فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#امام_رضا علیهالسلام
چـشمِمنخیرهبہعکسِحرمٺبنـدشده..!
بـٰاچہحالےبـنویسـمکہدلـمتـنگشدھ!(:💔
#شهادت_امام_رضا علیهالسلام
🖤|@harime_hawra
يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت : در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم .
ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند :« برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من ميآيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كردهاند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند .»
آن خادم ميگويد : از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عدهاي از خدام حرم به خانهي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند . از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نميتوانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آمادهي مرگ نموديم . از مركبها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم . فرشهايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود ،كه به او فرمود :
« برخيز ! كه دستور دادهام چراغها را بالاي منارهها روشن كنند. شما به طرف چراغها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم .» (2)
#حکایتی_از_کرامات_امام_رضا💚🌱
@harime_hawra
•°{السلام علیک یا علی بن موسی الرضا}•°♥️
به تواز دور سلام...
یا رضا گفتم و دلم تا حرم
رسید....)♥️
@harim_hawra ^^🌱
padcast-3-INTENSE.mp3
9.76M
بریم یک پادکست گوش کنیم و روزمونو بسازیم✨😊
•┈┈┈••❥••❥••┈┈┈•
♥️ @Harime_hawra ♥️
•┈┈┈••❥••❥••┈┈┈•
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گه گاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند.😋🌯
یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار،👩🔬 شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود.
آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.👨
یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویت ها شده است!🔥
در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد☺️✨
و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما☝️ کاملاً یادم هست که او را تماشا می کردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویت های سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.😧😉
یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد😔 و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت:🗣
اوه عزیزم، من عاشق بیسکویت های خیلی برشته هستم.😋😋
همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویت هاش سوخته باشد؟😳
او مرا در آغوش کشید وگفت: 🗣
مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده🤕 و خیلی خسته است 🤧 به علاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!😇
زندگی مملو از چیزهای ناقص و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .❌
خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش می کنم.🎂
اما در طول این سال ها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار،درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است🙃و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد🙌🏻☺️
#حکایتتلنگر💢
•┈┈┈••❥••❥••┈┈┈•
🧡 @Harime_hawra 🧡
•┈┈┈••❥••❥••┈┈┈•