eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
631 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۷ مهر ۱۴۰۰ میلادی: Wednesday - 29 September 2021 قمری: الأربعاء، 22 صفر 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ▪️7 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️12 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️15 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️16 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
🎧 با صدای استاد فرهمند 🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
هدایت شده از حرم
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 (ع)📜 🌹 ❤️ ❤️ عبدالله بن عُمَیر کَلبی(شهادت ۶۱ق) از شهدای کربلا است. او به همراه همسرش ام وهب، شبانه خود را از کوفه به سپاه امام حسین(ع) رساند. بنا بر گزارش طبری، عبدالله بن عمیر، دومین شهید کربلا روز عاشورا بود. همسرش ام‌وهب نیز نخستین زنی بود که در واقعه کربلا به شهادت رسید. 🍃 🥀عبدالله بن عمیر از قبیله بنی‌عُلَیم بود. برخی گزارش‌های تاریخی مربوط به وَهْب بن وهب یا همان وهب بن عبدالله کلبی مشابهت‌ها و مشترکاتی با متون مربوط به عبد اللّه بن عُمَیر دارند و همین باعث شده تا برخی محقّقان، این دو را یکی نفر بدانند و اساسا وَهْب بن وَهْب را فاقد وجودِ خارجی تلقی کنند. لیکن علاوه بر مشابهت‌هایی که در روایات تاریخی درباره این دو فرد آمده، تفاوت‌های قابل توجهی نیز بینشان وجود دارد. بنا بر این دو نفر بودن آن‌ها بعید نیست، به ویژه مسیحی بودن وَهْب که در برخی منابع آمده، با عبد اللّه بن عُمَیر که از یاران نامی امام حسین(ع)بوده است، به هیچ وجه، قابل جمع نیست. (ع)💫 🌹به گزارش ابومخنف هنگامی‌که سپاه کوفه در نخیله آماده جنگ با امام حسین می‌شد. عبدالله با آنها برخورد کرد و از آن‌ها ماجرا را پرسید. آنها گفتند: به جنگ حسین بن علی می‌رویم. او گفت: به خدا سوگند من مشتاق جنگ با مشرکان بودم، و امیدوارم ثواب پیکار با اینان که قصد جنگ با پسر دختر پیامبرشان را دارند، از ثواب جنگ با مشرکان کمتر نباشد. وی نزد همسرش رفت و او را از قصد خویش آگاه کرد. ام وهب گفت: خداوند تو را به راهی نیکو هدایت کرده، چنین کن و مرا نیز با خود ببر. پس شبانه همراه همسرش بیرون رفت و به امام حسین(ع) پیوست. ◾️ ◾️ 🏴در روز عاشورا که عمر سعد با پرتاب تیری به سوی اردوگاه امام حسین(ع) جنگ را آغاز کرد؛ «یسار» غلام آزاد شده زیاد بن ابی‌سفیان و «سالم» غلام آزاد شده عبیدالله بن زیاد به میدان آمدند و هماورد طلبیدند. حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر از جا برخاستند؛ اما امام حــ❤️ـسین(ع) به آن دو اجازه میدان نداد. عبدالله بن عمیر با اجازه امام به میدان رفت، از او پرسیدند: کیستی. او خود را معرفی کرد. گفتند: ما تو را نمی‌شناسیم. زهیر یا حبیب یا بریر به مبارزه ما بیایند. او به یسار که جلوتر ایستاده بود گفت: هیچ یک از اینان به جنگ تو نمی‌آید مگر اینکه از تو بهتر است. سپس به او حمله کرد و او را از پا درآورد. در همین حال، «سالم» به سوی او حمله کرد. یاران امام حسین(ع) فریاد زدند تا عبدالله از حمله او آگاه شود ولی عبدالله متوجه نشد، سالم به او ضربه‌ای زد. عبدالله با دست چپ جلو ضربه را گرفت و انگشتانش قطع شد. سپس عبدالله بر او حمله برد و با ضربه‌ای او را به قتل رساند ✨ 💥همسرش ام‌وهب عمودی برداشت و به سوی او رفت. عبدالله می‌خواست او را به سوی خیمه برگرداند ولی او لباس شوهرش را گرفته بود و می‌گفت: تو را رها نمی‌کنم تا همراه تو به شهادت برسم. در این هنگام امام حسین(ع) او را صدا زد و فرمود: «خدا از جانب اهل بیت به شما جزای خیر دهد. برگرد (خدا تو را رحمت کند) و نزد زنان بنشین که جنگیدن بر زنان واجب نیست.» پس او نزد زنان بازگشت. ◾️ پیش از ظهر عاشورا، شــ👿ـمر بن ذی‌الجوشن که فرمانده جناح چپ سپاه کوفه بود، با افراد تحت فرمان خود به سپاه امام هجوم بردند. در این حمله هانی بن ثبیت و بکیر بن حی تیمی عبدالله بن عمیر را به شهادت رساندند. بنا بر گفته طبری، او شهید کربلا بود. 🥀 💫پس از شهادت عبدالله، همسرش ام وهب خود را به بالین او رساند و در حالی‌که سر و صورت عبدالله را پاک می‌کرد رســ👺ـتم غلام شـ👹ـمر بن ذی الجوشن به دستور شمر او را به شهادت رساند. گفته‌اند او زن شهید در واقعه کربلا بود. .... 📗طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۹. 📕 ری‌شهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ۱۳۸۸، ج۶، ص۳۸۲-۳۸۳. 📘 طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۲۹. و.... 🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
هدایت شده از حرم
🍂🍃🍂🍃🍂 مردي نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکي ميخواهم. جامه ات را به من بده تا من نيز همچون تو از جوانمردي بهره اي ببرم!! جوانمرد گفت: جامه ي مرا بهايي نيست. اما سوالي دارم؟ مرد گفت: بپرس. جوانمرد گفت: اگر مردي چادر بر سر کند زن مي شود؟ مردگفت: نه جوانمرد گفت اگر زني جامه مردانه بپوشد مرد مي شود؟ مرد گفت: نه. جوانمرد گفت: پس در پي آن نباش که جامه اي از جوانمردان را در بر کني که اگر پوست جوانمرد را هم در بر کشي جوانمرد نخواهي شد . زيرا جوانمردي به جان است نه به جامه. 🍃🍂🍃🍂
هدایت شده از حرم
💠مرحوم آیت الله کشمیری می فرمود: روزی یک ساعت با خلوت کنید. در جای خلوت سلام علی آل یس بخوانید... توسل به ایشان پیدا کنید تا با حضرت زیاد شود. زیاد "یا صاحب الزمان ادرکنی" ، "یا صاحب الزمان اغثنی" بگویید تا با حضرت زیاد شود. 📚درهوای او، حسن محمودی،ص 140 و 169 @haram110
هدایت شده از حرم
... شماره11 💯به من می‌گفتند: که شما اعمالم را می‌بینی و ناظر هستی، اما باورم نمی‌شد. تازه فهمیدم که در روز قیامت در و دیوار به کارهایم شهادت می‌دهند و فرشتگان از مشاهده کارهایم، تعریف می‌کنند و تو که مقامت از هر فرشته و انسانی بالاتر است، چگونه با خبر نباشی از کارهایم😔؟! حالا به یقین دانستم که می‌دیدی، اما چقدر بزرگوارانه مثل خدا که ستّار و پرده پوش است، همه را مخفی کردی که هیچکس ندانست که من چه‌ها که نکرده‌ام.😢😔 😭نمی دانم منظورت چه بوده است، شاید می‌خواستی با این کارها، مرا به سوی خودت بکشانی و عرق شرم مرا با دستمال توفیق توبه، پاک کنی.😭 ❤️حالا می‌خواهم بیایم، می‌خواهم برای شما باشم، به سوی شما حرکت کنم و محور کارهایم، رضایت شما باشد، کمکم کن.❤️ 📗برگرفته از،کتاب هیچکس بمن نگفت ✍نویسنده :
هدایت شده از حرم
‼️ 🍃آیت‌الله معصومی همدانی : همواره این دعا را در سجده بـخوانید: «أللّهم أخرِج حُبَّ الدّنیا من قلوبِنا و زِد فی قلوبِنا مَحَبَّةَ أمیرِالمؤمنین»
هدایت شده از حرم
🔴 درمان بیماری‌ها با تره 👇 ✍امام صادق علیه السلام می‌فرماید: تره بخورید؛ زیرا در آن چهار فایده است: 🔹 دهان را خو‌شبو می‌کند، 🔸 باد معده را طرد می‌کند، 🔹 و بواسیر را قطع می‌کند، 🔸 و امان از جذام است. 📚 الکافی، کلینی، ص ۳۹۶،ح ۴ 🔰 تره درمان طحال، خونریزی بدن و سرطان خون در روایت آمده است: غلامی که گفته می‌شد بیماری طحال دارد، به امام کاظم علیه‌السلام شکایت کرد. فرمود: به او سه روز تره بدهید. راوی می‌گوید این کار را کردیم و خوب شد. 📚 الکافی، کلینی، ص ۳۶۵، ح ۱
هدایت شده از حرم
🔴 امیرالمومنین علیه‌السلام : خوردن انجیر: انسدادها را نرم می‌کند. برای بادهای قولنج، سودمند است در روز ، از آن فراوان بخورید. آن را در شب هم بخورید؛ امّا فراوان، نه 📚بحار الأنوار ، ج۶۶ ، ص۱۸۶
هدایت شده از حرم
#خانمها_بدانند 🏴رسول خدا (صلی الله علیه واله) می فرمایند : وای بر زنی که همسرش را عصبانی کند و خوشا به حال زنی که همسرش از او راضی باشد 📚 وسائل‏ الشيعة 20 172 89- باب استحباب خدمة المرأة زوجها ف قَالَ وَ قَالَ ع مَا مِنِ امْرَأَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا شَرْبَةً مِنْ مَاءٍ إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهَا مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ صِيَامِ نَهَارِهَا وَ قِيَامِ لَيْلِهَا وَ يَبْنِي اللَّهُ لَهَا بِكُلِّ شَرْبَةٍ تَسْقِي زَوْجَهَا مَدِينَةً فِي الْجَنَّةِ وَ غَفَرَ لَهَا سِتِّينَ خَطِيئَةً وفرمودند : هیچ زنی نیست که به همسرش آب بنوشاند مگر اینکه این کار او بهتر است از اینکه بخواهد یک سال تمام روزها را روزه بگیرد وشبهایش را در حال قیام بسر ببرد وخدواند برای او در مقابل هر باری که به همسرش آب نوشانده شهری را در بهشت بنا میکند و از او هفتاد خطا را می بخشد. 📚الكافي 5 555 باب نوادر ..... ص : 554
هدایت شده از حرم
#آقایان_بدانند آقایون محترم! یا قول ندهید یا اگر قولی می‌دهید، سعی کنید به آن عمل کنید. مگر واقعا عذر موجهی وجود داشته باشد برای انجام ندادن قول. مخصوصا اگر بین شما و همسرتان گفتگویی انجام شده و قول دادید، آن حرف را جایی بازگو نکنید. در این صورت اگر قول خود را بشکنید، اعتماد خود را نزد همسرتان از دست خواهید داد. به قول خود #وفادار باشید...
هدایت شده از حرم
✨﷽✨ ✍امام صادق علیه السلام: خداوند متعال فرشتگانى بر مزار حسین علیه السلام گمارده است، و هنگامى که کسى قصد زیارت او را مى کند خداوند به آن فرشتگان دستور میدهد با هر گام گناهان آنها را پاک کنند، پس آن فرشتگان گناهان او را مداوم با هر گامی پاک مىکنند، و با گام دیگر حسنات او را چند برابر مى سازند پس به تدریج حسنات وى افزایش پیدا مى کند تا جایى که بهشت بر او واجب میشود تا جاییکه فرشتگان بسیار در اطراف او حلقه میزنند تا او را پاک سازند! سپس آن فرشتگان به فرشته های آسمانهای دیگر خطاب میکنند: زائران قبر حسین حبیب خداوند، و محمد و علی علیهم السلام دو حبیب دیگر خدا را از آلودگیها پاک و پاکیزه کنید. پس وقتی زائر غسل زیارت میکنند رسول خدا صلى الله علیه و آله به او خطاب میکند: اى میهمان خدا! شما را به همنشینى و همراهى من در بهشت بشارت باد! سپس امیر المؤمنین على علیه السلام آنان را ندا مى کند: من ضامنم برای برآورده شدن حاجتهای شما، و دور کردن بلاها و گرفتاریهاى شما در دنیا و آخرت 💥سپس فرشتگان از سمت راست و چپ زايران حسین علیه السلام را در بر میگیرند! و آنان را محافظت مى کنند تا به خانه هاى خویش باز گردند 📚ثواب الاعمال شیخ صدوق ‌‌‌
هدایت شده از حرم
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠 🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷 ⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ملا نصرالدین و پسرش تصمیم گرفتن که به شهر بروند ولی چون وسیله‌ای جز الاغ نداشتند مجبور شدند با الاغ سفر کنند. برای رسیدن به شهر نیاز بود که از پنج روستا بگذرند ملانصرالدین پسرش را که کوچکتر بود به روی الاغ نشاند و خود پیاده به راه افتادند در روستای اول همه به پسر گستاخی کردند که چه پسر بی ادب و بی وجدانی پدر پیاده و پسر سوار است. در روستای دوم پسر گفت: پدر شما پیرتر هستی شما سوار الاغ شو پدر سوار الاغ شد و پسر پیاده آمد مردم روستا گفتند عجب پدر نامروتی خودش سوار بر الاغ است و پسرش پیاده می‌آید! در روستای سوم هر دو سوار بر الاغ شدند مردم روستا گفتند عجب آدم‌هایی چقدر از الاغ بیچاره کار می‌کشند هر دو بر او سوار شده‌اند! در روستای چهارم هر دو از الاغ پیاده شدند و مردم روستا گفتند عجب آدم‌های نفهمی الاغ را با خود آورده‌اند ولی سوار الاغ نمی‌شوند! ملا نصرالدین گفت مشکل از الاغ ماست چیزی تا شهر نمانده الاغ را از بالای پل به داخل رودخانه می‌اندازیم و پیاده می‌رویم ملا نصرالدین الاغ پیچاره را برای پایان دادن به حرف مردم قربانی کرد در روستای پنجم ملا نصرالدین گمان می‌کرد حرف مردم تمام شده است ولی مردم روستا گفتند: عجب آدم‌های نادانی این همه راه را تا شهر پیاده آمده‌اند حداقل یک الاغ با خودتان می‌آوردید!!! به همین خاطر از قدیم می‌گویند در دروازه رو میشه بست ولی دهان مردم رو نه !!! مشکل ما از اونجا شروع شروع شد که قبل از انجام هر کاری بجای اینکه بگیم خدا چی میگه میگیم مردم چی میگن!؟ ‌‌〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰
هدایت شده از حرم
✔️در فضیلت زیارت حضرت ارباب علیه السلام... ◀️قسمت دوم بسند معتبر منقول است که حضرت علیه السلام فرمودند: هر که کند قبر فرزند من علی را، او را نزد خدای تعالی ثواب مقبول بوده باشد راوی استبعاد کرد و گفت هفتاد حج مقبول حضرت فرمودند: که بلی حج گفت هفتاد هزارحج فرمودند: که چه بسیار حجی باشد که مقبول نباشد هر که آنحضرت را زیارت کند یا یک نزد آنحضرت بماند چنان باشد که خدا را در زیارت کرده گفت چنانچه خدا را در عرش زیارت کرده باشد فرمودند: بلی چون روز میشود بر عرش الهی چهار کس از و چهار کس از خواهند بود اما پیشینیان پس و و و علیهم السلام اند و اما پسینیان پس و و و علیهم السلام اند پس ریسمانی میکشند در پای عرش پس می نشینند با ما زیارت کنندگان قبور و بدرستیکه زیارت کنندگان قبر فرزندم ایشان از همه بلندتر و عطای شان از همه بیشتر خواهد بود. 🔻ادامه دارد... 📚 شیخ عباس قم الهی ‌بِحَقِ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌لِوَلیکَ‌الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج
هدایت شده از حرم
{رضایت امام علیه‌السلام، ارزشمندتر و بالاتر از قضاوت مردم!} ⚫️حضرت امام رضا علیه‌السلام به یونس بن عبدالرحمن فرمودند: ای یونس! وقتی امام تو، از تو راضی باشد، تو را چه باک که مردم درباره‌ی تو چه می‌گویند. ای یونس! اگر در دست تو طلا باشد و مردم تصور کنند که کلوخ (یا سنگ و خاک) است، آيا قضاوت مردم، ارزش طلا را مى‌کاهد؟ عرضه داشت: خير. امام رضا علیه السلام فرمودند: اگر در دست تو، کلوخی باشد و مردم بگويند که در دست تو طلا است، آيا داوری مردم به آنچه که در دست توست، قيمت می‌دهد؟ گفت: خير. فرمودند: يونس! اگر امام عصر تو از تو راضى بود و تمام دنيا با تو بد باشد، نبايد تأثيری در روحيه تو بگذارد. چون قضاوت مردم، قيمت و ارزش تو را پايين نمى‌آورد. قال علی بن موسی الرضا علیه‌السلام: ... يَا يُونُسُ فَمَا عَلَيْكَ مِمَّا يَقُولُونَ إِذَا كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً... يَا يُونُسُ وَ مَا عَلَيْكَ أَنْ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ الْيُمْنَى دُرَّةٌ ثُمَّ قَالَ النَّاسُ بَعْرَةٌ أَوْ بَعْرَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ دُرَّةٌ هَلْ يَنْفَعُكَ شَيْئاً فَقُلْتُ لَا فَقَالَ هَكَذَا أَنْتَ يَا يُونُسُ إذَا كُنْتَ عَلَى الصَّوَابِ وَ كَانَ إِمَامُكَ عَنْكَ رَاضِياً لَمْ يَضُرَّكَ مَا قَالَ النَّاسُ 📚بحارالأنوار ج۲ ص۶۶
"رمان سمانه که آن همه وقت بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیده بود باید از کمیل تشکر کند ،این فرصت را طلایی دانست. ــ خیلی ممنون ــ بابت چی؟ سمانه نمی دانست چه بگوید،بگوید یه خاطر دعوا یا بخاطر دفاع کردنش یا بخاطر مشت زدن تو صورت کوروش،آنقدر حرص خورد که دوبار بدون فکر کردن حرفی زده،با استیصال به کمیل نگاه کرد،از وقتی که کمیل به او پیشنهاد ازدواج داد بود،برایش سخت بود که با او صحبت کند و همه وقت هول میکرد. به کمیل نگاه کرد و دعا می کرد که منظورش را از چشمانش بخواند،کمیل نگاه کوتاهی به چشمانش می اندازد و با لحنی دلنشین گفت: ــ تشکر لازم نیست وظیفمه،اینقدر بی غیرتم که ببینم یکی داره به ناموسم تهمت بزنه و ساکت باشم؟ چه می دانشت که با این جمله ی کوتاهش چه بلایی بر سر قلبی که عشق به تازگی در آن جوانه زده،چه آورد. * ****** سمانه تشکری کرد و چایی را از دست محمد گرفت. محمد روبه رویش روی صندلی نشست و گفت: ــ چی شده که سمانه خانم یادی از دایی اش بکنه،و بیاد محل کار ــ ببخشید دایی نمیخواستم بیام محل کارت اما مجبور بودم ــ نشنوم این حرفو ازت،بگو ببینم چی شده سمانه که همیشه برای تصمیم های مهم زندگی اش محمد را برای مشاوره انتخاب می کرد اینبار هم انتخابش او بود،آرام گفت: ــ کمیل ازم خواستگاری کرد لبخندی بر لبان محمد نشست ،سمانه انتظار داشت که محمد از این حرفش شوکه شود اما با دیدن این عکس العملش مشکوک گفت: ــ خبر داشتید؟ ــ کمیل به من گفت،خب پس دلیل این پریشانی و آشفتگی چیه؟ سمانه ببخندی به این تیز بینی دایی اش زد. ــ نمیدونم دایی، خجالت میکشید صحبت کند و از احساسش بگوید،محمد دستانش را در دست گرفت و فشرد، ــ به این فکر کن که میتونی زندگی در کنار کمیلو تحمل کنی؟کمیلو میشناسی؟با اعتقاداتش کنار میای؟یا اصلا برای ازدواج و تشکیل خانواده آماده ای؟ سمانه سرش را پایین انداخت و زمزمه کرد: ــ نمیدونم دایی تا میام جواب منفی بدم چیزی به یاد میارم و منصرف میشم ،تا میام جواب مثبت بدم هم همینطور میشه. ناراحت گفت: ــ اصلا گیج شدم،نمیدونم چیکار کنم، محمد لبخندی به سمانه زد و گفت: ــ کمیلو دوست داری؟
سمانه دستانش را در هم قفل کرد و سردرگم دنبال جوابی بود که به محمد بگوید. ــ سمانه دایی جان ،خجالتو بزار کنار و حرفتو بزن،تصمیمی که قراره بگیری حرف یک عمر زندگیه،پس جواب منو بده؟تو کمیلو دوست داری؟؟ ــ نمیدونم دایی ــ نمیدونم نشد حرف دختر خوب،آره یا نه سمانه چشمانش را بر روی هم فشرد و به کمیل فکر کرد،به کارهایش به حرف هایش،به پیگیری کارهایش در زندان به اهمیت دادن به علایقش،به دفاع کردنش ،به نگرانی و ترس نگاهش در آن شب،این افکار باعث شد که لبخندی بر لبانش بنشیند. محمد بلند خندید و گفت: ــ جوابمو گرفتم سمانه دستی به گونه های سرخش کشید و حرفی نزد. ــ پس الان بزار من برات بگم سمانه کنجکاو نگاهش را بالا آورد و به محمد دوخت. ــ میتونم بدون هیچ شکی بگم که کمیل بهترین گزینه برای ازدواج تو هستش،سمانه تو بهتر از همه میدونی که کمیل اونی که نشون میده نیست و به خاطر همین چیز خیلی عذاب کشید محمد خنده ای به نگاه های مشکوک سمانه کرد و گفت: ــ اینجوری نگام نکن،آره منم از اینکه کمیل نیروی وزارت اطلاعاته خبر دارم ــ ولی اون گفت که کسی خبر نداره ــ من ازش خواسته بودم که نگه ــ یعنی شما هم.. ــ نه من کارم همینه،الان اینا زیاد مهم نیستن،سمانه کمیل به خاطر کارش خیلی عذاب کشید از خیلی چیزا گذشت،حتی از تو سمانه آرام زمزمه کرد: ــ از من ــ نگو که این مدت متوجه عللقه ی کمیل به خودت نشدی؟اون به خاطر خطرات کارش حتی حاضر نبود با تو یا هر دختر دیگه ای ازدواج کنه ــ خطرات چی؟ ــ نمیدونم شاید کمیل راضی نباشه اینارو بگم ــ دایی بگید این حقمه که بدونم ــ کمیل یکی از بهترین نیروهای وزارت اطلاعاته ،ماموریتای زیادی رفته،و گروهک های زیادیو با کمک گروهش منهدم کرده،به خاطر سابقه ای که داره دشمن کم نداره،دشمنایی که نباید دستم گرفتشون،اونا به هیچ کسی رحم نمیکنن،بچه زن مرد جوون براشون هیچ فرقی نمیکنه سمانه دستانش را مقابل دهانش گرفت و نالید: ــ وای خدای من ــ برای همین کمیل از ازدواج با تو فراری بود،یه شب ماموریت مشترک داشتیم حالش خوب نبود،یه جا اگه حواسم بهش نبود نزدیک بود تیر بخوره سمانه هینی گفت و با چشمان ترسیده به محمد خیره شد. ــ بعد ماموریت وقتی دلیلشو پرسیدم گفت که بخاطر اینکه تو جوابـ منفی بدی چه حرفایی به تو زده و تو چه جوابی دادی و بدتر تصمیم تو برای ازدواج با محبی بوده ــ من نمیتونم باور کنم آخه کمیل کجا و... ــ میدونم نمیتونی باور کنی،اما بدون که کمیل با تمام جذبه وغرور و اخم علاقه و احساس پاکی نسبت به تو داره، سمانه دایی کمیل یه همراه میخواد،که حرف دلشو بهش بزنه،از شرایط سختش بگه،کسی که درکش کنه،کمیل با اینکه اطرافش پر از آدم مهربون بوده اما تنهاست،چون نمیتونه حرفاشو به کسی بگه،به خاطر امنیت اطرافیانش خودشو نابود کرده ادامه دارد... "نویسنده :
"رمان ــ کمیل بعد از این همه سختی تورو انتخاب کرده،تا آرامش زندگیش باشی،تا تو این راه که با جون و دل انتخاب کرده،همراهیش کنی و نزاری کم بیاره،اون نیاز داره به کسی که بعد از ماموریت هایی که با کلی سختی و خونریزی تموم میشن ،بره پیش کسی باهاش حرف بزنه آرومش کنه،بدون هیچ شکی میتونم بهت بگم که کمیل به خاطر مشغله های ذهنی و آشفتگی که داره حتی خواب راحتی هم نداره. محمد نفس عمیقی کشید و به صورت خیس از اشک خواهرزاده اش نگاهی انداخت. ــ سمانه کمیل پشت این جذبه و غرور و هیکل و کار سخت و اخماش قلبی نا آروم و خسته ای داره،تو میتونی قلبشو آروم کنی،اون تورو انتخاب کرده پس نا امیدش نکن. سمانه دستانش را جلوی صورتش گرفت و آرام اشک ریخت ،محمد او را در آغوش کشید و بوسه ای بر سر خواهرزاده اش نشاند: ــ وقتی بهش گفتم که با تو ازدواج کنه نمیونی چیکار کرد،ترس آسیب دیدن تورو تو چشماش دیدم،اون حاضر بود بدون تو اذیت بشه اما بهت آسیبی نرسه سمانه را از خودش جدا کرد و اشک هایش را پاک کرد و آرام گفت: ــ تا شب فکراتو بکن و خبرم کن دوست دارم خودم این خبرو بهش بگم باشه؟ سمانه سری تکان داد و باشه ای گفت و از جایش بلند شد ــ من دیگه برم ــ بسلامت دایی جان،صبر کن برات آژانس بگیرم ــ نه خودم میرم ــ برات آژانس میگیرم اینجوری مطمئن تره با اینکه میدونم کمیل همه وقت دنبالته ــ برا چی؟ ــ از اون شب ،هر جا رفتی پشت سرت بوده تا اتفاقی برات نیفته سمانه حیرت زده از حرف های محمد سریع خداحافظی کرد،محمد تا بیرون همراهی اش کرد و بعد از حساب کردن پول آژانس دستی برایش تکان داد. سمانه همه ی راه را به حرف های دایی اش فکر می کرد،باورش سخت بود که کمیل همچین شخصیتی دارد یا اینگونه احساسی نسبت به او دارد،وقتی محمد در مورد او و سختی های زندگی اش صحبت کرد اشک هایش ناخوداگاه بر صورتش سرازیر شدند و دردی عجیب در قلبش احساس کرد،دوست داشت کمیل را ببیند،با یادآوری حرف محمد سریع به عقب رفت و به دنبال ماشین کمیل گشت،با دیدن ماشینش لبخندی بر لبانش نشست،پس چرا روزهای قبل اورا ندیده بود؟نمی دانست اگر بیشتر حواسش را جمع می کرد کمیل را می دید. با رسیدن به خانه بعد از تشکر از راننده پیاده شد،در باز کرد و وارد خانه شد،با دیدن زینب و طاها که مشغول بازی بودند با لبخند صدایشان کرد، ــ سلام وروجکا بچه ها با جیغ و داد به سمتش دویدند،بر روی زمین زانو زد و هر دو را در آغوش گرفت. ــ عزیزای دلم خوبید هر دو با داد و فریاد میخواستند اول جواب بدهند،سمانه خندید و بوسه ای بر گونه هایشان نشاند. ــ من برم لباسامو عوض کنم تا بیام و یه دست فوتبال بزنیم باهم بچه ها از ذوق همبازی سمانه با آن ها جیغی زدند و او را به طرف در هل دادند ــ باشه خودم میرم شما برید توپو از انباری بیارید بچه ها به سمت انباری رفتن،سمانه نگاهی به کفش های دم در انداخت ،همه خانم ها خانشان جمع شده بودند،لبخندی زد و تا می خواست وارد شود صدای صحبت کسی توجه اش را جلب کرد ،نگاهی به نیلوفر که انطرف مشغول صحبت با گوشی بود،آنقدر با ذوق داشت چیزی را تعریف می کرد که سمانه کنجکاو به او نزدیک شد. ــ باور کن الهه من شنیدم داشت منو از مژگان واسه پسرش خواستگاری می کرد سمانه اخمی کرد و منتظر ادامه صحبتش ماند: ــ آره بابا پسرش جنتلمنه،باشگاه داره از همه نظر عالیه تیپ قیافه اخلاق همه چی ــ دروغم کجا بود،راستی اسم آقامون کمیله و بلند خندید و برگشت که با سمانه برخورد کرد،با دیدن سمانه پوزخندی زد و از کنارش گذشت،سمانه شوکه به بوته های روبه رویش خیره شده بود،به صدای بچه ها که او را صدا می کردند اهمتی نداد و فقط به یک چیز فکر می کرد که کمیل او را بازی داده ادامه دارد... "نویسنده :
✴️ پنجشنبه 👈8 مهر / میزان 1400 👈23 صفر 1443 👈30 سپتامبر 2021 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی. 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ روز خوش یمن و خوبی برای امور زیر است : ✅خرید رفتن. ✅فروش اجناس. ✅دیدار با مسئولین و روسا. ✅جابجایی و نقل و انتقال. ✅انواع تجارت ها. ✅و خواستگاری و امور مقدماتی ازدواج خوب است. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود . 👶 زایمان خوب و نوزادش خوشبخت و زندگی راحتی دارد.ان شاءالله 🚘 مسافرت : خوب و مفید و سود دارد. 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت : 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز هنگام زوال ظهر و فرزند حاصل عاقل و سیاستمدار و آقا و بزرگوار خواهد شد . ان شاءالله 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ بذز پاشی و کاشت. ✳️ امور کشاورزی. ✳️کندن چاه و کانال و ابراه. ✳️ آغاز نگارش کتاب مقاله و پایان نامه. ✳️ و خرید و فروش املاک نیک است. . 📛ولی برای آغاز بنایی و ساخت و ساز مناسب نیست. 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند پس از فضیلت نماز عشاء امید است از یاران امام زمان علیه السلام گردد.ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث روبراه شدن امور است . 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد باعث شادی و نشاط می شود . 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 24 سوره مبارکه " نور " است . یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم...... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را با شخصی دعوا و خصومتی پیش اید و بر او شاهد بیاورد و بر وی غلبه کند . ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
✅امام صادق علیه السلام درباره فرمودند: 🌸«هر کس با این دعای چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند». 📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده •┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
 کجایى ...؟؟  اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت! 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
🎧 با صدای استاد فرهمند 🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»