eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁هوالمجید🍁 🌠🌜 ابوراجح که دیگر رمقی نداشت.چشم ها را روبه آسمان بست.تا اسب بایستد.ابوراجح چندقدمی با صورت روی زمین کشیده شد.قوها را به یکی دادم و با کمک چند نفر دیگر،او را بلند کردیم تا سرپا بایستد.از فرصت استفاده کردم و آهسته بیخ گوشش گفتم:( همسر و دخترت در امان هستند.)😄❤️ به زحمت چشم های خاک آلودش را گشود و به من نگاه کرد.یک دنیا محبت و دوستی در آن‌ها موج می‌زد.اسب به حرکت درآمد و ابوراجح را کشید و با خود برد.صورتم را پوشاندم.)☺️🌸 به یاد همسرش و ریحانه افتادم که در گوشه‌ای از شهر،در خانه‌ای پناه گرفته بودند و از آن‌چه بر سر مرد بی‌گناه و مظلوم می‌آمد،بی‌خبر بودند.جای شکرش باقی بود که آن‌جا نبودند و آن صحنهء وحشت‌انگیز را نمی‌دیدند!😱✨ نمی‌دانستم ابوراجح با دیدن من و قوها چه فکری کرده بود.آیا در دارالحکومه،به خیانت مسرور پی برده بود؟آیا با نگاهش می‌خواست به من بگوید که فرار کنم و از آن‌جا دور شوم؟ دیگر از آن اراده و اطمینان در من خبری نبود.قصد کرده بودم نزد حاکم بروم و تا جان ابوراجح را نجات دهم،امت دیگر کار از کار گذشته بود.ابوراجح اگر اعدام هم نمی‌شد،با مرگ فاصله‌ای نداشت.بهترین کار آن بود که با ریحانه و مادرش به کوفه فرار می‌کردیم.حداقل ما می‌توانستیم نجات پیدا کنیم و خیال پدربزرگ از جانب من راحت می‌شد.از دیدن ابوراجح در آن حالت رقّت‌بار،متزلزل شده بودم.کسی در درونم فریاد می‌کشید😵:( نه،تو هرگز نمی‌توانی ابوراجح را در این حالت رها کنی و به فکر فرار و نجات جان خودت باشی!) ریحانه گفته بود بهتر است به خدا توکل کنیم و به او امیدوار باشیم.گفته بود مرا دعا می‌کنید.باید به خاطر او و پدرش تلاش خودم را می‌کردم.در آن شرایط،برگشتن به طرف ریحانه،جز اندوه و خجالت،چیزی عایدم نمی‌کرد.نمی‌دانم چه شد که به یاد ((او)) افتادم🤒❣.همان که اسماعیل هرقلی را شفا داده بود و ابوراجح و شیعیان به او عشق می‌ورزیدند.خطاب به او گفتم:( اگر آن‌طور که شیعیان اعتقاد دارند،تو زنده‌ای و صدایم را می‌شنوی،از خدا بخواه کمکم کند!)🙂🔥 دوباره گرمی عزم و اراده،در رگ‌هایم بهع حرکت درآمد.آخرین نگاه را به جمعیتی که هم‌چنان در لابه‌لای نخل ها دور می‌شدند،انداختم و به سوی دارالحکومه به راه افتادم.🚶🏿‍♀ این داستان ادامه دارد...🌙⚡️ 💕برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف صلوات💕 😌اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم😌 👑با ما همراه باشید👑 ♥️@harime_hawra♥️