┄┄┄┅═✧❁﷽❁═┅┄┄
▪️روزهای آخر عمر حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه واله و خلوت با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام
(بسیار مهم و قابل تأمل)
✍🏻حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله فرمودند: سوى برادرم على و عمويم عبّاس بفرستید تا نزد من آیند؛ پس فرستادند كسى را كه حاضر كرد ايشان را. همين كه در مجلس قرار گرفتند حضرت روی به عبّاس كرد و فرمودند: اى عمّو! قبول مى كنى وصيّت مرا و وعده هاى مرا به عمل مى آورى و ذمّه مرا برىّ مىگردانی؟ عبّاس گفت: يا رسول اللّه! عموى تو پيرمردى است كثير العيال و عطاى تو بر باد پيشى گرفته و بخشش تو از ابر بهار سبقت كرده و مال من وفا نمىكند به وعدهها و بخششهاى تو. پس حضرت روى مبارك را گردانيد به سوى اميرالمؤمنين عليه السّلام و فرمودند: اى برادر! تو قبول مىكنى وصيّت مرا؟ و به عمل مىآورى وعدههاى مرا؟ و ادا مىكنى ديون مرا؟ و ايستادگى مىكنى در امور اهل من بعد از من؟ اميرالمؤمنين عليه السّلام عرض کردند: بلى، يا رسول اللّه! فرمودند: نزديك من بيا، چون نزديك آن حضرت رفت، حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله بيرون كرد انگشتر خود را و فرمودند: بگير اين را و بر انگشت خود كن؛ و طلبيد شمشير و زره و جميع اسلحه خود را و به اميرالمؤمنين عليه السّلام عطا كرد، و پس طلبيد آن دستمالى را كه بر شكم خود مى بست وقتى كه سلاح میپوشيد در جنگ، و به اميرالمؤمنين عليه السّلام داد. سپس فرمودند: برخيز برو به سوى منزل خود به استعانت خداى تعالى. پس چون روز ديگر شد بیماری آن حضرت سنگين شد و مردم را منع كردند از ملاقات آن حضرت؛ اميرالمؤمنين عليه السّلام ملازم خدمت آن حضرت بود و از او مفارقت نمىنمود مگر براى حاجت ضرورى؛ پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حال خود آمد و فرمودند: بخوانيد براى من برادر و ياور مرا؛ پس ضعف او را فرو گرفت و ساكت شد. عايشه گفت: بخوانيد ابوبكر را! پس ابوبكر آمد و بالاى سر آن حضرت نشست چون حضرت چشم خود را باز كرد و نظرش به او افتاد روى خود را گردانيد. ابوبكر برخاست و بيرون شد و مىگفت: اگر حاجتى به من داشت اظهار مىكرد. باز حضرت كلام سابق را اعاده فرمود؛ حفصه گفت: بخوانيد پدرم عمر را! چون عمر حاضر شد و حضرت او را ديد از او هم اعراض فرمود؛ پس فرمود بخوانيد از براى من برادر و ياورم را؛ امّسلمه گفت: بخوانيد على را، همانا كه پيغمبر غير او را قصد نكرده است. چون اميرالمؤمنين عليه السّلام حاضر شد، اشاره كرد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله به سوى او كه نزديك من بيا؛ پس اميرالمؤمنين عليه السّلام خود را به آن حضرت چسبانيد و پيغمبر صلى الله عليه و آله به او راز گفت در زمان طويلى؛ اميرالمؤمنين عليه السّلام برخاست و در گوشهاى نشست، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله در خواب رفت. پس اميرالمؤمنين عليه السّلام بيرون آمد. مردم به او گفتند: يا اباالحسن چه رازى بود كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله با تو مىگفت❓حضرت فرمودند كه هزار باب از علم تعليم من نمود كه از هر بابى هزار باب مفتوح مىشود و وصيّت كرد مرا به آن چيزى كه به جای خواهم آورد آن را ان شاء اللّه تعالى.
📚 منتهی الامال، ج ١ ص ٢۵۵
#وصایای_نبوی حضرت #رسول_اعظم صلی الله علیه و آله
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..