کالبدشکافی جمعیت ایران به روایت بانک مرکزی
🔹جمعیت ایران: ۸۲.۱ میلیون نفر
🔹تعداد شهرنشینان: ۶۱.۳ میلیون نفر
🔹تعداد روستائیان: ۲۰.۸
🔹رشد جمعیت: ۱.۳ درصد
🔹سهم شهرنشینان از جمعیت: ۷۵ درصد
🔹سهم روستانشینان از جمعیت: ۲۵ درصد #اجتماعی
✅ @haram110
آخرین گزارش از تعداد بیکاران کشور به روایت بانک مرکزی
🔹جمعیت فعال در بهار ۹۷: ۲۷.۴ میلیون نفر
🔹نرخ بیکاری کل: ۱۲.۱ درصد
🔹نرخ بیکاری در شهرها: ۱۳.۶ درصد
🔹نرخ بیکاری در روستاها: ۷.۹ درصد
🔹نرخ بیکاری زنان: ۱۹.۲ درصد
🔹نرخ بیکاری مردان: ۱۰.۳
🔹نرخ بیکاری جوانان: ۲۵.۵
✅ @haram110
🌺 #معرفی_الگوهای_نمونه
💢 سیده نصرت بیگم امین (۱۲۷۴ - ۱۳۶۲ش) معروف به #بانو_امین، صاحب تفسیر مخزن العرفان، #فقیه، #عارف و #مفسر شیعی است.
❇️ او آثار متعددش را با نام بانوی ایرانی منتشر کرده است.
🔹بانو امین، نزد فقیهانی چون سید علی نجف آبادی شاگردی کرد و از محمد رضا نجفی اصفهانی، شیخ عبدالکریم حائری و دیگرانی اجازه #روایت و #اجتهاددریافت کرد.
❇️ سیده نصرت امین، در مسائل #اجتماعی و #فرهنگی نیز حضور فعال داشت؛ او با قانون منع #حجاب حکومت پهلوی به مبارزه برخاست و مدارسی را تأسیس کرد.✔️
📙 اولین #کتابی که بانو امین نوشتند، «اربعین هاشمیه» بود و به تعبیر خانم همایونی آوازه این کتاب به نجف میرسد که یک خانمی، چنین کتابی با آن استحکام و ابعاد نوشته است.😍 خلاصه کتاب نیز در نجف منتشر میشود😇 و به تدریج در محافل علمی و در محافل مردمی مطرح میگردد.😇
💟 #رهبر معظم انقلاب در پیام خود به همایش ( امینه امین) که در اصفهان برگزار شد ، تأکید داشتند که وجود چنین شخصیتهایی نشاندهندهی #آمادگی و #استعداد زنان #ایرانی برای پیمودن #مدارج عالیه #علم و #معرفت دینی است. 👏👏👏
🔰بانو مجتهده زینب السادات همایونی از شاگردان بانو مجتهده امین میگوید
👈که یک خدمتی برای خانمها در جهان اسلام اتفاق بیفتد و حقوق زنها و محرومیتهایی که بانوان در عرصههای مختلف با آن مواجهند، برداشته شود. 👈یکی دیگر از دغدغههای ایشان، #حضور_بیحد_و_حصر خانمها در #بیرون است که به شدت با این موضوع #مخالفند👌
و میگویند :
✅ ساختار وجودی خانمها برای کار دیگری ساخته شده و علیرغم اینکه در #حوزههای_دینی ورود پیدا کنند و صاحبنظر باشند، 👏
لکن این نکته اساسی را نباید فراموش کنند که بحث #خانه و #خانواده و #خانوادهمحوری از اساسیترین اموری است که خداوند #برعهده_زن گذاشته است. ☺️🌺
معتقدند که حضور بیحد و حصر خانمها در بیرون، به این موضوع ضربه میزند. 👌😱😱
#زنان_نمونه #الگوی_صحیح
#خانم_ها_بخوانند .
💖 @haram110 💖
⁉️ آیا #پوشش امری #فردی است یا #اجتماعی؟!
✔️ طبیعتاً پوشش ما در حریم شخصی و خصوصی خودمون مثل خانه یه امر شخصیه🔒(البته مثلاً تراس یا پشت بام این حکم رو نداره چون در معرض دید عموم هست.)
✔️ اما پوشش در اجتماع و جامعه یه قضیه ی متفاوت هست، هرکار ما در جامعه تاثیرات➕ و ➖ برجای میذاره. همونطور که میدونیم نوع و مدل پوشش ما قطعاً روی دیگران تأثیر میذاره.
☑️ پس حجاب به حقوق اجتماعی مربوط میشه نه مسائل شخصی...
✔️ کسی که میگه: «پوشش من یه مسئله ی شخصیه... من هرطور که بخوام از خونه 🏠 بیرون میام و اگر کسی ناراحته نگاه نکنه»
⬅️ مثل کسی هست که بگه:«بوق🔊 ماشین، شخصیه و هرطور،هر زمان و هرجا که بخوام اون رو به صدا در میارم، اگه کسی خوشش نمیاد گوش نکنه!» 😐
✔️ جوانان مجرد زیادی هستند که با دیدن این بد حجابی ها و بی حجابی ها دچار ناکامی ها و خطاهایی می شن و گاهی با رفتارهاشون باعث به خطر افتادن امنیت جامعه میشن..
💎 قادر متعال داناتر و عالم تر از هر کسی بوده و ازطرفی نسبت به بندگان خودش هم بسیار مهربان و رئوف هست. تسلیم احکام الهی باشیم تا بتونیم زندگی بهتری رو بسازیم.
📝با نگاهی به یادداشت: دکتر علی مرعشی (روانشناس و استاد دانشگاه)
🔻#شوخیهای کاربران #شبکههای #اجتماعی
🔹ما عمرن با کرونا نمی میریم؛ خیالتون جمع! ما خودمون [وایتکس تو شیر] [کاه تو آبلیمو] [پالم تو روغن] [پارافین رو میوه][آمپولِ جوجه مرغ کُن][گوشت یخ زده ی برزیلی][گربه تو سوسیس] داشتیم...بدنمون دیگه آبدیده شده
😂😂
🔸هر ایرانی در حال حاضر یه فامیل پرستار تو بخش داره که دیده چندنفر مشکوک به کرونا رو اوردن تو بیمارستان! شما تعداد این پرستارای فامیل ملت رو توی استوری و توییتا جمع کنی از تعداد پرستارای ایران میزنه جلو
😂😂
🔹میگن یکی از راه های انتقال کرونا خونه تکونی عیده
(کی به کیه اینم به عنوان خبر موثق پخش کنید تو گروه های خانوادگی)
😂😂
🔸تویی که میری پراید ۷۰ ملیونی میخری دیگه چرا از کرونا میترسی؟ تو که ویروس تو مغزته
😂😂
🔹نوشته برای جلوگیری از ابتلا به کرونا حداقل هفته ای یک بار حموم برید! دیگه ادمی که هفته ای یه بار حموم نره خودش یه ویروس جدیده
😂😂
#کرونا
* 💞﷽💞
#رمان_ضحی♥️
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#۶۰
سینی محتوی استکان های دمنوش رو روی میز گذاشتم و همونطور که مینشستم با دست بفرما زدم:
_اولا همه با خدا ارتباط دارن ولی درک خدا به لحاظ شهودی برای همه مردم ممکن نیست و اینهم چیزیه که مربوط به اعمال خودشونه
ارتباط با عوالم غیر مادی یک سری ابزار شهودی میخواد یک کیفیت خاص میخواد همه مردم به سبب گناه ها و عدم مراقبت امکان این اتصال رو ندارن همه میتونن با خدا حرف بزنن و عبادتش کنن اما همه نمیتونن مستقیم پاسخ خدا رو درک کنن
برای همین خدا وقتی میخواد با مردم صحبت کنه یک واسطه ی انسانی قرار میده...
کسی که هم مردم حرفش رو بفهمن و هم اون بتونه خدا رو درک کنه یعنی باید آدم پاکی باشه قاعدتا
یعنی در واقع پیامبر یه حلقه ی واسط بین خدا و بنده هاشه که این ارتباط رو تسهیل و به نوعی کاتالیز میکنه و این لطف خدا به بشره
وگرنه خدا میتونست خیلی منطقی بگه من در فطرت انسان تمایل به خوبی ها رو قرار دادم عقل هم بهش دادم همین کافیه هرکی برمبنای فطرتش عمل کنه و صفات خوبش رو رشد بده و از گناهان دوری کنه به من نزدیک میشه و کم کم من رو درک میکنه مثل همین پیامبرها که قبل از نبوت هم با آدمای اطرافشون خیلی فرق میکنن و با خدا ارتباط دارن
شدنیه ولی خیلی سخته خدا دائما امتیاز میده که کار ما رو راحت کنه که تو فقط بتونی پاس کنی این امتحانت رو
خدا قدمهای زیادی به سمت ارتباط با بشر برمیداره با وجودی که بشر اصلا رفته توی یه وادی دیگه همه چیز رو میپرسته جز خدا!
ولی فلسفه اصلی پیامبری دو تا موضوعه؛
یکی اینکه چون ایده و طرح و مدل خدا برای رشد و تعالی و پرورش بشر الگوی #اجتماعی تمدنیه نه فردی؛
پس پیامبر برای امت نقش رهبر رو داره
چون برای امت سازی و تمدن سازی عنصر رهبری لازمه اینو تجربه بشری هم تایید میکنه
و دومین فلسفه پیامبری، الگو سازی برای امته یعنی خود پیامبر میشه تجلی عملی و انسانی تمام آموزه هایی که برای بشر آورده و مردم عملی و عینی با پروژه رشدشون آشنا میشن
خود شما هم تایید میکنید که آموزش عملی هر چیز خیلی بیشتر از مدل تئوریک جواب میده و این یک روش موفق تدریسه
که خدا هم دربرنامه آموزشیش ازش استفاده میکنه
حالا مواجهه تمدن کفر با این پیامبران چیه؟
کشتار و تخریب...
اگر کتاب مقدس رو بررسی کنید میبینید نه تنها خدا رو به طرز عجیب و غریبی تحریف کردن بلکه چهره پیامبران رو هم به بدترین شکل ممکن مخدوش کردن
یعنی کتاب مقدس پیامبران رو طوری ترسیم میکنه که تو اگر این آدم رو با این شخصیت و ویژگیها تو خیابون ببینی دزدم دستش نمیدی!
خب مگه میشه کسی برای شما دین بیاره از طرف خدا و خودش عامل نباشه و اونوقت شما مومن بشی؟
کسی بهت بگه دروغ نگو بعد خودش دروغ بگه حرفش روت اثر میگذاره؟!
اصلا مگه قحط آدمه که خدا اینا رو کرده پیغمبر اینا از آدمای عادی هم بدترن با توصیفات کتاب مقدس!
بعد برای توجیه این احوالاتی که برای پیغمبراشون نقل کردن اومدن یه قاعده قرار دادن که پیغمبر پستچیه
یه پیام برات آورده تو خودت باید به پیام توجه کنی اون پیامبر عصمتی نداره
خب پیامبری که عصمت نداره تازه کلی چیز بدتر از اینشم درموردش نقل کردید اصلا چطور بهش در وحی اعتماد میکنید از کجا معلوم کل مطلب رو دروغ نگه چطوری بهش اعتماد میکنید؟
بعد میگن خب فقط تو وحی معصومه ولی جاهای دیگه نه که این دیگه از اون حرفاست!
پیامبری یک شأنه یک جایگاه قدسیه طرف رابط شما با خداست!
هر کسی که شایستگی قرار گرفتن در تراز الگوی جامعه موحد رو نداره...
هرچند وقتی خداشون اون باشه بایدم پیغمبراش این باشن
یه نگاهی به داستان پیامبرا توی کتاب مقدس بندازید و ببینید چه تصویری ازشون ارائه دادن!
یکی از یکی بدتر!
نوح رو میگن اولین کسی بود روی کره ی زمین که از انگور شراب گرفت!
ابراهیم هم که زبانم لال یه آدم بی غیرت و ترسو که وقتی از مصر رد میشن در مسیر سفر به کنعان و به دربار فرعون احضار میشن چون میفهمه فرعون از زنش خوشش اومده نمیگه همسرمه میگه خواهرمه! که به طمع زنش نکشدش!
لوط رو میگن با دو تا دختر خودش زنا کرده
بعد این مثلا فرزندان زنا زاده رو میارن پیوند میزنن به نسب پیامبران بعدی یه جا فاتحه کل خاندان پیغمبری رو میخونن...
داوود و سلیمان هم که اصلا پیامبر نمیدونن پیامبر که پادشاه نمیشه یعنی نباید بشه!
پادشاه بنی اسرائیل میدونن ولی در حقیقت که پیغمبر هستن؛
داوود که اصلا در کتاب مقدس معذورم بگم شخصیتی به شدت منفور و فاسده!
#ادامه_دارد
حرم
* 💞﷽💞 ─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─ 🌈 #قسمت_دوم 🌈 #هرچی_تو_بخوای ⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃 آقای صادقی و خانواده ش
* 💞﷽💞
#قسمت_سوم
#هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب🌼🍃
رفتم وضو گرفتم و ✨نماز شب✨ خوندم...
از وقتی فضیلت نماز شب رو متوجه شدم به خدا گفتم
_هروقت بیدارم کنی میخونم.من گوشی و ساعت و این چیزها تنظیم نمیکنم.اگه خودت بیدارم کنی میخونم وگرنه نمیخونم.
انصافا هم خدا مرام به خرج داد و از اون شب قبل اذان صبح بیدارم میکنه.حالا گفتن نداره ولی منم نامردی نکردم و هرشب نمازشب خوندم.
خداروشکر مامان موقع صبحانه دیگه حرفی از خواستگاری نگفت.
با بسم الله وارد دانشگاه شدم.گفتم:
_خدایا امروز هم خودت بخیرکن.چند قدم رفتم که آقایی از پشت سر صدام کرد
-خانم روشن
توی دلم گفتم خدایا،داشتیم؟!! برگشتم.سرم بالا بود ولی نگاهش #نمیکردم.
گفتم:بفرمایید.
-امروز کلاس استاد شمس تشریف میبرید؟
-بله
-میشه امروز باهاشون بحث نکنید؟
-شما هم دانشجوی همون کلاس هستید؟
-بله
-پس میدونید کسی که بحث رو شروع میکنه من نیستم.
-شما ادامه ندید.
-من نمیتونم در برابر افکار اشتباهی که به خورد دانشجوها میدن #بی_تفاوت باشم.
-افکار هرکسی به خودش مربوطه.
-تا وقتی به زبان نیاورده یا به عمل #اجتماعی تبدیل نشده به خودش مربوطه.
-شما عقاید خودتو محکم بچسب چکار به عقاید بقیه دارید؟
-عقاید من بهم اجازه نمیده دربرابر کسی که میخواد بقیه رو #گمراه کنه #ساکت باشم.
-شما چرا فکر میکنید هرکسی مثل شما فکر نکنه گمراهه؟
-ایشون افکار خودشونو میگن،منم عقاید خودمو میگم.تشخیص درست و نادرست با بقیه..من دیگه باید برم.کلاسم دیر شده.
اجازه ی حرف دیگه ای بهش ندادم و رفتم.اما متوجه شدم همونجا ایستاده و به رفتن من نگاه میکنه.
✨خداجون خودت عاقبت امروز رو بخیر کن.✨
ریحانه توی راهرو ایستاده بود.تا منو دید اومد سمتم.بعد احوالپرسی گفتم:
_چرا کلاس نرفتی؟
-استاد شمس پیغام داده تو نری کلاسش.
لبخند زدم و دستشو گرفتم که بریم کلاس.باترس گفت:
_زهرا دیوونه شدی؟!برای چی میری کلاس؟!
-چون دلیلی برای نرفتن وجود نداره.
میخواست چیزی بگه که...
صدای استاد شمس از پشت سرمون اومد.تامنو دید گفت:
_شما اجازه نداری بری کلاس.
گفتم:به چه دلیلی استاد؟
-وقت بچه های کلاس رو تلف میکنی.
-استاد این کلاس شماست.من اومدم اینجا شما به من برنامه نویسی آموزش بدید.پس کسیکه تو این کلاس صحبت میکنه قاعدتا شمایید.
-پس سکوت میکنی و هیچ حرفی نمیزنی.
-تا وقتی موضوع راجع به برنامه نویسی کامپوتر باشه،باشه.
دانشجو های کلاس های دیگه هم جمع شده بودن.استاد شمس با پوزخند وارد کلاس شد.
من و دانشجوهای دیگه هم پشت سرش رفتیم توی کلاس.
اون روز همه دانشجوها ساکت بودن و استاد شمس فقط درمورد برنامه نویسی صحبت کرد.
گرچه یه سؤالی درمورد درس برام پیش اومد ولی نپرسیدم.بالاخره ساعت کلاس تمام شد.استاد سریع وسایلشو برداشت و از کلاس رفت بیرون.
همه نگاه ها برگشت سمت من که داشتم کتابمو میذاشتم توی کیفم.
زیر لب خنده م گرفت.اما بچه ها که دیدن خبری نیست یکی یکی رفتن بیرون.من و ریحانه هم رفتیم توی محوطه.
ریحانه گفت:
_خداکنه دیگه سرکلاس چیزی جز درس نگه.
گفتم:خداکنه.
تاظهر چند تا کلاس دیگه هم داشتم.بعداز نماز رفتم دفتر بسیج دانشگاه.با بچه ها سلام و احوالپرسی کردم و نشستم روی صندلی.
چند تا بسته کتاب روی میز بود.حواسم به کتابها بود که خانم رسولی(رییس بسیج خواهران) صدام کرد
-کجایی؟دارم با تو حرف میزنم.
-ببخشید،حواسم به کتابها بود.چی گفتین؟
-امروز تو دانشگاه همه درمورد تو و استادشمس صحبت میکردن.
-چی میگفتن مثلا؟
-اینا مهم نیست.من چیز دیگه ای میخوام بهت بگم.
-بفرمایید
-دیگه کلاس استادشمس نرو.
-چرا؟!!اون افکار اشتباه خودشو به اسم روشن فکری بلند میگه.یکی باید جوابشو بده.
-اون آدم خطرناکیه.تو خوب نمیشناسیش.بهتره که دیگه نری کلاسش.
-پس....
نذاشت حرفمو ادامه بدم.گفت:
_کسانی هستن مثل تو که به همین دلیل تو اینجور کلاسها حاضر میشن.به یکی دیگه میگم بره.
-ولی آخه....
-ولی آخه نداره.بهتره که تو دیگه کلاسش نری.
-باشه.
بعد کلاسهام رفتم خونه....
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم