قبیله لعنت.mp3
زمان:
حجم:
1.65M
#دانلود
#قسمتی_از_کتاب
#کتاب_گویا
📜 قسمتی از کتاب «قبیله لعنت» که نویسنده آن آقای شفیعی سروستانی با ارائه اسنادی برنامه ریزی نظام سلطه برای جهان را افشاء می کند.
🔸 🔶🔸
کانال رسمی کتابخانه آستان مقدس #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
10.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانلود
#کتاب_گویا
تاریخچه ساخت اماکن حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
🔸 🔶🔸
کانال رسمی کتابخانه آستان مقدس #حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
#کتاب_گویا
#برمی_گردیم_گل_نرگس_بچینیم
#ژان_لافیت
#ایران_صدا
ریموند، کمونیست مبارزی است که به همراه گروههای آزادیخواه و پارتیزانهای فرانسه، علیه آلمان نبرد میکند. او تصمیم میگیرد به همراه یک گروه پنج نفره، مرکز «سنت آسیس» را منفجر کند. آنها با عملیاتی مخفیانه این کار را انجام میدهند؛ اما...
«تابستان سال ۱۹۴۲ است. نیروهای آلمان، کشور فرانسه را اشغال کردهاند. در جنگل، نزدیک خیابانی که به دور دریاچهای پیچیده، مردی روی چمن نشسته است. کودکان در میان چمن بازی میکنند و به اطراف میدوند. زنان در سایهروشن درختان نشستهاند و کاردستی میبافند. کمی دورتر، درمیانِ انبوه درختان بلند، دلدادگان به دامنِ سکوت و تنهایی پناه آوردهاند.
مردی که روی چمن نشسته است، اندامی کوچک، سری بسیار بزرگ و پیشانی گشاده و بلندی دارد؛ موهایش سیاه است و تقریباً سی ساله به نظر میرسد...».
این صحنه، شروع داستانی است که به حدود سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۷ میلادی بازمیگردد؛ تعدادی جوان فرانسوی که در گروههای مقاومت و گروهایِ آزاد و پارتیزانهای فرانسوی در جنگ جهانی فعالیت میکنند، تصمیم میگیرند عملیاتی مهم را اجرا کنند. آنها به رهبریِ «ریموند» برای تخریب برجهای رادیویی «سنت آسیس» در نزدیکی پاریس برنامهریزی میکنند.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#برمی_گردیم_گل_نرگس_بچینیم
#ژان_لافیت
#ایران_صدا
ریموند، کمونیست مبارزی است که به همراه گروههای آزادیخواه و پارتیزانهای فرانسه، علیه آلمان نبرد میکند. او تصمیم میگیرد به همراه یک گروه پنج نفره، مرکز «سنت آسیس» را منفجر کند. آنها با عملیاتی مخفیانه این کار را انجام میدهند؛ اما...
«تابستان سال ۱۹۴۲ است. نیروهای آلمان، کشور فرانسه را اشغال کردهاند. در جنگل، نزدیک خیابانی که به دور دریاچهای پیچیده، مردی روی چمن نشسته است. کودکان در میان چمن بازی میکنند و به اطراف میدوند. زنان در سایهروشن درختان نشستهاند و کاردستی میبافند. کمی دورتر، درمیانِ انبوه درختان بلند، دلدادگان به دامنِ سکوت و تنهایی پناه آوردهاند.
مردی که روی چمن نشسته است، اندامی کوچک، سری بسیار بزرگ و پیشانی گشاده و بلندی دارد؛ موهایش سیاه است و تقریباً سی ساله به نظر میرسد...».
این صحنه، شروع داستانی است که به حدود سال ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۷ میلادی بازمیگردد؛ تعدادی جوان فرانسوی که در گروههای مقاومت و گروهایِ آزاد و پارتیزانهای فرانسوی در جنگ جهانی فعالیت میکنند، تصمیم میگیرند عملیاتی مهم را اجرا کنند. آنها به رهبریِ «ریموند» برای تخریب برجهای رادیویی «سنت آسیس» در نزدیکی پاریس برنامهریزی میکنند.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
بخش دوم
#کتاب_گویا
#مدال_آور_گمنام
#ایران_صدا
این کتاب بخشهایی از زندگی دانشمند هستهای، شهید «محسن فخری زاده»، را روایت میکند.
شهید «محسن فخریزاده مهابادی» در سال ۱۳۳۶ در قم متولد شد. وی مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هستهای داشت. او از ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی و «تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» به عضویت سپاه درآمد و به درجهی نظامی «سرتیپ پاسدار» نائل شد.
با تشکیل واحد تحقیقات ویژهی اتمی (تیم ۳۲) در مرکز تحقیقات سپاه پاسداران، فخریزاده از همان ابتدا در این مرکز فعالیت خود را آغاز کرد.
محسن فخری زاده از سال ۱۹۹۲ بهعنوان عضو هیئت علمی دانشکدهی فیزیک «دانشگاه امام حسین» سپاه، امکانات این دانشگاه را برای تحقیقات هستهای بهکار گرفت و سپس رئیس «دانشگاه صنعتی مالک اشتر» شد.
او رئیس «سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند)» بود. وی همچنین یکی از دانشمندان مؤثر و رده بالای حوزهی تحقیقات علمی در کشور بود.
گفتنی است نام او در میان یکی از پنج شخصیت ایرانی موجود در فهرست ۵۰۰ نفره قدرتمندترین افراد جهان، در نشریهی آمریکایی «فارین پالیسی»، منتشر شده است.
همچنین نامِ این دانشمند ارشد «وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح» و رئیس پیشین «مرکز تحقیقاتی فیزیک» (PHRC) در تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریم شدگان ایران از سویِ شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#ایران_صدا
#خلبان_جنگ
این کتاب، خاطرات خود نویسنده است که آن را در سال ۱۹۴۲ به نگارش درآورد. او در نبرد فرانسه خلبان هواپیمای شناسایی بود.
«سنت اگزوپری» در این کتاب، تجربهی ماهها پرواز خود را در شرح یک مأموریت هراسآور بر فراز شهر آراس (در فرانسه) خلاصه میکند. او در گروه شناسایی با هواپیمایی دوموتوره خدمت میکرد.
فرانسه در ابتدای جنگ فقط ۵۰ خلبان شناسایی داشت که ۲۳ نفر از آنها در گروه وی بودند. اگزوپری در این کتاب مینویسد که در چند روز اول یورش آلمان به فرانسه، ۱۷ نفر از یگان «مانند لیوانهای آبی که بر آتش جنگل بریزند» جان خود را از دست دادند.
آنتوان دوسنت اگزوپری را بزرگترین خلبان-نویسندهی همهی دورهها میدانند.
*آنتوان دوسنت اگزوپری در فرانسه متولد شد و تا قبل از جنگ جهانی دوم، خلبان تجاری موفقی بود که در خطوط پست هوایی میان اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی فعالیت میکرد. با آغاز جنگ، هرچند از نظر سن و وضعیت سلامتی در شرایط مطلوبی نبود، به نیروی هوایی فرانسهی آزاد در شمال آفریقا پیوست. هواپیمای او در ماه ژوئیه ۱۹۴۴ در یک پرواز شناسایی برفراز دریای مدیترانه ناپدید شد و بعدها طبق شواهد مشخص شد که وی در همان زمان کشته شد.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#ایران_صدا
#قدمگاه
بعد از کشته شدن فتحعلیخان قاجار نیای آقا محمد خان قاجار ،در لشکرکشی شاه تهماسب دوم به خراسان ، مشاور او هورکود به همراه لشکر خسته خود در راه بازگشت از مشهد به دیدار زنی نقاب پوش می رود.
هورکود خسته و پریشان به همراه لشکریانش در حال بازگشت از خراسان به پیشنهاد خواهر زاده اش هژبر در محلی به نام قدم گاه به قصد استراحت و دیدار زنی فالگیر چند ساعتی توقف می کنند. همین زن چند ماه قبل فتحعلی خان قاجار را به دلیل خطرات پیش رو از رفتن به مشهد نهی کرده بود . هورکود تصمیم میگیرد زن نقابدار و دخترش آنجان را همراه خودش به قبیله ببرد.خیلی زود زن نقابدار و دخترش در زمین های قبیله مشغول به کار می شوند و زمینی لم یزرع را به مزرعه ای سرسبز و آباد تبدیل می کنند. هژبر بنا به عواطف انسانی و علاقه ای که به آنجان پیدا کرده بود به آنها یاری می رساند و در درآمد حاصل از مزرعه با آنها شریک می شود اما هورگود دایی هژیر که در همان نگاه اول به آنجان دل بسته بود هژبر را مانع خود برای رسیدن به مقصود می بیند و برای از سر راه برداشتن این مانع دسیسه ای میریزد.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#ایران_صدا
#مردان_مخوف
مردی که سالها «آل سلجوق» و وزیر مقتدر ملکشاه، «خواجه نظام الملک» را دچار هراس کرده بود، از دام داماد نالایق خواجه که فرماندار «ری» بود، گریخت و رئیس خواجه سرای جاسوسان نظام الملک در ری به دست یاران «حسن صباح» کشته شد.
در اوج قدرت «سلطان ملکشاه سلجوقی» و وزیر دانشمند، سیاستمدار و مقتدرش «خواجه نظام الملک ابوعلی حسن» که به جای «ابونصر کُندری» زمام امور «آل سلجوق» را به دست گرفته بود؛ دژ رفیع «الموت» با سیاست و کیاست یار همدرسش «حسن بن صباح» از حیطه قدرت او و سلطان خارج شد.
کوتوال ساده لوح دژ در دام افتاد. از دگر سو، داماد مغضوب خواجه هم که فرصتی یافته بود تا از خشم خواجه برهد و لیاقت خود را به جبران خطای گذشتهاش ثابت کند، در بهت و حیرت از تسخیر دژ، سوار بر قاطر، با تحقیر از الموت به فرمان حسنِ صباح راهی اصفهان شد تا قدرت پیروان عقاب را به خواجه و سلطان گوشزد کند.
دژبان الموت را نیز با فلاکت به دامغان فرستادند و دژ در تسخیر کامل پیروان حسن درآمد. هراس، بیشتر دولتیان سلطان غافل را فراگرفت....
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#قسم_به_خون_کاکوهایم
سعید توسلی فرمانده گروهانی که پس از سال ها اسارت به وطن بازگشته است حاظر می شود خاطرات دوران جنگ و اسارت را برای خبرنگاری به نام احسانی بازگو کند.
سعید توسلی که مدتی می شود از اسارت برگشته است و همراه مادرش در یک خانه ی اجاره ای زندگی می کند خبرنگارهای زیادی قصد دارند با او مصاحبه کنند اما او دیگر حاضر به مصاحبه با هیچ خبرنگاری نیست چون دل خوشی از هیچ کدام از آن ها نداشت و تمایل نداشت دیگر با هیچ کدام مصاحبه ای انجام دهد چرا که بسیاری از آن ها حرف های او را صادقانه مطرح نکردند اما او به یک خبرنگار جوان به نام احسانی اجازه مصاحبه می دهد چرا که از صداقت او خوشش می آید و همچنین او از یک روزنامه تازه تاسیس است که مختص بچه های جبهه است برای همین راضی می شود تا برای او از خاطراتش بگوید گروهان سعید توسلی برای شناسایی راهکارهای عملیاتی که در پیش است و هم انهدام سنگرهای تازه تاسیس که مانع جدی بر سر راه عملیات است با گذشت از دشت ها، بیشه ها و رودخانه های طغیان گر و با گذر از کنار سنگرهای دشمن و پیوستن به دیگر رزمنده هایی که از محورهای دیگر حرکت کردند راه خود را به میعادگاهشون با حیدر و همرزمان او هموار می کنند. دلشوره و نگرانی عجیبی در سعید به وجود می آید این همه سکوت و عدم واکنش های دشمن که انگار به خواب مرگ فرو رفته اند او را نگران کرده است که نکند عملیات آن ها توسط دشمن لو رفته است.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#قسم_به_خون_کاکوهایم
سعید توسلی فرمانده گروهانی که پس از سال ها اسارت به وطن بازگشته است حاظر می شود خاطرات دوران جنگ و اسارت را برای خبرنگاری به نام احسانی بازگو کند.
سعید توسلی که مدتی می شود از اسارت برگشته است و همراه مادرش در یک خانه ی اجاره ای زندگی می کند خبرنگارهای زیادی قصد دارند با او مصاحبه کنند اما او دیگر حاضر به مصاحبه با هیچ خبرنگاری نیست چون دل خوشی از هیچ کدام از آن ها نداشت و تمایل نداشت دیگر با هیچ کدام مصاحبه ای انجام دهد چرا که بسیاری از آن ها حرف های او را صادقانه مطرح نکردند اما او به یک خبرنگار جوان به نام احسانی اجازه مصاحبه می دهد چرا که از صداقت او خوشش می آید و همچنین او از یک روزنامه تازه تاسیس است که مختص بچه های جبهه است برای همین راضی می شود تا برای او از خاطراتش بگوید گروهان سعید توسلی برای شناسایی راهکارهای عملیاتی که در پیش است و هم انهدام سنگرهای تازه تاسیس که مانع جدی بر سر راه عملیات است با گذشت از دشت ها، بیشه ها و رودخانه های طغیان گر و با گذر از کنار سنگرهای دشمن و پیوستن به دیگر رزمنده هایی که از محورهای دیگر حرکت کردند راه خود را به میعادگاهشون با حیدر و همرزمان او هموار می کنند. دلشوره و نگرانی عجیبی در سعید به وجود می آید این همه سکوت و عدم واکنش های دشمن که انگار به خواب مرگ فرو رفته اند او را نگران کرده است که نکند عملیات آن ها توسط دشمن لو رفته است.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/
#کتاب_گویا
#سلاخ_خانه_شماره_پنج
بیلی پیل گریم، سربازی آمریکایی است که در زمان جنگ جهانی دوم در شهر «درسدن» حضور دارد و در زمان بمباران، در سلاخخانهای در زیرزمین پناه میگیرد و ....
وقوع جنگ، بیلی پیلگریم، شخصیّت اصلی کتاب، را به «بیمارستان مخصوص سربازان سابق» کشانده است. او هنگامی که از جنگ بازمیگردد، آن آدم سابق نیست و توانایی ارتباط برقرار کردن را از دست داده و به دیوانهای تبدیل شده است که دقیقاً میداند به چه علّت عقلش را از دست داده است.
بیلی در جنگ به دستِ نیروهای نازی دستگیر و در شهر درسدن زندانی میشود. پس از بمباران درسدن زنده به خانه برمیگردد، امّا آنچه که شاهد آن بود، کار او را به «بیمارستان مخصوص» میکشاند. در تیمارستان به سمت کتابهای علمی-تخیّلی کشیده میشود و پس از خواندن همین کتابهاست که مرزهای جنون بیلی جابهجا میشود.
در این میان، آدمفضاییهای «ترالفامادوری» بیلی را میدزدند و او را به سیارهی خودشان میبرند. در آنجا بیلی را در یک باغوحش انسانی به نمایش میگذارند که درواقع کلّ این باغوحش انسانی، کنایهای است از زندگی انسانها روی کرهی زمین. در سیارهی آدمفضاییها مفهوم «زمان» متفاوت است و بیلی توانایی سفر در زمان را پیدا میکند.
🔷🔸💠🔸🔷
#حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها
@haramqom_lib
https://eitaa.com/joinchat/2937520146C323b467cf1
پرتال کتابخانه
http://lib.amfm.ir/