حرم
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 #حرمت_عشق 💞 قسمت ۱۸ چند روزی گذ
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۱۹
هیئت عمو محمد تکیه ای بود صد متری. نیمی از آن خواهران و نیمی از آن برادران. تکیه دو درب داشت. که دومتر از هم فاصله داشت.هرماه غیر از ماه محرم، اول هرماه مجلس روضه داشتند.
چند ساعتی بود که مشغول زدن داربست، بنرها و پرده ها بود.
رفقای هیئت را...
با هیچکس عوض نمیکرد.بخصوص #علی را.که مدتها بود داماد عمو محمد شده بود. هم کار میکردند هم سر به سر هم میگذاشتند....
هر بار یکی را به نوعی سوژه میکردند!و این بار ''میثم'' سوژه بود...
که خاستگاری رفته بود و بس که استرس داشت موز را با پوست خورده بود.
میثم پایین داربست را بالا گرفت تا یوسف آن را ببندد.
علی_تو اصلا دست نزن یه وقت حالت بد میشه
مهران_نه بابا چکارش داری بذار بلند کنه پوست موزها هضم بشه
یوسف خود را متعجب نشان داد و گفت:
_مگه پوستش قابل هضمه؟؟
خنده پسرها به آسمان رفته بود.حتی خود میثم هم میخندید.دستش را روی دلش گرفت.
سیدهادی بالحنی سرشار از عصبانیت داد زد.
_مگه نمیگم نخندید..!حالا تو این هاگیر واگیر اینجا نجس بشه کی میاد تمیزش میکنه؟؟!!!
بخاطر لحنش اول همه سکوت کردند.اما بعد خنده ها به قهقهه تبدیل شده بود.
میزی جلو در ورودی، بیرون از تکیه، گذاشته بودند. جهت پذیرایی از میهمانان. کیک فنجانی را از قبل، سفارش میدادند.و با چای از میهمانان پذیرایی میکردند.
عمومحمد، سینی کیک را در دست داشت، وارد تکیه شد.
_یه کم زودتر کار کنین بد نیستاااا !! زود باشین خیلی کارا مونده.!
یوسف باخنده از روی میله پایین پرید.
_خب نمیشه عمو..! اقا، طرف اومده بجای اینکه خود موز رو بخوره پوستش رو خورده
حسین_نه بابا موز رو با پوست خورده
و باز خنده همه به آسمان رفت.عمومحمد هم خنده اش گرفته بود. سری تکان داد.
عمومحمد بسمت ورودی خواهران رفت...
طاهره خانم مشغول چیدن لیوانها درسینی بود.مرضیه و ریحانه هم پارچه ها ی اضافی را تا کرده و در پلاستیک میگذاشتند.عمو محمد رو به مرضیه کرد.
_الان علی اقا میخاد زیارت بخونه ببین وصله!
مرضیه سری تکان داد و نزدیک سیستم رفت.عمو محمد به قسمت مردانه برگشت.
با صحنه ای مواجه شد که نگران بسمت میثم دوید
_چیشده؟؟؟
میثم سرفه میکرد و حسین محکم به کمر او میزد و خیلی جدی گفت:
_چیزی نشده عمو دارم میزنم ببینم پوست موزها میاد بیرون!! احتمالا نرسیده ب معده کلا دستگاهش گریپاچ کرده.!
عمومحمد_دستگاهش!؟!
حسین_ آره دیگه دستگاه گوارش
عمو محمد باخنده از جمعشان جدا شد. رو به قبله نشست. بلندگو را گرفت و برای جمع شدن حواس همه گفت:
_برای تعجیل در فرج، سلامتی تمام خادمان به نظام،طول عمر حضرت آقا، یه صلوات ختم کنین.
همه صلواتی بلند فرستادند.بلندگو را به علی داد.علی دستش را روی چشمش گذاشت. و شروع کرد...
با صوت سوره کوثر را تلاوت کرد.
کم کم میهمانان امام حسین.ع. می آمدند...
«علی» دعای فرج میخواند.
«میثم و مهران» ورودی هیئت با چای و کیک از میهمانان پذیرایی میکردند.
«یوسف» صندلی ها را کنار دیوار میچید.
«حسین» وسایل اضافی را جمع میکرد.
«سیدهادی» کفش ها را مرتب کرده در جاکفشی میگذاشت.
طاهره خانم روی صندلی نشسته بود رو به دخترها گفت:
_دخترا.. یکیتون برید به بابا بگین صدای سیستم یک رو، کمتر کنه صداش خیلی زیاده.
ریحانه چشمکی ب مرضیه زد.
_پاشو تو برو! شوهر جونت هم میبینی یه ثوابی هم گیر من میاد
_وای من خیلی خسته ام، جون ریحان خودت برو
_کوفت و ریحان
_خب حالا... ریحانه خانم
ریحانه حریف خواهرش نشد..
به ناچار خودش بلند شد، بطرف درورودی خواهران رفت،پرده برزنت را کنار زد، با نگاهش بدنبال پدر گشت. او را نیافت. خواست برگردد که باصدایی مکث کرد.
_چیزی میخواستید ریحانه خانم
آری یوسف بود.
#سربه_زیر ایستاده بود و #گوش سپرده بود به #جوابی که ریحانه میخواست بدهد.ریحانه سرش را #پایین انداخت. کمی چادرش را #جلوتر کشید
#محکم_وقاطع گفت:
_بابا نیستن.. ؟! گوشیشون اشغال هست. سیستم یک، خیلی بلنده بیزحمت یه کم کمترش کنین.
_عمو تلفنشون زنگ خورد. دارن با تلفن حرف میزنن. بله چشم شما باشین کنار سیستم من میرم چک میکنم.
دستگاه آمپلی فایر را گوشه گذاشت،همه را چک کرد(سیستم یک و دو در قسمت خواهران بود. سیستم سه و چهار قسمت برادران) سیستم چهار که قطع بود را درست کرد.سیستم یک را، هم، کمتر کرد.
مراسم شروع شده بود اما خبری از عمومحمد نبود...
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۲۰
مراسم شروع شده بود...
اما خبری از عمومحمد نبود.بیرون هیئت رفت. گوشه ای مشغول صحبت با گوشی اش بود.
باید به ریحانه میگفت...
که سیستم را چک کرده بود. نمیدانست چطور او را #صدا کند.اهل خجالت نبود اما کمی #شرمش می آمد که صدایش کند.نزدیک درب ورودی خواهران که رسید،
ریحانه را دید...
#نیم_نگاهی کرد. #سریع نگاهش را به زیر انداخت. گویی جسمی سنگین به زمین افتاده بود.چیزی در وجودش پایین ریخت...
پشیمان از حرف زدن با ریحانه، آرام خواست وارد قسمت برادران شود، که باصدای ریحانه ایستاد.
ریحانه_ ببخشید آقایوسف مجلس شلوغه، سیستم دو الان قطع شده،مشکل از سیمش هم نیست. بیزحمت یه چک کنین.
ناخواسته به تته پته افتاده بود.!
سرش را #بیشتر پایین برد، با ته صدایی که بیرون می آمد، گفت:
_ب...بله... چ.. چشم الان چک میکنم.
جمله اخر را سریع گفت و #بدون هیچ نگاهی سریع وارد مجلس شد.مهران قرار بود سیستمها را چک کند بعد به کمک میثم رود..!
علی مشغول خواندن زیارت عاشورا بود. مجلس شلوغ بود.بسمت آمپلی فایر رفت.
خواست سیستم دو را درست کند، کلا بلندگو را قطع کرد....! بعد دقایقی مستمعین صلواتی فرستادند..
دستی بر شانه یوسف نشست...
عمو محمد بود. یوسف سریع بلند شد. سرش را شرمنده به زیر انداخت.عمو محمد سریع بلندگو را وصل کرد.
یوسف_سیستم دو... قطع شده بود..!
جمله اش را بریده، پایان رسانید..
شرمنده و کلافه، از زیر نگاه سنگین عمو فرار کرد.سرش را بلند نکرده بود که چهره عمو را ببیند.خودش نمیدانست چه میکند.سریع از مجلس بیرون رفت.
میانه راه حمید را دید. دست حمید را گرفت و باسرعت راه رفت.
یوسف _ماشینت کجا پارک کردی؟
حمید_ چیشده..؟
جواب حمید سکوت بود...
_اوناهاش اونجا ست
بسمت ماشین رفتند.یوسف در سرنشین را باز کرد و سریع سوار شد.
حمید_ اومده بودم خیر سرم هیئت! نمیذاری که...!!
باز هم یوسف سکوت کرد.حمید ماشین را دور زد خواست سوار شود
حمید _میگی چیشده یا برم؟!
یوسف کلافه از ماشین پیاده شد دستی به گردنش کشید.
_هیچی.. هیچی... میخای بری برو..!!
حمید در ماشین را بست. بسمت یوسف آمد و گفت:
_خل شدی تو پسر..! یه کاره منو میکشونی اینجا.. بعد میگی میخای بری برو... یوسف حالت خوبه؟؟!!
سرش را پایین انداخت...
کلافه دستی به گردنش کشید. و بسمت هیئت رفت.حمید با قدمهای تند خودش را به او رساند. بازویش را گرفت با لحنی تند گفت:
_وایسا ببینم..!! تو چت شده اصلا..
یوسف کلافه گفت:
_نمیدونم حمید...! نمیدونم...! اصلا هیچی نمیدونم....! ولم کن...!!!
کلافگی و آشفتگی یوسف، #کاملاهویدا بود...
حمید با تعجب به یوسف نگاه کرد. در سکوت زیرچشمی نگاهی به یوسف میکرد.متحیر و متعجب بود.!
تا حالا یوسف را به این حال ندیده بود.!
یوسف چنان #عمیق در فکر بود...
که نگاه های سنگین حمید را ندیده بود. اهل برملا کردن رازهای دلش نبود.حتی به حمید، حتی به علی.حمید هم سکوت کرد. آرام در کنار هم راه میرفتند...
به هیئت رسیدند...
آنطرف تر،خانمی بهمراه دو دخترش، بیرون از هیئت، در گوشه ای، با ریحانه گرم حرف زدن بودند.
یوسف سرش را بالا آورد، تا از حمید خداحافظی کند..
ریحانه روبرویش بود، چشمش به ریحانه خورد، #سریع چشمش را به زیر افکند.
با همین نگاه دلش لرزید...
نگاه های متعجب و پرسوال را بیخیال شد.! بدون خداحافظی، برگشت، و بسمت خانه رفت...
قدرت حرف زدن نداشت، تنها راهش همین بود که به خانه رود...
میثم و مهران، یوسف را دیدند که کلافه ست، حمید بسمتشان رفت. چای و کیکی از روی میز برداشت.
حسین_ یوسف چش شد یهو..!
مهران_چقدر کلافه بود.!
#آشفتگی_یوسف را هرکه میدید، میفهمید. حتی اگر یوسف را نمیشناخت، چه برسد به رفقای هیئتی اش که عمری با آنها بود.
حمید سلام و احوال پرسی کرد. او هم نمیدانست که چه اتفاقی افتاده.! به مهران و میثم دست داد.و بداخل مجلس رفت...
گرچه عمو محمد، عموی یوسف بود، اما حمید هم، به او عمومحمد میگفت.
او را دید...
بعد از سلام و احوال پرسی، عمو محمد، سراغ یوسف را گرفت.حمید از جانب یوسف، عذرخواهی کرد.
عمو محمد لبخندی زد.و چیزی نگفت...
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚
ای ولی عصــــــــر و امام زمان
ای سبــــب خلقت کون و مکان
حجّت حــق حامیِ دین العجل
شیعه گـــــــــرفتارُ ببین العجل
ای بـــــــــه ولای تـــو تولّای ما
مهـــــــر تـــــــو آیینهٔ دلهای ما
تا تـــــو ز ما روی نهان کردهای
غم بـه دل پیر و جوان کردهای
ما که نداریم به غیر از تو کس
ای شه خوبان تو به فریاد رس
جهت سلامتی و تعجیل در فرج موفور السّرور ولیّ امر مسلمین جهان، یگانه وارث غدیر، آقا صاحب العصر و الزّمان، حضرت بقیّة اللّه الاعظم، مهدی موعود، عجّل اللّه تعالیٰ فرجه الشّریف، صلوات بر محمّد و آل محمّد🌷
💫🌺🍃
🌺
❇️ تعویذ روز چهارشنبه
✍ چون کسی خواهد در روز چهارشنبه امورات بر وفق مراد او باشد و گرهها و گرفتاریها از او رفع گردد، تعویذ امروز را بخواند. انشاءالله امور بر او آسان و گشایش در کار او پدید آید:
﷽ أُعِیذُ نَفْسِی بِالله الاحَدِ الصَّمَدِ
مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ
وَ مِنْ شَرِّ ابْنِ فترة [أَبِی قِتْرَةٍ] وَ مَا وَلَدَ
أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْأَحَدِ الْأَعْلَی
مِنْ شَرِّ مَا رَأَتْ عَیْنِی وَ مَا لَمْ تَرَهُ
أَسْتَعِیذُ بِاللَّهِ الْوَاحِدِ الْفَرْدِ الْکَبِیرِ الْأَعْلَی
مِنْ شَرِّ مَنْ أَرَادَنِی بِأَمْرٍ عَسِیرٍ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اجْعَلْنِی فِی جِوَارِکَ وَ حِصْنِکَ الْحَصِینِ
الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ
الْقَهَّارِ السَّلَامِ الْمُؤْمِنِ الْمُهَیْمِنِ
الْغَفَّارِ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ
الْکَبِیرِ الْمُتَعَالِ
هُوَ اللَّهُ هُوَ اللَّهُ هُوَ اللَّهُ لَاشَرِیکَ لَهُ
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّیاللَّهُعَلَیْهِوَآلِهِ
وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً دَائِما
📚 صحیفه امام جواد علیهالسلام
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ دعای روز چهارشنبه
﷽ الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى جَعَلَ اللَّيْلَ لِباساً
وَ النَّوْمَ سُباتاً، وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً
لَكَ الْحَمْدُ أَنْ بَعَثْتَنِى مِنْ مَرْقَدِى
وَ لَوْ شِئْتَ جَعَلْتَهُ سَرْمَداً،
حَمْداً دائِماً لَايَنْقِطعُ أَبَداً،
وَ لَا يُحْصِى لَهُ الْخَلائِقُ عَدَداً
اللّٰهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ أَنْ خَلَقْتَ فَسَوَّيْتَ،
وَ قَدَّرْتَ وَ قَضَيْتَ، وَ أَمَتَّ وَ أَحْيَيْتَ،
وَ أَمْرَضْتَ وَ شَفَيْتَ، وَ عافَيْتَ وَ أَبْلَيْتَ،
وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ،
وَ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَيْتَ؛
أَدْعُوكَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِيلَتُهُ،
وَ انْقَطَعَتْ حِيلَتُهُ، وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ
وَ تَدَانَىٰ فِى الدُّنْيَا أَمَلُهُ
و اشْتَدَّتْ إِلَىٰ رَحْمَتِكَ فاقَتُهُ
وَ عَظُمَتْ لِتَفْرِيطِهِ حَسْرَتُهُ
وَ كَثُرَتْ زَلَّتُهُ وَ عَثْرَتُهُ،
وَ خَلُصَتْ لِوَجْهِكَ تَوْبَتُهُ،
فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ
وَ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ،
وَ ارْزُقْنِى شَفاعَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ،
وَ لَا تَحْرِمْنِى صُحْبَتَهُ،
إِنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ.
اللّٰهُمَّ اقْضِ لِى فِى الْأَرْبَعاءِ أَرْبَعاً:
اجْعَلْ قُوَّتِى فِى طَاعَتِكَ،
وَ نَشَاطِى فِى عِبَادَتِكَ،
وَ رَغْبَتِى فِى ثَوَابِكَ،
وَ زُهْدِى فِيَما يُوجِبُ لِى أَلِيمَ عِقَابِكَ،
إِنَّكَ لَطِيفٌ لِمَا تَشَاءُ.
✍ به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگی است،
ستایش خدا را که شب را پوشش و خواب را مایه آرامش و روز را زمینه تکاپو قرار داده،
ستایش فقط شایسته توست که مرا از خوابگاهم برانگیختی
و اگر میخواستی خوابم را جاودان میساختی،
ستایش دائم که هرگز پایان نیابد و سپاس بیکران که آفریدگان از شمارش آن ناتواناند،
خدایا! ستایش تنها شایسته توست که آفریدی و سامان دادی و اندازه مقرر نمودی و فرمان دادی و میراندی و زنده کردی و بیمار نمودی و درمان کردی و بهبودی عنایت فرمودی و فرسوده ساختی و بر عرشِ هستی استیلا یافتی و بر فرمانروایی جهان چیره گشتی؛
تو را میخوانم همچون کسی که وسیلهاش ناکارا گشته
و رشتهی چارهاش گسسته
و مرگش نزدیک شده
و آرزویش در دنیا کاستی یافته
و سخت بر رحمت تو نیازمند گشته
و حیرتش بر اثر کوتاهی فزونی یافته
و لغزش و افتادنش فزونی یافته
و بازگشتش بهسوی تو خالص شده است،
پس بر محمّد خاتم پیامبران و بر خاندان پاکیزه و پاکنهاد او درود فرست
و شفاعت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش باد) را روزیام فرما
و از همنشینی با او محرومم مساز،
همانا تویی مهربانترین مهربانان،
خدایا! در چهارشنبه چهار حاجت مرا روا ساز:
نیرویم را در طاعت خود
و نشاطم را در بندگی خویش
و رغبتم را در پاداشت
و بیرغبتیام را در آنچه موجب عذاب دردناک توست قرار ده،
همانا تو به هر که بخواهی مهربانی
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ زیارت حضرت
❣امام کاظم عليهالسلام
❣امام رضا عليهالسلام
❣امام محمد تقی عليهالسلام
❣امام علی النقی عليهالسلام
💠 در روز چهارشنبه
﷽ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا حُجَجَ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ
وَ عَلَى آلِ بَيْتِكُمْ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي
لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِينَ
وَ جَاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاكُمُ الْيَقِينُ
فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِين
وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ
يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا إِبْرَاهِيمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ
يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى
يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍ
يَا مَوْلاَيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ
أَنَا مَوْلًى لَكُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ
مُتَضَيِّفٌ بِكُمْ فِي يَوْمِكُمْ هَذَا
وَ هُوَ يَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ
وَ مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ
فَأَضِيفُونِي وَ أَجِيرُونِي بِآلِ بَيْتِكُمُ الطَّيِّبِينَ الطاهرین
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ دعای حضرت زهرا سلام الله علیها
💠 در روز چهارشنبه
اََللّهُمَّ احْرُسْنا بِعَیْنِکَ الَّتی لا تَنامُ،
وَ رُکْنِکَ الَّذی لا یُرامُ
وَ بِأَسْمائِکَ الْعِظامِ
وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
وَ احْفَظْ عَلَیْنا مالَوْ حَفِظَهُ غَیْرُکَ ضاعَ،
وَ اسْتُرْ عَلَیْنا ما لَوْ سَتَرهُ غَیْرُکَ شاعَ
وَ اجْعَلْ کُلَّ ذلِکَ لَنا مِطْواعَاً
إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ،
قَرِیبٌ مُجیبٌ
پروردگارا بحق اسماء با عظمتت، ما را حفاظت کن با دیده ای که به خواب نمی رود و با آن تکیه گاه مطمئنی که از کسی چیزی نمی طلبد و بر محمد و خاندان او درود فرست، و ما را تحت حمایت خاص خویش قرار ده چرا که مراقبت دیگران از ما، از بین رفتنی است، و عیوب ما را بپوشان که اگر کسی به جز تو آن را پنهان سازد، فاش می گردد، و ما را مطیع تمامی اوامر خویش قرار ده چرا که تو دعاهای ما را می شنوی و از همه کس به ما نزدیکتری و آنها را اجابت می کنی.
📚 بحارالانوار، ج۸۷، ص۳۳۸
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ در بعضی از کتب معتبر روایت شده هر کس در بامداد «سه مرتبه» و در پایان روز «سه مرتبه» این صلوات را بخواند:
🔹 گناهانش آمرزیده میشود
🔸 شادی او دوام مییابد
🔹 دعایش به اجابت میرسد
🔸 روزیاش گسترده میشود
🔹 بر دشمنش یاری میگردد
🔸 در بهشت از همنشینان حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآله) باشد.
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْأَوَّلِينَ
وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْآخِرِينَ
وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمَلاَ الْأَعْلَىٰ
وَ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فِي الْمُرْسَلِينَ
اللّٰهُمَّ أَعْطِ مُحَمَّداً الْوَسِيلَةَ وَ الشَّرَفَ وَ الْفَضِيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الْكَبِيرَةَ
اللّٰهُمَّ إِنِّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَ لَمْ أَرَهُ
فَلا تَحْرِمْنِي يَوْمَ الْقِيامَةِ رُؤْيَتَهُ
وَ ارْزُقْنِي صُحْبَتَهُ، وَ تَوَفَّنِي عَلَىٰ مِلَّتِهِ،
وَ اسْقِنِي مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِيّاً سَائِغاً هَنِيئاً
لَاأَظْمَأُ بَعْدَهُ أَبَداً
إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
اللّٰهُمَّ كَمَا آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّىاللّٰهُعَلَيْهِوَآلِهِ
وَ لَمْ أَرَهُ فَأَرِنِي فِي الْجِنانِ وَجْهَهُ
اللّٰهُمَّ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ عَنِّي تَحِيَّةً كَثِيرَةً وَسَلاماً.
خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در پیشینیان
و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در آیندگان
و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در انجمن برتر
و بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست در فرستادگان.
خدایا وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ را به محمّد عطا کن.
خدایا به محمّد و خاندانش ایمان آوردم درحالیکه او را ندیدم،
پس مرا در قیامت از دیدارش محروم مکن
و همنشینی با او را نصیبم فرما
و مرا بر آیینش بمیران
و مرا از حوضش بنوشان، نوشیدنی کامل، سیراب کننده، روان، گوارا که پس از آن هرگز تشنه نشوم، تو بر هر کاری توانایی
خدایا چنانکه به محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) ایمان آوردم درحالی که او را ندیدم، پس به من بنمایان در بهشت چهرهاش را، خدایا روح محمّد را از جانب من تحیت بسیار و سلام فراوان برسان
#چهارشنبه
🌺
💫🌺🍃
💫🌺🍃
🌺
❇️ نماز روز چهارشنبه
💚 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
✍ در روز چهارشنبه، دو رکعت نماز کنید در هر رکعت، بعد از حمد، سوره های:
✨ کافرون، توحید، فلق و ناس ✨
را یک بار بخوانید.
👌 هر کس این نماز را بخواند،
خدواند مهربان در بهشت به او قصری فراختر از دنیا بخشد
👌 و هفتاد هزار فرشته در روز رستاخیز برای او آمرزش خواهند. انشاءالله
📚 معراج المؤمن
💚 امام حسن عسکرى عليهالسّلام:
✍ هر كس روز چهارشنبه
چهار ركعت نماز (دوتا دو رکعتی)
بجاى آورد، و در هر ركعت پس از سوره حمد:
یک مرتبه توحید و قدر بخواند،
👌 خدا توبه او را از هر گناهی که باشد، میپذیرد
👌 و حوریهای در بهشت به همسری او در میآورد.
📚 مفاتیح الجنان
🌺
💫🌺🍃