#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#مصیبت_عطش
🩸به خدا سخت است بر من که ببینم تو از «عطش» بال بال میزنی...
در نقلی آمده است:
🥀 ظهر عاشورا وقتی که سیدالشهداء علیهالسلام به جهت وداع به خیمه مخدّرات قدم گذاشتند، هر یک را به نوعی تسلی میدادند؛ در آن اَثناء، دختر سهساله آن حضرت از شدت عطش فریاد بر آورد: «يا أبتاه العطش العطش...»
🥀 آن حضرت از بیتابی آن طفل، به گریه در آمد و او را در آغوش کشید و صورتش را بوسید و فرمود:
📋 اِصبِري يٰا بُنَيّةَ حتّى آتيكِ بِالماء
▪️ای دخترم! صبر کن تا من بروم و برای تو آبی بیاورم.
🥀 پس آن حضرت وداع کرد و پا به سوی میدان گذاشت ؛ آن دختر بر در خیمه به انتظار نشست؛ چون آن حضرت از میدان برگشت و به خیمهها رسید، آن دختر مضطر، همینکه چشمش به بابای خودش افتاد، بیاختیار خود را بر دامن آن بزرگوار انداخته و عرضه داشت:
📋 يا أبَتاه! لَعَلّكَ آتَيتَنی بِالماء؟!
▪️ای پدرجان! امیدوارم از برای من جرعه آبی آورده باشی!
🥀 در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام دیگر نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد و صدای گریه حضرت بلند شد؛ آن دختر هم با گریه پدر گریهاش گرفت. سیدالشهداء علیهالسلام او را در برگرفت و روی او را بوسید و اشک چشمش را پاک کرده و فرمود:
📋 وَاللّهِ يَعِزُّ عَلَىَّ تَلَهُّفُكِ
▪️به خدا قسم، بر من سخت است ببینم که در حسرت یک جرعه آب، بال بال میزنی!
🥀 پس آن حضرت انگشت خود را در دهان آن صغيره تشنهکام گذاشت و او را تسلّی داد.
📚مخزن البکاء، ص۶۴۳
📚بحرالمصائب،ج۵ ص۹۹
✍ تشنگی ذکر لب ما شده بود این یکماه
روزه شد روضهی لبهای اباعبدالله
سوختیم آه به یاد لب عطشان حسین
یاد لبهای ترکخوردهی طفلان حسین
#مصیبت_عطش
🩸« آب » ، « عطش » ، « شریعه » ...
بهانهٔ اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام...
عبد اللّه بن قیس گوید:
🥀 من با آن افرادی که در صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی علیهلسلام میجنگیدند، بودم. ابو ایوب اعوَر، شریعه را گرفته و آب را به روی ما بسته بود.
🥀 اصحاب از تشنگی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام شکایت کردند، آن حضرت چند نفر سوار را برای گرفتن شریعه فرستاد، ولی ایشان محروم بازگشتند. مولا علی علیه السلام ناراحت شدند؛
🥀 امام حسین علیهالسّلام پیش آمد و فرمود: پدر جان! اجازه میدهید من به دنبال این مأموریت بروم؟ مولا علی علیهالسلام فرمود: برو فرزندم! امام حسین علیهالسلام با صد نفر سوار رفت و ابو ایوب را از شریعه بیرون کرد، آن گاه بر لب شریعه خیمه زد و سواران خود را پیاده نمود.
🥀 هنگامی که امیرالمومنین علیهالسّلام آمدند و او را از جریان پیروزی امام حسین علیه السلام با خبر شدند ، به گریه افتادند. عدّهای گفتند:
📋 مَا یُبْکِیکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ هَذَا أَوَّلُ فَتْحٍ بِبَرَکَةِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام
▪️یا امیر المؤمنین! برای چه گریان شدهاید در حالی که این اولین پیروزی است که به دست امام حسین علیهالسلام انجام گرفت؟!
🥀 مولا علی علیهالسلام فرمود:
📋 ذَکَرْتُ أَنَّهُ سَیُقْتَلُ عَطْشَاناً بِطَفِّ کَرْبَلَاءَ حَتَّی یَنْفِرَ فَرَسُهُ وَ یُحَمْحِمَ وَ یَقُولَ الظَّلِیمَةَ الظَّلِیمَةَ لِأُمَّةٍ قَتَلَتِ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهَا.
▪️به خاطرم آوردم که حسینم را با لب تشنه در کربلا میکشند. کار او به جایی میرسد که اسبش رَم کرده و همهمه میکند و میگوید: فریاد از ظلم و ستم امتی که پسر دختر پیامبر خود را کشتند.
📚بحارالانوار ج۴۴ ص٢۶۶
✍ نوکرت در همهٔ سال به یاد غم توست
گریه بر داغ تو شد برکت هر روزهی من
تشنگی، بغض، عطش، آب، اذان، آهحسین!
وقت افطار شد و روزه شده روضهی من...
#مصیبت_عطش
🩸آسمان را ز «عطش»، دود فقط میبیند / رَمَقی نیست به چشم تَر شیدای حسین ...
در روایت آمده است:
🥀 حضرت آدم علیهالسلام، نامهاى مبارك رسول خدا و امامان معصوم "سلام اللّه علیهم اجمعین" را در عرش ديد؛ جبرئيل به آن حضرت تعليم داد تا فرمود:
«يَا حَمِيدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ يَا عَالِي بِحَقِّ عَلِيٍّ يَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ يَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ مِنْكَ الْإِحْسَانُ»
🥀 هنگامى كه نام مبارک حسين "سلاماللّهعلیه" را ذكر نمود، اشكهايش جارى شد و قلبش شكست. آنگاه به جبرئيل گفت: چرا وقتى نام پنجمین ايشان را ذكر ميكنم قلبم ميشكند و اشكم جارى مىشود!؟ جبرئيل گفت:
📋 وَلَدُكَ هَذَا يُصَابُ بِمُصِيبَةٍ تَصْغُرُ عِنْدَهَا الْمَصَائِبُ
▪️ اين فرزند تو دچار يك مصيبتى خواهد شد كه مصائب ديگر در مقابل آن كوچك خواهند بود.
🥀 حضرت آدم فرمود: چه مصيبتى؟ جبرئيل گفت:
📋 يُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِيباً وَحِيداً فَرِيداً لَيْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِينٌ
▪️حسين "سلاماللّهعلیه" در حالى شهيد مىشود كه عطشان، غريب، تنها و بىياور خواهد بود.
📋 وَ لَوْ تَرَاهُ يَا آدَمُ وَ هُوَ يَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى يَحُولَ الْعَطَشُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّمَاءِ كَالدُّخَانِ
▪️اى آدم! اگر تو او را ميديدى و ميشنيدى كه میگفت: آه از عطش! آه از بىياورى! كار تشنگى آن حضرت به جائى میرسد كه بین زمین و آسمان را، دود خواهد دید.
📋 فَلَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّيُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوفِ فَيُذْبَحُ ذَبْحَ الشَّاةِ مِنْ قَفَاهُ
▪️كسى جوابش را نمیگوید مگر با شمشير، تا اينكه جرعه شهادت را بياشامد. آن حضرت را نظير گوسفند اما از قفا سر مىبُرند.
📋 وَ يَنْهَبُ رَحْلَهُ أَعْدَاؤُهُ وَ تُشْهَرُ رُءُوسُهُمْ هُوَ وَ أَنْصَارُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ مَعَهُمُ النِّسْوَانُ
▪️ خيمههايش را به يغما ميبرند، سر مبارك وى و يارانش را در شهرها ميگردانند، زن و بچههايش را به اسيرى خواهند برد.
📋 كَذَلِكَ سَبَقَ فِي عِلْمِ الْوَاحِدِ الْمَنَّانِ فَبَكَى آدَمُ وَ جَبْرَئِيلُ بُكَاءَ الثَّكْلَى.
▪️در علم خدای واحد منّان اين گونه مقدر شده است. سپس حضرت آدم و جبرئيل نظير زن جوان مُرده گریه کردند.
📚 بحارالانوار ج۴۴ ص۲۴۵
✍ غم به غیر از غمِ او این دلِ بیتاب نخورد
چهرهٔ شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد
بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد
ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی
مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی
خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی
قطرهای کودک ششماهۀ بیخواب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
تار میدید همه کرببلا را ز عطش
دود میدید تمامیِّ فضا را ز عطش
خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش
بود عطشان و از آن گوهرِ نایاب نخورد
مادرِ آب کجایی پسرت آب نخورد؟
#معارف_حسینی
#مصیبت_عطش
🩸 آب خوردم،عوض خنکشدن،حس کردم / جگرم سوخت برای جگر سوختهات ...
داوود رِقّی گوید: من در حضور امام جعفر صادق علیهالسّلام بودم که امام آب خواستند.
📋 فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَیْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ وَ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِدُمُوعِهِ
🔻هنگامی که آن حضرت آب را آشامید، حالت گریه به آن حضرت دست داد و چشمانش پر از اشک شد.
🥀 سپس به من فرمودند:
📋 لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَ الْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔻 خدا قاتل امام حسین علیهالسّلام را لعنت کند.
📋 فَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکَرَ الْحُسَیْنَ وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ حَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ
🔻هیچ بندهای نیست که آب بیاشامد و قاتل امام حسین را لعنت کند، مگر اینکه خدا صد هزار حسنه در نامه عملش مینویسد و صد هزار گناه او را محو کرده و صد هزار درجه برایش بالا میبرد.
📋 وَ کَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ
🔻 و گویا چنین شخصی صد هزار غلام آزاد کرده است و خداوند فردای قیامت او را در حالی محشور میکند که قلبش مطمئن و آسوده است.
📚کامل الزیارات، ص۱۰۶
✍ مُردم آخر ز غم تَن به هم دوختهات
دلم افروخت از آن لبان افروختهات
آب خوردم، عوض خنک شدن، حس کردم
«جگرم سوخت برای جگر سوختهات»
#معارف_حسینی #مصیبت_عطش
🩸از کودکی به جای همه «تشنگی» کشید / ای عهدهدار مردم بیدست و پا، حسین ...
{طولانی، اما خواندنی}
در برخی از نقلها آمده است:
🔹وجود مبارک سیدالشهداء علیهالسلام پنج ساله (یا در نقلی هشت ساله) بودند، که یک روز را روزه گرفتند؛ از قضا آن روز، روز بسیار گرمی بود؛ همین که آفتاب بلند شد، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دید که لبهای مبارک حسینش خشکیده و رنگ مبارکش زرد شده است.
🔸 لذا فرمود: ای نور دیدهام؛ چه شده است که چنین شدهای؟ سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: بهجهت رضای حق تعالی روزه گرفتهام. صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمود: به جهت رضای حق تعالی روزه مگیر! بیا افطار کن!
🔹 در همین حال، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد شدند و مطلع گردیدند که سیدالشهداء علیهالسلام روزه گرفته و از شدت گرما و حرارت عطش به ضعف و غش افتاده و سرش در دامن فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است و آن حضرت با دیدهای گریان به حسینش مینگرد.
🔸 ایشان هم به گریه در آمدند! آب و طعامی طلبیدند و امر به افطار او فرمودند. سیدالشهداء علیهالسلام خطاب به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: اطاعت شما واجب است ولکن این روزه را به جهت رضای حق گرفتهام، التماس دارم که مرا معاف دارید تا به اتمام برسانم.
🔹 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله چون این حال را مشاهده نمود، دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا مرا طاقت دیدن لبهای خشکیده حسین علیهالسلام نیست و نمیخواهم که او را دل شکسته ببینم، خدایا رحم نما و زود روز را به شام برسان که جگر گوشه من تشنه نباشد.
🔸 ناگاه جبرئیل نازل شد، عرض کرد: یا رسول اللّه، حق تعالی سلامت میرساند و میفرماید: دل خوش دار که هفتاد هزار فرشته را امر فرمودهایم که قرص آفتاب را زودتر به جانب مغرب بکشند تا نور دیدهات تشنه نباشد! وقتی که شما و فاطمه و علی علیهمالسلام به جهت تشنگی حسین علیهالسلام به گریه درآمدید، ملائکه هفت آسمان به گریه درآمدند و دست از عبادت کشیدند و گفتند: خدایا! ما نمیتوانیم حسین علیهالسلام را تشنه ببینیم!
🔹 هنوز سخن جبرئیل تمام نشده بود که یک دفعه آفتاب به محل غروب فرو رفت. پس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ظرف آبی را بر روی دست گرفته و فرمود: ای نور دیدهام، افطار کن! سیدالشهداء علیهالسلام فرمود: ای مادر! هر طفلی که بار اول روزه میگیرد، هدیهای به او میدهند!
🔻 صدیقه کبری سلاماللّهعلیها فرمود: ای نور دیدهام!پخدای متعال آب و نمک دنیا را مهر من قرار داد؛ آنها را به دوستان تو بخشیدم؛
🔻 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نیز فرمودند: خداوند حوض کوثر را به من داده است، چون روز قیامت شود دوستان تو را از حوض کوثر سیراب میکنم و همگی را داخل بهشت میگردانم.
🔻 امیرالمومنین علیهالسلام نیز فرمودند: ایحسینم! خداوند اختیار تقسیم بهشت و جهنم را به من واگذاشته، آن را به تو بخشیدم که هر کس از دوستان خود را خواسته باشی به بهشت ببری و دشمنان خود را به جهنم؛ حال افطار کن!
🔖 سیدالشهداء علیهالسلام سر خود را پیش انداخته بود و انتظار امر خدای متعال را میکشید که ناگاه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: من هم خادم این آستانم و گهواره جنبان این بزرگوارم! من هم باید نثاری بدهم. یا رسول اللّه! ستارهای در گوشه فلک است که هر سی هزار سال یک بار طلوع میکند و من زیاده از سی هزار بار آن را دیدهام، گواه باش که هر عبادتی که در این مدت کردهام، به دوستان حسین علیهالسلام بخشیدم.
📌 اما خداوند عالم فرموده است: حسین علیهالسلام این روزه را برای رضای من گرفته است و هدیه او، بر من واجب است نه بر شما؛ از جانب من حسین علیهالسلام را سلام برسان و بگو: در حالی که روزه بر تو واجب نبود به جهت رضای من روزه گرفتهای!
📜 قسم به ذات ذوالجلالم که در روزی که خلائق بر من عرضه میشوند، این قدر دوستان و گریه کنندکان و زیارت کنندگان تو را به تو ببخشم تا که راضی شوی و گردکدورت از خاطرت محو شود؛ حال افطار کن. چون سیدالشهداء علیهالسلام ایچنین بشارتی را شنید، خوشحال شد و فرمود:«بسم اللّه الرحمن الرحیم» و سپس افطار کرد.
📚جامع النورین،سبزواری، فصل۱۱ ص۱۱۰
📚انوار الشهاده، یزدی، ص۱۴۲
📚بحر المصائب،تبریزی، ج۱ ص۲۳۶
✍ شخصیتی که زحمت ما را کشیده است
عالم از ابتدای وجودش ندیده است
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین زحمت ما را کشیده است
منت نهاده بر سرمان، اشک، جاری است
از دل بگو «حسین»، تو را او خریده است
مارا به حالت خودمان ول نکرده است
چون بوی کربلا به مشامم رسیده است