eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
6.2هزار ویدیو
622 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ارتباط قبل از ازدواج برای شناخت خوبه؟ 🔻 کسی که به ازدواج فکر می‌کند اصلاً نباید ارتباط را شروع کند.چون ازدواج را متلاشی می کند. چون شما همه جوره با هم بودید، رویتان به هم باز شده، تجربه داشتید، بعد تازه می‌خواهید ازدواج کنید؟ 🔹️ خندم می‌گیرد از دست آن‌هایی که بچه‌هایشان را راحت در ارتباط قرار می‌دهند که به شناخت برسند. نادان هستند. چون ارتباط وابستگی شدید عاطفی ایجاد می‌کند، استرس مزمن ایجاد می‌کند، افسردگی ماژور ایجاد می‌کند. 🎙دکتر سعید عزیزی انتشار حداکثری با شما ✅ @haram110
🍃🌹🍃🌹🍃 تسليم قُلْتُ لَهُ إِنَّ عِنْدَنَا رَجُلاً يُقَالُ لَهُ كُلَيْبٌ فَلاَ يَجِي ءُ عَنْكُمْ شَيْ ءٌ إِلاَّ قَالَ أَنَا أُسَلِّمُ فَسَمَّيْنَاهُ كُلَيْبَ تَسْلِيمٍ قَالَ فَتَرَحَّمَ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا اَلتَّسْلِيمُ فَسَكَتْنَا فَقَالَ هُوَ وَ اَللَّهِ اَلْإِخْبَاتُ قَوْلُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلى رَبِّهِم. زيد شحام گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: در نزد ما مردیست كه نامش كُلَيب است، او هر دستورى كه از شما می‌رسد، می‌گويد: من تسليمم از اين رو ما او را كُلَيب تسليم نامیده‌ایم. حضرت به او رحمت فرستاد و سپس فرمود: می‌دانيد تسليم چيست؟ ما سكوت كرديم. خودشان فرمودند: به خدا تسليم فروتنى است، خداى عزّ و جلّ فرمايد: ... الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَىٰ رَبِّهِمْ... (...کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به پروردگارشان آرامش و اطمینان یافتند...) 📖 الکافی ج۱ ص۳۹۰
3️⃣ شیخ طوسی در کتاب " مصباح المتهجد ، جلد ۲ ، صفحه ۸۵۲ " از راوی و جلیل جناب نقل میکند که او در کتاب خود از امام صادق نقل کرده که فرمودند : " وُلِدَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي يَوْمِ الْأَحَدِ لِسَبْع خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ " 👈🏻 أمیرالمؤمنین در روز هفتم ماه شعبان متولد شدند . شیخ محمد بن مکی عاملی در کتاب " الدروس الشرعیه ، جلد ۲ ، صفحه ۶ " مینویسد : " وَ رُوِيَ سَابِع شَعْبَانَ ... " ایشان نیز تصریح میکنند که روایت شده است ، أمیرالمؤمنین در متولد شدند . علاوه بر اینها در روایات و زیارات نیز روز یکشنبه (روز میلاد حضرت) ، روز أمیرالمؤمنین معرفی شده است . شیخ طوسی در کتاب " فهرست كتب الشيعه " طريق خود را به کتاب صفوان چنین ذکر میکند : " أَخْبَرَنَا ابْنُ أَبِي جَيِّدُ ، عَنْ ابن الْوَلِيدِ ، عَنِ الصَّفَّارِ ، عَنْ السّنديّ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ صَفْوَانَ " و این طريق صحیح است (بنابر این طریق اینگونه میشود : شیخ طوسی از ابن ابی جید از ابن الولید از صفار از سندی بن محمد از صفوان از امام صادق) . و باید بدانیم که شیخ طوسی این حدیث را در کتاب " مصباح المتهجد و سلاح المتعبد " که برای عمل شیعیان تألیف شده ، آورده است و این را میرساند که مورد قبول وی بوده است .
4️⃣ گاهی می شود که حدیث صفوان بن مهران جمال ، است❗این شبهه باطل است . چرا که شیخ طوسی در کتاب " مصباح المتهجد " مینویسد : " رَوَی صَفوان 👈🏻 صفوان روایت کرد " و نمینویسد که : " رُوِیَ عَن صَفوان 👈🏻 از صفوان روایت شد " . بنابراین حدیث صفوان مرسل نیست .
🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃 ➖در مَذمّت تجسس ⁉️ 🛑مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ الْمُسْلِمِینَ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یفْضَحْه وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیتِه. 🔰 امام‌الرحمة پيامبر خدا صلّى الله علیه و آله فرمودند: لغزش‌های مؤمنین را جستجو نکنید، زیرا هرکه لغزش‌های ایشان را جستجو کند، خداوند لغزش‌هایش را دنبال می‌کند، و هرکه خداوند لغزش‌هایش را دنبال کند، رسوایش می‌کند، اگرچه در درون خانه‌اش باشد. 📚 الكافى، ج۲ ص۳۵۵ 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
 عمران بن سلیم می‌گوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل می‌کرد، می‌گفت: مرا زین‌العابدین ‏روایت کرد. یک‌بار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: چرا به او زین‌العابدین می‌گوئی؟! پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود‎:‎ در روز قیامت فریاد کننده‌ای آواز برمی‌آورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟ (أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان می‌بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش ‏قدم بر می‌دارد 📚علل الشرائع📚
🪴عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ.🪴 🌸امام صادق علیه السّلام فرمود: به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان شما را نیکی کنند و در باره زنان مردم عفت نشان دهید، تا مردم در باره زنان شما عفت را رعایت کنند.🌸 📚خصال صدوق📚
میلاد حضرت مولا أمیرالمؤمنین علی صلی الله علیه و آله را تبریک عرض میکنم🌹
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ما خسته‌ایم، خسته از این انتظارها فکری بکن برای دل بی‌قرارها دل‌هایمان شکسته، نداریم چاره‌ای دل‌نازکیم جان خودت ما دچارها از جبر روزگار گریزان و هر نفس شرمنده از گناه و تبِ اختیارها ما را ببخش بَد شده و پیش روی غیر نام تو را صدا زده بینِ شعارها با پاکی و خلوص وجودت چُنان نسیم از قلب‌هایمان بتکان این غبارها بی‌روی تو شکوفه نداده‌است شاخه‌ای خورشید پشتِ ابر بیا محضِ نارها پاییز آمده است بماند تمام سال تقویم عمر را برسان تا بهارها برهان تویی که مسئله‌ها با تو حل شود ای حجت و دلیل همه اعتبارها! ما را ببر به دیدن صبح پس از ظهور ای عشق، ای بهانهٔ شب زنده دارها ━━━━💠🌸💠━━━━ @haram110
🏳مراسم ذکر توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها)و حضرت ام البنین(سلام الله علیها) و به نیت تعجیل در فرج اقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) 🔸شنبه های مادری🔸 با سخنرانی: خانم انصاری 📆زمان : شنبه ها ساعت 15:30 📍مکان: قم|۴۵ متری عماریاسر|کوچه ۵ فرعی ۱۰ 🔸ویژه خواهران🔸 💠هیئت عباسیه صاحب الزمان💠 علیه السلام @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🍃 یاد محبوب 💎حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: لو علم الناس محاسن کلامنا لاتبعونا.... اگر مردمان، زیبایی و نیکویی کلام و سخنان ما رو بدانند، حتما از ما اهل بیت علیهم السلام، پیروی می‌کنند (و به دنبال دشمنان که گمراهی و نابودی است نمیروند). 🍃ما تا چه اندازه تونستیم به این فرموده حضرت رضا علیه السلام عمل کنیم؟ 🍀ما تا چه اندازه برای خدمت به امام زمانمان در ایام پربرکت آمادگی داریم؟ 🔆برای آشنایی هر چه بیشتر مردم خصوصاً دوستان و آشناهامون با امام زمانمون چه طرح و ایده و برنامه‌ای داریم؟ 👌خود و دیگران را برای یاری امام زمان غریبمون در این ایام باشکوه، با هر چه در توان داریم آماده کنیم... 🤲اللهم عجل لولیک الفرج والنصر و العافیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 دوربین مخفی این بار با جعل عنوان پلیس 🔹 اقدامات ناهنجار به بهانه اجرای دوربین مخفی به اوج خود رسیده و این بار سودجویان سراغ جعل عنوان پلیس رفته‌اند. 🔹 هر کی یه دوربین دستش گرفته افتاده تو خیابون با عناوین مختلف مردم رو مچل میکنه و هنوز هم هستن کسانی که اینها رو دنبال کنن و اینجوری درآمد آنچنانی کسب کنن! 📡 @haram110
🙏🏼👌 نماز بسیار ساده شب هشتم ماه شعبان عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّامِنَةِ رَكْعَتَيْنِ ؛ فِي الْأُولَى بِالْحَمْدِ وَ التَّوْحِيدِ خَمْسَ عَشْرَةَ مَرَّةً، وَ فِي الثَّانِيَةِ بِالْحَمْدِ وَ قَوْلِهِ: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ، أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ، فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً، وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، ثُمَّ يَقْرَأُ التَّوْحِيدَ خَمْسَ عَشْرَةَ ؛ غُفِرَت ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ كَزَبَدِ الْبَحْرِ، وَ كَأَنَّمَا قَرَأَ الْكُتُبَ الْأَرْبَعَ. (البلدالأمين، ص172) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب هشتم ماه شعبان 2 رکعت نماز بخواند؛ در رکعت اوّل یک بار سوره حمد و پانزده بار سوره توحید، و در رکعت دوم یک بار سوره حمد، یک بار آیه: « قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ، أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ، فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً، وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»، و پانزده بار سوره توحید؛ گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به تعداد کف دریا باشد، و چنین فردی مانند کسی است که چهار کتاب آسمانی را خوانده باشد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
👁 ثواب زیارت سیّدالشّهدا علیه السلام در شب و روز نیمه شعبان(9) 1) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ فَضْلِ زِيَارَةِ النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ، فَأَوْرَدَ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْأَجْرِ مَا لَا نِهَايَةَ لَهُ وَ لَا حَدَّ. (مستدرك ‏الوسائل، ج10، ص287-288 به نقل از زوائدالفوائد) بزنطی گفت: از حضرت رضا علیه السلام از فضل زیارت حسین بن علی علیه السلام در نیمه رجب و نیمه شعبان پرسیدم، پس ثواب و اجری بیان نمود که نهایت و حدّی برای آن نیست. 2) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: فِي أَيِّ شَهْرٍ تَزُورُ الْحُسَيْنَ علیه السلام؟ قَالَ: فِي النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ وَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ. (بحارالأنوار، ج101، ص96 به نقل از کامل الزیارات/ اقبال الاعمال، ص158) بزنطی از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد:  شما در کدام ماه حسین بن علی علیه السلام را زیارت می کنید؟ فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان. 3) عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام: أَيُّ الْأَوْقَاتِ أَفْضَلُ أَنْ نََزُورَ فِيهِ الْحُسَيْنَ علیه السلام؟ قَالَ: النِّصْفَ مِنْ رَجَبٍ وَ النِّصْفَ مِنْ شَعْبَانَ. (اقبال الاعمال، ص158/بحارالأنوار، ج101، ص97 به نقل از اقبال الاعمال) بزنطی گفت: از حضرت رضا علیه السلام پرسیدم: چه وقت، افضل است که حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنیم؟ فرمود: نیمه رجب و نیمه شعبان. 4) عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَلَیهِ السَّلامُ: فِي أَيِّ شَهْرِ نَزُورُ الْحُسَيْنَ عَلَیهِ السَّلامُ؟  قَالَ: فِي النِّصْفِ مِنْ رَجَبٍ وَ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ. (تهذیب الاحکام، ج6، ص 48) بزنطی از حضرت رضا علیه السلام سؤال کرد: در کدام ماه حسین بن علی علیه السلام را زیارت کنیم؟ فرمود: در نیمه رجب و نیمه شعبان. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👁 ثواب زیارت سیّدالشّهدا علیه السلام در شب و روز نیمه شعبان(10) عَنِ الصَّادِقِ عَلَیهِ السَّلامُ  قَالَ: مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ عَلَیهِ السَّلامُ  فِي النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ. (وسائل ‏الشيعة، ج14، ص471 به نقل از مصباح الزائر) حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس در نیمه شعبان، حسین بن علی علیه السلام را زیارت کند، خداوند عزّوجلّ برای او هزار حجّ می نویسد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◻️▫️☀️ 🎉 8 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚 من آخرین نفر از سلسلهٔ جانشینان و خاتمهٔ اوصیاء حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هستم. خداوند به واسطهٔ من [و به برکت من] بلا و گرفتاری را از خانواده و شیعیانم دور می‌گرداند. 🔹 حدیثی از حضرت العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف 🎤 گروه همخوانی 🟢 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟢
✅ فرصتی برای تقرّب به پدر مهربان حضرت حجت بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف در بخشی از شریف به رحمه‌الله مرقوم فرمودند: 🌿 «هر يک از شما بايد اعمالی انجام دهد که سبب تقرّب و جلب محبّت ما شود و باید از انجام آنچه که ناراحتی و خشم ما را برمی‌انگیزد، اجتناب نماید؛ چه بسا شخصی در لحظه‌ای توبه کند که ديگر ندامت به حالش سودی نخواهد داشت و او را از عِقاب و عذاب الهی نجات نمی‌بخشد.» 💠 «...فَيَعمَلُ كُلُّ امرِئٍ مِنكُم مَا يَقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا وَلِيَتَجَنَّبَ مَا يُدنِيهِ مِن كَرَاهِيَتِنا وَسَخَطِنَا فَإِنَّ امرَأً يَبغَتُهُ فَجأَةٌ حِينَ لَا تَنفَعُهُ تَوبَةٌ وَلَا يُنَجِّيهِ مِن عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوبَة...» 📚 احتجاج (أبومنصورطبرسی)، ج۲، ص۴۹۸ بحار الانوار (علامه‌مجلسی)، ج۵۳، ص۱۷۶ ایام در پیش است و بهترین فرصت برای عرض ارادت به وجود مقدّس پدر مهربان صاحب‌الزّمان عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف و و جلب محبّت آن حضرت، در قالب برگزاری جشن‌ها یا کمک به آنها، تهیه و توزیع هدایای معرفتی و دیگر اعمالی که موجب خشنودی و جلب نظر مبارک مولای غریبمان خواهد شد.
* 💞﷽💞 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان‌ کابوس رویایی 💗 قسمت35 پری پالتو و شلوارم را پرت می کند، خم می شوم و از جلوی پایم برش می دارم. با غرغر های پری زود حاضر می شوم و از هتل بیرون می رویم‌. میخواهم قدمی به طرف ماشین بردارم که دستم را می کشد و به طرفی دیگر می برد. از کارهایش سردرگم می شوم. گام هایم به دنبال او به حرکت در می آید و پری مرا به کوچه ای می کشاند. روسری اش را عوض می کند و عینک گرد و بزرگی به چهره اش می زند. کلاه را از سرم برمی دارد و می گوید باید تغییر شکل بدهم. کوچه منتهی می شود به خیابانی دیگر. پری دست تکان می دهد و تاکسی پیش پایمان ترمز می گیرد. نگاه چندش راننده را روی خودم احساس می کنم و خودم را به پری می چسبانم. با دعاهای من این مسیر طولانی خلاصه می شود و پیاده می شویم. پری با احتیاط اطرافش را می پاید و به کافه ای اشاره می کند. شانه ای بالا می اندازم و در را هل می دهم و وارد می شویم. او میان چهره ها نگاه می گرداند و با دیدن شخصی لبخند رضایت بر لبش جا می گیرد. دستم در دستان پری است که به میزی می رسیم. در میان طوفان سردرگمی به چهره‌ی مردی خیره می شوم که تشخیصش از بین آن همه ریش و عینک سخت است. روی صندلی فلزی می نشینم و پایه صندلی قیژ قیژ می کند. همانطور که سعی دارم بی حرکت بمانم، کیفم را روی میز هول می دهم. دستی به خرمن موهایم می کشم و زیر چشمی طرف مقابلم را تحت نظر می گیرم. با کنار رفتن عینک از چهره اش، نگاه آن دو تیله‌ی مشکی مرا به دیار دل می برد. باز هم همان لرزش دست ها و احساس خفتگی... دستانم را آهسته به داخل جیب می رانم تا کمتر لرزشش به چشم بیاید‌. در کشمکشی سخت درگیر هستم که صدای بم اش در گوشم طنین انداز می شود. _سلام. آری! تنها یک سلام دلم را شخم می زند. به حال خودم گریه ام می گیرد، تلاش می کنم به خود بقبولانم این فقط یک حس عادی است! اما خود من هم باورم نمی شود این تنها یک حس باشد! دروغ خوب است، آنجایی که دل تلاقی می شود با دلی که هیچ جایی برایت در آن نیست. هوش در پی آوای کلامش دوان دوان می رود و بی اختیار به قاب چهره اش خیره می شوم. در همین حین است که احساس درد از بازویم مرا از خیالش بیرون می کشد. دهانم از استرس خشک می شود و به پری خیره می شوم: _چیه؟ با درشتی جوابم را می دهد: _چیه! هیچی که نیست. فقط میگم یکم به خودت بیا ببین پیمان چی میگه. باز هم گند زدم! خون میان گونه هایم دویدن می گیرد. چهره‌ی مبهوتم در میان قاب چشمان خونسرد و در عین حال مشکوک نقش بسته است. می خواهم با خاک انداز بیخیالی گندی که زده ام را جارو کنم؛ برای همین دهان باز می کنم: _حواسم هست. شما بگین! پیمان با کلماتش گوشم را تحریک به شنیدن می کند. به خودم قول می دهم محو کلام دلربایش نشوم و به او زل نزنم. در چکاچک پیروزی و شکست هستم که سوال پیمان مرا به فکر وادار می کند. _شما عجله دارین؟ _برای چی؟ _برای رفتنتون به پاریس. با این حرفش کاملا بر سر دوراهی قرار می گیرم. پری از سر جایش بلند می شود و به ما می گوید: _شما ادامه بدین من برم سفارش بدم. در دلم التماس می کنم مرا تنها نگذارد اما چاره ای نمانده. با قدم هایش از ما فاصله می گیرد و گوش های پیمان منتظر شنیدن است. _خب هم آره و هم نه! نمیخوام زیاد دیر بشه. یک جوری جواب را به طرفش سوق می دهم که نه سیخ بسوزد و نه کباب. هر چند که کاملا از ته دلم نیست و میخواهم حسی که از چشمان پیمان می خوانم را کشف کنم. چشمان پیمان پری را می پاید و همانطور که نگاهش مماس او است، مرا مخاطب خود می سازد. _پری بهم گفت که برای شنیدن حقیقت بی تمایل نیستین. درسته؟ یاد آن نوار کاست و آن شب سرد در عمق وجودم رسوخ می کند. مردمک در کاسه‌ی چشم می چرخانم و نظرم را می گویم‌. _راستش بی تمایل نیستم. من چیزی از سیاست... پیمان با کفش سخن میان حرفم می دود و اشاره می کند آهسته تر صحبت کنم. پلک بهم می زنم و ادامه می دهم: _بله‌... من از سیاست سر رشته ای ندارم. _ولی بدجور زندگیتون با سیاست گره خورده. از گوشه‌ی چشمم نگاه ماهرانه ای به او می اندازم. در حالات چهره اش حُقه ای پنهان شده که دیری نیست آغشته ی کلامش می شود. _پدر شما بیشتر از این که مرد تجاری باشه، اهل سیاست بود. هر تاجری نمیتونه نفوذ پدر شما رو داشته باشه. هر کی با پدرتون کمی دمخور شده باشه میفهمه بیشتر ثروتشون از ارز دولتی که شخص شاه این حق رو بهش داده. ⭕️️کپے بدون نام نویسنده حرام است⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
* 💞﷽💞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗رمان کابوس رویایی💗 قسمت36 اشتهایم برای شنیدن این حرف ها تحریک می شود اما نمیدانم این همه اطلاعات را می توان از کمی دمخور بودن بدست آورد؟ _شما از کجا میدونین؟ _گفتم که... باورش برایم غیرقابل است و می گویم: _من نمیتونم باور کنم از یک دمخوری ساده اینا رو فهمیده باشین. دستانش را بهم گره می زند و سرش را پایین می اندازد. _خب... باشه! آره... شما راست میگی. ما مستاجر معمولی نیستیم. باید تحقیق کنیم طرفمون رو خوب بشناسیم. انگار جوابی در آستینم مخفی دارم و به سرعت آن را به زبان می رانم: _بله، سر کشیدن تو زندگی بقیه رو خوب بلدین! چشمانش را به دستان گره شده ام گره می زند. آتش نگاهش دستانم را ذوب می کند و خیلی آرام آن را به چیب برمی گردانم. _شما میتونین هر طور دوست دارین فکر یا قضاوت کنین. من فکر کردم الان باید وضعیت رو بدونین. ما به هر کسی نمیتونیم اعتماد کنیم، ساواک خیلی از رفقای ما رو گرفته. سوالی در ذهنم جولان می دهد و می پرسم: _چطور به من اعتماد دارین؟ در چشمانش دقیق می شوم اما هیچ حسی را نمی توانم از درونش بفهمم. پلک هایش را اندکی روی هم فشار می دهد و جواب را به طرفم پاس می دهد: _به چند دلیل. اول این که شما هم تحت نظر بودین و چیز بدی از شما دیده نشده. دوم این که شاید سازمان ازتون یه چیزایی داشته باشه و سوم این که... تهدید ریز میان کلامش به دلم چنگ می زند. _سازمان تهدیدم میکنه؟ کلاهش را روی سرش جا به جا می کند و به پری که در حال آمدن است بها می دهد. _نه تا وقتی که حرکت خلافی ازتون ندیده. پوزخندی نثار حرف های بو دارش می کنم و پایم را روی پای دیگرم می اندازم. حالا دیگر از لرزش دست خبری نیست و آن را مقابلش به حرکت در می آورم. _خیلی خوبه! سازمان همه کاراشو با تهدید پیش میبره‌. از قول من به مسئولین تون بگید کیفمو که بیارن یه لحظه ام درنگ نمی کنم. من زندگیم برام با ارزش تر از اونی هست که به اهن و تلپ شما اهمیت بدم. نمی دانم چطور این حرف ها از دهانم خارج می شود؟ آیا واقعا میتوانم دل از چشمان پیمان ببرم و به پاریس بروم؟ ندای درونم صدایش را به گوشم می رساند و می گوید:" همه چیز با گذر زمان حل میشه. تو تا یک سال دیگه اونو فراموش می کنی." با نشستن پری همه چیز از ذهنم رخت می بندد. طولی نمی کشد که قهوه و کیک روی میز جا می گیرند. پیمان فنجانش را به بازی می گیرد و در ادامه‌ی حرفم جوابش را می دهد: _نه سازمان داره به شما اعتماد میکنه. من همین روزا کیفتونو برمی گردونم و بهشون فهموندم که شما مورد اعتماد من هستین. برق از هوش می پرد؛ حس می کنم کیلو کیلو قند در دلم آب می شود. دل ندایش را برمی آورد که مورد اعتماد بودن یعنی این که او نسبت به من بی تفاوت نیست. کور سوی امید دل گره می زند به همان چیزی که در ذهنم وول می خورد. عقل به خیال بافی های دل نهیب می زند که با اندک جرقه ای فکر می کنم خبری شده! تو خیلی روی پیمان حساس شده ای! او فقط گفته که مورد اعتمادش هستی نه همسر آینده اش! با این حال از حقیقت چشم پوشی می کنم و نفس عمیقم را به بیرون هل می دهم. پیمان بدون این که قهوه اش را به اتمام برساند. دستانش را روی میز ستون می کند و رو به پری می گوید: _بعد از این که من برم شما هم برین. کلمه‌ی خداحافظ را میان مان می دواند و از کافه خارج می شود. حالا فضای سنگین کافه را می توانم حس کنم. چقدر حس غریبی است که یک نفر همه چیز را برایت زیبا کند. حسی که دوست داری باشد اما دیوانگی محض است. بعد از این که قهوه و کیکم را به زور قورت می دهم با پری از کافه بیرون می زنیم. ⭕️️کپے بدون نام نویسنده حرام است ⭕️ نویسنده‌مبینارفعتی(آیه)