eitaa logo
حرفاتونෆ࿐•°|ོ
121 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
5 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دختر قشنگم یا پسر گلم گاهی اوقات این حالتها منشأ از یک بیماری هست مثل کم خونی تیروئید یا کمبود ویتامین D3 یا هر چیزی شما اول حتما یه آزمایش بدین اگر بی دلیل هست این حالتون مطمئن بشید واگر یکی از مشکلات باشه با دارو درمان میشه ولی اگر این مسائل نیست اگر خدای نکرده مشکلی پیش اومده خدا بهترین درمانه با خدا راحت حرف بزنید برید مزار شهدا برید یکی از امام زاده های شهرتون و درد دلاتونو بکنید حرف بزنید سبک شین شما آینده سازان این مملکت هستین و رهبری هم همیشه فرمودند که خوب درس بخونید ☺️✌️ شما باید جهاد علمی داشته باشید قراره شما پزشک مهندس یا دانشمند یا هنرمند ایران اسلامی ما باشید ✌️✌️
باز هم عرض میکنم رفیق شهیدم اهل تبادل تبلیغ و حمایتی نیست🥺 خیلی شرمنده ام
چجوری میشه یه شهید به خواب کسی میره من خیلی دوس دارم شهید ابراهیم هادی بباد تو خوابم مخام ببینم چه حسیه 💌💌💌💌💌 کاش منم لیاقت داشتم و اهل بیت و شهدا رو تو خواب زیارت میکردم نمی‌دونم راهی هست یا نه ولی اگر بود بروی چشم عرض میکنم خدمت شما ✌️🕊
سلام بزرگوار جواب شمارو هم نو ناشناس ارسال کردم حتما ببینید ✌️🕊
سلام و نور ، لطفاً منبع مطالب خنده دار خاطرات رو هم لحاظ کنید تا اسامی اشخاص رو بدونیم ، متشکرم 💌💌💌💌💌 سلام گرامی ممنون از حضور سراسر نورتون در سنگر متأسفانه منبع ننوشته خودم هم دنبالش هستم ولی تا الان پیدا نکردم ولی به تحقیقم ادامه میرم ان شاءالله به نتیجه برسم....
حرفاتونෆ࿐•°|ོ
داستان کوتاه ‌مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و می گریست... فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا براورده سازد، بگو از خدا چه می خواهـی؟ مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا می خواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمی شوی؟ مادر پاسخ داد: نه! فرشته گفت: اینک پسرت شِفا یافت ولی تو می توانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی... مادر لبخند زد و گفت تو درک نمی کنی! سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت. پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت... پسر روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمی توانم چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که خانمم نمی تواند با تو یکجا زندگی کند. می خواهم تا خانه ی برایت بگیرم و تو آنجا زندگی کنی. مادر رو به پسرش کرد و گفت: نه پسرم من می روم و در خانه ی سالمندان با هم سن و سالهایم زندگی می کنم و راحت خواهم بود... مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ی نشست و مشغول گریستن شد. فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟ حال پشیمان شده یی؟ می خواهی او را نفرین کنی؟ مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش می کنم آخر تو چه می دانی؟ فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و می توانی آرزوی بکنی. حال بگو میدانم که بینایی چشمانت را از خدا می خواهی، درست است؟ مادر با اطمینان پاسخ داد نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟ مادر جواب داد: از خدا می خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند، آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد... هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: مگر فرشته ها هم گریه می کنند؟ فرشته گفت: بلی! ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که خدا گریه می کند. مادر پرسید: مگر خدا هم گریه می کند؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است... هیچ کس و هیچ چیز را نمی توان با مادر مقایسه کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌ 💌💌💌💌💌 به شدت زیبا 🥺❤️‍🩹 الهی طول عمر باعزت تقدیم مادران و پدران عنایت کن 🤲🤲
سلام ببخشید میشه مال احمد محمد مشلب عکس و فیلم و... درموردش بزارین🙏🏻 💌💌💌💌💌 سلام علیکم چشم ان شاءالله
سلام واحترام آیا نوشابه کوکاکولا به نفع اسرائیل است ؟اگه هست چرا اداره مربوطه اجازه تولید میده آخه تو تهران تولید میشه 💌💌💌💌💌 سلام گرامی با توجه به لیستی که مجلس شورای اسلامی داده شده بله متاسفانه خیلی چیزها دیگه تولید میشه ان شاءالله که ناخواسته است... 😔 حالا ان شاءالله منبع موثق رو پیدا میکنیم اگر دوستان منبع موثق دارن بفرمایید ؟
حرفاتونෆ࿐•°|ོ
📝روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. 🍈🍈🍈🍈🍈🍈🍈 حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. 🍈🍈🍈🍈🍈🍈🍈 سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. و امّا حاضر شدن ایشان موقع جان دادن به این سبب است که بر کارهای او شهادت دهند و او را به فرشته مرگ معرفی کنند. 🍈🍈🍈🍈🍈🍈🍈 اگر محتضر از اولیاء الله و دوستان و شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد، سفارش او را به ملک الموت می کنند و می گویند: ای گیرنده جان ها! ملاحظه حال این محتضر را بکن؛ زیرا او از دوستان و شیعیان ما می باشد. ملک الموت نیز با کمال مهر و محبّت و به آسانی جان او را از بدنش بیرون می آورد. بعد از مرگ در پیشانی آن مؤمن نوشته می شود: این شخص از دوستان و شیعیان علی و اولادش(علیهم السلام) می باشد. 🍈🍈🍈🍈🍈🍈🍈 اگر محتضر از منافقان و دشمنان خدا و اهل بیت(علیهم السلام) باشد به ملک الموت می گویند: این شخص از دشمنان ما خانواده بود و در دنیا با ما ارتباطی نداشت. هر گونه که صلاح می دانی با او رفتار نما! فرشته مرگ نیز با شدت و سختی جان او را از بدنش بیرون می کشد، و بعد از مرگ هم در پیشانی او نوشته می شود: این شخص منافق یا کافر است 💌💌💌💌💌