#گلایه_اطرافیان_از_همسر
💠 گاه اطرافیان و یا خانواده شما از همسرتان #بدگویی کرده و یا گلایهای را مطرح میکنند.
💠 در این مواقع باید با حفظ #ادب و احترام نسبت به فرد گلایه کننده، نیّت خیر همسرتان و یا توجیههایی که باعث کم شدن #بدبینی اطرافیان نسبت به همسرتان میشود ابراز کرده و حافظ #آبرو و اسرار او باشید!
💠 از طرفی تا میتوانید گلایه خانواده خود را به همسرتان نرسانید چرا که زمینهساز #کینه، فتنه، بدبینی و سردی روابط میگردد!
💠 به تدریج باید با رفتار و گفتار خود دلهای دو طرف را به هم #نزدیک کنید.
💠 در مواقعی که گلایهی آنها اساسی و بزرگ است حتما به #مشاور_دینی خانواده مراجعه نمایید!
💞💕💞💕💞💕💞💕💞
🔴 #گلایه_اطرافیان_از_همسر
💠 گاه اطرافیان و یا خانواده شما از همسرتان #بدگویی کرده و یا گلایهای را مطرح میکنند.
💠 در این مواقع باید با حفظ #ادب و احترام نسبت به فرد گلایه کننده، نیّت خیر همسرتان و یا توجیههایی که باعث کم شدن #بدبینی اطرافیان نسبت به همسرتان میشود ابراز کرده و حافظ #آبرو و اسرار او باشید!
💠 از طرفی تا میتوانید گلایه خانواده خود را به همسرتان نرسانید چرا که زمینهساز #کینه، فتنه، بدبینی و سردی روابط میگردد!
💠 به تدریج باید با رفتار و گفتار خود دلهای دو طرف را به هم #نزدیک کنید.
💠 در مواقعی که گلایهی آنها اساسی و بزرگ است حتما به #مشاور_دینی خانواده مراجعه نمایید!
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
◻️▫️#ضرورت_معرفت امام معصوم علیه السلام قسمت • بیست - دوم✔️
✅ معرفت امام پذیرفتن مناصب الهی ایشان است.
ادامه فرمایش حضرت سلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام که در قسمت قبل به آن پرداختیم ، چنین است:
💠 اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ یُوجَدُ لَهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ وَ لاَ اِکْتِسَابٍ بَلِ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ
«امام معصوم علیه السلام یگانه روزگار خویش است. هیـچکس(در مقام) به (منزلت) او #نزدیک نمیشود. و هیـچ عالِمی با او برابري نمیکند. و جایگزین براي او پیدا نمیشود. و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلتها مخصوص اوست بدون آنکه آنها را طلب کرده و به اختیار خود کسب کرده باشد، بلکه این امتیازي ازطرف فضل کننده بسیار بخشنده (خداوند) براي امام معصوم علیه السلام میباشد.»
✅🔚 امام معصوم علیه السلام را باید اینگونه بشناسیم و براي او در هیچ یک از اوصافش شبیه و نظیر قائل نشویم و از هر جهت او را یگانه و بینظیر بشماریم؛ تا آن حد که مطمئن باشیم همه فضایل انحصاراً در اختیار اوست.
«مخصوص بالفضل كله» یعنی هیچ فضـلی از طرف خـدا به کسـی نمیرسد مگر آنکه این نعمت در اصل از آن امام معصوم علیه السلام بوده و ایشان از هر جهت بر آن صـاحب فضـل برتري و اولویت دارد، به طوريکه در اصـل هیـچ کمـالی نصـیب خلایق نمیگردد، مگر باحفظ اولویت امام معصوم علیه السلام نسبت به آن کمال درحّق همه صاحبان کمال. بنابراین انسانها در هر نعمت و فضیلتی باید خود را مدیون امام معصوم علیه السلام بدانند.
🔻این ویژگی درحّق امام معصوم علیه السلام همان است که در فرهنگ و سـّنت به کلمه «ولایت» تعبیر شـده است و عظمت مقام حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه واله و اهل بیت علیهم السلام ایشان از این اصطلاح به خوبی شناخته میشود. این تعبیر در قرآن کریم به این شکل آمده است:
📖 إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ* وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْغالِبُونَ.
ولیّ شـما مؤمنان، تنها و تنها خداست و رسول او و آن گروه از مؤمنان که نماز را به پا داشته و درحال رکوع صدقه میپردازنـد. و هرکس ولایت خدا و رسول او و آن گروه از مؤمنان را بپذیرد، هر آینه حزب خدا پیروزند. (یعنی اینها حزب خدا هستند.)
✅🔚از آیه شـریفه، در محّل خود اثبات میشود که مراد از گروه مؤمنان که درحال رکوع خود صـدقه میدهنـد، حضرت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام و ائمه علیهم السلام از فرزنـدان ایشـان هسـتند که طبق نص قرآن داراي مقـام ولایت بر همه مؤمنان هسـتند. و نیز اثبات میشود که منظور از «ولایت» در آیه فوق همانا سـرپرستی و صاحب اختیار بودن نسبت به مؤمنان میباشد که در قرآن تعبیر دیگري هم از آن براي حضرت پیامبر خدا صلی الله علیه واله ذکرشده است؛ چنانکه میفرماید:
📖 النَّبِيُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.
پیامبر نسبت به مؤمنان ازخودشان سزاوارتر است.
🔻کسـی که اختیـارش نسـبت به انسـان از خـود او بیشـتر است، اگر چیزي را بخواهـد، بایـد خواست او را بر خواست خود مقـدم
داشت. و چنین شأنی را خـدا به این ذوات مقدسه بخشـیده است. پس ولایت ایشان ولایه الله است و خودشان اولیاء الله هسـتند؛ یعنی کسانیکه ولایت بر مؤمنان را ازطرف خـدا دارا شـده انـد. بنابراین، مؤمنان، اگر واقعًا مؤمن هسـتند، باید همان طورکه به ولایت خـدا و رسول صلی الله علیه واله گردن مینهنـد، نسـبت به ولایت ائمه علیهم السلام هم خاضع و تسـلیم باشـند و از خود در مقابل ایشان حّق هیچ اختیار و تصمیمی را قائل نباشند.
این تعبیر «ولایت» در احادیث زیادي درحّق ائمه علیهم السلام به کار رفته است و ما با دّقت در معناي آن، به حقایق مهمی درباره معرفت امام معصوم علیه السلام نایل میشویم.
🔵ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔵
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
| #معرفت_امام
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حرمت_عشق
💞 قسمت ۸
بعد از صرف شام،...
مهمانها عزم رفتن کردند.خانواده عمو محمد، زودتر از بقیه خداحافظی کردند.
و بعد خانواده عمو سهراب.آقای سخایی هم کم کم از همه خداحافظی میکرد،
که مهسا جلو آمد..
سعی میکرد آنچه #دلخواه_یوسف است رفتار کند.باید #آخرین_تیرش را امشب رها میکرد، شاید #به_هدف میخورد.
#تمام_توانش را به کار بست تا صدایش نلرزد. صاف و محکم باید میبود. اما ناخودآگاه عشوه هایش در لحنش پیدا میشد. با دستانش چادرش را گرفت. و آرام گفت:
_سلام اقایوسف خوبییین.! میخاستم ببینم شما تو کتابخونه تون کتاب کمک درسی هم دااارین؟ برای تست زدن کنکور میخوام البته بیشتر تخصصی باشه بهتره.
یوسف #آرام_وباطمأنینه نگاهش را #به_زمین رساند.
_والا نه ندارم.بیشتر کتابهام غیر درسی هستن و البته مقطع ارشد.
یوسف خواست برود.اما با سوال مهسا مجبور به ایستادن شد.
_میتووونم خودم یه نگاهی ب کتابخونه تون بندازممم؟!
پوزخند محوی زد و گفت:
_نه.!
مهسا خیلی جا خورد...
و توقع این پاسخ را نداشت. فکر میکرد، #باچادری که بر سر دارد میتواند، او را به چنگ آورد، اما مثل همیشه، اشتباه میکرد..!
با طلاق گرفتن پدر و مادرش، مادرش انگلیس مانده بود و پدرش ایران، نیمی از سال را انگلیس بود و نیمی را نزد پدر سپری میکرد.بخاطر یوسف نبود، اصلا ایران نمیماند، و برای همیشه نزد مادرش برمیگشت.
عصبی، با حالت قهر، بدون خداحافظی، رفت. هنوزبه حیاط نرسیده بود از عصبانیت و حرص چادرش را از سرش #کند..!
همه رفته بودند...
به جز خانواده خاله شهین. یاشار که تاحالا حسابی خوش گذرانده بود شاد بود و سرحال.ناگهان به سمت فخری خانم رفت.
_به خاله گفتی؟
+نه مادر وقت نشد.!!حالا میگم نگران نباش.
مادر که فرصت را غنیمت شمرد، رو به خواهرش باصدای بلندی گفت:
_شهین جون راستش این آقا پسر ما، گلوش پیش سمیراجون، گیر کرده گفتم ما که باهم غریبه نیستیم،اگه شما راضی هسین، این دوتا جوون برن تو حیاط، باهم حرف بزنن.اخه حرف یه عمر زندگیه دیگه.
خاله شهین که منتظر این جمله بود.گل از گلش شکفت و حتی بدون کسب اجازه ای از اکبر اقا،سریع گفت:
_اختیار داری فخری جون،یوسف که مثل پسر خودم میمونه، با حمید برام فرقی نداره!
سمیرا پشت چشمی نازک کرد..
و روی مبل نشست.خسته شده بود از اینهمه که خودش را به یوسف #نزدیک میکرد و او بیشتر #فراری میشد!!
تعجب اور نبود برای هیچکس..
همه به این روش ازدواج عادت کرده بودند. که دختر و پسر خود ببرند و بدوزند و دست اخر پدر و مادرها قدم پیش بگذارند.آنهم محض خالی نبودن عریضه!!
اینطور ازدواج کردن شاید برای برخی، بد نباشد اما برای یوسف که ازدواج #به_سبک_سنتی را قبول داشت اصلا خوشایند نبود.
هنوز این جمله از دهن خاله شهین بیرون نیامده بود که اکبرآقا گفت:
_شهین خانم منظور خواهرتون یاشار هست نه یوسف
با این حرف، همه گرچه بظاهر خندیدند. اما کنف شدن خاله را در مقابل همه براحتی میشود حس کرد.اما شهین خانم از موضع خود عقب نرفت.
_بازم فرقی نداره. یاشار هم مثل پسرمه. من که باهاش خیلی راحتم.
یاشار از اون طرف مجلس بلندشد بسمت سمیرا رفت و گفت:
_ما کوچیک شماییم خاله خانم. اگه بزرگتر ها اجازه بدن چند کلامی با عروسمون حرف بزنیم.
بزرگتر...!عروس!!؟....
چه واژه های غریبی!! این اسمها از نظرش عزیز بودند.. #حرمت داشتند.بعد از اینکه همه حرفها را گفتند، دیگر چه نیازی به بزرگترها داشت؟!#بزرگترها حرمت نداشتند؟!..!
پدرش کوروش خان، راضی و خشنود روی مبل میزبان، با اقتدار نشسته بود.
اکبرآقا هم که گویا راضی از وصلت بود. با لبخند مبل کنار کوروش خان را انتخاب کرده و نشست.
سمیرا که منتظر این حرف از دهان یاشار بود، باذوق گفت:
_من که مشکلی ندارم، بریم عزیزم
یوسف برای #احترام_به_بزرگترها، چند دقیقهای روی مبلی نزدیک پدرش، نشست.مادرش و خاله شهین گرم حرف زدن بودند.
پدرش آرام رو به یوسف کرد و گفت:
_برنامه ت چیه؟! میخای چکار کنی؟! میبینی که یاشار راهش رو انتخاب کرد. میره سر خونه زندگیش!!..
ادامه دارد...
✨✨💚💚💚✨✨
✍نام نویسنده؛ بانو خادمـ کوےیار
💚✨💚✨✨✨💚✨💚💚