهی نرسانـد و همچنین عیسـی را نشـانه جهانیـان قرار نـداد مگر به سـبب نبوت من و معرفت نسـبت به علی. قسم به آنکه جانم به دست اوست، هیچ پیامبري به پیامبري نرسـید مگر به سبب (پذیرفتن) معرفت نسـبت به من و اعتراف به ولایت ما (اهلبیت). و هیـچ یک از مخلوقات خـدا شایسـتگی مورد عنایت خدا قرار گرفتن پیدا نکرد مگر به سبب بندگی نسبت به او و اعتراف به (ولایت) علی بعد از من.» 🔚✅🔚 ملاحظه میشود که در انتهاي حـدیث یک اصل کلی بیان شـده و آن اینکه: هرکس میخواهـد مورد توجه و عنایت خـدای متعال قرار بگیرد، منحصـراً بایـد به بنـدگی خدا و اقرار نسـبت به مقامات اهلبیت علیهم السلام گردن بنهد. و این قاعده کلی هیچ جا در عالَم خلقت مورد استثنا قرار نگرفته است. ۱- بحارالانوارج26ص281ح29 ،از بصائر الدرجات. ۲- بحارالانوارج40ص96ح116 ،ازکتاب سلیم بن قیس. 🔵ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔵 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.. |
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️ امام معصوم علیه السلام قسمت • بیست - یکم✔️ ✅ معرفت امام علیه‌السلام پذیرفتن مناصب الهی ایشان است. 🟩 معرفت خـدا و حضرت رسول صـلی الله علیه و آله صنع خود خـداست و مخلوقـات نقشـی در اعطـاي معرفت ندارند، بلکه وظیفه آنها پس ازحصول معرفت، نسـبت به آن و پذیرفتن آن میباشد. در مورد معرفت امام علیه السلام نیز مطلب از همین قرار است و سهم انسان در معرفت امام علیه السلام این است که به معرفی خداگردن نهد. ّ پس ابتـدا بایـد دیـد که خداونـد چگونه ائمه علیهم السلام را معرفی کرده است. این معرفی در دو بخش صورت گرفته است: 🔻یکی معرفی اشخاص ایشان، و دیگری معرفی اوصاف و ویژگیهایی که خدا به آنها عطا نموده است. وظیفه انسان هم پس از این معرفی عبارت است از اینکه همان اشـخاص و افراد را مّتصف به آن صفات بداند و این را در دل معتقد گردد و از صمیم جان گردن نهد. در اینجا اگر بخواهیم به همه اختصاصات ائمه علیهم السلام اشاره کنیم، بحثی بسـیار طولانی لازم می‌آیـد که از حوصـله این کانال خارج است، و لذا تنها به گوشه ای از اهم آنها در حّد اشاره اکتفا میکنیم. ☀️حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام میفرمایند: 💠 الْإِمَامُ أَمِینُ‏ اللَّهِ‏ فِی‏ خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلَادِهِ وَ الدَّاعِی إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّه‏ ، الْإِمَامُ مُطَهَّرٌ مِنَ الذُّنُوبِ مُبَرَّأٌ مِنَ الْعُيُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْم‏ نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ. امام امانتـدار خـدا در میان خلقش، و حّجت او بر بنـدگانش، و خلیفه او در سـرزمین هایش، و دعوت کننده به سوي خدا و دفاع کننـده از حقوق واجب او بر بنـدگان است. امام پاك گردیده از گناهان و برکنار گشـته از عیب‌ هاست که همه علم اختصاص به او دارد و به حلم شـناخته میشود. امـام نظـام دهنـده به دین و باعث سـربلندي مسـلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است.(۱) ✅🔚✅ اگر فقط همین چند ویژگی راخوب متوجه شویم، براي تسـلیم کامل و سـرسپردگی به امام معصوم علیه السلام کفایت میکند؛ تاچه رسد به اینکه ویژگیهاي دیگر این بزرگواران براي ما روشن گردد. درباره تعبیر «خلیفه الله» قبلا توضـیح دادیم و روشن شد که راه ارتباط با خدا و کشف رضا و سـخط او براي مخلوقات، است در اینکه با خلیفه او ارتباط داشـته و سـخن او را به عنوان خواست خـدا بداننـد. و چنین کسـی تحت تأثیر القائات شـیطان قرار نمیگیرد و خـدا او را از شـر آفات شـیطانی حفظ میفرمایـد. و لذا حضـرت فرموده است: « المطهر من الذنوب» که مقام ائمه علیهم السلام را بیان میکند. ّ ائمه علیهم‌السلام کسانی هستند که از دهان مبارک ایشان جز سخن وحی خارج نمیشود و اگر چیزي را امر کنند، امرشان امر خداست، و درصورتیکه از چیزي نهی نمایند، آن نهی هم نهی خداست. ✅🔚✅ تعبیر دیگر «المخصوص بالعلم» است. یعنی امام علیه السلام کسـی است که همه علم اختصاص به او دارد. بنابراین هیـچ علمی راخـدا خلق نکرده مگر اینکه امـام علیه السلام به آن آگاهی دارد. و هرکس دیگر هم که میخواهـد بهره اي از علم داشـته باشد، چون همه علم نزد امام علیه السلام است، باید منحصراً از ایشان اخذ کند و به غیر او مراجعه نکند. پس تنها چنین کسـی است که می‌توانـد از هر جهت حّجت خدا بر بندگان باشد. 💢«حّجت» یعنی دلیل قاطع و برنده و امام علیه‌السلام چون داراي آن اختصاصات است، قول و فعل و تقریرش حّجت خداست بر مردم که طریق صحیح بندگی خداوند را به آنها نشان میدهـد. و اگر مردم واقعًا و باجان و دل تسـلیم ائمه علیهم السلام گردنـد و خود را به ایشان بسپرند، دین الهی در جـامعه نظام یافته و مسـلمانان سـربلند شـده و منافقان خشـمگین گشـته وکافران هم از بین میرونـد. درباره تعبیر «امین الله فی خلقه» نیز بزودي سخن خواهیم گفت. 1-اصول کافی کتاب الحجه ، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ح۱ 🔵ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔵 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است.. |