eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
629 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5913653466709886686.mp3
2.24M
سندیت انتقام امام زمان(عج)، از دشمنان امام حسین(ع)⁉️ 💡پاسخ:
۳۴ گلایه ی رهبری از مدیران فرهنگی 🌸من از «مدیران_فرهنگی_کشور» توقعم بیش از این است، من انتظار دارم فضای کشور از لحاظ فرهنگی طوری نباشد که کسی این گستاخی و یا این غفلت را نسبت به امام زمان مرتکب شود! 🌸شما نگاه کنید ببینید هر جمعه در سرتاسر کشور، چند صد هزار نفر و یا چند میلیون نفر از مردم دعای ندبه می خوانند، جوانان اشک می ریزند، شما ببینید نیمه شعبان مردم چه می کنند! 🌸عیبی در یک جای کار هست که در فضای فرهنگی کشور کسی یا جرات کند یا غفلت کند که به امام زمان و به این اعتقاد به این اهمیت اینگونه اهانت کند! من از کسانی که الان «مسئولان رسمی امور فرهنگی» هستند توقع و خواسته ام این است که «به طور جدی» تجدید نظر کنند و ببینند عیب کارشان کجاست! 📚خطبه نمازجمعه تهران ۹مهر۱۳۷۸ ┄┅═✧❁✧═┅┄
تقدیم به همسران مدافع حرم من رفتنی شدم تو زبان باز کرده ای ... آن هم فقط همین که برو ...درپناه حق
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۶۹ ضربه ای به در سرویس خورده شد و بعد صدای بم ژانت از پشت در رسید: بجمب دیگه دیر شد الان شروع میشه‌!! _دارم وضو میگیرم الان میام در رو باز کردم و خارج شدم ژانت آماده و منتظر روی تک مبل نشسته بود: بجمب دیگه! لبخندی زدم: باشه بابا امشب مراسم طولانی تره نگران نباش نگاهش رو به تصویرم توی آینه داد و با حسرت گفت: واقعا امشب شب آخره؟! _امشب شب عاشوراست یعنی شب شهادت و فردا روز عاشورا احتمالا مسجد فردا شب رو هم مراسم بگیره ولی بعدش رو دیگه بعید میدونم سری تکون داد و رو به کتایون که غرق سکوت و تفکر با سوییچش بازی میکرد دست تکون داد: کتی میشنوی؟! امشب شب آخره ها‌! مطمئنی نمیای؟ با یک دم عمیق سر بلند کرد: ها؟! چی گفتی؟! ژانت با گردن کج دوباره جملاتش رو تکرار کرد سری به نشانه نمیدانم تکان داد: بدم نمیاد بیام ببینم اونجا چکار میکنن! به قول تو تجربه اس دیگه اگر حجاب اجباری نبود می اومدم دوباره با اشاره به ژانت فهماندم اصرار نکنه و گفتم: خب بریم؟! از جاش بلند شد: آره بریم قبل از اینکه از در خارج بشیم دل ژانت طاقت نیاورد و یکبار دیگه خواهش کرد: حالا اگر یه شب روسری سرت کنی مگه چی میشه؟! دلم میخواد امشب با ما بیای کتایون که انگار کنجکاوی امانش رو بریده بود و دنبال جایی میگشت تا بار تصمیمش رو زمین بگذاره فوری گفت: فقط بخاطر تو ژانت! بعد رو به من گفت: حتما باید روسری باشه؟! نمیشه کلاه سر کنم؟! نگاهی به پالتوی چرم قهوه ای نسبتا بلند و شالوار جینش انداختم انداختم: کلاه که... نه... البته بخاطر خودت میگم زیادی متفاوت باشی اذیت میشی میخوای یه شال بهت بدم همینجوری سر کن سر تکون داد: آره از روسری بهتره دوباره به اتاق برگشتم و شال مشکی بافتی براش آوردم شال رو دور گردنش انداخت و از در بیرون رفت ... ماشین رو همون جای همیشگی پارک کرد و اینبار هر سه پیاده شدیم با اکراه شال رو روی سرش کشید و به طرف در ورودی راه افتادیم همین که از در رد شدیم بوی اسپند به مشاممون خورد و ژانت با بهت گفت: چقدرررر امشب شلوغه! _امشب مهمترین شبه حیاط مسجد پر از آدمهایی بود که همه با لباس یک دست مشکی دسته دسته به کارهای مختلف مشغول بودن صحنه جالبی بود اینکه محبت به یک نفر اینهمه انسان رو روزها درگیر خودش کنه تا برای کسانی که نمیشناسن، غذا آماده کنن و به خدمت مشغول باشن کمی جلوتر قدم برداشتم و جلوی تکیه چای ایستادم دو لیوان چای با لیوان کاغذی برداشتم و به طرفشون برگشتم هر دو چای رو گرفتن و یکی هم برای خودم برداشتم تشکری از جوان کم سن و سالی که چای میریخت کردم و به قدم زدن به سمت داخل ساختمان مسجد ادامه دادیم نگاه ژانت روی کتیبه های دیوار میچرخید که چشمش به پرده بزرگ و جدیدی خورد که قبلا ندیده بود و مثل همیشه پرسید: روی اون چی نوشته؟! _نوشته "هل من ناصرٍ ینصرنی؟!" _خب یعنی چی؟! _این جمله امام حسینه یعنی "آیا کسی هست که مرا یاری کند؟!" این جمله رو امام رو به تاریخ گفته _خب ما چطور میتونیم بهش کمک کنیم؟! _ما الان داریم بهش کمک میکنیم در حد توانمون چشمهاش گرد شد و من باز توضیح دادم: _عزاداری برای امام یه کمکیه که از ما برمیاد چون هدفی که ایشون داشت برای ما محقق میشه؛ یادته که گفتم امام حسین یک مکتب انسان سازی بنا کرده با این حرکت که انسانها رو رشد بده خب ما الان وارد این مکتب شدیم و از طرفی با پیوستن به این خیل عزاداران در ایجاد اون موج خبری اجتماعی که منجر به افزایش آگاهی عمومی میشه هم سهیم میشیم به زعم خودمون اینکه آدمها از خودشون بپرسن اینا برای چی اینجا جمع شدن و چیکار میکنن؟ و بعد بیان و ببینن و بشناسن همونطور که برای خودت جالب شد لبخندی زد: چه جالب! وارد قسمت بانوان مسجد شدیم و جایی کنج دیوار سه نفره به ردیف نشستیم ژانت دستی به ریشه های کتیبه ای که بالای سرش نصب بود کشید و گفت: اینو خیلی دوست دارم خیلی خوشرنگه نگاهی بهش انداختم: این پرچم روی قبر امامه با تعجب نگاهش بین من و پرچم چرخید توضیح دادم: _چون شرایط زیارت برای همه فراهم نیست هر ساله پرچمی که روی سنگ قبر ائمه در حرمشون کشیده میشه رو تعویض میکنن و پرچم قبلی رو به جاهای مختلف میبرن یا هدیه میدن این پرچمم اومده اینجا نگاهش دوباره روی پرچم ثابت موند: یعنی این قبلا روی قبر امام حسین بوده؟ توی کربلا؟! _آره کتایون لبخند محوی زد و آهسته گفت: خیلی عجیبه این کارتون واقعا حالا یه پرچم قبلا یه جایی بوده مگه چیزی از اونجا با خودش حمل میکنه که زیارتش میکنید؟! اونم بعد چند سال‌!! _یادگاری میدونی چیه؟ وقتی کسی رو دوست داری هر چیزی که از اون بهت برسه رو هم دوست داری حتی اگر یک قرابت هرچقدر کوچیک داشته باشه مهم نیس سنگ مزار چی داره یا این پرچم الان از اون سنگ چی به همراه داره مهم اینه که من عاشق حسینم و این پرچم منسوب به اونه
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۷۰   و حداقل یکبار به مزارش نزدیک شده فکر کن الان یه یادگاری از مادرت داشتی که از همون زمان تولدت اینجا جا مونده بود مثلا یه پیراهن خب مادرت ۲۵ سال پیش اون پیراهن رو تن کرده الان که دیگه نه بوی مادرت رو داره و نه حضور مادرت رو باعث میشه نگهش میداشتی یانه؟! تازه ما اعتقاد داریم همین نزدیکی به مزار امام و حرم کلی اثرات معنوی داره ولی سطحی ترین درک ازش همون بود که گفتم که کاملا هم قابل لمسه اینو ژانت که توی دلش محبتی نسبت به اون آقا داره حس کرد دیدی چی پرسید؟ گفت یعنی این یه روزی به مزار امام حسین نزدیک بوده؟! عشق به حسین محدود به ادیان و فرق نیست هر کسی ازش بشنوه و بی غرض بهش نگاه کنه عاشقش میشه نگاهم به ژانت افتاد که بی صدا به این تنها داشته از حبیبش دست میکشید و انگار در دل با صاحب این عُلقه حرف میزد اونقدر غرق بود که اینبار حتی به فارسی حرف زدن ما اعتراضی نکرد! ... چراغها روشن شد و مثل همیشه با دست اشک از صورتم گرفتم ژانت با چشم توی صورت کتایون گشت و رد اشک رو پیدا کرد و بعد پیروزمندانه لبخند زد: دیدی گفتم تو هم گریه میکنی‌! _حالا چیه انگار چه کشفی کرده خب معلومه دو ساعت تمام اینطور سوزناک از درد و رنج یه عده میگه سنگ که نیستم معلومه گریه م میگیره! دستی به چشمهام کشیدم: _ولی همین رقت قلب هم غنیمته گناه قلب رو سخت میکنه من خوب یادمه سالهایی رو که تمام ده شب محرم حتی یک قطره اشک هم از چشمم نمی افتاد انگار سنگ شده بودم! اشک هم یه رزقه یه رزق پر از راز میگن لحظه ای که بر مصیبت امام حسین اشک میریزی لحظه ایه که به تو توجه میکنه! دستی که ظرف نذری رو مقابلم گذاشت فرصت ادای جمله بعدی رو ازم گرفت نگاهم به چهره ملیح دختر نوجوانی که به نظر اندونزیایی الاصل می اومد افتاد و با لبخند تشکر کردم ژانت آروم پرسید: من هنوز نمیفهمم واقعا لازم نیست ما هیچ پولی بابت این غذها بدیم؟! لبخندم در اومد: _نه عزیزم نذری رایگانه تو میتونی مثلا کمک کنی به تهیه نذری ولی کسی پولی معادل غذا ازت نمیگیره میبینی که ما اینهمه شب غذا گرفتیم و کسی پولی ازمون نگرفت _پس پول اینهمه غذا از کجا میاد؟ _عمدتا مردمیه مردم با سهم های کم و زیاد کمک میکنن و این غذاها پخته میشه و یه بخشیش به عزادارها و یه بخشیش هم به نیازمندا داده میشه نگاهش رو به ظرف غذا داد و آروم زیر لب گفت: چقدر قشنگ همه با هم کمک میکنن و غذا درست میکنن و به بقیه میدن مثل یه خانواده چقدر آدم از بودن تو این فضاها لذت میبره و دیگه احساس تنهایی نمیکنه به همه غذا میدن؟ بدون هیچ شرطی؟ _میبینی که خود ما الان نمونه بارز طیف های مختلفیم اصلا کسی اینجا از تو پرسید مسلمانی یا نه؟! نگاهش رو از من گرفت و به کتایون که ساکت و صامت به ظرف خیره شده بود داد: تو فکری؟! _نه چیزی نیست بریم؟! سر تکون دادم: بریم! ... توی راه برگشت از کتایون پرسیدم: به چی فکر میکردی؟! _من؟! _آره دیگه پس کی؟ _داشتم فکر میکردم چطور شد که اومدم همچین جایی راستی یه سوال چطور انقدر عمیق از مصیبتهای یک اتفاق نقل میکنید و با این شدت گریه میکنید و بعد که تموم میشه انگار نه انگار خیلی عادی پا میشید میرید خونه هاتون؟! _خودت که دیدی این غم غمی نیست که روی دل بمونه این دیگه از اسراره که چطور سبک میشه اما میشه به محضی که مراسم عزاداری تموم میشه انگار برعکس بجای اندوه یه بهجت خاصی وجودت رو میگیره این گریه از اون گریه های کرخت کننده و سردردآور نیست واقعا حالت رو خوب میکنه جنسش فرق داره با گریه ناشی از حسرت یا درد خودتم امشب دیدی که با وجودی که عمیق ترین درد های انسانی به تصویر کشیده شد و شنیدیم بعدش اثری از اون تکدر تو وجودمون نموند و الان حالمون خوبه انگار اون غم فقط مال همون لحظه ست که تو اشک بریزی و ارتباط برقرار بشه نمیخوان که اذیتت کنن! _ارتباط؟! _آره دیگه پس چرا میایم اینجا برای مصائب یکی دیگه گریه میکنیم؟ میخوایم باهاش ارتباط بگیریم! _چرا؟ _چون اون باب الله الواسعه ست ما رو راحت به خدا میرسونه چراغ هدایته کار امام همینه دیگه سری تکون داد و با سکوتش ختم جلسه رو اعلام کرد! ... روزهای آخر تابستان بود و فردای آخرین شب عزاداری؛ ژانت کنارم نشسته بود و گوشیش رو با کابل به لپ تاپم متصل کرده بود تند تند تمام محتویات پوشه عکسهای حرم و نوحه ها رو از لپتاپ توی گوشیش کپی میکرد و درباره هر کدوم سوالاتی میپرسید کتایون هم بی‌حوصله کافی میکسش رو میخورد و اطلس مصورش رو ورق میزد انگار فقط محض رفع بیکاری! ژانت برای بار دهم در دقیقه صدام کرد سرم رو از روی جزوه بلند کردم: جانم؟ ش_اینجا چرا انقدر خاصه؟! حتی توی عکس هم یه حس خاصی به آدم القا میکنه جدا از اینکه طراحی و معماری خیلی جذابی داره، یه خیره کنندگی خاصی هم داره!
لبخندی زدم: تو که میدونی جواب من چیه چرا میپرسی‌! اینجا خاص ترین جای دنیاست مهمترین اتفاق هستی اینجا افتاده
* 💞﷽💞 ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #۱۷۱   مدفن یکی از خاص ترین آدمای دنیاست! میخواستی هیچ جذابیتی نداشته باشه؟! لبش رو به دندون گرفت و بی دلیل دستش رو توی موهاش چرخوند دنبال چیزی بود که پیدا نمیکرد یقین... دوباره پرسید: تو گفتی قبلا رفتی اینجا؟! _آره یه بار خیلی سال پیش پونزده سالم بود اونموقع ها پدرم اینا چند سال یه بار میرفتن ولی بچه ها رو نمیبردن دیگه پونزده سالمون که شد بردنمون بعدشم دیگه من اصراری به رفتن نکردم! _چرا؟ سفر قبلی خوش نگذشته بود؟! _چرا یه تجربه غیر قابل وصف بود ولی سه سال فاصله و تغییرات فکری که مدام از فضاهای مختلف جهت میگرفت، باعث شد دیگه سنخیتی با اون فضا نداشته باشم من دلم به اون خوشی های کوچولو و مکرر خوش بود دلم نمیخواست از دستشون بدم مثل کسی که تا حلقوم غرق عسله ولی نمیچشه که مزه آبنبات قیچی رو درک کنه! چه میشه کرد حالا هم... احساس میکنم بخاطر اون کفران نعمت توفیق زیارت ازم سلب شده سالهاست دلتنگشم ولی دیگه قسمتم نمیشه! _چرا؟ خب برو کی جلوتو گرفته _میدونی شرایط گاهی طوری کنار هم مرتب میشن که یه اتفاق نشد بشه من سه ساله درباره این زیارت این حال رو دارم هر سال اربعین نیت میکنم که برم ولی هرسال مشکلات تحصیلیم بیشتر میشه و هیچ جوره نمیتونم چه میشه کرد! گیج پرسید: _اربعین؟! یادم افتاد هیچ توضیحی دراین باره بهش ندادم! چه غفلت بزرگی! نگاهم دوباره برگشت روی چشمهای پر از علامت سوالش _خب... اینم یه زیارته ولی یکم خاصتر وقتی کسی از دنیا میره ما روز سوم و هفتم و چهلم و بعدها سالگرد درگذشتش رو یادبود میگیریم اربعین یعنی همون روز چهلم شهادت امام حسینه که از ابتدا سنت زیارتش در این روز پایه گذاری شده و بعد ها توسط ائمه مکررا توصیه شده که در اربعین شهادت امام حسین به زیارت مزارش در کربلا برید تا جایی که حتی امام حسن عسکری(ع) در روایتی یکی از پنج علامت مومن رو زیارت اربعین نقل میکنن! خب این سرّی بود که چندان کسی ازش سر در نمی اورد تا این چند سال اخیر که این زیارت همه گیر شد و یک اتفاق عجیب افتاد یک تعامل بی سابقه شکل گرفت، یک فرهنگ متفاوت ساخته شد! _متوجه منظورت نمیشم مگه چه اتفاقی افتاد؟ میشه دقیقتر توضیح بدی _ببین... در روایت هست که اگر این زیارت اربعین رو با پای پیاده بری ثواب خیلی خیلی زیادی داره _چرا؟ _برای همزاد پنداری با خانواده امام حسین که در اسارت این مسیر رو پیاده رفتن، و دلایل دیگه که الان توضیح میدم این یه سنت معمول بود که بیشتر، مردم همون منطقه عراق و کمتر مردم بقیه بلاد اسلامی این مسیر نجف تا کربلا رو این ایام پیاده طی طریق میکردن که مشرف بشن برای زیارت حالا کم کم حول این اتفاق فرهنگش هم شکل گرفت که مثلا مردم بومی برای این مسیری که زائرا طی میکردن یه غذایی فراهم میکردن توی جاده میگذاشتن که گرسنه نمونن چون اون زمان حکومت ها به هیچ وجه موافق این تحرکات نبودن و به شدت منع میکردن زائرا از راه های فرعی میرفتن و این تعامل به این شکل وجود داشت و حالا بعد از ساقط شدن صدام و حزب بعث که دیگه مانعی نبود این نوع زیارت رونق گرفت و این تعلقاتش هم حفظ شد یعنی موکب های بین راهی برای خدمت به زائرها، فراهم کردن جای خواب و غذا و امکانات رفاهی بهداشتی و اینها شکل گرفت به صورت نذر یعنی مردم بومی اونجا، کاملا خودجوش و با هزینه شخصی، غذا تهیه میکنن چادر یا سازه فراهم میکنن که زائرها بین راه استراحت کنن و تغذیه کنن و برن برای زیارت اربعین کاملا رایگان و بخاطر امام حسین خب تو فکر کن چنین فرهنگی بدون هیچ پشتوانه ای شکل گرفت اما توی این سالهای اخیر به شکل عجیب و غریبی اقبال به این نوع زیارت زیاد شد و عجیبتر این که این ظرفیت هم به همون اندازه رشد کرد! یعنی تصور کن الان چندین ساله، بزرگترین اجتماع بشری در اربعین توی عراق، که یه کشور جنگ زده، درگیر با داعش و فقیره، رخ میده چیزی حدود ۲۵ میلیون نفدجمعیت! که با اختلاف در صدر تجمعات جهانیه و توی این کشور، مردم توی این مدت ده پونزده روزه برای ۲۵ میلیون نفر متوسط برای هر فرد هفت هشت وعده غذایی تهیه میکنن! و کلی میان وعده! و اونجا هیچ وقت غذا کم نمیاد همیشه فراوونیه! هیچ حاکمیتی به صورت جدی هیچ کمکی به این جریان نمیکنه ۹۹ درصد مردمیه و ۹۰ درصد تامین کننده ها هم خانواده های عراقی ان! باقیشم موکبای ایرانی و بقیه کشورها... ولی عمده ماجرا با خود مردم عراقه مردمی که واقعا وضع مالی و امکانات جالبی ندارن، کشورشون هنوز بعد از حمله آمریکا برق درست و حسابی نداره آب لوله کشی بدردبخور ندارن آب لیوانی میخرن برای این مسیر توزیع میکنن‌! از درآمدشون سالانه کنار میگذارن که توی این مدت بتونن از زائرا پذیرایی کنن خب چرا؟! این فرهنگ از کجا اومد؟! فقط به عشق حسین
هر کسی هر کاری از دستش برمیاد انجام میده زیبا ترین صحنه های تعامل انسانی توی اربعین دیده میشه
✴️چهارشنبه👈 6 بهمن /دلو 1400 👈 23 جمادی الثانی 1443👈26 ژانویه2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⚫️ وفات محقق حلی " 176 هجری". 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛قمر در برج عقرب است. 👶 زایمان خوب و نوزادش خوب تربیت گردد و روحیات پاکی دارد و خوشبخت و در آسایش زندگی خواهد کرد. ان شاالله. 🚘مسافرت :خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ استعمال دارو. ✳️ استحمام. ✳️تحقیق و تفحص و جستجو. ✳️ معجون گذاشتن بر زخم. ✳️ بذر افشانی و کاشت. ✳️ آبیاری. ✳️ از شیر گرفتن کودک. ✳️ جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️خارج ساختن دمل های چرکی. ✳️بیرون آوردن زگیل و خال. ✳️ و درختکاری نیک است. 📛 ولی امور زیر بنایی خوب نیست. 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث شادی دل می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث روبراه شدن امور می شود. 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 24 سوره مبارکه " نور"است. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم.... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را با شخصی خصومتی پیش آید و دلیل و برهان بیاورد و بر وی غلبه کند.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد. 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
هدایت شده از حرم
4_435750524105523510.mp3
5.16M
سه_شنبه_هاے_جمڪرانی همہ هسٺ آرزویـم ڪہ ببینـم از تـو رویـی دعاے توسل اللهم_عجـل_لولیڪ_الفـرجــ 🎤 حاج مهدی میرداماد
✴️ پنجشنبه 👈 7 بهمن /دلو 1400 👈 24 جمادی الثانی 1443 👈27 ژانویه 2022 🕋 مناسبت های دینی و اسلامی. 🎇 امور دینی و اسلامی. 📛 امروز ساعت 11:6قمراز برج عقرب خارج می شود. 🤒 مریض امروز زود خوب می شود. 👶 زایمان خوب نیست. 🔭احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ استعمال دارو. ✳️ استحمام. ✳️ معجون گذاشتن بر زخم. ✳️ بذر افشانی و کاشت. ✳️ آبیاری. ✳️ از شیر گرفتن کودک. ✳️ جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️بیرون آوردن خال و زگیل. ✳️تحقیق و تفحص. ✳️کندن و انواع حفاری ها‌. ✳️ و درختکاری نیک است. 🚘سفر: مسافرت مکروه است در سورت ضرورت امراه صدقه باشد. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری، باعث اصلاح امور می شود. 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد باعث دفع صفرا می شود. 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است. و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا... و مفهوم آن این است که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت وگوی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
هدایت شده از حرم
حرم: 👌دوستان و سروران گرامی! شب جمعه است. با ثبت نام در دو آدرس زیر، حضرت سیدالشهدا علیه السلام و حضرت اباالفضل علیه السلام را در این شب جمعه به نیابت از مولایمان حضرت ولی عصر علیه السلام زیارت کنیم. زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام: http://www.imamhussain.org/arabic/enaba/ زیارت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام: http://alkafeel.net/zyara/ توجه: از طرف سایت، یک نفر زیارت می کند و نماز می خواند و سپس برای کسانی که ثبت نام کرده اند، اتمام زیارت اعلام می شود. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
هدایت شده از حرم
🕯پنجشنبه است و دلم برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است... 🕯پنجشنبه است و جای خالی عزیزان را دوباره احساس میکنیم ... 🕯پنجشنبه است و بوی حلوایی خیرات یاد آدم های رفته ... 🕯پنجشنبه است و ثانیه هایم بوی دلگرفتگی میدهد ... 🕯چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی را, تنها به فاتحه ای قانعند 🌸روزپنجشنبه اموات چشم به راهند🌸 🍁🚩زیارت اهل قبور🚩🍁 ✨بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ✨ السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّدا رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ الله.🌟 🕊نثار اروح مطهراهل البیت(علیهم السلام) اولیاءالله،رجال الغیب،مراجع تقلید بخوانیم الفاتحه مع الاخلاص والصلوات🕯🌹
داستان نخ روزی عمده فروشی به مزرعه ای رفت و تخم پنبه را خرید کیلویی ۱۰۰ هزار تومن و به خاطر رضای خدا سودی روش نکشید و با ۹ درصد ارزش افزوده و ۵ درصد مالیات حق دولت فروخت ۱۱۴ هزار تومن بعد روزی خورده فروشی به عمده فروشی ای رفت و تخم پنبه را خرید کیلویی ۱۱۴ هزار تومن و به خاطر رضای خدا سودی روش نکشید و با ۹ درصد ارزش افزوده و ۵ درصد مالیات حق دولت فروخت ۱۳۰ هزار تومن بعد روزی شرکتی کشت و صنعت رفت و تخم پنبه را خرید کیلویی ۱۳۰ هزار تومن و به خاطر رضای خدا سودی روش نکشید و نخ را با ۹ درصد ارزش افزوده و ۵ درصد مالیات حق دولت فروخت ۱۴۹ هزار تومن بعد روزی نخ ریسی پنبه را خرید کیلویی ۱۴۹ هزار تومن و به خاطر رضای خدا سودی روش نکشید و با ۹ درصد ارزش افزوده و ۵ درصد مالیات حق دولت نخ را فروخت ۱۷۰هزار تومن بعد نساج خرید ۱۷۰ و پارچه بدون سود و هزینه فروخت ۱۹۷ هزار بعد رنگرز۱۹۷ خرید و پارچه رنگ شده را بدون سود و هزینه فروخت به عمده فروش پارچه ۲۲۴هزار تومان بعد عمده فروش ۲۲۴هزار تومن خرید و پارچه رنگ شده را بدون سود و هزینه فروخت به خورده فروش پارچه۲۵۷ هزار تومان بعد خیاط۲۹۳ هزار تومان بعد عمده فروش لباس۳۳۵ هزار تومن بعد خورده فروش لباس۳۸۲ هزار تومن د در نهایت مغازه دار به مصرف کننده که من و شما باشیم به دستش رسید ۴۳۶ هزار تومن یعنی اگه هیچکس سود نکنه و هزینه نکنه دولت از هر مرحله گردش اقلام حد اقل ۴.۵ برابر گرونی ایجاد میکنه 🤔 و ۴۵۰ درصد گیرش میاد 🤔 اونوقت دولت مردم را سرکار گذاشته و دنبال عامل گرونی میگرده نشر حد اکثری تا عامل بدبختی‌ها و سوء مدیریت‌ها رسوا شود
*آقایون بخونن* ۱- در مقابل همسر(زن) خود گرفتاریهای روزانه و حوادث تلخ زندگی را با اخم و حالت عبوس مطرح نکنید. ۲- هدیه، مهر و محبت را زیاد میکند، به مناسبتهای مختلف برای همسر خود هدیه ولو کوچک خریداری و با حالت شاد و خندان به او تقدیم کنید. ۳- چنانچه کم و کسری در خدمات خانه وجود دارد، با کمال محبت و خوشرویی تذکردهید – اخم و خشونت زندگی زناشویی را به تبــاهی میکشاند. ۴- در حضور همسر خود به هیچ وجه از زنان دیگر تمجید نکنید. ۵- به بستگان همسر خود مانند پدر، مادر وسایر اقوام وی احترام بگذارید و برای دعوت آنان به خانه قبل از همسر خود اقدام کنید. ۶- هرگز از معاشرت همسر خود با بستگان و خویشاوندانش جلوگیری نکنید، ودر معاشرت و دید و بازدید با بستگانش پیشقدم باشید. ۷- با بستگان خود نزد همسر خود درگوشی و نجوا نکنید. ۸- همسر خود را هیچ گاه به خصوص نزد بستگانش سرزنش و تحقیر نکنید – توهین و بی احترامی به همسر، از صفا و صمیمیت در زندگی زناشویی میکاهد. ۹- هیچگاه خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید – سعی کنید من و تو در زندگی نباشد کلمه ما زندگی را گرم و لذتبخش میکند. ۱۰- وقتی همسر شما عصبانی است، او را با مهر و محبت آرام کنید. ۱۱- با همسر خود هیچ گاه لجاجت و مشاجره نکنید. ۱۲- برای گردش و میهمانی رفتن سعی کنید همرا ه زن و فرزندان وقت بگذارید و پیشنهاد همسر خود را در این مورد به علت کار و خستگی رد نکنید. ۱۳- امتیازات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی فامیل خود را در صورتی که با همسر شما فاصله دارد مطرح نکنید. ۱۴-کارهای همسر خود را تحسین کنید، تمجید و ستایش زن کلید کامیابی در زندگی زناشویی است. ۱۵- در قبال همسر خود در امور مختلف قدرت نمایی نکنید. ۱۶- زحمات و هزینههایی که برای پذیرایی خویشاوندان همسر خود میکنید هیچ گاه بر زبان نیاورید و بر او منت نگذارید. ۱۷- همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید. ۱۸-در مقابل همسر خود شاد و خندان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شوهر پول‌دارِ بد اخلاق بهتر است یا بی‌پولِ خوش اخلاق؟! ♡••࿐ •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
همین که دعای علی تمام شد، سرش را برگرداند. مادر درکنار در اتاق ایستاده بود، پدر هم که نمازش تمام شده بود، درحالی که لبخندی بر لب داشت به علی نگاه می کرد. پدر جلو آمد و با علی دست داد و گفت: التماس دعا!… برادرکوچولوی علی بیمار بود. یکی دو روز پیش، برادر کوچولو شلنگ آب حیاط را برداشته بود و می خواست مثل پدر، گل های باغچه را آب بدهد، اما چون خیلی کوچک بود، به جای آب دادن به گل ها، تنها لباس های خود را خیس کرده بود. همین باعث شد که سرما بخورد و تب کند. علی که از مهدکودک به خانه برگشت به سراغ برادرکوچولو رفت. از لای در به او که داخل تخت خواب کوچکش خوابیده بود، نگاه کرد. لپ های برادرکوچولو قرمز شده بود، ساکت و مظلوم خوابیده بود. مادر علی، با یک دستمال، عرق های روی پیشانی برادرکوچولو را پاک می کرد. علی به مادرش نگاه کرد. صورت مادر به نظر نگران می آمد. علی آرام در اتاق را بست. عصر شد. برادرکوچولو هنوز تب داشت. علی می خواست به سمت اتاق خود برود که یک دفعه چشمش به پدرش افتاد. پدر علی داشت نماز می خواند. ناگهان فکری به سر علی زد. به سرعت به سوی دستشویی دوید، آستین هایش را بالا زد و وضو گرفت. بعد جانماز و مُهر کوچکی که روی طاقچه ی خانه بود برداشت. کنار پدرش رفت، جانماز را روی زمین گذاشت و شروع به خواندن نماز کرد. همان طور که در مهدکودک از خانم مربی یاد گرفته بود. علی نمازش را خواند، دست هایش را به سوی آسمان بلند کرد و بدون این که چیزی به زبان بیاورد، دردل گفت: خدای خوب و مهربون، خانم مربی، مامان و بابام و همه بهم گفتن کسی که بخواد با خدا حرف بزنه، باید نماز بخونه، نماز صحبت ما آدما با توئه… منم می خوام با تو حرف بزنم و بهت بگم زودتر داداش کوچولوی منو خوب بکنی، اون خیلی کوچیکه… یه کاری بکن تا زود زود حالش خوب بشه…! همین که دعای علی تمام شد، سرش را برگرداند. مادر درکنار در اتاق ایستاده بود، پدر هم که نمازش تمام شده بود، درحالی که لبخندی بر لب داشت به علی نگاه می کرد. پدر جلو آمد و با علی دست داد و گفت: التماس دعا!… شب شد. علی خوابید، آن شب بهتر از هر شب خوابید، چون به یاد خدای مهربان بود. صبح روز بعد که علی چشمانش را باز کرد، یک صورت زیبا و بامزه را در مقابل خود دید. برادرکوچولو که لبخند قشنگی بر لب داشت، بالای سر علی ایستاده بود. علی با خوشحالی برادر کوچولو را بغل کرد و بوسید. چشمانش را بست و در دل به خدا گفت: ممنون خدا جون، و ممنون… از این به بعد همیشه نماز می خونم، چون فهمیدم تو بهترین و مهربون ترین هستی، و همیشه به حرفام گوش می کنی… ممنون خدای مهربون.
4_6019064415263918856.mp3
8.3M
28 تاریخ رنجهای حضرت فاطمه سلام الله علیها قسمت 28 کردن یعنی چه؟! روش بیعت حاکمان ظالم تعداد هجوم ها مخصوص نوجوانان 👉 مخصوص معلمین 👉 از مجموعه ✅ لطفا برسانید به دست نوجوانِ شیعه در کانال خودتان منتشر کنید بدون ذکر منبع
من و سبحان هیچ وقت نمی تونستم با هم ازدواج کنیم💑.سخت بود فاصله گرفتن از کسی که برای اولین بار 1️⃣ وارد زندگی من شده بود ولی من تصمیمم رو گرفته بودم حداقل دیگه عذاب وجدان نداشتم بهش پیام دادم : سبحان ممنون که این مدت حال و هوای منو عوض کردی🧡، ممنون که کنارم بودی💛، ممنون که بهم محبت کردی💚، لطف کردی💙 مهربونی کردی🤍،اماخودت خیلی بهتر میدونی که من و تو مال هم نیستیم خودت خیلی بهتر از من میدونی که راه من و تو از هم جداست😞 کاش از همون اول وارد رابطه نمی‌شدیم .کاش نه من عاشقت❤ می شدم نه تو از من استفاده میکردی و هزارتا کاش و ای کاش دیگه که شاید الان دیگه دیر باشه برای گفتنش .مراقب خودت باش اینو بدون که هیچ دختری که توی خیابون یا تو فضای مجازی باهاش👧 آشنا میشی هیچ وقت نمیتونه همسر خوبی برات باشه مثل اینکه هیچ پسری👦 که توی خیابون هست نمیتونه همسر درستی باشه .تو پسر خوبی هستی برات بهترین ها رو آرزو می کنم حلالم کن خداحافظ.✋🏻 بعد از چند دقیقه پیامش اومد : فکر نمیکردم همچین آدمی باشی فکر نمیکردم من رو عاشق❤ خودت بکنی و بری تو که میخواستی بری پس چرا همون اول به من نگفتی و خلاصه یک پیام بلند بالا از ناراحتی و ناله هاش گفت. گفت نه حلالت میکنم نه میبخشمت و منو به خدا میسپاره. حالم خیلی بد بود😞 جدا شدن از سبحان حالمو خراب کرده بود و این حرفاش ۱۰ برابر حالمو بد کرده بود😓 از بدترین اتفاقات این بودکه متوجه شدم من چقدر از خط قرمزهامو زیر پا گذاشتم🤦🏻‍♀️ چقدر از حال و هوای معنوی خودم کم کردم😓 چقدر خودم را در معرض گناه قرار دادم😭 چقدر و چقدر چقدر😞 دختری که همه او مریم مقدس می دونستند دختری که همه به پاکیش قسم می خوردند حالا یه کسی بودمثل خیلی ازدخترای بی حیاو...😭 احساس عذاب وجدان داشتن احساس گناه پشیمونی احساس یه دختر هرزه داشتم که مثل خیلی از دختر خیابونی دچار اشتباهات زیاد شده بود اما دیگه الان پشیمونی سودی نداشت😞 فقط خدا رو شکر کردم که این رابطه دیگه برای من تموم شده. سخت بود شبهایی که گریه میکردم😭 روزا که حرف نمی زدم آشفته بودم بیقرار غذا نمیخوردم، حرف نمی زدم، خیلی لاغر شده بودم ،دیگه جونی نداشتم. فقط به امید اینکه خدا هست و میبینه که من توبه کردم دوباره زندگیم شروع کردم اما هیچ وقت یادم نمیره اشتباه بزرگی که تو زندگیم کردم امیدوارم این اشتباه بزرگ من در زندگی آینده تاثیری نداشته باشه .🙏 چند ماهی گذشت تا من بتونم به حالت عادی برگردم سخت اما گذشت متوجه شدم سبحان قبل از من با کسی بوده و بعد من هم قطعاً ادامه میده این کار رو. برای اینکه حال و هوام عوض بشه دوستم بهم پیشنهاد داد که کلا اینستا رو پاک کنم📵 برای بهترکردن حالم به قرآن، نماز ،دلبستگی به چیزای دیگه، ارتباطم با خونواده👨‍👩‍👧‍👦 و خیلی چیزهای دیگه رودوباره تجربه کردم وفهمیدم من چه نعمت هایی داشتم ونمیدونستم. بدبینی نسبت به مردا ،آشفتگی ذهنی، افت تحصیلی، مشکلات جسمی ،احساس گناه، تاثیرگذاری در زندگی آینده و هزار تا مشکل فردی دیگه کمترین مسائل روحی وروانی وجسمی بودکه برای من پیش اومد. من به توبه پذیربودن خدااطمینان دارم وتنهابه همین امیدزندگیمو دوباره ازنو ساختم ازهمتون میخوام برام دعاکنید❤
4_5958514017864517291.mp3
2.14M
آیا تنها اعمال مقبول مستحبی خود را باید به امام عصر عج هدیه داد⁉️ 💡پاسخ:
۳۵ خاتم الاوصیا از نگاه علمای اهل سنت 🌸آیت الله بهجت میفرماید: خیلی از علمای اهل سنت مخصوصا عُرفای آن ها به خاتم الاوصیا اقرار کرده اند. حتی صدر الدین قونوی شاگرد محی الدین در وصیت نامه اش مینویسد: 🌸"اگر امام مهدی را درک کردید، معارف را از او یاد بگیرید و از او تجاوز نکنید و حرف شخص دیگر را گوش نکنید." 📚کتاب در محضر بهجت، ش ۱۰۹۷ ┄┅═✧❁✧═┅┄
29.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📯😏این هم از نسب ابوبکر زندیق از کتب خودشان .... ✍وقتی علمای بزرگ عمریه نسب ابوبکر زندیق را مهر تایید زدن دیگر جایی برای علمای فعلی عمریه نمی ماند که بخواهند این واقعیت را انکار کنند... 🎙آقای یزدانی از نسب ابوبکر زندیق میگوید🔺 😍 ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
چند سالی بود که روایتِ شریفی که فرموده بودند : عُمرابن خطاب لعنت الله علیه گناهی از گناهان ابوبکر( لعنت الله علیه) است ، ذهنم را مشغول کرده بود ! با هر خط کشی که آن دو را اندازه میگرفتم باز کارنامه عُمر ملعون را سنگین تر میدیدم غافل از اینکه نقشه کش اصلی و تئوریسین پایه گزار سقیفه کسی جز ابوبکر(لعنت الله) نیست! شخصی در اوج نفاق سیاسی و پایبند متعصب به دین بت پرستی اش و در اینحال با ظاهری بسیار بسیار مقدس مآب اسلامی!!!😣 این بود که به پژوهش شخصیت ابن ابی قحافه( لعنت الله) پرداختم..آنچه که در این واکاوی بیشتر خودنمایی میکرد هاله ی تقدسی و فرافکنی بود که او در تمام موضع گیری های حساس در اطراف شخصیت خود ایجاد کرده بود ! به عقد درآوردن دختر خود با رسول مکرم( صل الله علیه و آله) البته با اهداف خاص...جمله ای بسیار غلط و کفر مسلم ولی به شیوه ای بسیار موذیانه در مسجد بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) " هر کس خدایش محمد بود بداند او از دنیا رفته و هر کس خدایش، خدای محمد بود بداند که خدا هرگز نمیمیرد!!! .....(العیاذبالله از این همه کفر و نفاق پنهان در این جمله که معنای آن حذف نبوت و نفی و انکار رابطه خداوند با پیامبر عظیم الشان حضرت محمد صلی الله علیه و آله است) گرفتن قیافه ی پدر دلسوز امت و نجات ایشان از تفرقه بعد از رسول الله(صلی الله علیه و آله) .. اقدام به پس دادن سند فدک به حضرت فاطمه ( سلام الله علیها) و بلافاصله البته نشان دادن چراغ سبز به عمر ملعون برای فاجعه ی کوچه و پاره کردن سند فدک... در احتجاج مرحوم طبرسی بیان شده : که بعد از اینکه حضرت امیر (علیه السلام) را به مجلسی خصوصی دعوت کرد تا از ایشان دلجویی کند بعد از شنیدن فرمایشات حضرت علی (علیه السلام) ، حتی ابراز پشیمانی کرد و با ایشان بیعت کرد و قول داد که فردا در مسجد این مطلب را به مسلمین اعلام کند! که البته با این نقشه میخواست که حضرت مولا امیرالمومنین(علیه السلام) موضوع را بگوش دیگران برساند و وقتی فردا ابوبکر در مسجد اینکار را انجام نداد حضرت علی(علیه السلام) را بین مردم العیاذ بالله دروغگو نشان دهد!!! ... بارها در بالای منبر بیان اینکه " من بهترین شما نیستم و مرا رها کنید " البته با اطمینانی که از نظام سرکوبگر و دیکتاتور و متعصب خود!!! داشت؛ میخواست نشان دهد که دغدغه ی عدالت و فضلیت از خود در طول دوران خلافتش را دارد!!!.. انداختن تمام تقصیرها بگردن عمرلعنت الله علیه و عتاب به او در ملاء عام!... و صدها شعبده ی فرا شیطانی دیگر که باعث شد ابلیس که بعد از واقعه غدیر از ادامه کار خود مایوس شده بود!!! طبق روایت اولین شخصی شود که دست ابوبکر را در مسجد بوسید و با ابوبکر بیعت کرد در حالی که میخندید و اظهار داشت : روزی مانند روز آدم!!! به این شکل در مدت دو سال و چند ماهی که ابوبکر(لعنت الله) خلافت را در دست داشت بصورت رسمی نفر اول تشکیلات ضد الهی تاریخ خلقت بود حتی بالاتر از خودِ شیطان رجیم لعین!!!! و این افتخار را جز با ماسک و نقاب تقدس مآبی و نفاق در لباس دینداری! نتوانسته بود بدست بیاورد!!! ابوبکر واقعا از عمر ناراحت بود اما نه به خاطر جنایات وحشتناک عمر! بلکه وی میخواست هیچ ردپایی از دزدیدن خلافت توسط آنها در تاریخ نماند که این نقشه اش را شهادت مظلومانه ی صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقش بر آب کرد.😢 اینست که شیعه تا خون در بدن دارد میگوید لعن الله ابوبکر لعن الله عمر لعن الله عثمان الی یوم القیامه😢 امام صادق علیه السلام فرمودند: عمر سيّئه من سيّئات أبي بكر. عمر گناهی از گناهان ابوبکر بود. شفاء الصدور، تالیف میرزا ابی الفضل طهرانی، جلد ۲، صفحه ۳۳۰ و لعن‌أللّهُ‌الجبت والطاغوت والنعثل والحمیراء ولدالزناءواتباعهم حتی یرضی الحجت بن الحسن صلوات الله علیه
خدمت حضرت سلطان امام علی‌بن‌موسی‌الرضا –سلام‌الله‌علیه- بودم که سی غلام حبشی وارد شدند. یکی از آن‌ها جلو آمد و با امام صحبت کرد. گفتگویشان به زبان حبشی بود و لهجه‌ای خاص. امام هم با فصاحت به همان زبان و لهجه با او حرف می‌زدند. بعد از رفتنشان، از مولایم پرسیدم: «فدایتان شوم، مثل اینکه با آن مرد، به زبان حبشی صحبت کردید! به او دستوراتی دادید؟» فرمودند: «او غلام عاقلی بود. سفارش کردم با دوستانش خوش‌رفتار باشد و به هر کدام در ماه سی درهم اجرت دهد. سفارشات دیگری هم بود...» بعد فرمودند: «شاید از صحبت کردن من با او به زبان حبشی تعجب کردی؟! متعجب نشو! آنچه از امر امام بر تو مخفی است، شگفت‌انگیزتر و زیادتر است. این در مقابل علم امام، مثل قطرۀ آبی است که یک پرنده با منقارش از آب دریا بردارد، به نسبت همۀ دریا. خیال می‌کنی چیزی از دریا کم می‌شود؟! امام به منزلۀ دریاست. آنچه نزد اوست، تمام‌شدنی نیست و شگفتی‌هایش بیش از این‌هاست...» ‌ 📚 بحارالانوار، جلد۲۶، صفحۀ ۱۹۰ ‌