eitaa logo
حرم بی‌قرار
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
481 ویدیو
23 فایل
شـکࢪ خــدا ࢪا کــہ دࢪ پــنــاه حـسـینم ڪپے باصلوات‌؛حلال فوروارد ڪردے ‌دمت ‌گرم🌼
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۹۰ از خشم مثل یه شیر غریدم : _خفه شو ، اول دهنتو آب بکش
۵۹ ۹۱ من و محمد باهم نقشه رو مرور کرده بودیم. قرار بود من اینا رو سرگرم‌ کنم تا محمد و کوثر از اینجا بتونند دور بشن و نیروها رو خبر کنن تا بیان کمکمون . وقت اجرای نقشه فرا رسید . باید با وجود بی رمقیم ، تمام توانم رو جمع میکردم و یه کاری میکردم ....نیروها تو راه بودند. از اینکه کوثرم رو از خودم رنجوندم ، به شدت ناراحت بودم ‌‌. اما در اون لحظه چاره ای نداشتم بعدا حتما از دلش درمیارم . همه رفتن بیرون ، من و کوثر تنهه شدیم ‌. کوثر دوتا تیکه پارچه ای از مانتوش کَند و نزدیکم شد و پام که تیر خورده بود رو بست . اصلا نگاهم نمیکرد . _کوثر؟ جوابی نداد ‌ _خانمم؟ باز هم جوابی نداد . حق داشت ... اما من راهش رو بلد بودم و باید از دلش درمیاوردم . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۹ ۹۲ _کوثرخانم؟ جوابمو نمیدی ؟ به خاطر امام رضا جوابمو بده . خیلی اروم گفت : +بله . _منو ببخش ، نمیخواستم درد کشیدنم رو ببینی و عذاب بکشی ‌ +اما تو که روت رو برگردوندی ، من بیشتر خورد شدم اونم جلوی آتنا و تامی ... راست میگفت. با تمام دردی که داشتم ؛گوشه ی چادرش رو گرفتم و بوییدم ... خواست ازم بگیره که محکمتر چادرش رو گرفتم . بوی کوثرم رو میداد ‌. اونقدر بو کشیدم تا بوش تمام مشامم رو پر کرد ‌. _کوثرم منو ببخش ، حلالم کن به عشق اقا امام رضا قول میدم . +فقط به خاطر اقا . محمد در رو باز کرد و اومد پیشم ... برگه ای رو بهم داد و گفت: _داداش اینو بخون اما کسی نبینه و نفهمه من بهت دادم ، کاری داشتی صدام کن . سریع از اتاق خارج شد . برگه رو باز کردم تا خواستم بخونم ، صدایی شنیدم سریع برگه رو قایم کردم . صدای صحبت غلام و تامی میومد . باحرفی که تامی زد تمام وجودم یخ کرد . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
༻﷽༺ 🌷 #یا_صاحب_الزمان_عج🍃 اے ڪاش جهان پرتو #نورٺ مےشد مےآمدے و محو #حضورٺ مےشد این لشڪرِ #اربعینِ #ارباب_حسین اے ڪاش ڪه لشڪر #ظهورٺ مےشد #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚 #لبیڪ_یامهدے❤️ Join➟ @harame_bigarar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• اےاحمدیـان بـه نـام احمدصلواٺـ🌸 هـردم بـه هـزارسـاعٺـ صلواتـ🌸 ازنـورمحمدے دلـم مسرورستـ☺️ پیوستـه بگـوتو بـرمحمدصلواتــ🌸 Join➟ @harame_bigarar
🕊 🕊 🕊 🕊 گوشہ #حرم مینشینم ،😇 چہ حرم باصفایے دارے #حضرت ارباب☺️ خداراشڪرمن هم آمدم 🙏 نفس تازہ میڪنم 😪😍 ناگهان‼️ صدایے مراازجامیڪند😮 ڪجایے رفیق ؟؟؟ دارم میرم ڪربلاگفتم حلال ڪن🙏 چہ رویایے شیرینے است حرمت ☺️ امسال هم من جاماندم 😢😞 ولـےهـمین جاباخیالت‌سـرمیڪنم خداراچہ دیدے شایدرویایم رویاے صادقہ باشد☺ #اربعین_منو_هم_کربلا_ببر_آقا #دلم_برا_حرمت_پر_میزنه🕊️ Join➟ @harame_bigarar
💔 آتـش بـه دلـم مـانده و بـاران🌧بـه نگـاهـم ایـن خاصیٺـ بغضِ😢 بـه جامانده ازعشق اسٺـ💔 {🌸} @harame_bigarar
4_6014811156395327669.mp3
3.61M
•/• نگـار نـازنین آقام حسین حسین بـهـار دلنشین آقـام حسین حسین مـادح: ❣اتابڪ عبداللهی❣ #نـواےدل #تـرڪے Join⇝ @Harame_bigarar
حرم بی‌قرار
#درمسیرعشق #به_قلم_ازتبار_زینب۵۹ #پارت_۹۲ _کوثرخانم؟ جوابمو نمیدی ؟ به خاطر امام رضا جوابمو بده
۵۹ ۹۳ تامی : غلام گوش کن ببین چی بهت میگم ؛‌ این دفعه خرابکاری کنی خونت پای خودته. میری تو اتاق دختره رو برام میاری و کاری که بهت گفتم رو انجام میدی ، فهمیدی ؟ غلام : آقا کاری نمیکنم که این اتفاق بیفته ، چشم . تامی : افرین خوشم اومد .وقتی شب برگشتم باید کار تموم شده باشه ، حالیته؟ غلام : چشم اقا . تامی : درضمن من و خانم امشب نیستیم حواست به اوضاع باشه نمیخوام یه خال به دختره بیفته تا خودم بیام . غلام : اطاعت میشه اقا . به سختی به کوثرم نزدیکتر شدم . دستاشو گرفتم ، از استرس و ترس یخ کرده بود و میلرزید . غلام اومد تو اتاق ... کوثر خیلی ترسیده بود و غلام هم خیلی خوشحال بود . سعی کردم کوثر رو اروم کنم تا فکر نکنن که بازی رو بردند . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۹ ۹۴ غلام نیم نگاهی به کوثر انداخت ، کوثر روش رو اون ور کرد غلام که حرصش گرفته بود گفت : غلام : روز آخریه که پیش همید تامیتونید باهم خوش بگذرونید. راستی جناب سرگرد خیلی دلم میخواد وقتی جنازه زنت رو تحویلت میدم ببینمت ، اون لحظه است که قیافه ات دیدن داره ... غلام خنده های شیطانی کرد و رفت ... . ترس و وحشت رو تو صورت کوثر میدیدم . دستاشو محکم‌گرفتم و گفتم : _نترس عزیزم ، تا من هستم نمیزارم آسیبی بهت برسه ؛ الان من و تو اسیریم ، باید توسل کنیم به اسرای کربلا ... درضمن بچه ها تو راهن ، میان نجاتمون میدن ، نگران نباش عزیزدلم . +اما علی من میترسم ... پس کی میان ؟ دیدی که چی گفتن . ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ http://eitaa.com/joinchat/3701473293C579cea51ee