🌺 آخ آخ اومد محضر این عروس و داماد رسول الله بعد از مدتی گفتن : فاطمه جان علی چطور شوهریه ؟
گفت : خیلی خوبه بابا ...
فرمودند ازش شکایتی هم داری ؟
گفت : آره بابا دارم ...😳
گفتند زهرا جان شکایتت از علی چیه ؟
گفت همش به فکر زهراست بگید یه کم به فکر خودش باشه ...
👈پرسیدند علی جان فاطمه چجور همسریه ؟
گفت : خیلی عالیه ...
گفت : شکایتی هم داری ؟
گفت : بله یا رسول الله...
علی جان شکایتت از دخترم فاطمه چیه ؟
همش نگرانه منه بگید یه کم هم به فکر خودش باشه ...😓
👈میگه علی اومد خونه دست علی خالیه ، مطبخ علی خالیه ، سفره ی علی خالیه ...😔
❌ ما باشیم چی میگیم : برای چی ازدواج کردی تو که نداری ؟ این زندگیه ؟ اصلا من هیچی این بچه ها رو چیکار کنم ؟ نمی بینی ؟ متوجه نیستی ؟ ...🤭
حضرت علی هم اینجوری نیست مثل ما ها که بگیم : میگی چیکار کنم ؟ برم دزدی ......؟! نیست ... ندااارم ... 🤭😓
علی اومد خونه گفت :فاطمه جان شکایتی بکن یه چیزی بگو... وقتی یه چیز نمی گی قلب من در فشاره .... یه چیزی بگو ....بگو علی کو دست پرت ؟ 😓
🌺 گفت : چگونه چیزی بگویم در حالی که شویم را می شناسم .... می دانم اگر داشت و می توانست می آورد ....چگونه با سوال نا بجایم قلب نازنینش را بیازارم ....🌷
⚜آخ تو اوج زوجیت ....
اینجوریه .... نگاه زوجیت .... ما از این دوریم ....😓
#ادامه_دارد
#مدیریت_زندگی_مؤمنانه_جلسه_چهاردهم