* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت127
✍ #میم_مشکات
راحله همانطور که پگاز داشت برای خوردن قندها کف دستش را با زبانش لیس میزد خنده اش گرفته بود گفت:
-جلوی این همه نامحرم? همینکه از نزدیک اسب دیدم کافیه برام
سیاوش فکری کرد، از اسب پایین آمد و به راحله گفت چادرش را جمع و جور کند، بعد راحله را بغل زد و یک طرفی روی اسب نشاند، خودش افسار را دستش گرفت و شروع کرد به راه بردن اسب. راحله در آسمانها سیر میکرد. همینطور که میرفتند سیاوش گفت:
- چرا گفتی اسبم باید سیاه باشه?
راحله با نیش های بازی که نمیتوانست ببندتشان گفت:
-آخه اسب سیاوش تو شاهنامه سیاه بوده اسمش هم شبرنگ بهزاد! گفتم لابد اسب تو هم سیاهه...
سیاوش گوشه چادر راحله را صاف کرد و گفت:
- چه جالب... شمام هنرمندیا!
و خندید. راحله به سیاوش گفت که اسب را نگه دارد که پیاده شود، وقتی پیاده شد گفت:
-تازه کجاشو دیدی.. اصن میدونستی اسمت یعنی کسی که اسب سیاه داره? یا تلفظ درستش سیاووش هست?
سیاوش با تعجب و لبخند سری تکان داد و گفت:
-نه بابا! واردی ها
-بعله! چی فکر کردی!
موقع برگشتن، سوار ماشین که شدند راحله گفت:
-خیلی خوب بود سیاوش.. نمیدونی من چقد اسب دوست دارم
سیاوش که حالا وارد جاده اصلی شده بود پرسید:
-خب چرا یکی نمیخری?
راحله نگاهی به سیاوش کرد و بعد رویش را به طرف افق در حال غروب چرخاند و گفت:
-اسب که از واجبات نیست. با پول خرید اسب میدونی میشه به چند نفر کمک کرد? من همیشه زندگی ساده رو ترجیح دادم
سیاوش زیر چشمی نگاهی به راحله کرد: این دختر کجاها سیر میکرد:
-با این حساب پس من باید ماشینمم بفروشم ماشین ساده تر بگیرم
-اگ به من باشه اره، موافقم!!
وارد شهر که شدند سیاوش با دیدن چند تایی دختر بد حجاب بی مقدمه پرسید:
-تو همیشه چادر سر میکنی?اذیت نمیشی?
راحله صفحه گوشی اش را قفل کرد و گوشی را توی کیفش گذاشت:
-چرا! بخوایم واقع بین باشیم گاهی واقعا دست و پا گیره... بالاخره ادم هرچی کمتر لباس بپوشه از نظر فیزیکی راحت تره!!
سیاوش که از این جواب تعجب کرده بود گفت:
-خب پس چرا نمیذاریش کنار?
راحله لبخندی زد و گفت:
-تو کمربند میبندی تو ماشین اذیت نمیشی?
سیاوش کمی فکر کرد:
-چرا خب... احساس خفگی میکنم
-خب پس چرا میبندیش? بازش کن!
-اینجوری ایمنی ش بیشتره!
راحله با لبخند به سیاوش خیره شد و چیزی نگفت. سیاوش هم حرفی نزد. راحله هم گذاشت تا سیاوش فکر کند.
کمی که گذشت راحله صدایش زد:
-سیاوش?
-جان دلم?
-اون آهنگه که گذاشتی رو میخونی?
-دوست داشتی?
-ازش چیزی نفهمیدم. من موسیقی سنتی و ایرانی رو دوس دارم اما تو میخوندی دوست داشتم
سیاوش ضبط را روشن کرد:
-ای کلک! به اندازه کافی دل مارو بردی دیگه نمیخواد خودتو لوس کنی
راحله گفت:
-نه! بدون ضبط. خودت تنها بخون
و وقتی سیاوش ضبط را خاموش کرد گفت:
-فکر کنم شعرش عاشقانه بود، نه?
-از کجا فهمیدی?
-از نگاهت!!خیلی وا رفتی اخراش
سیاوش خندید:
-اره! سر فرصت شعرش رو برات معنی میکنم
راحله خنده ای کرد:
-الان خواستی یه هنر دیگه ت رو هم نشون بدی دیگه?
و سیاوش غش کرد از خنده و شروع کرد به خواندن. راحله چشم هایش را بست و گوش سپرد به صدایی که به تمام رگ و پی اش نفوذ میکرد.
وقتی خواندن سیاوش تمام شد راحله با همان شور و حرارت اولی تشویقش کرد و پرسید:
-خب جناب باربد * خوش صدا، میخوای منزلت رو گشنه برسونی منزل?
سیاوش با تعجب پرسید:
-منزلم رو?
و راحله خنده کنان گفت:
-مگه ندیدی این بچه مثبت ها اسم خانوم هاشون رو نمیارن بهشون میگن منزل?
و سیاوش یادش آمد به یکی از دوست های سید. یادش آمد چقدر سید از این کار عصبانی شده بود و با پوزخندی گفته بود:
-اینا دیگه از پیغمبر و حضرت علی هم جلوتر افتادن! عالم و آدم میدونستن اسم زن آقا فاطمه ست، همه جا هم فاطمه صداش میکرد. این اداها دیگه چیه!
و سیاوش خنده اش گرفته بود از این عصبانیت سید. حالا هم دوباره خنده اش گرفت و گفت:
-نخیر منزل خانم، میریم یه شام حسابی بهتون میدم بعد میرسونمتون منزل!
بعد از شام، وقتی راحله را رساند و برگشت خانه، پشت در پارکینگ ایستاده بود تا ریموت در را که زده بود در را باز کند. همینطور که منتظر بود یادش افتاد به آن شبی که دو نفر ریختند سرش و کتکش زدند. بهترین کتک عمرش! کتکی که اگر نبود شاید هیچ وقت راحله را به دست نمی آورد. لبخندی روی لبش نشست. در باز شده بود، میخواست وارد پارکینگ شود که صدای گوشی اش بلند شد. واتس آپ بود. راحله پیام داده بود. یک عکس نوشته:
" من که بیچاره شدم کاش ولی
هیچ دلی،
گیر لحن بم مردانه ی محکم
نشود"
و سیاوش لبخندی از سر کیف زد.
پ.ن:
*باربد: مشهورترین آهنگساز، شاعر و خواننده ساسانی
#ادامه_دارد...
* 💞﷽💞
#بادبرمیخیزد
#قسمت128
✍ #میم_مشکات
زیارت دو نفره
فورجه امتحانات شروع شد و هر دو نشستند سر درس و کتابشان. گهگاهی تلفنی حرف میزدند یا پیغام های واتس اپی رد و بدل میکردند. که البته هر بار با تذکر سید سیاوش مجبور میشدگوشی اش را کنار بگذارد و درسش را بخواند. سیاوش در جواب تذکر صادق، با ذوقی که معلوم بود میخواست مثلا حسرت صادق را در بیاورد گفته بود:
-تو که نمیدونی متاهلی چقد خوبه! اگ میدونستی هرچی کتاب داشتی میریختی دور، همین امروز میرفتی زن میگرفتی!!
سید هم همانطور که با آن هیکل سنگینش یک طرفی لم داده بود روی بالشت بیچاره و یک دستش را ستون کرده بود زیر سرش، کتابش را ورق زده بود و با همان خونسردی همیشگی و حرص در بیارش گفته بود:
-شمام اگه میدونستی اینکه آدم سر جلسه بلد نباشه و بخواد دو دستی بزنه تو سر خودش چه صحنه رقت انگیزیه این نامزد بازی هارو میذاشتی کنار
سیاوش کمی فکر کرد و طبق معمول دید حق با سید است، بنابراین موبایل را روی بی صدا گذاشت و مشغول درس خواندن شد.
دو سه روز که گذشت، سیاوش دید دیگر نمیتواند به تماس و چت بسنده کند. دلش تنگ شده بود. باید حتما راحله را میدید. نیاز داشت دست هایش را بگیرد برای همین عصر سه شنبه سر زده به سراغ راحله رفت. البته با مادر زن مهربانش هماهنگ کرده بود تا راحله را غافلگیر کند. راحله داشت درس میخواند، البته بیشتر زیر چشمی گوشی اش را میپایید. معصومه هم از صبح با "اقا حامد جانش" بیرون رفته بود برای همین از تنهایی کلافه شده بود. داشت با خودش فکر میکرد این صفحه را که خواند گوشی را بردارد و زنگی به سیاوش بزند که صدای در اتاق بلند شد. لابد مادر بود:
-بفرما
اما کسی در را باز نکرد. تعجب کرد. با خودش فکر کرد حتما معصومه برگشته است و مسخره بازی اش گل کرده .خنده کنان بلند شد:
-تو باز با آقاتون رفتی بیرون لوست کرده برگشتی سر ما ناز و ادا ...
ولی کسی که پشت در بود معصومه نبود. سیاوش با لبخندی کش آمده پشت در ایستاده بود. چشمانش از تعجب گرد شد. نزدیک بود لب هایش به خنده باز شود که یکدفعه یادش آمد با لباس خانگی ست و روسری ندارد. سریع در را بست و پشت در ایستاد. مهمان تازه وارد، اولش تعجب کرد ولی بعد فهمید که چرا راحله این کار را کرده از خنده روده بر شد:
-باز کن خانم...دیگه دیدمت
بعد چسبید به در و آرام گفت:
-شما در محاصره همسرتان هستید خانم... لطفا مقاومت نکنید!
راحله هم خنده اش گرفته بود و هم خجالت میکشید. شالش را از سر چوب لباسی برداشت، انداخت روی سرش و بازوهایش و در را باز کرد:
-سلام
سیاوش خنده کنان وارد اتاق شد:
-سلام لپ گلی خانم
دست هم را گرفتند و روی تخت کنار هم نشستند:
-کی اومدی? چه بی خبر?
-میخواستم غافلگیرت کنم مثل اینکه موفق هم شدم
راحله بازوی سیاوش را بغل کرد:
-خیلی کار خوبی کردی اومدی
میز توالت روبروی تخت بود و چهره دو نفرشان در آینه پیدا. سیاوش در آینه شکلکی برای راحله در آورد:
-دلم برات تنگ شده بود. دیگه طاقت نیاوردم
راحله که سرش را به شانه سیاوش تکیه داده بود چرخاند و صورتش را پشت سیاوش پنهان کرد. خدا میداند از شنیدن این جملات با آن صدای مردانه ای که عاشقش بود چه به سر قلبش می آمد. سیاوش دستش را بیرون کشید و دور راحله حلقه کرد. راحله سرش را روی سینه سیاوش گذاشت و چشم هایش را بست. سیاوش زیاد عادت نداشت عطر بزند و راحله بوی خود سیاوش را به هر عطری ترجیح میداد. دستانش را دور کمر سیاوش انداخت و آرام زمزمه کرد:
-سیاوش?
-جان دل سیاوش?
راحله کمی مکث کرد و بعد آرام گفت:
-دوست دارم
#ادامه_دارد...
هدایت شده از حرم
4_5947498285743736265.mp3
24.9M
#دعای_افتتاح_صوتی
#مهدی_سماواتی
دعای سفارش شده مولا #صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ماه مبارک #رمضان
#التماس_دعای_فرج
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای افطار🔰
بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ لَكَ صُمْنَا وَ عَلَى رِزْقِكَ أَفْطَرْنَا فَتَقَبَّلْ [فَتَقَبَّلْهُ] مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
التماس دعا
قبول حق
@haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨عبدالحسين كريم خطيب جمعة #الصرخی في الشطرة يتكلم👈 عن وجوب هدم مراقد اهل البيت علیهم السلام👉
✍یکی دیگر از اتباع #آیت_الشیطان_العظمی شیخ الکفار #الصرخی ناصبی ولدالزنای منافق شیعه نما با استناد جاهلانه و بلکه منافقانه به بعضی از روایات خواستار تخریب حرم های مطهر و مقدس ائمه اطهار علیهم السلام شد!!!
آیا فرقه ای کثیف تر و منافقتر از فرقه بتریه سراغ دارید؟؟؟
وهابیت اگر شعار تخریب قبور را میدهد، لااقل به دشمنی خود با شیعه اعتراف دارد و علنا میگوید ما دشمن روافض هستیم!
ولی فرقه نجس بتریه را ببینید که خود را شیعه و محب اهلبیت علیهم السلام جا میزنند و کاری جز دشمنی با امامان شیعه و عبادت جبت و طاغوت [ ابوبکر و عمر] ندارند...
✍طبق روایات اولین گروهی که مقابل امام زمان علیه السلام صف آرایی خواهند کرد همین فرقه نجس بتریه هستند که مخالف شدید لعن ابوبکر و عمر و عایشه هستند و بلکه مروج محبت به آن ملاعین میباشند.
#فرقه_بتریه
#فرقه_شناسی
#الصرخی
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨الجنوب ينتفض ضد اتباع الحركة الصرخية الوهابية وأسيادهم
شیعیان غیور رافضی عراق الحسین برای به خاک مالیدن پوزه اتباع الصرخی حرامزاده بیرون آمدند.
الجماهير الغاضبة تدخل الآن احد مكاتب اتباع الديانة الوهابية الصرخية في محافظة الناصرية جنوب العراق وتعثر على كتيبات ومجلدات تستهدف الرموز الدينية وتقوم باتلافها.
یکی از مراکز اتباع صرخی ناصبی حرامزاده و دشمن اهلبیت علیهم السلام در ناصریه عراق بدست شیعیان جنوب عراق الحسین ویران شد و تمام کتب ضاله و مجلات مربوط به این مرکز شیطانی مصادره شد.🔥
#بر_صرخیوپیروانشلعنت ✊🏻
⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
✴️چهارشنبه👈 24 فروردین /حمل 1401
👈 11 رمضان 1443👈13 آوریل 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است:
✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✅ و شکار و صید و دام گذاری خوب است.
👶 زایمان خوب و نوزادش عمری طولانی خواهد داشت. ان شاالله
🚘مسافرت :مسافرت مکروه است و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد.
❎نماز نافله در شب های ماه مبارک رمضان.
🔵نماز مستحبی شب دوازدهم.
(هشت رکعت) در قالب ۴ نماز دو رکعتی و در هر رکعت بعد از سوره حمد ۳۰ مرتبه انا انزلنا خوانده میشود.
♥️ثواب: امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هر کس این نماز را بخواند از شاکرین و در روز قیامت از رستگارن محسوب گردد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️ نو بریدن و نو پوشیدن.
✳️ امور زراعی و کشاورزی.
✳️ آغاز امور آموزشی و یاد گیری.
✳️ خرید باغ و زمین زراعی.
✳️ خرید رفتن.
✳️ آغاز بنایی و خشت نهادن.
✳️ ارسال کالاهای تجاری.
✳️ خرید ملک و مسکن.
✳️ و داد و ستد و تجارت خوب است.
💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث خبط دماغ می شود.
💇♂💇 اصلاح سر وصورت باعث غم و اندوه می شود.
👩❤️💋👨مباشرت: حکم مجامعت در شب پنجشنبه فرزند حاصل از آن حاکمی از حاکمان و یا عالم گردد و مباشرت برای سلامتی نیز مفید است.
😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 12 سوره مبارکه "یوسف" علیه السلام است.
ارسله معنا غدا یرتع و یلعب...
و مفهوم آن این است که عزیزی از خواب بیننده دور افتد و عاقبت آن دور افتاده خیر و نیک باشد .ان شالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
#دلنوشته_رمضان
سحر یازدهم...
✍ کویری بودم تشنه....
که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد....
❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است ... #یوسف
من، اولین نگاه تو را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام....
❄️نميدانم میان تو.... و... لیله القدر.. چه سری هست ..؟؟ که هر آنچه را، تو نگاه میکنی.. لیله القدر، بر قيمتش می افزاید...
راز میان شما هر چه هست، باشد!!!
من دلخوشم به تو... که همین حوالی نفس می کشی... و سیاهی قلب هايمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند...
❣فقط ط ط....
یک درد می ماند...که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند...
"نداشتنت"... درد بی درمانی است..؛#یوسف
و اين درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت آغوش تو، مستش کرده باشد....
❄️یقین دارم..؛
بی تو ماندن...محال است...
بی تو رسیدن... محال است...
بی تو نفس کشیدن... محال است...
اما من همچنان بدون تو، زنده ام!!!
❄️تا آمدن تو... فقط یک #قدم راه مانده است..
من...باید... #قدم...بردارم....
تا....تو...را.... #پیدا....کنم....
❣درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود...
راکد....نباش!!!
بی خیال...نباش!!
ساکن...نباش!!!
برو....می یابی اش.....
✍ و من....باید، این رمضان... بسویت..قدم بردارم....
برای قدم هايم، امن یجیب بخوان..؛#یوسف
#جامانده
سید پیمان موسوی طباطبایی
@haram110
هدایت شده از حرم
4_538225570454962326.mp3
4.49M
🙏مناجات و صوت بسیار زیبا و تاثیر گذار حضرت امیرالمومنین در مسجد کوفه
🌹
😔الهم انی اسئلک الاماااان
التماس دعا
▪️ @haram110
هدایت شده از حرم
4_5843930535289685707.mp3
22.86M
#دعای_مجیر_سماواتی⬆️
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@haram110
┗━━━♥️═🍃━━━┛
🌙🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷
🌸✨ #دعای_روز_یازدهم
🔅بسم الله الرحمن الرحیم
✨🌸 اللهمّ حَبّبْ الیّ فیهِ الإحْسانَ وكَرّهْ الیّ فیهِ الفُسوقَ والعِصْیانَ وحَرّمْ علیّ فیهِ السّخَطَ والنّیرانَ بِعَوْنِكَ یا غیاثَ المُسْتغیثین.
✨🌼 خدایا دوست گردان بمن در این روز نیكى را و نـاپسند بدار در این روز فسق ونافرمانى را وحرام كن بر من در آن خشم وسوزندگى را به یاریت اى دادرس داد خواهان.
🌱التماس_دعا
📚منبع: مفاتيح الجنان
🌙🌷🌙🌷🌙🌷🌙🌷
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق💥 مشهد💥
💢 چهارشنبه
🔹24 فروردین ماه 1401هجری شمسی
🔹 11 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 13 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 4:33
🔸طلوع آفتاب: 6:01
🔸اذان ظهر: 12:32
🔸غروب آفتاب 19:04
🔸اذان مغرب : 22: 19
🔸نیمه شب شرعی : 23:47
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ✳️ قم ✳️
💢 چهارشنبه
🔹 24 فروردین ماه 1401هجری شمسی
🔹 11 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 13 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 5:12
🔸طلوع آفتاب: 6:38
🔸اذان ظهر 13:07
🔸غروب آفتاب: 19:37
🔸اذان مغرب : 19:55
🔸نیمه شب شرعی : 0:23
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🌼🍃🌹🍃🌼🍃
🍃🌼🍃🌹
🌹🍃🌼
🍃
#اوقات_شرعی
📯 به افق ❣️تهران❣️
💢 چهارشنبه
🔹 24 فروردین ماه 1401 هجری شمسی
🔹 11 رمضان الکریم 1443 هجری قمری
🔹 13 آوریل 2022 میلادی
🔸اذان صبح: 5:07
🔸طلوع آفتاب 35: 6
🔸اذان ظهر: 13:05
🔹اذان عصر 16:44
🔸غروب آفتاب: 36: 19
🔸اذان مغرب : 19:54
🔹اذان عشا: 20:44
🔸نیمه شب شرعی : 0:21
🍃
🌹🍃🌼
🍃🌼🍃🌹
🌼🍃🌹🍃🌼🍃