حریم حوراء 🇵🇸
به نام خدای آفریننده روایت ها چند ماه از آخرین باری که روایت نوشتم میگذرد همان شبی که برای تعطیلات
امروز مجدد قلم به دست شدم تا بنویسم ما #بانوان_پای_کار_ایران هستیم و می مانیم
گرچه شاید سالیان سال طول بکشد تا پیشرانی بانوان با همه زحماتی که برایشان دارد در جامعه درک شود.
ولی ثابت می کنیم که می شود، می توانیم و هستیم✌️
و اما روایت...
باید پاورپوینتی برای به میدان آوردن بانوان در محلات آماده میکردم
فرصت کم بود
مجبور شدم تا ۹ شب محل کار بمانم
تهران مسیرها پر ترافیک و طولانی ست
لذا تا به منزل برسم زودتر از ده شب نمی شود
با همه خستگی سفره شام رو پهن میکنم
ساعت ۱۲ شب هست و هنوز بخشی از پاورم تمام نشده و صبح ارائه دارم
مجبور شدم تا ۱:۳۰ شب به کارم ادامه دهم
صبح سریع خودم رو به محل کار رسوندم و بعد از یه جلسه کاری
باید لب تاب رو با خودم میبردم برای ارائه.
ظهر شده بود و هوا گرم
ولی خب ماشین دوستم کولر مناسب نداشت و با گرما خودمون رو به جلسه رسوندیم.
ناهار کوکو سیب زمینی بود ترجیح میدادم به خاطر چربی غذا، ناهار رو نخورم ولی گرسنه بودم و چند لقمه ای خوردم.
جلسه شروع شد و نوبت به من رسید
بعد از ارائه طرح پیشرانی بانوان در محله،
هنوز برای برادران مبهم بود که
آیا بانوان می توانند این حرکت و پیشرانی را داشته باشند یا خیر!!!
الگویی را معرفی کردم
#مادر_شهید_معماریان
روایت اشرف السادات منتظری در کتاب تنها گریه کن
یک بانوی پیشران و مادر موفق
جلسه تمام شد باید برمیگشتم خونه
هزینه تاکسی های اینترنتی از ۲۹۸ت شروع میشد و من اگه میخواستم برای رفت و آمد هر روزم هزینه تاکسی بدم....
گرچه بعضی ماه ها مجبور بودم این مدلی باشم و همسرم ترجیحش بر این بود که با این مدل حمایتش، از خستگی ام بکاهد تا در خانه سرحال باشم.
با همسرم ارتباط گرفتم که اگر کارش تموم شده و میتونه بیاد دنبالم که امکان صحبت کردن نداشت و نمیتونستم بیشتر از این معطل بمونم...
تصمیم گرفتم با مترو برم
اواسط مسیر، این بار سنگین لب تاب تمام عضلات گردنم رو به سوز رسونده بود و ادامه مسیر تا منزل سخت شده بود
تو همین لحظات سخت، به این فکر می کردم که فعالیت اجتماعی بانوان سختی خودش رو داره هم از بُعد اجرایی هم از جهت اقناع سازی و همراهی برادران.
امر ولی روی زمین نمی ماند و این راه ادامه دارد✌️
#روایت
#بانوان_پای_کار_ایران
#هیئت_بانوان_حریم_حوراء_یزد
@harime_haura