🌌هوالفخّار 🌌
#رویای_نیمه_شب 🌠🌜
#قسمت_هفتادششم
_نه،نه،در هر صورت او مادر توست.شاید تقدیر این است که به کوفه بروی و مدتی نزد او بمانی.این،هم به سود اوست،هم به نفع تو.آنجا در امان خواهی بود😄🚶🏿♀.از طرفی،میتوانی به زندگی مادرت و بچههایش سروسامان بدهی و مواظبشان باشی.
حق را به او دادم.🙂👌🏿
_ابوراجح گاهی حرف مادرم را پیشکش میکشید و میگفت در حقش جفا میکنی که به او سر نمیزنی.یکبار گفتم:(او اگر به من علاقهای داشت،برای یکدفعه هم که شده،طی این سال ها به دیدنم میآمد.)😚🌱
ابوراجح گفت:( شوهرش مرد خشن و سنگدلی است.اجازه نمیدهد مادرت برای دیدن تو از کوفه به حلّه بیاید.)فرض کنیم حق با ابوراجح باشد.چرا پس از مرگ شوهرش به سراغم نیامده؟🤥🔥
پدربزرگ ایستاد و با دست اشاره کرد ساکت شوم.
_حالا وقت این حرفها نیست.هرلحظه ممکن است ماموران بریزند و دستگیرت کنند.احتمال میدهم مادرت فکر میکند اگر حالا برگردد،فکر خواهیم کرد که پس از سالها،تنها به دلیل آنکه محتاج کمک بوده به سراغمان آمده.😅🍓
برای ماندن و کمک به ابوراجح مصمم بودم.
_به هرحال ،من هرگز حلّه را بدون ابوراجح و خانوادهاش ترک نمیکنم.
آهسته غرّید:( دیوانه شدهای؟ابوراجح آدم بیدست و پایی نیست.بعید نیست تا حالا با خانواده اش از این شهر رفته باشد.تعطیلی حمام میتواند به این دلیل باشد. :)🎊
_چه کسی بااین سرعت به ابوراجح خبر داده که جانش در خطر است؟مگر اینکه بگوییم مسرور اینکار را کرده باشد.
_مسرور چشم به حمام دارد.با این توطئه به خواستهاش میرسد.برای او مهم این است که ابوراجح را از حمامش دور کند.اگر ابوراجح و خانوادهاش از این شهر فراری شوند،مسرور به خواستهاش میرسد😏.شاید آنقدر که فکر میکنی،پست نباشد که راضی شود ابوراجح را دستگیر کنند و شکنجه دهند و بکشند و خانوادهاش را به سیاهچال بیندازند.😕
به طرف در انباری رفتم و آن را باز کردم.
این داستان ادامه دارد...🌟🌙
💫برای سلامتی و تعجیل در فدج آقا امام زمان عجل الله تعالی و فرجه الشریف صلوات💫
💞اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💞
💕با ما همراه باشید💕
🍓@harime_hawra🍓