eitaa logo
حرف حساب
7.2هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
46 ویدیو
16 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ شفاعت لیاقت می‌خواهد 💠 «...وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ ...» (انبیا، ۲۸) آنان جز برای کسی که خداوند از او خرسند باشد، شفاعت نمی‌کنند. 🔻 در روایات آمده است که مراد از «مَنِ ارْتَضَى» یعنی کسی که او مورد رضایت است، هرچند باشد زیرا شخص ، به‌خاطر که پس از می‌کند، مورد لطف قرار گرفته و مشمول واقع می‌شود. 🔸 شفاعت، لیاقت می‌خواهد. کسانی مشمول شفاعت واقع می‌شوند که خداوند از دین آن‌ها راضی باشد. 👤 📚 از کتاب ترجمه و تفسیر یک جلدی 🍀 سوره‌ی ، آیه ۲۸ 📖 ص ۳۲۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳ وقتی بیدار می‌شویم که بفهمیم مسافریم... 📌 وقتی بیدار می‌شود که بفهمد است. وقتی فهمید مسافر است، تمام زندگی‌اش زندگی مسافری می‌شود. خیال مسافرت‌کردن متفاوت است با مسافرت واقعی. در اثر فکر کردن صحیح، حال مسافرت در وجود انسان پیدا می‌شود. و مسافر معلوم است که چگونه در سفر زندگی می‌کند. 👤 📝 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ شرط رسیدن به تمام کمالات 🔻 وقتی که می‌گوییم: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ...» مقصود از «بِر»ّ، است؛ مادی یا معنوی، روحی یا جسمی، فکری یا عاطفی. انسان در راه کمال، هر کمالی که باشد، توفیق نمی‌یابد مگر آنکه از برخی چیزهایی که دوست دارد، بگذرد یا آن‌ها را ببخشد. ولی اگر بخواهد همه‌ی آن‌چه را دوست دارد نگاه دارد و و و و خویش را حفظ کند، در نهایت نمی‌تواند به برّ برسد. 🔸 کشاورز را مثال می‌زنیم. زمانی که می‌خواهد گندم فراوان را درو کند، باید از بخشی از آن چشم بپوشد. او از آن‌ها چون بذر استفاده می‌کند و آن‌ها را زیر زمین دفن می‌کند، به این امید که آن‌چه زیر زمین دفن شده، و از آن گذشته است، پس از مدتی به مقدار فراوانی گندم تبدیل شود. در این صورت کشاورز به برّ رسیده است؛ اما پس از آنکه بخش کمی از گندمی را که دوست داشت، کرد. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۰۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ این‌گونه قرآن بخوان! 🔻 می‌گوید پدرم یک جمله‌ای به من گفت که آن جمله برایم درس شد. یک روز صبح مشغول تلاوت بودم. پدرم گفت: چه می‌کنی؟ گفتم: قرآن می‌خوانم. گفت: قرآن را آن‌چنان بخوان که گویی بر نازل شده است. همین جمله مثل نقشی که روی سنگ کنده باشند در دلم اثر گذاشت و از آن به بعد به هر آیه‌ای که رسیدم، تا و نکردم رد نشدم. 👤 📚 ج۱ 📖 ص ۱۴۰ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ این، حیات طیبه است... 🔻 می‌خواهد انسان‌ها را آن‌چنان بالا ببرد، دل‌ها را آن‌چنان نورانی کند، و بدی‌ها را آن‌چنان از سینه‌ی من و شما بیرون بکَنَد و دور بیندازد که ما آن حالت را در همه‌ی آنات زندگی‌مان، نه فقط در ، بلکه حتی در ، در حال ، در ، در هنگام و و در زمان احساس کنیم. 🔸 «خوشا آنان که دائم در نمازند» یعنی این. در حال هم با خدا، در حال و هم باز به یاد خدا. این‌گونه انسانی است که در محیط زندگی و در محیط عالم از او نور پراکنده می‌شود. و اگر دنیا بتواند این‌طور انسان‌هایی را تربیت کند، ریشه‌ی این جنگ‌ها و ظلم‌ها و نابرابری‌ها و پلیدی‌ها و رجس‌ها کنده خواهد شد. این، است. 👤 📚 کتاب 📖 صفحات ۲۰ و ۲۱ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ کاش آقا بود و این خنده را می‌دید... 🔻 گفت: «دلت چگونه شاد می‌شود؟» به نگاه کرد. گفت: «وقتی حسن هیبت پدرش را به خود می‌گیرد و خطبه‌های او را می‌خواند، دلم شاد می‌شود.» زینب به حسن نگاه کرد. گفت: «چرا معطلی پسرم؟ یکی از خطبه‌های پسرعمو را بخوان!» فاطمه هرچند درد در پهلوها و در شکمش پیچید اما از آن‌که زینب چنان در جلد او فرو رفته بود که حتی آگاه بود پدرش را پسرعمو خطاب می‌کند، بلند خندید. نه زینب انتظار داشت نه حسن نه . 🔸 صدای خنده‌ی فاطمه، فضه را هم به اتاق کشاند. آستین‌های فضه تا بازو بالا بود و دست‌هایش تا نزدیک بازو از آرد سفید. گفت: «الهی قربان صدای خنده‌تان بروم، فاطمه جان!» و با اشک‌های جاری آمد و پیش از آن‌که فاطمه بتواند مانع شود، بوسه بر پای فاطمه زد. گفت: «کاش آقا بود و این خنده را می‌دید و می‌شنید.» فاطمه گفت: «از دست این زینب!» و دوباره از خنده ریسه رفت. و حسن دید که خنده‌ی مادرش آن‌قدر قدرت دارد که می‌تواند کورترین گره اندوه را باز کند... 📚 از کتاب 📖 صفحات ۶۹ و ۷۰ 👤 🥀 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ به حق حسن و حسین... 🔻 اسماء بنت عمیس گوید: در آخرین لحظات زندگی علیها السلام حضور داشتم. آن بانوی بانوان عالم غسل کرد، لباس‌هایش را عوض کرد و در گوشه‌ی منزل به رازونیاز مشغول شد. پیش رفتم تا از نجواهای آن بزرگوار با حضرت حق آگاه باشم. فاطمه علیها السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دست‌ها را به‌سوی آسمان برده و با کمال خلوص زمزمه می‌کند: خداوندا! ای آقای من! از تو می‌خواهم به‌ حق انسان‌هایی که برگزیده‌ای و به ناله‌های دو فرزندم و در فراق من، از گناه من و پیروان فرزندانم درگذری... 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۵۳ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ لذت واقعی دنیا همین است 💠 يَآ أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ(۲۷) ارْجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً(۲۸) فَادْخُلِي فِي عِبَادِي(۲۹) وَادْخُلِي جَنَّتِي(۳۰) 🔻 فراموش نکنید که در همین دنیا نیز می‌توانیم این آیه را تطبیق دهیم. مصداق این آیه‌ی شریفه در دنیا وجود دارد. یعنی بنده‌هایی هستند که در می‌رسند به ، مقامی که در آن، برای انسان کوچک است و چنین مقامی برای در دل شب و هنگامی که با خدای خویش برقرار می‌کنند، پدید می‌آید. لذت واقعی دنیا همین است و الّا مابقی تکرار مکررات است. 👤 📚 برگرفته از کتاب «ارتباط عاطفی با خداوند» 📖 ص ۶۰ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ آرزوی زینب قوی‌تر است یا آرزوی مادر؟ 🔻 گفت: «خدایا، آرزوی من قوی‌تر است یا آرزوی مادر؟ من می‌خواهم بماند. او می‌خواهد برود. نه من که و و پدر. چهار به یک. باز هم او قوی‌تر است؟» و خود پاسخ خود را داد که «آری، ای زینب، یکِ او از چهارِ شما قوی‌تر است، وگرنه نیمه‌شب به که گریه می‌کرد، نمی‌گفت: خودت مرا غسل بده و کفن کن و نماز بر جنازه‌ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچین و خاک بر قبرم بریز و سپس بالای سر رو به صورتم بنشین، و بسیار بخوان... یا آن را که دست اسما امانت بود، نمی‌گرفت و به تو نمی‌سپرد و نمی‌گفت: این پیرهن مال برادرت حسین است، امانت پیش تو باشد.» 📚 از کتاب 📖 ص ۷۱ 👤 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ از آن آتش گریزی نیست! 🔻 این آتش‌های دنیا اول از بیرون است، بعد به درون سرایت می‌كند. آن‌جا (آخرت) شعله‌ای است كه اول از درون می‌جوشد «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ ٭ التِی تَطلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ» حالا اگر خانه‌ی كسی آتش گرفت، می‌تواند بیرون برود نجات پیدا كند، لباس كسی آتش گرفت می‌تواند بیرون بیاورد، بدن كسی آتش گرفت می‌تواند بمیرد و آرام بشود چون بعد از مرگ دیگر سوخت‌و‌سوزی نیست اما «چه سازم به خاری كه در دل نشیند» اگر آتش از دل برآمد خب كجا فرار بكند؟! این «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ ٭ التِی تَطلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ» همان جریان ، همان جریان ، همان ، همان و این‌هاست. 👤 📝 ۹۰/۰۷/۱۴ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ انسان خلیفةالله است، نه حیوان! 🔻 من در ذهنم همیشه این فکر پیدا می‌شود که فرنگی‌ها که این همه دم از می‌زنند، اعلامیه‌ی برای ما تدوین می‌کنند، از حیثیت انسانی زن و مرد دم می‌زنند، اول به ما بگویند این‌ها بشر را چگونه تعبیر می‌کنند؟ اگر ما این حرف‌ها را بزنیم درست است چون ما به «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» معتقدیم، ما انسان را تعبیر و تفسیر می‌کنیم، ما «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ» داریم. تو که عقیده‌ات درباره‌ی انسان این است که انسان همه چیز را به‌خاطر شکمش می‌خواهد، تو که ریشه‌ی فعالیت انسان را حاجت‌های شکمی او می‌دانی، پس انسانیت چیست؟ تو که می‌گویی هنر مولود حاجت‌های شکمی است؛ علم، اخلاق، معنویت، مذهب و عبادت مولود حاجت‌های شکم است، پس آن مقام انسانیت کجاست؟ پس انسان چه فرقی با حیوان دارد؟ 👤 📚 📖 صفحات ۱۲۸ و ۱۲۹ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ تمام اعمال در حالت احتضار جلوی چشم می‌آید 🔻 عزیزان مخصوصاً خانم‌ها خیلی دقت کنند. من با تمام وجودم برای آن‌ها خیرخواهی می‌کنم. یک جوانی را پیش یکی از عرفا آوردند، نگاه کرد گریه کرد، نگاه کرد گریه کرد. گفتند ای آقا ما آوردیم نصیحتش کنید، شما چرا این‌قدر گریه می‌کنید؟ گفت من نمی‌توانم تصور ‌کنم که این بدن چطور می‌خواهد در برابر غضب خدا تاب بیاورد؟! 🔸 این عالم بی‌حساب نیست. تمام ما در جلوی چشم ما می‌آید. چون مرگ عصاره‌ی زندگی است. این عکسی که آن‌جا گذاشتی، لحظه لحظه نوشته می‌شود. الآن خیلی می‌گویی خوشگلم، خوشگلم، دو ساعت جلوی آیینه ایستادی، آن عکس کذایی را در گذاشتی، به وجود آتش زدی. این جوانی که نمی‌توانست کند، این عکس‌ها را دید اغوا شد. همه‌ی آن کارها که شده، همه تجسم پیدا می‌کند و در حالت احتضار جلو می‌آید. یک خودش را نشان می‌دهد، یک خودش را نشان می‌دهد. خیانت به کردی خودش را نشان می‌دهد. 👤 📝 ۹۹/۱۰/۲۵ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f