eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ با کمال تاسف و تاثر درگذشت مرحومه مغفوره حاجیه خانم بی بی طیبه موسوی شاهرودی ( همسر شهید حاج شیخ احمد کافی ) را به خانواده آن مرحومه تسلیت عرض نموده علو درجات و طلب مغفرت برای آن مرحومه و صبر جمیل و اجر جزیل برای بازماندگان مسئلت می نماییم تشییع روز سه سنبه 1402/10/26 ساعت 10 صبح از حرم مطهر صحن کوثر بطرف خواجه ربیع مقبره شهید حاج شیخ احمد کافی @haram110
مسعودی ، مورخ عمری مذهب نقل می‌کند: هنگامي كه بدن شريف امام هادی علیه السلام را تشییع میکردند، شنيده شد كه كنيزكی می‌گفت: «ماذا لقينا في يوم الاثنين، قديماً و حديثاً»‌ يعني: «ما چه كشيديم از روز دوشنبه در گذشته و در اين زمان» 📔مروج ‌الذهب ج۴ ص۱۴۷ ✍ پی‌نوشت: دوشنبهٔ قدیم ، اشاره به روز شهادت حضرت رسولخدا صلی‌الله علیه و آله و تشکیل شورای منحوس سقیفه و نشستن غاصبانهٔ ابوبکر زندیق بر منبر نبوی و دوشنبهٔ جدید اشاره به روز شهادت امام هادی صلوات‌الله‌علیه در سال ۲۵۴ هجری دارد... حضرت زینب کبری سلام‌ الله علیها هم عصر عاشورا که روز جمعه یا شنبه بود فرمودند: بأبي من أضحي عسكره في يوم الاثنين = پدرم فدای کسی که لشکرش دوشنبه غارت شد.. ▪️فرارسیدن سالروز شهادت حضرت امام علی النقی الهادی جد بزرگوار ولی نعمت‌مان امام عصر ارواحنا فداهما تسلیت باد! •••• ⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
🙏 نماز شب چهارم ماه رجب جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب چهارم ماه رجب، صد رکعت نماز بخواند (یعنی 50 نماز دو رکعتی)، در رکعت اول یک بار حمد و یک بار سوره فلق، و در رکعت دوم یک بار حمد و یک بار سوره ناس ، از هر آسمان فرشته ای نازل می شود که ثواب او را تا روز قیامت می نویسند. چنین فردی روز قیامت با چهره ای چون ماه شب چهارده می آید، و نامه اعمالش را به دست راستش داده و به آسانی کارهای او محاسبه می شود. (البلدالامین، ص167) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎🗣 در ماه رجب، در تعقیب نمازهای پنج گانه چنین بگو محمد بن ذکوان معروف به محمّد السّجّاد می گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم ، ماه رجب فرا رسیده است ، دعایی به من تعلیم فرما که خداوند به واسطه آن به من نفع رساند. حضرت صادق علیه السلام فرمود: بنویس: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ، و هر روز از ماه رجب در صبح و شام و در تعقیب نمازهای روز و شب بگو: «يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ ، يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ ، يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ ، يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً ، أَعْطِنِي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ خَيْرِ الدُّنْيَا وَ جَمِيعَ خَيْرِ الْآخِرَةِ ، وَ اصْرِفْ عَنِّي بِمَسْأَلَتِي إِيَّاكَ جَمِيعَ شَرِّ الدُّنْيَا وَ شَرِّ الْآخِرَةِ ، فَإِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مَا أَعْطَيْتَ ، وَ زِدْنِي مِنْ فَضْلِكَ يَا كَرِيمُ!» محمّد می گوید: پس حضرت صادق علیه السلام با دست چپ خود محاسنش را گرفت و دعای یاد شده را خواند در حالی که انگشت اشاره دست راست خود را حرکت می داد و به خدا پناه می برد. بعد از آن حضرتش چنین فرمود: يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، يَا ذَا النَّعْمَاءِ وَ الْجُودِ ، يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ ، حَرِّمْ شَيْبَتِي عَلَى النَّارِ. در حدیث دیگری آمده است که حضرت دستش را بر محاسن خود گرفت و رها نکرد تا آنکه کف دستش پر از اشک شد. (بحارالأنوار، ج 98، ص390-391 به نقل از اقبال الاعمال/ اقبال الاعمال،ص143) ✅ توجّه: مطابق روایت، حضرت صادق علیه السلام از آغاز خواندن دعا، با دست چپ محاسن خویش را گرفته و انگشت اشاره دست راست خود را حرکت می دادند و به خدا پناه می بردند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💎🙏🏼 «دعای مُعَلّی» در ماه رجب یونُس بن ظَبیان گفت: ماه رجب بود و نزد مولایم حضرت صادق علیه السلام بودم. مُعَلَّی بن خُنَیس وارد شد و سخن از دعای در ماه رجب به میان آمد. معلّی عرض کرد: يَا سَيِّدِي! عَلِّمْنِي دُعَاءً يَجْمَعُ كُلَّ مَا أَوْدَعَتْهُ الشِّيعَةُ فِي كُتُبِهَا. ای سرور من! دعایی به من بیاموز که جامع همه (خیراتی) باشد که شیعه در کتاب هایش نوشته و به ودیعه گذارده است. پس حضرتش فرمود: ای معلّی! بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ، وَ عَمَلَ الْخَائِفِينَ مِنْكَ، وَ يَقِينَ الْعَابِدِينَ لَكَ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ وَ أَنَا عَبْدُكَ الْبَائِسُ الْفَقِيرُ، وَ أَنْتَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِيلُ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ امْنُنْ بِغِنَاكَ عَلَى فَقْرِي، وَ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي، وَ بِقُوَّتِكَ عَلَى ضَعْفِي، يَا قَوِيُّ يَا عَزِيزُ! اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَوْصِيَاءِ الْمَرْضِيِّينَ، وَ اكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ!» سپس حضرت فرمود: يَا مُعَلَّى! وَ اللَّهِ لَقَدْ جَمَعَ لَكَ هَذَا الدُّعَاءُ مَا كَانَ مِنْ لَدُنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَلِيلِ إِلَى مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه وآله. (بحارالأنوار، ج98، ص390 به نقل از اقبال الاعمال/اقبال الاعمال، ص142) ای معلّی! به خدا قسم! این دعا، جامع همه دعاهای از زمان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام تا زمان حضرت محمّد صلّی الله علیه وآله است. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🕸🌟 تضاعف گناهان و حسنات در ماه رجب عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اخْتَارَ مِنَ الْأَيَّامِ أَرْبَعَةً ... ، وَ أَمَّا خِيَرَتُهُ مِنَ الشُّهُورِ فَرَجَبٌ وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ وَ الْمُحَرَّمُ ، وَ هِيَ الْأَرْبَعُ الْحُرُمُ. (بحارالانوار، ج97، ص48به نقل از کتاب النوادر) پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله فرمود: همانا خداوند تبارک و تعالی، از میان ایّام، چهار مورد را برگزید ... برگزیده های خداوند از میان ماه ها عبارتند از: رجب، ذی القعده، ذی الحجّۀ و محرّم، ماه هایی که ماه های حرام می باشند. جناب علیّ بن ابراهیم قمی در تفسیر خود می نویسد: الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ: رَجَبٌ مُفْرَدٌ، وَ ذُو الْقَعْدَةِ وَ ذُو الْحِجَّةِ وَ مُحَرَّمٌ مُتَّصِلَةٌ، حَرَّمَ اللَّهُ فِيهَا الْقِتَالَ، وَ يُضَاعَفُ فِيهَا الذُّنُوبُ وَ كَذَلِكَ الْحَسَنَاتُ. (تفسيرالقمي، ج1، ص67) ماه های حرام عبارتند از: رجب که به تنهایی در میان ماه های سال آمده است، و سه ماه متوالی ذی القعده، ذی الحجّۀ، و محرّم. خداوند در این ماه ها، جنگیدن را حرام کرده است، و در این ماه ها ، گناهان و حسنات، به صورت مضاعف محاسبه می شوند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌺♾🌺 از وساطت کارهای خیر، همچون رساندن صدقات به نیازمندان، کوتاهی نکنیم 1) قالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ‏ مَشَى‏ بِصَدَقَةٍ إِلَى‏ مُحْتَاجٍ،‏ كَانَ‏ لَهُ كَأَجْرِ صَاحِبِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَجْرِهِ شَيْ‏ءٌ. (امالی صدوق، ص432) رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هركس صدقه اى را به نيازمندى رساند، اجر صاحب آن صدقه را دارد و از اجر صدقه دهنده نيز چيزى كم نمی شود . 2) قالَ رَسُولُ الله صلّی الله علیه و آله: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ عَلَى رَجُلٍ مِسْكِينٍ، كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ وَ لَوْ تَدَاوَلَهَا أَرْبَعُونَ‏ أَلْفَ‏ إِنْسَانٍ‏ ثُمَّ وَصَلَتْ إِلَى مِسْكِينٍ،كَانَ لَهُ أَجْراً كَامِلاً. (ثواب الأعمال، ص290) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هركس براى مستمندى صدقه اى گرد آورد، اجرى همانند اجر صدقه دهنده دارد، و اگر چهل هزار انسان هم آن صدقه را دست به دست كنند و سپس به دست مستمند برسد، باز به همه آنها اجر كامل داده می شود . 3) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: لَوْ جَرَى الْمَعْرُوفُ عَلَى‏ ثَمَانِينَ‏ كَفّاً، لَأُجِرُوا كُلُّهُمْ فِيهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ صَاحِبُهُ مِنْ أَجْرِهِ شَيْئاً. (الكافي، ج‏4، ص18) حضرت صادق علیه السلام فرمود: اگر کار خیر (مثل صدقه) هشتاد دست بگردد، همه آنها اجر دارند، بى آن كه از پاداش صاحب خیر چيزى كاسته شود . ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وبیستم ✨ نوشته بود.. _فقط میخواستم ببینم چقدر دوست
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای 🌈 ✨ رسیدیم خونه.... وحید،فاطمه سادات رو برد بالا و گذاشت رو تختش.فاطمه سادات بیدار شد،رفتم پیشش. وحید هم رفت اون اتاق... وقتی فاطمه سادات خوابید،رفتم پیش وحید. داشت نماز میخوند.پشتش نشستم و ساکت نگاهش میکردم. خدایا بدون وحید چجوری زندگی کنم؟!! کمکم کن. وحید برگشت سمت من.سریع اشکهامو پاک کردم.وحید هم گریه کرده بود. گفتم: _مادرت طاقتشو نداره. گفت: _خدا میده.بابا هم هست،تو هم هستی، میتونید آرومش کنید. -وحید...برای سالم برگشتنت دعا کنم؟ -من تو هیچکدوم از مأموریت هام نگفتم خدایا شهید بشم یا خدایا زنده بمونم.همیشه گفتم .تو بهتر میدونی چی بهتره....زهرا،تو خودت باید ببینی چکار کنی خدا ازت . مدتی ساکت به هم نگاه میکردیم.وحید گفت: _زهرا،اگه برگردی به گذشته دیگه با من ازدواج نمیکنی؟ لبخند زدم و گفتم: _من کنار شما خوشبختم. -وقتی من نباشم چی؟ -عشقت که هست.من وقتی عاشقتم خوشبختم. دوباره مدتی ساکت بودیم.وحید گفت: _زهرا،تو احتمالا میتونی تو بهشت انتخاب کنی با من باشی یا با امین...تو دوست داری با کی باشی؟ داشتم به حرفش فکر میکردم که یعنی چی؟چی میگه؟ وقتی دید ساکتم... گفت: _من همیشه میخواستم با کسی ازدواج کنم که بهشت هم با من باشه. چون به نظرم این دنیا اونقدر کوتاهه که حتی ارزش نداره آدم بخاطر دنیا لحظه هاشو با کسی شریک بشه. به شوخی گفتم: _باید ببینم مقام کدومتون بالاتره،قصر کدومتون قشنگتره. باناراحتی نگاهم میکرد. کلافه شد.بلند شد، گفت: _میخوای با امین باشی راحت بگو. رفت سمت در.گفتم: _وحید. ایستاد ولی برنگشت سمت من. -قبلا بهت گفته بودم وقتی اومدی خاستگاریم از خدا خواستم یا فراموشم کنی یا عاشقت بشم، خیلی بیشتر از عشقی که به امین داشتم.ولی شما هنوز هم باورم نمیکنی. نمیبینی فقط دارم میکنم که بخاطر من از وظیفه ت کوتاهی نکنی.وگرنه مگه من میتونم بدون شما... گریه م گرفته بود... روی سجاده،جای وحید به حالت سجده افتادم و فقط گریه میکردم. از خدا میخواستم کمکم کنه.قلبم درد میکرد،به سختی می تپید.. خدایا دعا کنم که دیگه قلبم نزنه؟.. ازت بخوام که دیگه بمیرم؟... نه،من زهرای سابق نیستم.خدایا کمکم کن.دارم کم میارم. خیلی گذشت.با خودم گفتم نکنه وحید منو اینجوری ببینه. سریع بلند شدم.وحید بالا سرم نشسته بود و به من نگاه میکرد.صورتش خیس اشک بود. سریع اشکهامو پاک کردم. گفتم: _تو بهشت منتظر من نمون.من اوضاعم خیلی خرابه.اگه جهنمی هم نباشم،لایق شما هم نیستم. مکث کردم و بعد بالبخند گفتم: _با حوریه هات بهت خوش بگذره. خودم از حرفم خنده م گرفته بود ولی وحید ناراحت نگاهم میکرد. بلند شدم رفتم به صورتم آب بزنم.وقتی از دستشویی اومدم بیرون دیدم وحید پشت در منتظر من ایستاده.گفتم: _چیزی شده؟!! گفت: _دنیا با تو برام بهشته.بهشت بی تو برام قفسه... زهرا،تنهام نذار. بعد رفت تو اتاق... اون شب وحید تو اتاق نمازشب میخوند و من تو هال.... حال و هوای عجیبی داشتیم. هردومون میخواستیم باشیم. ولی وقتی اذان شد رفتم تو اتاق تا برای آخرین بار نمازمو پشت سرش به جماعت بخونم... . صبح میخواستم فاطمه سادات رو بیدار کنم تا برای بار آخر باباش رو ببینه ولی وحید نذاشت... همونجوری که خواب بود،نگاهش میکرد.حدود یه ربع فقط نگاهش کرد.آروم گفتم: _وحید نگاهم کرد... -بیا،دیرت میشه. -الان میام. آروم فاطمه سادات رو بوسید و اومد. وحید سرش پایین بود و صبحانه میخورد.فقط نگاهش میکردم. وقتی صبحانه شو خورد، سرشو آورد بالا... چشمهای هر دو مون پر اشک شد. اینبار من سرمو انداختم پایین و صبحانه میخوردم؛با بغض.وحید فقط نگاهم میکرد. نمیدونم چقدر گذشت.وحید صدام کرد: _زهراجانم نگاهش کردم....‌ ادامه دارد.... نویسنده بانو
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای 🌈 ✨ نگاهش کردم.. -دیگه باید برم. بلند شدم.قرآن رو برداشتم و تو هال ایستادم.وحید بلند شد،کیفشو برداشت و اومد جلوی من ایستاد.از زیر قرآن رد شد.بعد قرآن رو ازم گرفت،بوسید و گذاشت روی اپن آشپزخونه. اومد جلوی من ایستاد و نگاهم میکرد.من سرم پایین بود. -زهرا،به من نگاه کن. سرمو آوردم بالا. -زهرا،حلالم کن.تو زندگی با من خیلی اذیت شدی.بعد از منم خیلی اذیت میشی.حلالم کن...به قول خودت خیلی دوست دارم..خیلی...زهرا من بهشت منتظرت میمونم. من فقط نگاهش میکردم. -...راستی احوال منو فقط حاجی بهتون میگه.حرف هیچکس دیگه ای رو باور نکن.اگه چیزی درمورد من شنیدی اصلا اهمیت نده.فقط حرف حاجی رو باور کن.. بابغض گفت: _مراقب خودت و فاطمه سادات باش...زهرای عزیزم..عزیزتر از جانم...خداحافظ. رفت سمت در.برگشت،نگاهم کرد.گفت: _خیلی دوست دارم..خیلی. سریع رفت و درو بست.... وحیدم رفت..وحید مهربونم رفت...وحید عزیزم رفت... پاهام رمق ایستادن نداشت.افتادم روی زمین. اشکهام جاری بود.به در بسته نگاه میکردم.وحید رفت..وحید رفت..وحید رفت.. مدام با خودم تکرار میکردم. از حال رفتم.... وقتی چشمهامو باز کردم مامان بالا سرم بود.تو اتاق خودمون بودم.یاد در بسته و رفتن وحید افتادم.بدون هیچ حرفی چشمهامو بستم و اشک میریختم. مامان گفت: _زهرا،چشمهاتو باز کن. صدای مامان نگران بود.چشمهامو باز کردم.مامان گفت: _وحید هم میخواد بره؟ دوباره تنها میشی؟ مامان گریه میکرد.بابغض گفتم: _من خدا رو دارم،شما رو دارم.تنها نمیشم. مامان با ناراحتی نگاهم میکرد.گفتم: _فاطمه سادات کجاست؟ -تو هال،داره بازی میکنه. -بابا نیست؟ -هست.پیش فاطمه ساداته...وحید به بابات زنگ زد،گفت داره میره و احتمال خیلی زیاد زنده برنمیگرده.گفت بیایم پیشت.اومدیم دیدیم وسط هال افتادی،گفتم زهرا دوباره سکته کرد. مامان گریه میکرد.گفتم: _خیالت راحت.این زهرا،زهرای سابق نیست. تو دلم گفتم.. ✨خدایا هر چی تو بخوای✨ روزها میگذشت... ولی من تو همون لحظه خداحافظی و در بسته مونده بودم. سه هفته بعد از رفتن وحید متوجه شدم باردارم. بازهم من باردار بودم و وحید مأموریت بود.اما اینبار فرق داشت. امیدی به برگشتنش نداشتم. به مامان و مادروحید گفتم. _همه خیلی نگران و ناراحت من بودن. خیلی با خودم فکر کردم که چکار کنم .اینکه برای برگشتنش دعا کنم؟یا برای شهادتش؟ منم به نتیجه ای که وحید بهش رسیده بود رسیدم.. گفتم خدایا تو بهتر از هرکسی میدونی چه اتفاقی بیفته بهتره.اگه زنده برگشتن وحید بهتره هر چی تو بخوای اگه شهادتش بهتره هر چی تو بخوای.✨ من عاشق وحید بودم... بود برام ولی به شهادتش بودم.از خدام بود بهشت باهاش باشم.من از وحید دل کندم ولی دیگه برای خودم جونی نمونده بود. روزها میگذشت... ولی فقط روز،شب میشد و شب،روز میشد.به زندگی میکردم.به فاطمه سادات نگاه میکردم و باهاش حرف میزدم.با پدرومادرخودم و پدرومادروحید و با همه میگفتم و میخندیدم ولی من مرده بودم و کسی نفهمید.میخندیدم که . دکتر بهم گفته بود دوقلو باردارم... خوشحال شدم.یادگارهای وحیدم بیشتر میشدن. اینبار دو تا پسر.خیلی دوست داشتم پسرهام هم شبیه پدرشون باشن. ماهی یکبار حاجی خبر سلامتی وحید رو به ما میداد...حدود سه ماه از رفتن وحید میگذشت. حاجی بازهم خبر سلامتیش رو برامون آورد.به حاجی گفتم: _میشه شما پیغام ما رو هم به وحید برسونید؟ گفت: _نه.ارتباط ما یک طرفه ست.بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم. مادروحید خیلی نگران و آشفته بود. میگفت وقتی من و فاطمه سادات میریم پیشش حالش بهتر میشه.برای همین ما زیاد میرفتیم پیششون. یه شب آقاجون ما رو رسوند خونه.فاطمه سادات تو ماشین خوابش برد.آقاجون از وقتی وحید رفت خیلی مراقب من و فاطمه سادات بود. آقاجون گفت: _زهرا. نگاهش کردم و گفتم: _جانم -وحید برنمیگرده؟ چشمهام پر اشک شد.نگاهم کرد.سریع صورتمو برگردوندم تا اشکهامو نبینه.گفت: _اگه تو دعا کنی برگرده،برمیگرده. گفتم: _من خیلی دوستش دارم ولی نیستم.نمیخوام بخاطر دو روز دنیای من، نصیبش نشه. آقاجون چیزی نگفت ولی از اون شب پیر شدن و شکسته شدنش رو دیدم. بخاطر مادر وحید شوخی میکردم و میخندیدم.یه روز که اونجا بودیم نجمه سادات،فاطمه سادات رو برد پارک... داشتم تو اتاق وحید نماز میخوندم و آروم گریه میکردم.وقتی نمازم تمام شد... ادامه دارد... نویسنده بانو
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 سه شنبه 🔹 ۲۶ دی / جدی ۱۴۰۲ 🔹 ۴ رجب ۱۴۴۵ 🔹 ۱۶ ژانویه ۲۰۲۴ 💠 مناسبت‌های ملی 👹 فرار شاه ملعون ۱۳۵۷ 🌎🔭👀 🌗 امروز قمر در «برج حمل» است. ✔️ برای امور زیر خوب است: امور ازدواجی صید بنایی امور زراعی خرید لوازم امور تجاری صلح و آشتی ارسال کالا آغاز درمان دیدار با مسئولین ختنه نوزاد 👶‌ ‌زایمان نوزاد شایسته و مبارک است. ان‌شاءالله 🚙 مسافرت خوف حادثه دارد. 🌎🔭👀 💑 انعقاد نطفه فرزند سخاوتمند، مهربان و عاقبت بخیر گردد. ان‌شاءالله 💇 اصلاح سر و صورت باعث غم می‌شود. 🩸حجامت، خون دادن، فصد و زالو انداختن باعث درد در سر می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد. 👕 بریدن پارچه روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. به روایتی آن لباس یا در آتش می‌سوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد. خرید لباس اشکال ندارد. کسانی که شغلشان خیاطی است می‌توانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب سه شنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۴ سوره مبارکه « نساء » است. ﴿﷽ و اتوا النساء صدقاتهن﴾ خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیاد و‌ یا هدیه‌ای به او برسد. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تاعشای آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز سه شنبه یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه «یا قابض» که موجب رسیدن به آرزوها می‌گردد. ☀️ امروز متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - دویست • بیست - هفتم✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✔" در جود و بخشش حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف و این که مال را بدون شمارش تقسیم می کند. " ✍..چهارمین و آخرین روايت منتخب از این عنوان از مجموع 29 روایت ، از منابع غنی ✨ شیعی بیان میگردد : ...👤...جابر مى گویند : حضرت مولانا باقرالعلوم , محمد بن علی علیهم السلام فرمودند : ✴️…فاِنَّما سُمِّيَ المَهديَّ لِاَنَّهُ يَهدي لِاَمرٍ خَفيٍّ ، يَستَخرِجُ التَّوراةَ و سائِرَ كُتُبِ اللّهِ مِن غارٍ بِاَنطاكيةَ ، فَيَحكُمُ بَينَ اَهلِ التَّوراةِ بِالتَّوراةِ و بَينَ اَهلِ الاِنجيلِ بِالاِنجيلِ و بَينَ اَهلِ الزَّبورِ بالزَّبورِ و بينَ اَهلِ الفُرقانِ بِالفُرقانِ ، و تُجمَعُ اِلَيهِ اَموالُ الدُّنيا كُلُّها ما في بَطنِ الاَرضِ و ظَهرِها و يَقولُ للنّاسِ : تَعالَوا اِلي ما قَطَعتُم فيهِ الاَرحامَ وَ سَفَكتُم فيه الدِّماءَ و رَكِبتُم فيه مَحارِمَ اللّهِ فيُعطي شَيئاً لم يُعطِ اَحدٌ كانَ قَبلَهُ و قال رسولُ اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلّم : هُو رَجُلٌ مِنّي اِسمُهُ كاسمي يَحفَظُني اللّهُ فيهِ و يَعمَلُ بِسُنَّتي يَملاُ الاَرضَ قِسطاً و عَدلاً و نوراً بَعدَ ما تَمتليُ ظُلماً و جَوراً و سُوءاً . ❇️...پس به این جهت "مهدی" نامیده شد زیرا که هدایت می کند به کاری که پوشیده است ، و تورات اصلی و سایر کتب الاهی را از غاری در انطاکیه(*) در می آورد ؛ آنگاه بین اهل تورات بر اساس تورات ، و میان اهل انجیل بر مبنای انجیل ، و بین اهل زبور به زبور ، و بین اهل فرقان بر پایه فرقان حکم می کند ؛ همهء اموال از همهء نقاط جهان پیش او جمع می شود ، آنچه در ظاهر زمین و در باطن آن است ؛ آنوقت به مردم می فرماید: بیایید و بگیرید آنچه را که به خاطر آن قطع رحم می کردید ! و به خاطر آن خونریزی کردید ! و برای بدست آوردنش مرتکب محرمات شدید ؛ آن وقت نوعی به مردم بخشش و عطا می کند که پیش از آن کسی آنچنان اعطا ننموده است ، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مهدی , مردی است از نسل من , نامش نام من است و خداوند من را (دین مرا) در او حفظ می کند ، به سنت و روش من عمل می کند و زمین را پر از قسط و عدالت و روشنایی و نور می کند بعد از آنکه جهان پُر از ظلم و جور و بدی و زشتی شده است . 📕📗🔍🔎📘📙 ✔️ علل الشرائع ج۱ ب۱۲۹ ص۱۶۱ ح۳ ✔️ البحار ۲۹/۵۱ ح۲ و ۳۵۰/۵۲ ب۲۷ ح۱۰۳ ✔️ غیبت نعمانی ص۲۳۷ ب۱۳ ح۲۶ ✔️ حلیة الأبرار ۵۵۶/۲ ب۱۴ (*) شهری در ترکیه امروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◻️▫️☀️ 🎉 40 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚 اولین شبِ نیمه شعبان! اولین چراغانی و میهمانی و شیرین‌کامی! در خانۀ حضرت امام حسن العسکری سلام‌الله‌علیه جشن ولادت مهدی موعود برپا بود... 🎞 دانلود از: آپارات 🔍 تحقیق و ترجمه: «فراق» 🎤 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
🙏🏼 نماز شب پنجم ماه رجب عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الخَامِسَةِ سِتّاً بِالْحَمْدِ وَ التَّوْحِيدِ خَمْساً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً، أُعْطِيَ ثَوَابَ أَرْبَعِينَ نَبِيّاً وَ أرْبَعينَ صِدِّيقاً وَ أرْبَعِينَ شَهيداً، وَ يَمُرُّ عَلَى الصِّراطِ كَالْبَرْقِ اللاّمِعِ عَلَى فَرَسٍ مِنْ نُورٍ. (البلدالامین، ص167) جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب پنجم ماه رجب، 6 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و 25 بار سوره توحید، خداوند ثواب و پاداش چهل پیامبر، چهل صدّیق و چهل شهید را به وی عطا می کند، و مانند برق درخشان و سوار بر اسبی از نور از صراط می گذرد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
حرم
* 💞﷽💞 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 #قسمت_صد_وبیست_و‌دوم✨ نگاهش کردم.. -دیگه باید برم. بلند شدم
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📚 رمان زیبای 🌈 ✨ وقتی نمازم تمام شد و برگشتم،دیدم مادروحید پشت سرم نشسته و به من نگاه میکنه... چشمهاش خیس بود. تا دیدمش شرمنده شدم،سرمو انداختم پایین. با امیدواری گفت: _وحید برمیگرده دیگه،آره؟ نمیدونستم چی بگم.اومد نزدیک.گفت: _تو چکار میکنی که شوهرات شهید میشن؟چی بهشون میگی که آرزو میکنن شهید بشن؟ آقاجون با ناراحتی گفت: _راحله! این چه حرفیه؟!!! سرم پایین بود.گفتم: _وحید پسر شماست.شما از بچگی از امام حسین (ع) بهش گفتین. شما یادش دادید مرد باشه. شما از فیض شهادت براش گفتین. شما اینجوری کردین.منم بخاطر تربیت خوبی که داشت،بخاطر چیزهای خوبی که شما بهش یاد دادید عاشقش شدم و باهاش ازدواج کردم. مادروحید با التماس گفت: _دعا کن برگرده.تو که نمیخوای دوباره تنها بشی. گفتم: _شما مادر هستین.دعای شما بیشتر اثر داره. هروقت خواستین دعا کنین برای وحید دعا کنین..نه برگشتنش. برای منم خیلی دعا کنین. برام. دیگه نتونستم چیزی بگم.سرمو گذاشتم رو پای مادروحید و فقط گریه میکردم. از اون روز به بعد کمتر میرفتم پیششون.. روم نمیشد تو چشمهای پدر و مادر وحید نگاه کنم. یه روز مادروحید اومد خونه ما.گفت: _دلم برات تنگ شده.از حرفهای اون روزم ناراحت شدی که کمتر میای پیشمون؟ گفتم: _از شرمندگیمه.روم نمیشه تو چشمهاتون نگاه کنم. بابغض گفت: _اونی که شرمنده ست منم.اگه وحید به ازدواج با تو اصرار نمیکرد،الان تو راحت تر زندگی میکردی.من شرمنده م که بخاطر دل پسرم زندگی سختی داری. بیشتر شرمنده شدم. پنج ماه از شش ماه گذشته بود.... چند روز بود دلشوره داشتم. همش یاد وحید بودم.هرکاری میکردم حواسم پرت بشه فایده نداشت. تلفن زنگ میزد،قلبم میومد تو دهانم. همش منتظر خبر شهادتش بودم. با فاطمه سادات از خرید برمیگشتم خونه.آقایی جلوی در صدام کرد. -خانم روشن؟ -خودم هستم.بفرمایید. -شما همسر آقای موحد هستید؟ -بله.شما؟ -من از طرف حاجی اومدم.مأمور شدم شما رو جایی ببرم. یاد حرف وحید افتادم که گفت به حرف هیچکس جز حاجی اعتماد نکن. گفتم: _الان باید بریم؟ -بله. -پس اجازه بدید من وسایل مو بذارم خونه. -ما همینجا منتظر هستیم. رفتم خونه... با حاجی تماس گرفتم. دو تا بوق خورد جواب داد: _بفرمایید. صدای حاجی رو شناختم. -سلام،من همسر وحید موحد هستم. -سلام دخترم،خوبین؟ -بله،خداروشکر.از وحید خبری دارید؟ -دو نفر فرستادم بیان دنبالتون،نیومدن؟ -دو نفر اومدن ولی چون نشناختمشون خواستم اول با شما مشورت کنم. مشخصات اون آقایون رو از حاجی گرفتم.وقتی مطمئن شدم خودشون هستن... ادامه دارد... نویسنده بانو
* 💞﷽💞 رمان زیبای 🌈 ✨ وقتی مطمئن شدم خودشون هستن.. فاطمه سادات رو پیش مامان گذاشتم وباهاشون رفتم. بعد رفتن خونه آقاجون،بدون اینکه از من آدرس بگیرن.پدرومادروحید هم سوار شدن.حال اونا هم خوب نبود. مطمئن بودیم میخوان خبر شهادتش رو بهمون بگن.ما رو به بیمارستان بردن... مامان هرلحظه حالش بدتر میشد.آقاجون سعی میکرد من و مامان رو آروم کنه... من به ظاهر آروم تر بودم ولی بخاطر بارداریم نگرانیش بیشتر بود.من شش ماهه دوقلو باردار بودم. وقتی وارد بخش شدیم و سراغ وحید روگرفتیم همه پرستارها یه جوری نگاهمون میکردن مخصوصا به من... احساس میکردم دیگه قلبم نمیزنه.اتاقی رو نشان دادن.همون موقع پزشک میانسالی اومد.پرستاری بهش گفت: _خانواده آقای موحد هستن. دکتر هم نگاهی به ما کرد و بیشتر به من.با تعجب گفت: _شما همسرشون هستید؟ گفتم: _بله. هرلحظه منتظر بودم که کسی بگه شهید شده. همون پرستار گفت: _ایشون دکتر بابایی پزشک معالج همسرتون هستن. نمیتونستم باور کنم وحید زنده ست. با جون کندن گفتم: _وحید زنده ست؟! دکتر و پرستارها از حرفم تعجب کردن .آقاجون و مامان مثل من منتظر حرف دکتر بودن.دکتر بابایی بالبخند گفت: _بله،زنده ست. آقاجون گفت: _حالش چطوره؟ دکتر گفت: _چرا نمیرید ببیینیدش؟ آقاجون و مامان رفتن سمت اتاق.ولی من ایستاده بودم و منتظر جواب سؤال آقاجون.دکتر گفت: _یه کمی زخمی شده گفتم: _کجاش؟ -یه تیر به بازوی راستش اصابت کرده. آقاجون و مامان دو قدمی رو که رفته بودن برگشتن.من منتظر ادامه حرف دکتر بودم. گفت: _چند تا ترکش خیلی مختصر هم به شکمش اصابت کرده. من دیگه متعجب گوش میدادم.آقاجون و مامان هم به من نگاه میکردن. مامان گفت: _پاهاش؟ دکتر تعجب کرد.گفت: _شما دیدینش؟ ما هر سه تامون بدون هیچ حرفی منتظر بودیم. دکتر گفت: _پای چپش از زیر زانو قطع شده جونم در اومد.نشستم روی صندلی.روم نمیشد به مامان نگاه کنم... ولی آقاجون رو دیدم.داشت به من نگاه میکرد. چشمهاش پر اشک بود. مامان رفت سمت اتاق.آقاجون هم باهاش رفت.آقاجون بعد دو قدم که رفت به من گفت: _بیا دخترم. پاهام رمق نداشت.انگار تو خلأ بودم.هرچی میرفتم نمیرسیدم.همه چی مثل خواب بود برام. یعنی واقعا وحید زنده ست؟!! با فاصله پشت سر آقاجون رفتم.وارد اتاق شدم. نسبتا بزرگ بود.چند تا تخت داشت ولی همش خالی بود جز یکی.تختی سمت راست اتاق،نزدیک پنجره.من جلوی در ایستاده بودم. واقعا وحید بود.روی تخت دراز کشیده بود.دست راستش بسته بود.پتو روش بود.چهره ش خیلی تغییر کرده بود.اصلا ریش نداشت.مدل موهاش هم تغییر کرده بود... داشت با مادرش که سمت راستش ایستاده بود احوالپرسی میکرد.مامان با اشک چشم فقط نگاهش میکرد. بعد با تعجب ازش پرسید که واقعا دستت زخمی شده؟!!! شکمت تیر خورده؟!!! پات؟!!! وحید هم بالبخند و مهربانی جوابشو میداد. مامان وقتی از حال پسرش مطمئن شد،گریه کرد. بعد نوبت آقاجون بود.آقاجون سمت چپ وحید ایستاده بود.تا اون موقع داشت نگاهش میکرد.باهم روبوسی کردن... ادامه دارد... نویسنده بانو
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔹 ۲۷ دی / جدی ۱۴۰۲ 🔹 ۵ رجب ۱۴۴۵ 🔹 ۱۷ ژانویه ۲۰۲۴ ⚠️ تقارن نحسین 🌗 امروز قمر در «برج حمل» است. ✔️ روز مناسبی برای امور زیر است: خرید لوازم ضروری ارسال کالا آغاز درمان صید دیدار با مسئولین ختنه کردن نوزاد 🌎🔭👀 👶 زایمان نوزاد حالش خوب است. ان‌شاءالله 🚘‌ مسافرت خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و انعقاد نطفه کراهت شدید دارد. 🩸 حجامت، خون دادن و فصد باعث زردی رنگ می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت باعث شادی می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی می‌شود. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۵ سوره مبارکه " مائده " است. ﴿﷽ الیوم احل لکم الطیبات﴾ منفعتی به خواب بیننده برسد و به شکلی خوشحال شود. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️امروز متعلق است به علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز بعد پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏🏼👌 نماز بسیار ساده شب ششم ماه رجب عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ السَّادِسَةِ رَكْعَتَيْنِ بِالْحَمْدِ وَ آيَةِ الْكُرْسِيِّ سَبْعاً ، نُودِيَ يا عَبْدَ اللهِ أَنْتَ وَلِيُّ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً، وَ لَكَ بِكُلِّ حَرْفٍ قَرَأتَهُ فِي هَذِهِ الصَّلاةِ شَفاعَةٌ فِي الْمُسْلِمينَ، وَ لَكَ سَبْعُونَ ألفِ حَسَنَةٍ، وَ كُلُّ حَسَنَةٍ أثْقَلُ مِنْ جِبالِ الدُّنيَا. (البلدالأمين، ص168) جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب ششم ماه رجب دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک بار سوره حمد و هفت بار آیۀالکرسی، به وی ندا می شود: تو واقعاً و حقیقتاً دوست خدا هستی، و در برابر هر حرفی که در این نماز خواندی، می توانی از یک مسلمان شفاعت نمایی، و نیز 70000 عمل نیک که هریک از آنها نزد خداوند سنگین تر از کوه های دنیا می باشد، برای تو در نظر گرفته می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»