eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
635 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ┄┄┄┅═✧❁﷽❁═┅┄┄ اینجا مدینه است پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی ، ۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی بیماری حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله شدت یافته است ، آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه می‌کنند ؛ رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه اسامه تأکید می‌کنند ، اما لحظاتی بعد می‌بینند که ابوبکر و عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند ، در خانه ایشان جمع شده اند! رسول خدا با عتاب می‌فرمایند: 💠 «چرا همراه با سپاه حرکت نمی‌کنید؟» ✖️ابوبکر می‌گوید: من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم! ✖️عمر عذر می‌آورد: دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم!! پیامبر متأثر می‌شوند و چند بار می‌فرمایند: 💠 «سپاه اسامه را حرکت دهید؛سپاه اسامه را حرکت دهید» گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک می‌کنند ؛ و به نظر نمی‌آید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد ؛ و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه می‌پیوستند , هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان می‌دهند! ▪️با توجه به آن که حال عمومی رسول خدا امروز - پنج شنبه - بدتر از قبل شده است ، آنان میخواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر ، حکومت به دست کسی دیگر - یعنی شخص امیرمؤمنان - نخواهد افتاد ؛ آری ! آنان انتظار وفات رسول خدا را می‌کشند؛ 🔚پیامبر خدا که چنین می‌بینند ، سر از بستر بیماری بر می‌دارند و می‌فرمایند: 💠 «دوات و كَتِفی(۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید.» ❗️عده ای برمی‌خیزند تا وسایل نوشتن بیاورند اما عمر مانع آنها می‌شود و می‌گوید: ❗️چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان می‌گوید , نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است!! برخی بر سخن رسول خدا تأکید می‌کنند و عده‌ای به طرفداری از عمر می‌پردازند ؛ در منزل پیامبر سروصدا بالا می‌گیرد ؛ طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور می‌شوند ؛ رسول خدا ناراحت می‌شوند و می‌فرمایند: 💠 «از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست.» عده ای می گویند : وسایل نوشتن را نیاوریم ؟ پیامبر خدا می‌فرمایند: 💠 «بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت ؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید.» حاضران که مطمئن می شوند ، پیامبر صلی الله علیه و آله وصیت خویش را نمی‌نویسند ، خانهٔ رسول خدا را ترک می کنند ؛ از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان علیه السلام نخواهد رسید!دعباس عموی پیامبر پسرش فضل که همراه با امیرالمومنین و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهٔ رسول خدا نشسته اند ، نگران آینده می‌شوند ؛ آنان میدانند که خلیفه واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان نیست ، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفه توطئه گران و اهل صحیفه را می‌بینند ، از همین روی عباس از پیامبر می‌پرسد : ای رسول خدا ، اگر امر خلافت به ما می رسد ، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست می‌خوریم ، ما را آگاه ساز. پیامبر رو به امیرمؤمنان می‌کنند و آگاهانه می‌فرمایند : 💠 «شما پس از من مورد ظلم واقع می‌شوید.» 🔻در انتهای همین روز ، پس از آنکه خانهٔ پیامبر خلوت می‌شود ، رسول خدا به امیرالمومنین می‌فرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهٔ خلیفهٔ بر حق الاهی - امیر مؤمنان علیه السلام - و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است؛ (۲) عبدالله بن عباس - فرزند دیگر عباس عموی پیامبر - که ماجرای فوق را نقل می‌کند ، با بردن اسم پنجشنبه گریان می‌شود و میگوید : 🔸«روز پنجشنبه ؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه ؟ او ادامه می دهد : مصیبت و همهٔ مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند.»(۳) ...این ماجرا به حدی روشنگر است که در طول تاریخ ، بسیاری از محدثان و مورخان اهل تسنن که داستان قلم و دوات را نقل کرده اند ، یا نام خلیفه را حذف کرده و داستان را به صیغهٔ مجهول بیان کردند و یا جملهٔ خلیفه را نسبت به پیامبر تغییر داده اند ؛ ⚠️ جالب آنکه عمر بن خطاب - سال ها بعد ، در زمانی که خلافت کاملا تثبیت شده بود - به روشنی ، علت سخن خویش را - به عبدالله بن عباس - می‌گوید : ✖️پیامبر در بیماری خویش می‌خواست به نام علی تصریح کند ، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام ، از نوشتن آن وصیت ، جلوگیری کردم.» (۴) سپاه اسامه ، هم چنان در یک فرسخی مدینه ، بر جای خویش استوار است! ------------------ 1⃣ در عربستان آن زمان نوشته‌ها را بر روی استخوان کتف شتر ، پوستهٔ درخت نخل ، سنگ صاف و پوست حیوانات می‌نوشتند : مجمع البحرین ۱۱۰/۵ (*) لقبی برگرفته از پیشنهاد سرچ : 2⃣ کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲ 3⃣ صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵ 4⃣ شرح نهج ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲
به تصریح منابع سنیان ابوبکر در خانه اسماء بنت عمیس در حال احتضار شروع به وصیت کرد ، عثمان که در این میان همواره در کنار عمر بود و از بنی امیه محسوب می‌شد ، شروع به نوشتن نمود. ابوبکر گفت : «این وصیت ابوبکر به مسلمانان است...» و قبل از بردن نام عمر ، خلیفه اول به ظاهر به حالت اغماء رفت. عثمان از ترس این که ابوبکر بمیرد و وصیت نکند ، نوشت: «من(: ابوبکر) عمر را به خلافت منصوب می‌کنم» ابوبکر از حال بیهوشی در آمد و پرسید: «چه نوشتی؟» و عثمان وصیت نگفتهٔ ابوبکر را برایش خواند ، ابوبکر دست به آسمان برد و گفت: «اللٌهُمَ ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ وَ لَم أرد بِذلکَ إلّا صَلاحَهُم» «خدایا او را بدون اجازه پیامبرت ولایت دادم و این کار را نمی‌خواستم مگر به جهت صلاح امت پیامبر!!» ←در تمام این کلام ، نارضایتی شخص ابوبکر مشاهده می‌شود. ❗️البته با وجود حالت اغماء خلیفه کسی نگفت: «این مرد هذیان می‌گوید» و یا معنای ولایت در عبارت «ولَیتُه بِِغَیرِ أمرِ نَبِیکَ» مانند «دوست» نبود و چون عمر به خلافت می‌رسید ، دقیقا معنای خلافت داشت!❗️ 📖منابع مختلفی از اهل تسنن از جمله سیره النبویه ، ابن حبان ، ۴۵۴/۲ @haram110