🌎🌎🌎
🍎#یاد_یاران
#سرداران_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
#حاج_حسن_طهرانی_مقدم
#شهید_طهرانی_مقدم: در یکی از عملیاتها که علیه منافقین بود، قرار شد منطقهای را با موشک هدف قرار بدهیم. من موشکها را آماده کرده بودم، سوختزده و با سیستم برنامهریزی شده بودند. موشکها هم از آن موشکهای مدرن نقطهزن بود.
ایشان ( #شهید_احمد_کاظمی ) از عمق عراق تماس گرفت که #مقدم آمادهای؟
گفتم: بله.
گفت: موشکها چقدر میارزد؟
گفتم: مگر میخواهی بخری؟!
گفت: بگو چقدر میارزد؟
گفتم: مثلاً شش هزار دلار
گفت: #مقدم نزن، اینها اینقدر نمیارزند.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🔻 ترکش به سرش خورده بود.
او را به بیمارستان صحرایی بردیم.
از شدت خونریزی، مدتی بی هوش بود. یک دفعه از جـا پرید! گفت: «بلـند شو! باید بـرویم خـط !» هرچی اصرار کردیم بی فایده بود. در طی راه از ایشان پرسیدم: «شما بیهوش بودی؛ چه شد که یک دفعه از جا بلند شدی و ..؟! »
🌷 خیلی آرام گفت: «وقتی توی اتاق خوابیده بودم، یکباره دیدم خـانم فـاطمه زهــرا (ص) آمدند داخـل ! »
🌷 به من فرمودند: «چـرا خوابیدی !؟»
گفتم: «سرم مجروح شده، نمی توانم ادامه دهم !.» ایشان دستی به سر من کشیدند و فرمودند: «بلند شو، بلند شو، چیزی نیست؛
بـرو به کارهایت بـرس ..»
📚 مهــرمـادر/ نشـر امیـنان
گـروه فرهنگی شهـید هــادی
خاطره در مورد
#شهید_احمد_کاظمی.
https://eitaa.com/harffe_hesab
🍎🍎🍎