#طنز_جبهه 😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن ، داد میزد :
آهــــای...چفیه ام, سفره ، حوله ، لحاف ، زیرانداز ، روانداز ، دستمال ، ماسک ، کلاه ، کمربند ، جانماز ، سایه بون ، کفن ، باند زخم ، تور ماهی گیریم ...هــــمـــه رو بردن !😂
دارو ندارمو بردن😄😁
شادی روحشون ، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات 😍
#دختران_حریم_حوراء🌸
@harime_hawra✨
#طـنـز_جـبهـہ😁
توے خط مقدم فاو بودیم
بچه ها سرآرپی جی رو باز میڪردند و داخلش سیر میریختند😬😱
شلیڪ ڪه میڪردیم براثرانفجار و گرما،بوے تند سیر فضا رومےپوشاند😅
بیچاره عراقے ها فڪر میڪردند ایران شیمیایے زده!😰😷
یه ترسے وجودشون رو مےگرفت ڪه بیا و ببین😜😂
#دختران_حریم_حوراء❤️
@harime_hawra🌸
#طنز_جبهه😂
••[🔖گـچ پـژ]
اول كه رفته بوديم،گفتند كسي حق ورزش كردن نداره⛔️
يه روز يكي از بچه ها رفت ورزش كرد مامور عراقي تا ديد،اومد در حالي كه خودكار و كاغذ دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ (اسمت چيه؟)📝
رفيقمون هم كه شوخ بود برگشت گفت:
گچ پژ😁
باور نمي كنيد تا چند دقيقه اون مامور عراقي هر كاري كرد اين اسم رو تلفظ كنه نتونست!
ول كرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم😂
(همونطور که میدونید زبان عربی این ۴حرف رو نداره😅)
#طنزجبهه😄
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
یکی بچه ها شب بود رفته بود دستشویی😁
تا دم در رفته بود یهو حس کرده بود صدا میاد رفته بود توی دستشویی و کمین کرده بود😅
صدا عراقی ها بود🤫
دیده بود اسلحه ای نداره آفتابه دستش بود اومده بود بیرون دیده بود پشتشون سمتشه😜
آفتابه رو گذاشته بود توی کمرشون و گفته بود سرتون رو برنگردونین و گرنه می زنم😆😉
تا مقر همین طوری آورده بودشون نفهمیده بودن😂
بعدش که دستشون رو بستیم✋🏻
عراقی ها به هم می گفتن:🗣چطوری میشه یک نفر با آفتابه اونا رو اسیر کرده بود😂
#طنز_جبهه😄
#اسیرآفتابه😂
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
تازه اومده بود جبهه😉
یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید:🗣
وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟🧐
اون رزمنده هم فهمیده بود که این بنده تازه وارده😜
شروع کرد به توضیح دادن:🗣
اولاْ باید وضو داشته باشی😌
بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی:🤔
اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین🤗😇
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد👂🏻
ولی وقتی به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت:🗣
اخوی غریب گیر آوردی؟😂🤨
#طنز_جبهه😂
#پنجشنبههای_شهدایی💚
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استندآپ😁😂
#طنز_جبهه😄
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
😅😁😄😴😂
🌹طنز جبهه😁👇
🌿... تو پدافندي شلمچه👈 سه راه شهادت, که همیشه زیر آتیش توپ و خمپاره بود😍 يك هم سنگري داشتیم به نام "آقا فریبرز"😄 كه بالای سرش روی یه مقوا نوشته بود😵 هرگونه نماز با تضرع و خشوع ممنوع😵 نمازهای مستحبی, نافله, غفيله, جعفر طیار و... ممنوع😀دعا همراه با گریه ممنوع😍 خواندن زیارت عاشورا و خصوصا نماز شب در سنگر اکیدا ممنوع 😳 و مقوا را چسبانده بود بالای سرش😇 وراحت و بی خیال 👈 می خوابید زیر این نوشته اش....😄
🌿... يك روز با مسئول گردان رفتيم بهشون سر بزنيم،✌رسیدیم و رفتیم داخل سنگرشان 😁فرمانده گردان گفت نماز عصرم را نخوندم و شروع كرد به نمازخوندن🙌اون هم با چه حال خوبی... 😵 يك دفعه چند تا خمپاره خورد كنار سنگر😬 فریبرز, سریع رو به فرمانده گردان کرد و گفت👈 پدر صلواتي😄دیدی معنویت رفت بالا و خمپاره آمد😇فریبرز در یک حرکت سریع😟 و غافلگیرانه😵 تا ديد معنويت سنگر زياد شده يه قابلمه برداشت و شروع كردن به خواندن شعرهای فکاهی و خنده دار...😄در كمال تعجب ديدیم خیلی سریع آتش خمپاره ها قطع شد...😰 برگشت رو به فرمانده گردان گفت👈 عزیز دلم, من تمام زحمتم اینجا این است که, داخل این سنگر معنویت شکل نگیرد 😚و شما آمدید داخل سنگر, معنویت ترزیق می کنید😝 حالا ديديد من حق دارم تمام مستحبات را اینحا ممنوع اعلام کرده ام😎
🌿...تا یادم نرفته بگم موقع شروع عملیاتها ودر زیر آتش دشمن همه یکصدا فریاد می زدند👈 "حسین جان, کربلا ولی فریبرز بر خلاف همه می گفت, یا "امام رضا (ع) غریب" میشه یه بار دیگه زیارت مشهد را نصیب ما کنی, وکار بدین جا هم ختم نمی شد👈اگر شدت آتیش دشمن زیاد میشد😞 تمام امامزاده ها را از حضرت معصومه (س) و شاهچراغ و شاه عبدالعظیم و... همه رو یکی یکی ردیف می کردبرای خدا😍 و در مناجات هائی بی نظیر روبه خدا 🙌 می گفت شما ما را نجات بده از دست این بعثی ها👈 بهت قول میدم هرچی امامزاده تو ایران است, زیارت کنم😉 و بعد عملیات هم به بچه ها می گفت👈 دیدید "شهادت, لیاقت منو نداشت"...😄
(رفقا دعا کنید شهادت روزیمون بشه:)
#طنز_جبهه
#دختران_حریم_حوراء🎀
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
|°•🕊🌹|
طنز جبهه|😁|
لبخند های خاکی|🤓|
خرمشهر بودیم !
آشپز و کمک آشپز |👨🍳| تازه وارد بودند و با شوخی بچه ها نا آشنا |😐|
آشپز سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها |🍽| رو چید جلوی بچه ها
رفت نون بیاره که علیرضا بلند شد |🧔🏻| و گفت ( بچه ها ! یادتون نره ! ) |👍🏻😎|
آشپز اومد |👨🍳| و تند تند دوتا نون |🥖| گذاشت جلوی هر نفر و رفت|🚶♂️|
بچه ها تند ، نون ها رو گذاشتند زیر پیراهنشون|🤭🤦♂️|
کمک آشپز اومد نگاه سفره کرد ، تعجب کرد|🙄😳|
تند تند برای هر نفر دوتا کوکو |🥔🥚| گذاشت و رفت| 👣|
بچه ها با سرعت کوکوها رو گذاشتند لای نون هایی که زیر پیراهنشون بود| 🤦♂️😄|
آشپز و کمک آشپز اومدن بالا سر بچه ها |💔😡|
زل زدند به سفره |👀| بچه ها هم شروع کردند به گفتن شعار همیشگی ( ما گشنمونه یا لله ! ) |🥄|
که حاجی داخل سنگر شد و گفت چخبره ؟ |🤷♂️|
آشپز دوید |🚶♂️|روبروی حاجی و گفت حاجی
اینا دیگه کیند... |😡|
کجا بودند!
دیوونه اند یا موجی ؟!!|😬😶|
فرمانده با خنده پرسید چی شده ؟ |😁|
آشپز گفت تو چشم بهم زدنی مثل آفریقائی های گشنه هرچی بود بلعیدند !!|😂😂😂|
آشپز داشت بلبل زبونی میکرد که بچه ها نون ها و کوکو ها رو یواشکی گذاشتند تو سفره
حاجی گفت این بیچاره ها که هنوز غذاشونو نخوردند |😳🤷♂️|
آشپز نگاه سفره کرد ، کمی چشماشو باز و بسته کرد |😳🙄|
با تعجب سرش رو تکونی داد |🤭| و گفت جلل الخالق !؟
اینها دیوونه اند یا اجنه؟! |😱|
و بعد رفت تو آشپز خونه....
هنوز نرفته بود که صدای خنده بچه ها سنگرو لرزوند|🤣🤣🤣🤣🤗|
›⤷⸀💕🌿˼
#طنز_جبهه🤣
☆~♡@harime_hawra♡~☆
•|😅🌿|•
#طنز_جبہہ
ماموریتماتمامشد،
همہآمدهبودندجز«بخشے».
بچہخیلےشوخےبود☺️
همہپڪربودیم😢
اگربودهمہمانراالانمےخنداند.🙂
یہودیدیم👀دونفر
یہبرانڪارددستگرفتہودارن میان
.یڪغواصروےبرانڪاردآهونالہ مےڪرد😫.
شڪنڪردیم ڪہخودشاست.
تا بہمارسیدندبخشےسر امدادگر داد زد🗣:«نگہدار!»✋
بعدجلوےچشمان بہت زدهے دوامدادگر
پریدپایین😅وگفت:
«قربوندستتون!چقدر میشہ؟!!» 😆😁
وزد زیرخندهودویدبینبچہهاگمشد😂
بہزحمت،امدادگرهاروراضےڪردیمڪہ بروند!!
#لبخندبزنبسیجے😉
•|😂👌|• #طنزمونـ
•°• {@harime_hawra} •°•
•••❀•••
🌸فلفل
آقامهدی هر وقت میافتاد تو خـط شوخی دیگر هیـچکس جلـودارش نبود...
یکوقت هندوانهای را قاچکرد، لایآن فلفل پاشید، بعد به یکیاز بچه ها تعـارف کرد...
اون هم برداشت و شروع کرد به خـوردن!
وقت حسابی دهانش سوخت..آقامهدی هم صدای خنده اش بلند شد. بعد رو کرد بهش گفت : داداش! شیرین بود؟!😂😂
-شہیدمهدیزینالدیـن
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#طنز_جبهه😂💚
◇•◇@harime_hawra◇•◇
#طنــز_جبهــہ😂
#اخوی_عطر_بزن🔮
شب جمعه بود...
بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل
چراغ ها💡 را خاموش کرده بودند
زیر لب زمزمه می کرد و اشک می ریخت😭
یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما😍
عطر بزن ثواب داره...🔮
_آخه الان وقتشه
بزن اخوی بو بد میدی 🤭
امام زمان نمیاد تو مجلس مونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
بعد دعا که چراغها را روشن کردند
صورت همه سیاه بود🧔🏿
تو عطرجوهر ریخته بود😂😂
بچه ها هم یه جشن پتوی حسابی برایش گرفتند😅😫
#ایستگاه_ خنده😁
#دختران_حریم_حوراء
─┅═ೋ❅🎀❅ೋ═┅─
@harime_hawra
─┅═ೋ❅🎀❅ೋ═┅─
#طنــز_جبهــہ😂😂
#ﺳﻴﺪي😎
سیدی در ارﺗﺶ ﻋـﺮاق ﻳﻌﻨـﻲ
°° آﻗـﺎﻳﻢ °°👮♂
اﻓﺴﺮ ﻋﺮاﻗﻲ درﺷﺖ ﻫﻴﻜﻠﻲ ﻫﺮ وﻗﺖ ﻣﻲآﻣـﺪ ﺑـﺮاي آﻣــﺎرﮔﻴﺮي📝
ﻳﻜــﻲ از ﺑﭽــﻪﻫــﺎي اﺻــﻔﻬﺎن ﺑــﻪ ﻧــﺎم ﺳﻴﺪاﺣﻤﺪ ﺣﺴﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻫﻢ ﺷﻮخ ﺑﻮد، ﺑﻪ ﺟـﺎي ﺳﻼم ﺳﻴﺪي، ﺑﻪ آن اﻓﺴﺮ ﻣﻲﮔﻔﺖ
°°ﺳـﻮارِ ﺳـﻴﺪي °°😜
اﻓﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎل ﻣـﻲ ﺷـﺪ ﻛـﻪ ﻳـﻚ اﺳـﻴﺮ ﺑِﻬِـﺶ ﺳﻴﺪي ﻣـﻲ ﮔﻮﻳـﺪ .
ﺑـﺎ اﺣﺘـﺮام، ﻣـﻲﮔﻔـﺖ
°°ﺣﻠـﻪ، ﻣﺮﺣﺒﺎ°°✋🏻😍
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻳﻮاﺷﻜﻲ ﻣﻲ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ.
اﻳـﻦ ﻛـﺎرِ ﻫـﺮ روز ﺳﻴﺪ اﺣﻤﺪ ﺷﺪه بود😁
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛
#طنز_جبهه
قبل از عملیات بود...
داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم به هم رمز بدیم...
که تکفیریا نفهمن...🤔
یهو سیدابراهیم(شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍
بلند گفت: آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم...بدونید دهنم سرویس شده😂
#سیدابراهیم
سالگرد شهادتت مبارک💕
🌼◔‿◔🌼
#طنز_جبهه
پُستنگهبانےروزودترتَرکڪرد!
فرماندهگفت : ۳۰۰تاصلواتجریمته!
چندلحظهفکرڪرد.
وگفت:برادرابلندصلوات!😂
همهصلواتفرستادن
گفت:بفرما
از۳۰۰تاهمبیشترشد...😂😂😂😂
یعنی خلاقیت تا این حد😅
{✨@harime_hawra✨}
امداد گر
بار اولم بود که مجروح میشدم و زیاد بیتابی میکردم یکی از برادران امدادگر بالاخره آمد بالای سرم و با خونسردی گفت:«چیه، چه خبره؟»تو که چیزیت نشده بابا!
تو الان باید به بچههای دیگر هم روحیه بدهی آن وقت داری گریه میکنی؟! تو فقط یک پایت قطع شده! ببین بغل دستی است سر نداره هیچی هم نمیگه، این را که گفت بیاختیار برگشتم و چشمم افتاد به بنده خدایی که شهید شده بود!
بعد توی همان حال که درد مجال نفسکشیدن هم نمیداد کلی خندیدم و با خودم گفتم عجب عتیقههایی هستند این امدادگرا.😂😂
#طنز_جبهه
♥️🍒•| @harime_hawra