eitaa logo
حرفیخته
363 دنبال‌کننده
164 عکس
19 ویدیو
2 فایل
یک آزاده اینجا حرف می‌زند که آرزویش آزاده شدن است. باهام حرف بزنید: @azadr0 آزاده رباط‌جزی
مشاهده در ایتا
دانلود
حرفیخته
برای رفیقی که نه دیده‌امش، نه صدایش را شنیده‌ام؛ ولی قلب شفافش را از نزدیک، از خیلی نزدیک، در دست گر
قرار بود عکس انگشتری که می‌خواستی بخری، برام بفرستی، قرار بود استارت رمانتو بزنی، گفتی می‌خوای بری سراغ کارای نکرده‌ت، گفتی "من خیلی سرسختم آزاده"... پس چی شد؟ کجا رفتی فاطمه؟ کجا رفتی؟ کجا؟ قلبم آتیشه فاطمه، تو ولی آروم بخواب...
می‌شد یکی از همان روزهایی که حالت، مثلا عادی بود، بروی. یکی از همان روزهای روتین معمولی‌ات با آن ماسک اکسیژن لعنتی‌ و احتمالا هزار درد ریز و درشت گوشه‌های جانت. مثل همیشه و هر روزت‌. می‌شد یکی از همان روزهای صبوری و خنده و شوخی، یک‌هو دیگر نباشی. اما نه... حساب و کتاب خدا با تو خیلی فرق داشت‌. آن‌قدر پیش خدا سپرده داشتی که قبل رفتن بهت برشان گرداند. خدا دوستت داشت. همان وقت‌ها هم بهت می‌گفتم. وقت‌هایی که می‌سپردم دعایم کنی. آن‌قدر دوستت داشت که همه آن‌هایی را که برایشان عزیز بودی، برایت به‌خط کرد. حدیث کساء پشت در آی‌سی‌یو، قربانی یس و صلوات و قرآن دعای جمعی هم‌زمانمان از کربلا، قم، مشهد و حتی مدینه جمع شدیم و به آسمان‌ صدا بلند کردیم برای برگشتنت. قرآن و صلوات و دعا ریخت روی زبان و فکرمان. چرا؟ چون تو نباید می‌مردی. باید می‌ماندی. روح تو باید روی بال و پر فرشته‌های حافظِ این همه کلمه نورانی، پرواز می‌کرد. تنهایی که نمی‌شد بروی. باید روی فرشی از دعا و نور، اسکورت می‌شدی تا آغوش خدا. تو باید توی این روزها، این همه کلام شفاف و تروتمیز با خودت همراه می‌کردی. باید مسیر سختت با نورانی‌ترین کلمه‌ها هموار می‌شد. تو نباید می‌مردی. باید می‌ماندی و حالا مانده‌ای. لابه‌لای صفحه‌ چتمان توی آن قطره اشک خشک‌شده روی ورق قرآن و مفاتیحمان توی گروه استادیاری توی قلب تک‌تک‌مان... عکس: صفحه چتمان، یکی از دفعاتی که بهش التماس دعا گفتم و گفتم که چقدر به دعاهایش اعتقاد دارم. پ.ن: جمله دومش کاملا شوخی‌است. اصلا اهلش نبود. پ.ت: هرطور بلدید، دعا کنید.
هدایت شده از [ هُرنو ]
و مسافرِ به‌ سوی تو، مسافتش بسیار نزدیک است... تشییع خواهرمان، فردا ساعت ۱۰صبح در امامزاده حمیده‌خاتون خواهد بود... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
Heydoo Hedayati - Mo Si To (320).mp3
3.72M
نترس عشقِ جونی... حیدو هدایتی
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خشک سفره‌شان برایمان می‌گوید، تا یقه لباسش از اشک تر می‌شود و تب می‌کند. از کل محل و فامیل صدقه جمع می‌کند (با اجازه از مرجع) و نان خودش را هم می‌گذارد توی سفره فقرا. حالا او که خودش مرجع و پناه ماست، به منِ ناتوان رو انداخته که: "توروخدا تو این همه آدم می‌شناسی، تو گروه دوستا و همکارات، اعلام کن. امسال این بنده‌خداها مثل هر سال چشمشون به یه فال گوشتیه که عید قربون بیان ببرن؛ ولی پول قربونی نداریم. ببینم می‌تونی یه پولی جمع کنی شرمنده‌شون نشم." حالا من بی‌آبرو واسطه‌ام تا خیر و برکت از شما بگیرم و بدهم دست او تا یک فال گوشتش کند و وقتی زنگ خانه‌اش را زدند، با شوق در را به رویشان باز کند. - رفقا ببینیم می‌تونیم یه پولی جمع کنیم شرمنده‌شون نشیم! حتما هر کدوممون شده ۵۰ تومن، حتی ۱۰ تومن می‌تونیم شریک شیم. خیر ببینید. هزاران برابر خدا براتون جبران کنه.
6037991493446565
روی شماره بزنید کپی می‌شه. بانک ملی/ آزاده رباط‌جزی
حرفیخته
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خش
این کارت، خالیه برای همین مصرف. تا ۸ صبح دوشنبه، هر مبلغی به این کارت واریز بشه، ان‌شاءالله خرج قربانی عید قربان می‌شه. ❌اگر احیانا قصد مشارکت دارید ولی این دو سه روز شرایط پرداخت ندارید، بهم تو خصوصی (آیدی من: @azadr0) مبلغ رو بگید و تا آخر هفته پرداخت کنید. چون قصاب، باهاشون آشناست، می‌تونن دیرتر حساب و کتاب کنن. خیر ببینید.
حرفیخته
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خش
هر بار می‌بینم پیام قربانی رو توی کانال‌هاتون فوروارد کردید، یا پیام‌های واریزی که می‌آد (از ۲۰ هزار تومن واریزی بوده تا یک و نیم میلیون)، سر هر یه دونه‌ش برای فرستنده پیام، برای خواسته‌های مادی و معنویش صلوات می‌فرستم و اشک توی چشمم جمع می‌شه. همون لحظه از خدا می‌خوام هزاران برابر براش جبران کنه.😭 ممنونم از قلب‌های سخاوتمندتون. همچنان تا ۸ صبح دوشنبه فرصت هست.
هدایت شده از /زعتر/
ـــــــــــــــ امام علی(ع) فرمودند: اگر مردم اجر و ثوابى که در قربانى است می‌دانستند، قطعا قرض می‌کردند و اقدام به آن می‌نمودند. هنگامى که اوّلین قطره خون قربانى به زمین می‏‌ریزد، صاحب آن آمرزیده می‌شود. @zaatar
حرفیخته
سال‌هاست گاراژ خانه را پر کرده از روغن و رب و برنج. می‌رود نفس به نفس ضعفا می‌نشیند و وقتی از نان خش
این آخرین پیام امروز بانک ملی است. راستش فکرش را هم نمی‌کردم هر دقیقه صدای دینگ‌دینگ پیامک بیاید و این رقم درشت جمع شود. واریزی از ۱۰ هزار تومان تا ۱/۵ میلیون تومان بود. دست تک‌تکتان را می‌بوسم. با هر پیامک واریز، اشک در چشمم جمع می‌شد و برای عاقبت‌به‌خیری و خوشبختی دنیا و آخرت تک‌تکتان صلوات می‌فرستادم. خیر دنیا و آخرت نصیبتان. به همت شما، دو گوسفند قربانی و بین خانواده‌های بسیار نیازمند توزیع خواهد شد ان‌شاءالله.
بالأخره مجله‌مون قراره به امید خدا رونمایی بشه.😍👇🏻
¤ آدم‌خوب‌های شهر، پویشی راه انداخته‌اند و اسمش را گذاشته‌اند "به حساب علی(ع)" به مناسبت غدیر، می‌روند درِ مغازه‌ها و حساب دفتری آدم‌ها را صاف می‌کنند. هر کس به قدر توانش. و من به شما فکر می‌کنم که حتما به این پویش پیوسته‌ای... من بدهکارترینم و شما دست‌دل‌بازترین. کاش راه افتاده باشی توی شهر، دل‌هایی را که من تویشان حساب دفتری دارم، یکی یکی ورق بزنی و حسابم را صاف کنی. کی بهتر از شما و داراتر از شما؟ می‌شود یکی یکی دست بکشی روی قلب‌هایی که من لک انداخته‌ام و زیرش بنویسی: "به حساب علی(ع)"؟ من خاطی‌ترینم و شما پدرترین. يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ