۲۲ اسفند ۱۴۰۲
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
4_5843930535289685707.mp3
22.86M
#دعای_مجیر_سماواتی⬆️
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@haram110
┗━━━♥️═🍃━━━┛
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماه_رمضان #ماهمیهمانیخدا
#اول_مظلوم
#شب_دوم
استوری | اوّل مظلوم | قطعه ۲ | رمضان ۱۴۰۱
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
💫نوکرت پا به جهنم نگذارد عباس
( علیه السلام)
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
✅فواید روزه گرفتن از نظر علم پزشکی
⬅️🦋 در ۶ روز نخست ماه مبارک رمضان حرارت بدن ۱/۵ درجه پایین میآید که افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدن کاهش پیدا میکند.
⬅️🦋از روز ۶ اُم ماه مبارک رمضان تا ۱۰ اُم عفونتهای بدن دفع پیدا میکنند و همچنین کلسیم مازاد از بدن خارج میشود، معده شروع به پاکسازی میکند و مواد زائد را خارج میکند
⬅️🦋از روز ۱۰ اُم تا ۱۴ اُم ماه مبارک رمضان پاکسازی سیستم عصبی و تقویت سیستم عصبی انجام میگیرد
⬅️🦋 از روز ۱۴ اُم تا ۲۱ اُم ماه مبارک رمضان پاکسازی عروق و قلب انجام میگیرد. غلظت خون در این روزها پاکسازی و تخلیه میشود
⬅️🦋 ۲۱ اُم تا ۳۰ اُم ماه مبارک رمضان تمامی عفونتها و مواد زائد از بدن بیرون میرود.
⬅️🦋در پایان ماه مبارک رمضان با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو هستیم به شرط تغذیه ای صحیح و سالم
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
🙏دعای فرج را در قنوت نمازهایتان ترک نکنید
مرحوم آیت الله تولایی خراسانی در سخنرانی خود در مسجدالنّبیّ قزوین، در دهم ربیع الاوّل سال1382قمری(1341 شمسی) می فرمود:
اين دعايي است كه امام صادق علیه السلام در ماه رمضان در شب بيست و سوم ميخواندند و دستور دادهاند كه بخوانید. در «مفاتيح الجنان»، حاج شيخ عباس نوشته؛ در «زاد المعاد» علامه مجلسي نوشته و در سایر كتب ادعيه هم آمده است:
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
از من بشنويد؛ در دعاي قنوت نمازهایتان اين دعا را بخوانيد و ترك نكنيد. به خود صاحب الزمان علیه السلام قسم، بيجهت نيست كه ميگويم. «الْمُصَلِّي مُنَاجٍ رَبَّهُ». در نماز، نمازگزار با خدا خلوت كرده و نجوا ميكند و سر به گوشي حرف ميزند. نماز، موقعي است كه بنده را در دربار كبريائيّت خدا بار ميدهند. اينجا حرفها را خوب ميشنوند و زود ميشنوند. لذا شيطان دائماً در نماز انگولك ميكند و فكر آدم را به اين طرف و آن طرف مياندازد و اغوا ميكند. به قدري که شیطان در نماز فكر ما را اغوا ميكند، در هيچ موقعي اين قدر اغوا نميكند، چون او ميفهمد كه الآن نمازگزار در دربار كبرياي خداست. در موقعي كه به درگاه كبريائيت خدا حاضر ميشويد، دعا كنيد بر سلامتي امام زمان علیه السلام. خيلي اثر دارد. خيلي خاصيت دارد. بيخود نميگويم و حدس و تخمين نيست. بيایید در ميدان، تا بفهميد چه خبر است. «حلواي تن تناني؛ تا نخوري نداني.» يك قدم در راه بيایید تا بفهميد چه خبر است. بر سلامتي حضرت دعا كنيد. در قنوت نمازتان اين دعا را ترك نكنيد و بخوانيد. خدا زودتر اجابت ميكند.
(سخنرانی های مسجد النّبیّ قزوین، 10ربیع الاوّل1382قمری)
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
◻️◽️#کلام_خدا_مدح_حضرت_امیرالمومنین_علیبنابیطالب علیه السلام
#شهر_الله شماره یک
🔺عن حماد، عن أبي عبدالله عليه السلام في قوله: الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ. قال: هو أمير المؤمنين [عليه السلام] و معرفته.
حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام فرمودند: صراط مستقیم حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله عليه و معرفت او میباشد.
🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
#رمضان
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
حرم
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی 💗 قسمت58 در صندوق عقب باز شده و مرا داخلش جا می دهند. هر چه
* 💞﷽💞
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗رمانکابوسࢪرویایی💗
قسمت59
با ترس میان درختان را نگاه می کنم.
وقتی نا امید می شوم دیگر صدایش نمی زنم.
درختان کنار می روند و به صحن خانه می رسم.
استخر بزرگی جلوی پایم سبز می شود و با وحشت خودم را عقب می کشم.
به عمق استخر نگاه می کنم و گل و لای های استخر حالم را بد می کند.
از کنار استخر می گذرم و عمارت بزرگی نمایان می شود.
عمارت دو طبقه ای رو به رویم قرار دارد و بالکن بزرگی رو به باغ قرار دارد.
همه اش می ترسم کسی از پشت سبزه و درختان سر بلند کند و با بیل و کلنگ سراغم بیاید.
سرم را بر می گردانم که یکی مثل بختک مقابلم قرار می گیرد.
از ترس نزدیک است جیغ بکشم که دستش به طرف روسری ام می رود و آن را روی دهانم می گذارد.
با دیدن چشمان آشنایش نفسم را بیرون می دهم.
_شُ... شمایید؟
لبخندی به لب هایش تقدیم می کند و بله ای می گوید.
میخواهد دنبالش به راه بیوفتم.
اندکی ترس در کاسهی دلم جا می گیرد و از پیمان می پرسم:
_اینجا کسی نیست؟
به جلو نگاه می کند و جواب می دهد:
_نه!
نردبان را به دیوار تکیه می دهد و اشاره می کند بالا بروم.
به دیوار بلند نگاه می کنم و آب دهانم را قورت می دهم.
_از این؟
_میترسی؟
سرم را به دو طرف تکان می دهم و پایم را روی اولین پله می گذارم.
صدای زیق زیق از نردبان بلند می شود اما وقتی به پیمان نگاه می کنم می گویم من نباید برگردم.
به انتهای نردبان می رسم و نیم نگاهی به عقب نگاه می کنم.
پایم می لغزد و هول می کنم.
پیمان نردبان را محکم می گیرد و می گوید:
_من گرفتمش! به عقب نگاه نکن!
باشه ای می گویم و پایم را روی دیوار می گذارم.
پیمان با سرعت پله های نردبان را پشت سر می گذارد و کنارم می ایستد.
با رسیدن او به پشت سرم نگاه می کنم.
دیوار هولناک ما را از آرامش زمین گرفته است.
نگاهش را به من می اندازد و می گوید:
_با شمارهی سه هر دو تا مون می پَریم!
پس... یک... دو... سه!
با سه گفتن او، صدای گومی به گوشم می رسد.
چشمانش از درد بسته شده و به سختی بلند می شود.
به من که روی دیوار هستم می گوید:
_بپَر دیگه!
همچین توانی را در خود نمی بینم.
از ترس نزدیک است غالب توهی کنم که دوباره خواسته اش را تکرار می کند.
کمی مکث می کنم و چشمانم را می بندم.
_چرا چشماتو بستی؟ چشماتو باز کن وگرنه زخمی میشی.
نمی توانم بر ترسم غلبه کنم و مجبورم به آن اعتراف کنم.
لبم را جمع می کنم و می گویم:
_من می ترسم! این خیلی بلنده!
اگه بپرم حتما دستو و پام میشکنه!
_نه بپر! طوریت نمیشه.
مگه من کاریم شد؟
دوری می زند و دستانش را از هم باز می کند.
_میبینی؟ سالمِ سالمم!
نفس عمیقی می کشم و ضربان قلبم بالا و پایین می پرد.
اشک گوشهی چشمم را پاک می کنم و با ترس میپرم.
بین زمین و آسمان هستم که با شدت به زمین میخورم.
درد توی مچ پایم می پیچد و از روی درد ناله می کنم.
پیمان بالای سرم ایستاده و می گوید:
_باید فرار کنیم!
می خواهم بلند شوم اما سوزش پایم نفسم را می برد.
خودم را به دیوار می گیرم و به سختی لب می زنم:
_نمیتونم! پام درد میکنه.
چند قدم جلوتر از من می ایستد و برمی گردد.
_چرا؟
می نالم:
_فکر کنم پام در رفته!
نچی می کند و حالم گرفته می شود.
با خودم می گویم انگار مگر تقصیر می است که پایم در رفته!
⭕️کپی بدون نام نویسنده حرام است ⭕️
نویسندهمبینارفعتی(آیه)
۲۲ اسفند ۱۴۰۲