eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6019363598390790997.mp3
4.96M
✦‍ عواقب بد حجابی (صوت مهم _پیشنهاد دانلود) 🎙
🖐💡🔐🔔زنگوله شو به پای ولیّ وقت، امام زمان علیه السلام تا به پرواز او پرواز كنی مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد سیّد عزیزالله تهران در ماه رمضان 1396 هجری می فرمود: بايد به شجره لاهوتی ولیّ وقت پيوند زد تا ميوه شيرين حاصل شود. نوع عرفا و صوفيه اين پيوند را نزدند، بی‌خود می ‌گویند. وليّ وقت، پير دليل، صاحب تخت، وليّ مرشد، امروز امام زمان علیه السلام است. امروز امير در ميخانه اوست. امروز شاهباز اوج لاهوت اوست. هركس بخواهد پرواز كند و بالا برود، بايد زنجیره‌ وار خودش را به پای او ببندد. اهل دل! فهميدید چه می گويم؟ در اين تعبيراتي كه می ‏كنم عناياتي است. هر تعبير اشاره به يك شأنی از شئون فیض و سلوك است. زنگوله‌ نمی ‌تواند به آسمان برود، صد هزار سال این زنگوله را یکجا بگذار، تكان نمی ‏خورد، امّا اگر آن را به پای كبوتری بستند، كبوتر پرواز می ‏كند، اين هم بالا می ‏رود. زنگوله شو به پای ولیّ وقت تا به پرواز او پرواز كنی، تا تو هم به تبع او اوج بگيری، به عرش و بالاتر از عرش بروی. صوفیه و عرفا با ولیّ وقت پيوند نگرفتند، اين‌ها زنگوله پای ولیّ وقت نشدند، اين‌ها خودشان را به شجره ولیّ وقت متّصل نكردند و نكردند. عرفای بشر با قدم خود جلو رفته ‌اند، لذا اغلب آن‌ها سرنگون شده‌ اند. يك قدری هم بالا رفتند، ولی با عصای زير دستشان، با زحمتشان، كمی ‏بالا رفتند، اما چون بي‌پير رفته ‌اند، سرنگون شده ‌اند. از همان بالا افتادند و سر و دستشان شكست. اگر كسي با ولیّ وقت پيوند بگيرد و به دستگيری امام زمان علیه السلام بالا برود، درست می ‏رود و تا سرمنزل می‌ رسد، به كعبه مقصود هم می ‏رسد و بعد هم بر می گردد و به هدايت مردم می پردازد. عرفاي بشر چون بدون پيوند با ولیّ وقت به راه می افتند، گم می ‏شوند، زیرا می‌خواهند بدون زنگوله شدن به پای شاهباز وقت، امام زمان علیه السلام اوج بگيرند. لذا همه ایشان يك خرده‌ای بالا می روند و زمين می‏ خورند. اينها به زمين خورده ‌اند، لذا وحدت وجودی می ‏شوند، لذا به مهدويت نوعيه قائل می ‏شوند، اينها گمراه شدند، اينها زمين خورده ‌اند و دست و پایشان شکسته است. (سخنرانی های مسجد سیّد عزیزالله تهران، روز چهارم رمضان 1396 قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ پنجشنبه 👈 13خرداد / جوزا 1400 👈 22 شوال 1442 👈 3 ژوئن 🕋 مناسب های دینی و اسلامی . 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و محمودی است برای : ✅ شکار و صید و دام گذاری . ✅ تجارت و داد و ستد . ✅ و ملاقات ها خوب است . 🤒 مریض امروز زود خوب میشود . 👶 مناسب زایمان و نوزادش مبارک و خوش قدم و خوشبخت و محبوب و زندگی پاکی دارد .ان شاء الله 🚘 مسافرت : خوب و مفید و سودمند است . 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت: 👩‍❤️‍👩 امروز : شیطان نزدیک فرزند هنگام زوال ظهر چنین روزی نگردد تا پیر شود . ان شاءالله 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز درمان و معالجه . ✳️ آغاز شغل . ✳️ داد و ستد و تجارت . ✳️ سفارش دادن اجناس تجاری . ✳️ بذر افشانی . ✳️ و دعوت کردن نیک است . 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزندش سخنوری توانا با بیانی زیبا و فصیح خواهد بود . ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی است . 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد باعث قوت دل می شود . 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 23 سوره مبارکه " مومنون " است . و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم ..... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند . و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
12-Ah az dori.mp3
8.53M
زمان می‌گذرد چه کنم با دلی که از تو توان گذاشتنش نیست :) در اوج دردمندی و بی‌پناهی هستیم تنها چیزی که در دست دارم دوست داشتن تان هست ای عزیز الزهرا دوستت دارم خیر است! 🌹🌹🌹
.. 👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 ✴️ شنبه 👈 15خرداد /جوزا 1400 👈24 شوال 1442👈 5 ژوئن 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🗡 سالروز قیام پانزده خرداد " 1342 ش" . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 صدقه روز اول هفته رفع نحوست کند . 📛 از دیدارها پرهیز شود. 👶برای زایمان مناسب نیست . 🚖 مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام و اختیارات نجومی . 🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ صید و شکار و دام گذاری . ✳️ ختنه کودک . ✳️ خرید لوازم منزل . ✳️ کودک به گهواره نهادن . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ آغاز معالجه و درمان . ✳️ و دیدار با مسولین نیک است . 📛 و بنایی و خشت بنا نهادن نیز خوب نیست . 📛 و امور زراعی و کشاورزی خوب نیست . 👩‍❤️‍👨 حکم انعقاد نطفه و مباشرت . 👩‍❤️‍👨 امشب : ( شب یکشنبه) ، مباشرت برای سلامتی نیک است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور است . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، موجب دفع صفرا می شود . 😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 25 سوره مبارکه " فرقان " است . و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا ... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت و گوی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود . ان شاءالله شما مطلب خود را بر آن قیاس 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس نمی شود) 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
*همه بخونن* *احیای_روابط* 💠 *"بـرای احـیای روابـط خـود؛ تـلاش ڪنیـد!!!"* ✍عشق مثل خیلی چیزهای دیگه میزان و اندازه داره، با تڪرار اشتباهات از درجات عشق ڪم نڪنیم...! 👈 بی‌توجهی و بی‌اهمیت بودن به خواسته‌های همدم‌مان، موجب ایجاد فرصت سواستفاده برای دیگران است! 👈 احترام به شوهر و حفظ غرور او، تعریف از توانایی‌های او و تامین نیازهای جنسی او امتیازات عشقی شما را افزون می‌ڪند. 👈 همچنین توجه به ظاهر و احساسات زن، تاڪید بر دوست داشتن او، ایجاد امنیت همه جانبه بعنوان تڪیه‌گاه مطمئن، بر امتیازات عشقی مرد می‌افزاید. 👈 دعواها و مشاجرات ڪوچڪ را با لجبازی و بحث بی‌خودی بزرگ نڪنید. خنده و شوخی را ابزاری برای از بین بردن دعواهای ڪوچڪ استفاده ڪنیم! 👈 زخم‌های ڪوچڪی ڪه در دل همدم خود با اشتباهاتمان ایجاد ڪردیم را ببینیم و برای ترمیم آنها تلاش ڪنیم! 👈 منتظر همدم‌مان نباشیم ، شاید او هم مثل شما منتظر قدم اول از طرف شماست. یادمان باشد همدم ما برای ما و مال ماست، هر ڪاری برای او می‌ڪنیم برای خود و زندگی خودمان می‌ڪنیم!!! 👈 یڪ شاخه گل، یڪ چای خوشرنگ، به آغوش ڪشیدن، یڪ بوسه، یڪ جمله‌ی جدید و زیبا، یڪ دوست دارم گفتن، می‌تواند به امتیازات عاشقانه و امنیت زندگیمان بیفزاید!!! اگر روابط خود را تا حد روزهای اول آشنایی احیا ڪنیم، به بالاترین احساسات عشق دوباره دست پیدا می‌ڪنیم!!!
ازدواج‌هایی با با توجه به شرایط فعلی و افزایش تعداد ازدواج هایی که زنان از مردان بزرگتر هستند، دیگر مشاوران مانند گذشته با این نوع ازدواج ها به شدت مخالفت نمی‌کنند بلکه تصمیم ن را به خود فرد واگذار می‌کنند. یعنی اگر این موضوع، برای هر دو نفر و خانواده‌های آنها قابل هضم باشد، از ظاهر دو طرف قابل تشخیص نباشد و دختر و پسر در درک متقابل به مشکل برنخورند، در زندگی آینده هم مشکلی جدی به وجود نخواهد آمد. در چنین ازدواجی باید... ❓دو طرف به بلوغ فکری رسیده‌اند؟ رشد و بلوغ دو طرف شرط اصلی و اساسی در این نوع ازدواج است. شما هر قدر فارغ از کلیشه‌های رایج تصمیم‌گیری کنید، باید قبول کنید که به طور طبیعی بلوغ شخصیتی پسران دیرتر از دختران اتفاق می افتد. مگر پسری که در شرایط خاصی رشد کرده، متکی به خود و خود ساخته است، به خانواده سرسپردگی و وابستگی مالی و فکری ندارد، خوب فکر می‌کند و عاقلانه تصمیم می‌گیرد. چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچکتر باشد، باز می‌تواند زندگی را کنترل کند و مرکز ثقل یک خانواده باشد. ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌ ‌
🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸🐸 خاله قورباغه 🐸بععععله دماغت چاقه؟ 🐸بعععععله خونت کجاست؟ 🐸کنار آب کجا می شینی؟ 🐸تو آفتاب کجا می خوابی؟ 🐸حالا کو تا خواب چی چی می خوری؟ 🐸هر چی که بشه مثلا چی چی؟ 🐸مثلا پشه آواز می خونی؟ 🐸بله می خونم بخون ببینم 🐸قور قور قور قور قور قور آشنایی با قورباغه به زبان کودکانه☺️
🏴 ☑️ حضرت امام جعفرصادق‏ علیه السلام: بادِرو أحداثَکُم بالحدیث قبلَ أن تَسبِقَکُم إلَیهِمُ المُرجِئة نوجوانان راقبل ازاین‏که دشمنانِ اعتقادی به سراغ آنان بروند،حدیث بیاموزید (میزان الحکمه,ح22752) 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
﷽🌴 بســـم ربـــ الــحــیــدر 🌴 امام صادق عليه السلام را ديدم كه بين مشرق و مغرب را پُر كرده بود ... خطيب و واعظ مشهور حاج شيخ مهدى خراسانى در شب جمعه هفتم جمادى الاولى سال ۱۳۶۹ هجرى در نجف اشرف بر روى منبر در مسجد انصارى قدس سره از آية اللَّه حاج شيخ جعفر شوشترى نقل كرده كه ايشان در كربلا بر روى منبر اين روايت را به شرحى كه گفته مى شود براى مردم بيان كرد. هنگامى كه منصور دوانیقی حرامزاده امام صادق عليه السلام را احضار كرد و آن حضرت از مدينه به بغداد آمد، در كنار دجله نزول اجلال فرمود، پيرمردى از شيعيانش با او ملاقات كرد و عرض كرد: خودت را به من بشناسان. امام عليه السلام فرمود: آيا مى خواهى مرا بشناسى؟ عرض كرد: بلى. امام عليه السلام به اصحاب خود كه در خدمتش بودند فرمود: او را در دجله بيندازيد. آنها هم اطاعت كردند و او را در ميان دجله انداختند، آن بنده خدا كه چنين ديد شروع كرد به فرياد كردن و تعجّب كردن از آنچه در مقابل خواسته اش ملاقات كرد، در ميان آب دست و پا زد، بالا و پائين رفت تا آنكه خود را با شناورى از دجله خارج كرد، او اظهار تعجّب مى كرد كه اين چه كارى بود و چرا امام عليه السلام چنين دستورى داد. امام عليه السلام دستور داد دوباره او را در دجله بيندازند، و اطرافيان او را گرفته و در دجله انداختند، آتش خشم او برافروخته گرديد و كلماتى كه تعجّب او را نشان مى داد پشت سر هم مى گفت تا اينكه اين بار هم با زحمت خود را خارج كرد و آن حضرت را مورد سرزنش قرار داد و چنين كارى را از ايشان بعيد شمرد. امام عليه السلام دستور داد براى بار سوّم او را در ميان دجله بيندازند، و لحظه اى بعد خود را در ميان آب ديد كه توان شناكردن ديگر برايش نمانده بود، امواج آب هم او را در وسط رودخانه برده بود، در چنين وضعى حالت انقطاع به او دست داد. امام عليه السلام چون ناتوانى او را از شناكردن و خارج شدن مشاهده فرمود دست كريمانه خود را دراز كرد و او را كه در وسط دجله بود خارج كرد، همينكه از آب بيرون آمد خود را بر قدم هاى حضرت انداخت و اظهار كرد كه امام را بخوبى شناخته است. اطرافيان از او سئوال كردند: چگونه شناختى؟ عرض كرد: هنگامى كه از شناكردن عاجز شدم و يقين به هلاكت و نابودى خود كردم از همه جا و همه چيز دل بريدم و خدا را صدا زدم، چيزى نمانده بود كه در ته آب فرو روم و خفه شوم كه پرده‌ها از مقابل چشمانم كنار رفت، امام صادق عليه السلام را ديدم كه بين مشرق و مغرب را پر كرده بود و غير از او چيزى را نمى ديدم، او مرا نجات داد. [۱] [۱]: اين احاطه وجودى امام عليه السلام است كه در دعاى رجبيّه مى خوانيم: «بهم ملأت سماءك و أرضك» يعنى آسمان و زمين را به وجود ايشان پر كردى، اين ذوات مقدّسه همه جا هستند، در همه زمان‌ها و مكانها و با همه موجودات بوده و هستند، و هيچ زمان و مكانى خالى از وجود ايشان نبوده و نيست، كه آنها مظهر اسم يا محيط پروردگارند. ترجمه کتاب نفیس (القطره): قطره ای از دریای فضایل اهل بیت علیهم السلام - بخش هشتم - جلد۱،صفحه۵۵۶. 🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
4_5868206171483015865.mp3
3.43M
⚡️ 💠 🔰ورم کبدی چیست و چگونه به وجود می آید 🔆علائم التهاب کبدی چیست❓ 🌀راه درمان چیست❓ 🎤 🍃🌺
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_دهم سید محمد کنار ارمیا نشست و اشک چشمانش را پاک کرد :خیلی مامان رو تنه
"رمان سیدمحمد: عمو... ارمیا: شرمنده مامان فخری شدم. اما دست من نبود. بیمارستان بستری بودم. میدونم که منو میبخشه. عمو: از اول هم ازدواجت با آیه اشتباه بود. بدبخت کردیش. این همه سال داره لگن میذاره سید محمد حرفش را برید: بسه عمو. دوباره شروع نکنید. عمو پوزخندی زد: خودت رفتی پی زندگیت و امانت برادرت داره کلفتی یه افلیج رو... سیدمحمد این بار بلند تر گفت: بسه عمو. چرا تمومش نمیکنی؟ اینجا، امروز، جای این حرفا نیست! ارمیا: اشکال نداره سید. من خوبم. بعد رو به عمو کرد و گفت: من شرمنده ی آیه خانومم. همیشه خانوم بوده و محبت رو در حق من تموم کردی. حاج علی که سعی در کنترل کردن ایلیای رگ گردن بیرون زده میکرد، دستش را گرفت و از آنها دور کرد. اصلا صلاح نمیدید که ایلیا حرفی بزند و مداخله کند. ارمیا عاقل تر از آن بود که وارد بازی این‌مرد شود ایلیا دستش را از دست حاج علی بیرون آورد و به سمت خانه دوید. میدانست با حاج بابا نمیتواند مخالفت کند اما مادر را که میتوانست پیدا کند. به سمت ساختمان رفت و از یکی از زنها خواست مادرش را صدا کند. آیه نگران حال ارمیا بود سریعا خود را به حیاط رساند. رها و زینب سادات هم پشت سرش حرکت کردند. آیه: چی شده ایلیا؟بابات کو؟ ایلیا: دارن بابا ارمیا رو اذیت میکنن. حاج بابا نذاشت من حرف بزنم. مامان ،بابا دوباره مارو تنها نذاره؟ آیه دستی به صورت ایلیا کشید، نگاهش گوشه حیاط به ارمیا و سید محمد و عمو افتاد. باز شروع شد!بعد از این همه سال... ادامه دارد... نویسنده:
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_یازدهم سیدمحمد: عمو... ارمیا: شرمنده مامان فخری شدم. اما دست من نبود.
"رمان ارمیا تازه از پل دختر آمده بود و امروز نهار همه خانه فخرالسادات جمع بودند. آیه هنوز هم نتوانسته بود با ارمیاصحبت کند. همیشه کسی بود یا کسی می آمد از همه بدتر زینب دلبندش بود که لحظه ای از ارمیا دورنمیشد. نمیدانست واکنش ارمیا به این خبر چگونه است، بخاطر همین میخواست وقتی تنها هستند با او در میان بگذارد. ِگرچه باور این بارداری برای خودش هم غیر ممکن بود. او سالها بچه دار نمیشد. دکترهای متعددی رفته بود تا بعد از 8 سال،زینبش را حامله شده بود. این حاملگی ناخواسته، شاید معجزه ی این روزهایش بود. معجزه ی این زندگی و گذر از آن همه زجر و تنهایی هایی که گذرانده بود. هیچ وقت ارمیا حرفی از بچه نزده بود. نمیدانست اصلا علاقه ای به بچه دار شدن دارد یا نه. رابطه ی خوبش با زینب سادات می توانست نشان از علاقه به کودکان باشد اما اینکه به این زودی، بچه دار شوند! از وقتی دیگر کار نمیکرد، کمی مشکل مالی داشتند. ارمیا اجازه نمیداد، به حقوق سید مهدی دست بزنند و آن را حق زینب سادات میدانست و در حساب او پس انداز میشد. حتی حاضر به قرض گرفتن آن پولها هم نمیشد و میگفت مالِ یتیم است. ارمیا بود دیگر. سفت و سخت پای اعتقاداتش میماند... مشغول پهن کردن سفره بودند که زنگ خانه به صدا در آمد. نگاه متعجبی بینشان جریان گرفت، همه بودند.آیه و خانواده اش، رها و همسر و پسرهایش. سیدمحمد و سایه اش. حاج علی و زهرا خانومش. آیه از فخر السادات پرسید: مامان فخری، کسی رو دعوت کردی؟ فخر السادات از آشپزخانه بیرون آمد: نه مادر! حالا در رو باز کنید ببینیم کسی هست. در را که باز کردند، عمو و زن عمو وارد شدند. تعارفات معمول در میان اخم و رو رو ترش کردن های سید عطا و مرضیه خانوم،همسرش انجام شد. سفره را پهن کردند و مهمان ناخوانده را دعوت کردند. آیه هنوز قاشق را در دهانش نگذاشته بود که بوی مرغ زیر بینی اش زد و حالش را منقلب کرد. به سرعت بلند شد و به سمت سرویس بهداشتی رفت. بلافاصله ارمیا دنبالش روان شد. آیه عق میزد و ارمیا در میزد. آیه عق میزد و ارمیا صدایش میزد. یکی منقلب از حال بد بود و یکی منقلب از بدحالی دیگری. یکی دل میزد از آبروریزی بر سر سفره، یکی دل میزد از خرابی حالِ دل محبوبش ارمیا هیچ چیز جز آیه اش برایش مهم نبود. کاش این در باز میشد تا آیه اش را ببیند. ببیند نفسش چرا نفس نفس میزند؟ ببیند چرا حالش منقلب است. اصلا همین الان به دکتر میرفتند تا ببیند آیه اش را چه شده... آیه در را باز کرد. ارمیا مضطرب دستهایش را در دست گرفت: چی شده آیه جان؟رنگ به صورتت نمونده؟ بیا بریم دکتر! آیه لبهایش را به لبخندی باز کرد: خوبم. نگران نباش! ارمیا نگران بود، خیلی هم نگران بود. مگر میشود جانت، جانانت، درد داشته باشد و نگران نباشی؟ ارمیا: فکر نکن نفهمیدم این مدتی که نبودم چقدر وزن کم کردی!فکر نکن نمیفهم میخوای یک چیزی بگی ونمیتونی بگی. بگو آیه جان!بگو. آیه: چرا اینجوری میکنی ارمیا. من خوبم. نگران نباش. ارمیا: پس بیا بریم دکتر. آیه: کلی آدم سر سفره منتظرن. بعدا صحبت میکنیم. ارمیا: نه!اول بگو بعد میریم . با این نگرانی من چیزی از گلوم پایین نمیره جانان! آیه: آخه الان؟اینجا؟دم در دستشویی؟
حرم
"رمان #پرواز_شاپرکها #قسمت_دوازدهم ارمیا تازه از پل دختر آمده بود و امروز نهار همه خانه فخرالسادا
"رمان ارمیا سرزنش گونه صدایش زد: آیه! آیه: باشه. نفس عمیقی گرفت: من حامله ام. ارمیا نگاه ماتش را به آیه دوخت.لحظاتی گذشت و ارمیا ناباور به آیه اش نگاه میکرد. باورش نمیشد. واژه ی پدر در سرش چرخید. لذتی شیرین در جانش نشست. دوست داشت پدر بودن را. لحظه ای تصویرنوزاد کوچکی در آغوشش دید. غرق این لذت شیرین بود که صدایی تصوراتش را بر هم زد: بابا! صدای زینبش بود. یک لحظه حس بدی در جان ارمیا ریخته شد. وجدانش درد گرفت. چطور توانسته بود حتی لحظه ای زینبش را فراموش کند؟چطور توانسته بودبابا گفتن های شیرین دخترکش را از یاد ببرد؟چطور میتوانست از یاد ببرد سالها پدر بودنش را. خجالت کشید از زینبش: جانم بابا؟ زینب سادات: مامان فخری گفت نمیایید؟ ارمیا دست آیه را که در دست داشت بوسید و آرام زمزمه کرد: ممنون. بعد لبخندی به زینبش زد: بریم بابایی. دست زینبش را در دست دیگرش گرفت. لبخندی به این جمع چهار نفره زد و لبخندش را آیه دید و نفسِ راحتی کشید. با عذرخواهی ها و تعارفات دوباره همه مشغول شدند. ارمیا بشقاب غذای آیه را برداشت و بشقاب دست نخورده ی خودش که فقط در آن برنج کشیده شده بود را مقابل آیه گذاشت. آیه اش از بوی مرغ بدش می آمد و ارمیا خوب شش دونگ حواسش را به خانواده اش داده بود. کمی حواسش به غذا خوردن زینب بود، کمی به آیه و کودک در بطنش و در آخر خودش با بی حواسی تمام غذایش را خورد. آیه آسوده خاطر از برخورد ارمیا، کمی قیمه روی برنجش ریخت و مشغول شد. سفره که جمع شد استکان های چای بِه که توسط سید محمد ریخته و پخش شد،در جلوی همه قرار گرفت، صدرا رو به ارمیا پرسید: اونجا چه خبرا بود؟ ارمیا: جز گرفتاری مردم هیچی نبود. همه چیز از بین رفته بود. سیدمحمد: کاری از دست ما برمیاد؟ ارمیا: هنوز جون داری؟ سیدمحمد تک خنده ای کرد: نگران من نباش. من به شیفتای طولانی عادت دارم! سایه: شما که بله!عادت داری! باور کنید وقتی از خونه بیرون میره،نمیدونم کی برمیگرده!دیروز گفت برم نون بخرم،دوازده ساعت بعد برگشته بدون نون! میگه توی صف بودم،از بیمارستان زنگ زدن، حال بیمارم بد شده بود رفتم بیمارستان، کارم تموم شد، داشتم برمیگشتم خونه که برای دکتر کشیک مشکلی پیش اومد ازم خواست چند ساعت بمونم تا برگرده، منم موندم و پنج ساعت بعد هم خبری نشد، همون موقع هم بیمار اورژانسی آوردن، رفتم اتاق عمل و چهار ساعت بعد از اتاق عمل اومدم بیرون و موندم تا وضع بیمار تثبیت شد و دیگه حال نون گرفتن نداشتم! صدای خنده ی جمع بلند شد که حرف زن عمو خنده ها را خاموش کرد: زِن دکتر شدی!کم چیزی نیست! فقط کلاس گذاشتن و پول خرج کردن که نیست، این چیزا رو هم داره! فخرالسادات از عروس کوچکش دفاع کرد: سایه جان هم خانوم دکتره! تازه اصلا هم اهل خرج اضافه و اینا نیست. سید عطا پوزخندی زد. آیه نفس عمیقی کشید. اضطراب داشت بودن این عمو و همسر. ارمیا نگاهش را به آیه و نفس های عمیقش داد و گفت: نگرانی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمال جوانی که هر هفته با امام‌ زمان(عج) دیدار‌ داشت❗️ حمالی که درجوانی دلدادۀ امام زمان (علیه السلام) شد💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
﷽🌴بســم ربـــ الـحــیـدر🌴 🏴🏴🏴 ◼️ در كـتـاب «الـثـاقـب فـي المـنـاقـب» مـى نـويـسـد: مـفـضـّل بـن عـمر گـويـد: منصور دوانيقى شخصى را پيش فرماندار خود، حسن بن زيد - كه فرماندار او در مكّه و مدينه بود - فرستاد و به او دستور داد كه: خانه جعفر بن محمّدعليهما السلام را آتش بزند. آنها دستور را اجرا و خانه امام صادق عليه السلام را آتش زدند، شعله آتش بر در خانه و اتاقها رسيد، امام صادق عليه السلام، پا روى آتش مى گذاشت و از روى آن مى رفت و مى فرمود: 👈 أنا ابن أعراق الثرى، وأنا ابن إبراهيم خليل اللَّه. من فرزند بهترين رگه‌ها و ريشه هاى زمين و اركان آن، يعنى فرزند حضرت اسماعيل هستم، من پسر حضرت ابراهيم خليل اللَّه هستم. 👈 روايت شده است: هنگامى كه نمرود لعين، حضرت ابراهيم عليه السلام را در آتش انداخت، مردم مشاهده كردند كه آتش بر آن حضرت صدمه اى نمى زند، نمرود گفت: اين نيست جز اين كه او از رگه‌ها و اركان زمين است و نيست رگ او مگر از رگه هاى زمين (كه آتش در آن اثر نمي كند) 📚منابع:المناقب: ج ۴ ، ص ۲۳۶ بحار الأنوار: ج ۴۷ ، ص ۱۳۶ ضمن ح ۱۸۶ نظير اين روايت را ابن حمزه در «الثاقب في المناقب: ۱۳۷» نقل نموده است. 🌟ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است 🌟 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴یاامام جعفر صادق.....🏴 وقتی کسی زمین بخورد درد می کشد هر کس نفس زنان بدوَد درد می کشد او هم شبیه مــادر ســادات فـــاطمه از ضربه های دست و لگد درد می کشد یازهرا....😭😭😭
🥀گفتم چہ روے داده ڪہ ازخاطرم گذشٺ ■امشب موسےبنּ جعفر اسٺ 🥀گریندبر هفٺ آسمان ■درنُہ فلڪ قیامٺ عظماے دیگراسٺ 💔 🏴
👇👇👇 ❁ بِسمِ اللّه‏ِ الرَّحمنِ الرَّحيم ❁ 🗓امروز 15 خرداد 1400 ▪️ تا 💔 آטּ گداییم ڪہ دارایـے ِ عالم داریم فیض از سفره ے ارباب دمادم داریم تا ڪہ گوهر چڪد از معدטּ چشم ٺر ما شصٺ و شش روز دگر تا به مُحرَّم داریم 🌷 💔 😔
مداحی آنلاین - دو تا اباعبدالله - حسین طاهری.mp3
5.93M
🔳 (ع) 🌴دو تا اباعبدالله ... 🌴یکی رئیس مذهب یکی عزیز زینب 🎤 👌بسیار دلنشین
مداحی آنلاین - اذیت کردن امام صادق - حجت الاسلام عالی.mp3
2.26M
🏴 (ع) ♨️امام صادق(ع) رو خیلی اذیت کردن 👌روایت سوزناک از زندگی امام صادق 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
مداحی آنلاین - منم کسی که بی سر و سامونه - محمود کریمی.mp3
4.21M
🔳 (ع) 🌴منم کسی که بی سر و سامونه 🌴دلم مثل بقیع تو ویرونه 🎤 👌بسیار دلنشین