eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
*پنج كليد رابطه موثر* : 🔺۱- به جای پنهان كردن كنيد. از مشكلات، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد. 🔺۲-با یکدیگر كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند. 🔺۳- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به سردی خواهد گذاشت. 🔺۴- تمركز خود را بر قسمتهای رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن. 🔺۵-برقراری رابطه را بياموزيد.
*پنج كليد رابطه موثر* : 🔺۱- به جای پنهان كردن كنيد. از مشكلات، ناراحتی ها و دلخوری ها فرار نكنيد. آنها روی هم تلمبار شده باعث ميشود منفجر شده يا نا اميد شويد. 🔺۲-با یکدیگر كنيد. رابطه يک كار دو نفره است. یک نفر به تنهايی نميتواند رابطه را به موفقيت برساند. 🔺۳- نشان دهيد قابليت شنيدن گله و را داريد. اگر گلايه همسرتان به شما بربخورد به مرور رابطه رو به سردی خواهد گذاشت. 🔺۴- تمركز خود را بر قسمتهای رابطه بگذاريد نه قسمتهای منفی آن. 🔺۵-برقراری رابطه را بياموزيد.
حرم
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی #زندگینامه_شهیدایوب_بلندی ✿❀قسمت ۳۶
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿رمان واقعی ✿❀قسمت ۳۷ ایوب داشت به خرده کارهای خانه می‌رسید... پریز برق و شیر آب را خودش انجام می داد و این کارها را دوست داشت. گفتم: _"حاجی، من درسم تمام شد دوست دارم بروم سر کار" _ مثلا چه جور کاری؟ + نیست، کاری باشد. سرش را بالا انداخت بالا و محکم گفت: _"نُچ، خانم ها یا باید شوند، یا و استاد، باقی کارها یک قِران هم نمی ارزد." ناراحت شدم: _"چرا حاجی؟" چرخید طرف من _"ببین شهلا، خودم توی اداره کار می کنم، میبینم که با خانم ها چطور رفتار می شود.... هیچ کس ی روحیه لطیف آن ها را نمی کند.... حتی اگر به عهده ی زن هست نباید مثل یک مرد از او بازخواست کرد.... او باید برای خانه هم توان و انرژی داشته باشد.... اصلا میدانی شهلا، باید را کشید، نه اینکه ناز رئیس و کارمند و باقی آدم ها را بکشد. چقدر ناز آدم های مختلف را سر کردن های ایوب کشیده بودم و نگذاشته بودم متوجه شود. هر مسئولی را گیر می آوردم برایش می دادم که نوع بیماری ایوب با بیماران روانی متفاوت است. مراقبت های خودش را می خواهد. به و احتیاج دارد، نه اینکه فقط دوز قرص هایش کم و زیاد شود. این تنها کاری بود که مدد کارها می کردند. وقتی اعتراض می کردم، می گفتند: _"به ما همین قدر حقوق می دهند" اینطوری ایوب به ماه نرسیده بود بستری می شد ادامه دارد... ✿❀