eitaa logo
حریم حوراء 🇵🇸
974 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.8هزار ویدیو
72 فایل
هیات بانوان حریم حوراء یزد اینجا مهمان حضرت زهرا(س)هستید💚 ❇️ارتباط: @atre_nargesss ❇️دختران @harime_hawra ❇️باقیات الصالحات @FA8376 ❇️حجاب ملیکا @melika_hejab ❇️بیت الزهرا @RabbolArz ❇️حسینیه کودک @hoseinieiekoodak ❇خانه بازی مهدا @khaneyebaziyemahda
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدای آفریننده روایت ها چند ماه از آخرین باری که روایت نوشتم میگذرد همان شبی که برای تعطیلات عیدغدیر رفته بودیم شهرستان و در حال دید و بازدید بودیم که ناقوس جنگ به صدا درآمد... مردم از تهران در حال رفتن بودند ولی در همان ایام به خاطر فعالیت های اجتماعی، وظیفه خودمون میدونستیم که برگردیم تهران خانواده ها نگران بودند و ملتمس... ولی الان وقت جنگیدن بودن نه خانه نشینی. وسایلمون رو جمع کردیم و برگشتیم تهران. اولین شبی که رسیدم تهران امکان رفتن به خانه رو نداشتم منطقه زندگی مون چند باری مورد حمله دشمن صهیونیستی قرار گرفته بود و همسرم شرط اومدنم به تهران رو مستقر شدن در محل کار تعریف کرده بود. خب محل کارمون مجزا بود نمیتونستیم همدیگه رو ببینیم اولین شبی که در روزهای جنگ، تو دفتر کار بودم رو به تنهایی گذروندم البته دوستم با سه تا فرزند کوچکش هم شرایط منو داشت و تو دفتر کارش جداگانه با بچه ها خوابید اون شب رو با پوشش کامل تا صبح سپری کردم از یه طرف نگران همسرم بودم در محل کار.. باید خانواده ام در شهرستان رو هم دلداری می دادم که اینجا خبری نیست و همه چیز خوبه از این طرف هم تنهایی و شب و صدای پدافند... ولی سعی کردم آرامش خودم رو حفظ کنم و عقیده داشتم عمر دست خداست پس جای نگرانی نداره اما تا صبح بارها به خاطر صداهای پدافند از خواب پریدم از فردا شب با دوستانم شب را تا صبح سپری کردم. آخر هفته شده بود برای اینکه یه سر به خانواده در شهرستان بزنیم و برگردیم تصمیم گرفتیم اون شب رو بریم منزل خودمون تا یه سری وسایل با خودم بردارم. ولی اون شب، همین که هوا تاریک شد تا قبل از روشنی هوا، به قدری دشمن حملاتش رو به ایران تشدید کرد که تا صبح با پوشش کامل تو خونه بیدارباش بودم همون شبی که قبل از درخواست آتش بس توسط آمریکا، اسرائیل حملات وحشیانه ای داشت اون شب تا صبح صدای جنگده، انفجار همراه با لرزش شدید خونه، امکان آرامش و استراحت رو به ما نداد تا گوشه کوچکی از رنج کودکان و زنان غزه را درک کنیم... دیوارهای خونه مون پر از تَرک شده بود و هر لحظه منتظر حمله مجدد بودیم... @harime_haura