◼️▪️#روزشمار_فاطمیه
6️⃣ روز تا شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها باقی مانده است...
اِذا اَنَا مِتُّ فَتَوَلَّ اَنْتَ غُسْلِی وَ جَهِّزْنِی وَ صَلِّ عَلَیَّ وَ اَنْزِلْنِی قَبْرِی وَ ألْحِدْنِی وَ سَوِّ التُّرابَ عَلَیَّ وَ اجْلِسْ عِنْدَ رَأسِی قَبالَةَ وَجْهِی فَاَکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ وَالدُّعَاءِ فَاِنَّها ساعَةٌ یَحْتاجُ الْمیِّتُ فیِها اِلی اُنْسِ الاَحْیاءِ وَ اَنَا اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ تَعَالی وَ اُوصیِکَ فِی وَلَدیِ خَیْراً؛
وقتی وفات کردم تو غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته...
سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن...
زیرا در چنین لحظههایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا میسپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم..
📚بحارالانوار ، ج79، ص27
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
| #فاطمیه
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
💥فدک، از عوامل مهمّ در دشمنی و کینهتوزی با حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها قسمت • دوازدهم ✔️
✍🏻 استاد محقّق، سیّد علی میلانی حفظه الله :
ابوبکر زندیق با گفتار و کردارش، حدیثی که خودش دربارهی عدم إرث از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کرده، تکذیب نمود.
الف) تکذیب عملی:
تکذیب عملی او آنگونه بود که هنگامی که صدّیقه طاهره علیها السّلام از ابوبکر پرسید: "أ فی کتاب اللَّه أن ترثک ابنتک و لا أرث أبي؟ _ آیا در کتاب خدا آمده است که دخترت از تو ارث میبرد و من از پدرم ارث نمیبرم؟" آن سان که پیش از این در روایت نورالدین حلبی نویسنده کتاب سیره نقل کردیم، ابوبکر در پاسخ، نامه فدک را برای آن بانو نوشت. در همان زمان عمر بن زنا وارد شد و پرسید: این چیست؟ پاسخ داد: نوشته ای است برای فاطمه درباره ارث پدرش. عمربن زنا گفت: به مسلمانان چه خواهی داد در حالی که میدانی عرب به ستیز با تو برخواهند خواست؟ آن گاه عمر بن زنا نوشته را گرفت و پاره کرد!
(سیره حلبية، ج٣ ص۴٨٨)
💠 همچنین ابوبکر زندیق ، با احکامی که دربارهی اشیای بر جای مانده از حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله صادر کرده، حدیث و ادّعای خود را تکذیب نموده است؛ از جمله آنها عبارت است از: حکم ابوبکر زندیق _ و همچنین عمر بن زنا _ در مورد مَرکب، شمشیر و عمامه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله. احمد بن حنبل ملعون روایتی نقل کرده که با صراحت بیان میدارد که حضرت رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله چیزهایی را نزد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام گذاشته بود. احمد میگوید: یحیی بن حَمّاد برای من نقل کرد که ابوعَوانه از اعمش از اسماعیل بن رجاء از عمیر مولی عبّاس نقل کرد که ابن عبّاس میگوید: «هنگامی که حضرت رسول اکرم (صلی اللَّه علیه و آله) قبض روح شد و ابوبکر زندیق جانشین وی گشت، عبّاس با (امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السّلام) بر سر چیزهایی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله از خود بر جا گذاشته بود اختلاف کرد. ابوبکر زندیق گفت: هر چه را رسول خدا بر جای گذاشته و اقدامی نسبت به آن نکرده من نیز هیچ اقدامی نمی کنم. هنگامی که عمر جانشین وی شد، (امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السّلام) و عبّاس اختلاف خود را نزد وی بردند. عمربن زنا گفت: چیزی را که ابوبکر زندیق تغییر نداده، من نیز تغییر نمی دهم. و هنگامی که عثمان لنگ مفعول جانشین او شد آنان اختلاف خود نزد وی بردند. عثمان لعین سکوت کرد و سر خود را پایین افکند. ابن عبّاس میگوید: من ترسیدم که عبّاس آنها را بگیرد. از این روی با دست به پشت او زدم و گفتم: پدرجان! تو را سوگند میدهم که آنها را علی واگذاری. او نیز چنین کرد.» (مسند احمد، ج ١ ص ١٣ _ این روایت پیشتر نقل گردید.)
در این حدیث به آن چه حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله نزد حضرت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام گذاشته بود، تصریح نکردهاند، امّا در دیگر روایات و گفتار علما به برخی از این اموال بر جای مانده تصریح شده است.
💢 قاضی عبدالجبّار معتزلی، در یک حدیث قطعی آن چه را حضرت رسول اکرم محمد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله برای حضرت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السّلام گذاشته این گونه نام برده است: "شمشیر، مرکب، عمامه و چیزهایی دیگر." و در این زمینه سخنی را از ابو علی جبّایی نقل کرده که سیّد مرتضی رحمه اللَّه نیز آن را پاسخ داده است. (الشافی فی الامامه، ج۴ ص۸۲) و این گفت و گو را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ١۶ ص٢۶١)
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
| #فدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🖤#وصیت_مادر_شهیدم قسمت • دوازدهم ✔️
پس از دفن پیکرم،
مرا تنها نگذار
بالای سرم بنشین
بسیار قرآن بخوان...
📚 يحتاج الميت فيها إلى أنس الأحياء
••••
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
| #وصیتنامه
حرم
* 💞﷽💞 #قسمت_شصتم #هرچی_تو_بخوای ⭐️ رمان محتوایی ناب⭐️ صدای گریه ی امین رو میشنیدم... هیچ وقت صدای
* 💞﷽💞
─┅༅ـــ✾❀﷽❀✾ـــ༅┅─
#قسمت_شصت_ویکم
#هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب⭐️
چیز دیگه ای بگم.محمد هم اشک میریخت.اومد جلوی من نشست و گفت:_زهرا
اشکهام اجازه نمیداد تو چشمهاش دقیق بشم ولی نگاهش میکردم.گفت:
_جان محمد اینقدر خودتو اذیت نکن
نفس عمیقی کشیدم.گفتم:
_از اون روزی که بهم گفتی #نگونمیتونم،بگو خدایا کمکم کن،دیگه نگفتم نمیتونم.فقط میگفتم خدایا کمکم کن...محمد،دعاکن خدا کمکم کنه چیزی نگم که یه عمر بدبخت بشم.
محمد یه کم نگاهم کرد،بعد رفت...
کار زیاد داشت.بیشتر هماهنگی های مراسم رو دوش محمد بود.به امین گفتم:
_تو خوش قولی معرکه ای.
با اینکه تعطیلات عید بود ولی مراسم شلوغ بود.ما تو مراسم تشییع نبودیم.تو مکان دفن امین بودیم.گرچه اونجا هم شلوغ بود ولی برای ما خانم های عزادار جای خاصی رو در نظر گرفته بودن.تا قبل ظهر مراسم تشییع طول کشید، بخاطر همین مراسم تدفین بعد نماز انجام میشد. برای امین از حفظ قرآن میخوندم. اشکهام همه ش سرازیر بود.
تو مکان دفن امین فقط اقوام و دوستان و همکاران و هم رزم هاش بودن ولی بازهم جمعیت زیاد بود.
وقتی داشت میرفت نذاشت برای آخرین بار خوب ببینمش،خودش گفته بود دلش برای نگاه های من تنگ میشه.دوست داشتم یه بار دیگه ببینمش.جلوی در ورودی بودم که چشمم به محمد افتاد. صداش کردم.چشمهاش قرمز بود.نگاهم کرد.اومد نزدیکتر.فهمید چی میخوام. با مهربانی گفت:
_نمیشه زهرا.
سرشو انداخت پایین و میخواست بره. دوباره با التماس صداش کردم.همونجوری که سرش پایین بود گفت:
_نمیشه زهرا جان..نمیشه خواهر من.. امین دو هفته ست شهید شده،بدنش..
نتونست ادامه بده.گفتم:
_باشه،بذار برای آخر یه کم باهاش حرف بزنم.
محمد وقتی دید اصرار دارم گفت:
_جان ضحی...
بابا نذاشت ادامه بده،گفت:
_بیا دخترم.
به بابا نگاه کردم...
دستشو سمت من دراز کرده بود.رفتم پیشش.از تو جمعیت برام راه باز میکرد و من همونجوری که سرم پایین بود دنبالش میرفتم..
تا به تابوتی رسیدیم که روش پرچم بود. نشستم کنارش.بابا هم کنارم نشست.
سرمو گذاشتم روی تابوتش و تو دلم باهاش حرف میزدم.محمد با التماس گفت:
_زهرا بسه دیگه.
صدای شیون و ناله جمعیت و از طرفی صدای زن ها بلند شده بود.بابا گفت:
_دخترم دیگه کافیه.
با اشاره سر گفتم باشه....
با دستهای لرزان به تابوتش دست کشیدم.هیچی نمیگفتم. سعی میکردم لبهام از هم باز نشه که یه وقت #ناشکری نکنم.
فقط گریه میکردم اما حتی شونه هام هم تکان نمیخورد.
بابا به علی که پشت من ایستاده بود اشاره کرد که منو ببره عقب.
راه باز شد و و با علی میرفتیم.
سرم پایین بود ولی متوجه میشدم کسی به حرمتچادرم و به حرمتامینم به من نگاه نمیکنه.
از جمعیت مردها که اومدیم بیرون،...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
* 💞﷽💞
#رمان_مذهبی
#قسمت_شصت_ودوم
#هرچی_تو_بخوای
⭐️ رمان محتوایی ناب⭐️
از جمعیت مردها که اومدیم بیرون،...
سرمو گذاشتم رو شونه علی و گریه میکردم.علی هم سعی میکرد آرومم کنه.دیگه شونه هام هم میلرزید...
توان ایستان نداشتم.روی زانو هام افتادم...
علی رو به روی من نشست.نگاهم میکرد و اشک میریخت.دیگه طاقت نیاورد...
به اسماء و مریم اشاره کرد که بیان منو ببرن. کمکم کردن بلند بشم ولی علی هنوز همونجا نشسته بود.
اون روز با دفن کردن امین،زهرا رو هم دفن کردن....
روزی که قرار بود روز عروسی ما باشه،روز عروسی امین و مرگ زهرا بود.
چهل روز از شهادت امین گذشت ولی من هنوز نفس میکشم...
گرچه روزها برام تکرار تاریخه ولی خدا رو شکر میکنم که کمکم کرد.اگه #کمک_خدا نبود،بارها و بارها پام میلغزید و #ایمانم بر باد میرفت.
از قفسه کتاب هام،کتابی رو برداشتم که مطالعه کنم،..
چشمم به پاکتی افتاد که امین روز آخر بهم داده بود.نمیدونم چرا زودتر به یادش نیفتادم. بازش کردم.سند ماشین و خونه ش بود که به نام من کرده بود.با یه کاغذ که توش نوشته بود:
زهرای عزیزم.سلام
تو #عزیزترین کسی هستی که تو زندگیم داشتم. #دل_کندن از تو برام خیلی سخته.خیلی سعی کردم به تو علاقه مند نشم.خیلی تلاش کردم بهت دلبسته نشم ولی تو اونقدر خوبی که اصلا نفهمیدم کی اینقدر عاشقت شدم.
تو امانت بودی پیش من.من تمام تلاشمو کردم که مراقبت باشم.نمیخواستم بخاطر من آسیبی ببینی.من همیشه برای سلامتی و طول عمر و خوشبختی تو دعا میکنم.بخاطر من خودتو اذیت نکن.تا هر وقت که بخوای من کنارت هستم ولی زهرا جان زندگی کن،ازدواج کن،مادر باش.من اینجوری راضی ترم.بعد من اذیت میشی ولی #قوی_باش،مثل همیشه.حلالم کن.
من خونه رو نمیخواستم...
سند شو دادم به خاله ش هر کاری خواستن بکنن ولی اونا قبول نکردن.به عمه ش دادم،قبول نکردن.تصمیم گرفتم به اسم خود امین #وقف کنم. اما ماشین رو میخواستم.حتی اگه به نامم نمیکرد پولشو میدادم و میخریدمش. اون ماشین پر از خاطرات شیرین من و امین بود.
با خودم بردمش خونه...
تو مسیر چند بار کنار خیابان نگه داشتم و گریه کردم.گاهی میرفتم تو ماشین و حسابی گریه میکردم.اون روزها من هر روز با ماشین امین میرفتم سر مزار امین و پدرومادرش.بعد میرفتم جاهایی که حتی برای یکبار با امین رفته بودم.حتی گاهی به عمه و خاله ی امین هم سر میزدم.
صبح تا شب بیرون بودم و شب که برمیگشتم خونه،میرفتم تو اتاقم.دلم برای پدرومادرم تنگ شده بود ولی شرمنده بودم و نمیتونستم تو چشمهاشون نگاه کنم.باباومامان هم مراعات منو میکردن.با اینکه خودشون دلشون خون بود ولی به من چیزی نمیگفتن.
سه ماه بعد علی وقتی منو تو کوچه تو ماشین امین دید،عصبانی شد...
از ماشین پیاده م کرد و برد داخل.باباومامان هم بودن.داد میزد و سویچ ماشین رو میخواست.من با اشک نگاهش میکردم.
از عصبانیت سرخ شده بود.دستشو سمت من دراز کرده بود و سویچ رو میخواست.همون موقع محمد هم رسید.با عجله اومد تو و به علی گفت:
_چرا داد میزنی؟!!!
علی با عصبانیت گفت:
_ماشین امین دست زهرا چکار میکنه؟
محمد تعجب کرد و به من گفت:
_آره؟؟!!! ماشین امین دست توئه؟؟!!!!
من مثل بچه ای که تنها داراییش یه اسباب بازیه و میخوان ازش بگیرن با التماس نگاهشون میکردم.علی هنوز دستش سمت من دراز بود و سویچ رو میخواست.بابا گفت:
_بسه دیگه راحتش بذارید.
علی باتعجب به بابا نگاه کرد و گفت:
_ولی آخه شما میدونید....
بابا نگاهش کرد.علی فهمید که نباید دیگه چیزی بگه،ساکت شد.ولی دوباره بدون اینکه به بابا نگاه کنه گفت:
_اگه یه بار دیگه زبونم لال قلبش...
بابا پرید وسط حرفش و گفت:...
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
⚫️روزی مرد عربی در مسجد کوفه به محضر مبارک امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه شرفیاب شد و عرض کرد: من مظلومم!
حضرت به او فرمودند: جلو بیا!
مرد عرب نزدیک آمد؛
فرمودند: چه میگویی؟
گفت: یا امیرالمؤمنین، مظلومم!
فرمودند: باز هم جلوتر بیا!
آن مرد نزدیکتر آمد، تا حدی که حضرت دستان مبارکشان را روی زانوان او گذاشتند و فرمودند: چیست آن ظلمی که بر تو شده؟
مرد عرب از ظلمی که به او شده بود، لب گشود و شکایت خود را مطرح کرد؛
سپس حضرت فرمودند: ای مرد عرب! من از تو بیشتر مورد ظلم قرار گرفتهام؛ بر من به مقدار خاکهای بیابان و به تعداد موهای حیوانات، ظلم شده است؛ خانهای در عرب نیست، جز این که مظلمهٔ من بر گردن آنهاست؛ من همیشه مظلوم بودهام، تا همین جا که در مقابل تو نشستهام!!!😭
📚الخرائج و الجرائج ج۱ ص۱۸۰
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_6033130407388517319.mp3
8.51M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
•مناجات با امام زمان علیه السلام:
تصویر هجر تو که به ذهنم خطور کرد...😭
🎤استاد شیخ محمدحسین یوسفی؛
🌎🌺🍃
🌺
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔺 ۲۱ آذر / قوس ۱۴۰۲
🔺 ۲۸ جمادی الاول ۱۴۴۵
🔺 ۱۲ دسامبر ۲۰۲۳
🌎🔭👀
🦂 امروز قمر در صورت فلکی عقرب میباشد.
🌗 امروز قمر در «برج قوس» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
بنایی
تهیه ضروریات زندگی
انواع دیدارها
درختکاری
امور مشارکتی
امور تجاری
جابجایی
آغاز امور آموزشی
⛔️ ممنوعات
انجام امور زیربنایی و اساسی
نوشتن حرز
نوشتن سند
انجام امور ازدواجی
👶 زایمان
نوزاد زیبا، خوشرو، محبوب باشد. انشاءالله عقیقه و صدقه برایش لازم است.
🚙 مسافرت
همراه با صدقه باشد.
🌎🔭👀
💑 انعقاد نطفه
امکان سقط شدن وجود دارد.
💇 اصلاح سر و صورت
خوب نیست.
🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن
باعث قوت دل میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 بریدن پارچه
روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید.
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند.
🌎🔭👀
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۲۸ سوره مبارکه « قصص » است.
﴿﷽ قال ذالک بینی و بینک﴾
فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید.
چیزی همانند آن قیاس گردد.
🌎🔭👀
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تاعشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ امروز متعلق است به
#امام_سجاد علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#امام_صادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌎🔭👀
⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم
از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان مییابد.
🌺
🌎🌺🍃
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ #سلام_صبحگاهی🏴
هر روز را با سلام بر شما آغاز میکنیم!
سلام بر شما ... که صاحباختیار مایی!
ای آفتاب بی سایه
ما عشیره ی انتظاریم
بی نصیب از تماشایت
ما اسیران غربتیم
که
جان به دیدار شما یک روز
فدا خواهیم کرد
••••
⚫️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⚫️
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕
◼️▪️#منتخب_الأثر • قسمت -صد • نود ششم✔️
📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️
📕📗🔍🔎📘📙
✔" حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف دشمنان خدا را می کشد ، زمین را از شرک و هرگونه ظلم و ستمی پاک می گرداند ، سلطنت زورگویان را نابود می کند و بر سر تأویل قرآن می جنگد ، چنانکه حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه واله بر سر اصل قرآن جنگید. "
...اولین و تنها روایت منتخب از این عنوان از مجموع ۱۸ روایت ، از منابع غنی ✨ شیعی بیان میگردد:
...👥...حضرت امام حسن العسکری علیه السلام فرمودند :
❇️ قَد وَضَعَ بَنو اُمَيَّةَ وَ بَنوالعَبّاسِ سُيوفَهُم عَلينا لِعِلَّتَينِ : أحَدُهُما أنَّهُم كانوا يَعلَمونَ لَيسَ لَهُم في الخِلافَةِ حَقٌّ ، فَيَخافونَ مِنِ ادِّعائِنا إيّاها وَ تَستَقِرَّ في مَركَزِها ، وَ ثانيهِما أنَّهُم قَد وَقَفوا مِنَ الأخبارِ المُتَواتِرَةِ عَلي أنَّ زَوالَ مُلكِ الجَبابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ عَلي يَدِ القائِمِ مِنّا ، وَ كانوا لا يَشُكّونَ أنَّهُم مِنَ الجَبابِرَةِ وَ الظَّلَمَةِ فَسَعوا في قَتلِ أهلِ بَيتِ رَسولِ اللهِ وَ إبادَةِ نَسلِهِ طَمَعاً مِنهم في الوُصولِ إلي مَنعِ تَوَلُّدِ القائِمِ أو قَتلِهِ ، فأبي الله أن يَكشِفَ أمرِهِ لِواحِدٍ مِنهُم إلّا يُتِمُّ نورَهُ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكونَ.
✴️ بنی امیه و بنی عباس لعنت الله علیهما به دو دلیل شمشیرهای خود را علیه ما به کار گرفتند :
یکی اینکه آنها می دانستند حقی در خلافت ندارند ، از اینرو می ترسیدند که ما ادعای خلافت کنیم و خلافت در جایگاه (واقعی) خویش استقرار یابد ؛
دوم آنکه آنها از راه اخبار متواتر مطلع شده بودند که زوال حکومت خودکامگان و ستمگران به دست قائم علیه السلام ما خواهد بود ، و از سوی دیگر تردیدی نداشتند که خودشان از زورگویان و ستمگران اند ؛
در نتیجه در کشتن اهل بیت حضرت رسول خدا صلی الله علیه واله و از بین بردن نسل او سعی و تلاش نمودند به این امید که بتوانند از تولد قائم علیه السلام پیشگیری کنند یا پس از تولد ، او را به قتل برسانند ؛
اما خدا نخواسته که احدی از آنان را از سرّ او آگاه گرداند بلکه خواست که نور خود را کامل کند هر چند مشرکان را خوش نیاید.
📕📗🔍🔎📘📙
✔️ اربعین الخاتون آبادی المرسوم بکشف الحق ، ص۳۸ ح۱۰
4_5832484567704930493.mp3
2.09M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
توسّل و استغاثه به حضرت زهرا سلام اللّه علیها، و توجّه و عنایت حضرت ولیعصر علیه السّلام/
🎤استاد معاونیان؛
{مهدویّت در قرآن مجید}
⚫️وجود نازنین امام رضا علیه السّلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَیٰ غَيْبِهِ أَحَداً * إلّا مَنِ ٱرْتَضَی مِن رَسُولٍ
(سورهٔ مبارکهٔ جنّ ۲۷-۲۶)
او دانای غیب است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمیسازد * مگر پیامبری را که [ از او ] خشنود باشد،
فرمودند:
خداوند به رسولش ـ که مورد خشنودی اوست ـ اخبارِ گذشته و آینده را خبر داده، اخبار قائم (علیه السّلام) و رجعت و قیامت.
📚تفسیر قمی ج۲ ص۳۹۱
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج}
محور ارتباط زن و شوهر/
🎤استاد شیخ مجتبی اسکندری؛
«پیشنهاد دانلود»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابتکار دلنشین پیرمرد با صفا
اهل قم مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشخص شدن باطن هنگام عصبی شدن
✅کانال #حرم
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
💥فدک، از عوامل مهمّ در دشمنی و کینهتوزی با حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها قسمت • دوازدهم ✔️
✍🏻 استاد محقّق، سیّد علی میلانی حفظه الله :
➖ همچنین قاضی فقیه ابویعلی ابن فَرّاء حنبلی (درگذشته ۴۵۸) _که در مواردی مورد اعتماد #ابن_تیمیه قرار گرفته _ در مبحث صدقات رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله نوشته است: «صدقات رسول خدا معیّن است، زیرا از او گرفته شده و مشخّص شده است و آنها هشت مورد بوده است.» سپس آنها را میشمارد و میگوید: «امّا اموالی که غیر از این هشت صدقه بوده اند، عبارتند از …» او آنها را نام میبرد تا آن که میگوید: «امّا خانههای همسران رسول خدا در مدینه؛ آن حضرت به هر کدامشان همان خانهای را که ساکن بودند بخشید و نیز آن را برایشان وصیت کرد.» پس اگر این بخشش از سوی پیامبر اکرم به عنوان تملیک بوده، از صدقات ایشان بیرون است، و اگر این بخشش برای سکونت و برای مدارای با آنها بوده از صدقات به شمار میآید. امروزه آنها بخشی از مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شده و گمان نمی کنم چیزی از آنها بیرون از مسجد باشد. وی در ادامه مینویسد: «هُشام کلبی از عَوانة بن الحکم در مورد اسباب سفر رسول خدا این گونه نقل کرده است: ابوبکر از اسباب سفر رسول خدا، بیرق و کفش ایشان را به علی داد و گفت: غیر از اینها صدقه است. اسود نیز نقل کرده است که عایشه میگوید: رسول خدا در حالی از دنیا رفت که زره خود را در عوض سی صاع جو نزد یک یهودی به امانت گذاشته بود.
اگر زِرهَش همان بوده باشد که به "بتراء" معروف است، نقل شده که این زره در روزی که حسین بن علی (علیهما السّلام) کشته شد بر تنش بوده … و امّا برده …، چوب دستی … و انگشتر ایشان …، این مجموعه چیزهایی است که به عنوان صدقه و ما ترک رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله بر جای ماند.
⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️
ید الله فـــــوق ایدیهم
#علـــــی یــــــد الله است..
بمیرد دشمن حیــــــدر
#علــــــی ولــــــی الله است..
#فدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️▪️#روزشمار_فاطمیه
5️⃣ روز تا شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها باقی مانده است...
عَنْ مَرْوَانَ الْأَصْفَرِ أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ ثَقُلَتْ فِي مَرَضِهَا أَوْصَتْ عَلِيّاً ع فَقَالَتْ إِنِّي أُوصِيكَ أَنْ لَا يَلِيَ غُسْلِي وَ كَفْنِي سِوَاكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَتْ وَ أُوصِيكَ أَنْ تَدْفِنَنِي وَ لَا تُؤْذِنَ بِي أَحَداً.
همانا من تو را وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم مرا شب دفن کن و هیچ کس را مطلع نکن ...
📚کشف الغمه، ج2، ص68 - بحارالانوار، ج78، ص305، ح24
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
| #فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺— فریاد 3 | شماره 9-10
حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام نه دنیایتان را میخواست. و نه
••••
⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
#فریاد3