🖇♥️﷽♥️🖇
#پارت_پنجاه_ششم
#رمان_روزانه😃📖
#دختران_حریم_حوراء🎀
🖇♥️﷽♥️🖇
گفتند دارند روی کارون پل می سازند البته دور از چشم👀 عراقی ها قرار بود این پل روی رودخانه ساخته و بعد حسابی استتار شود تا جلب توجه نکند عراقیها از تردد ایرانیها در حاشیه کارون بیخبر نبودند اما فکر می کردند که ما این طرف آب زمینگیر شده ایم.
و امروز و فرداست که بساط مان را جمع کنیم و برویم همه اینها را می شد از بیخیالی و بی توجهیشان در آتش☄ ریختن روی مواضع ما فهمید مطمئن بودیم اگر بومی بردند که بچهها این سمت رودخانه مشغول چه کاری هستند یک لحظه هم آرام می نشستند به این طرف آب را می کردند جهنم ! 🙄 (بعدها در کتاب خاطرات نظامیان عراقی خواندم :《که در جریان آزادسازی خرمشهر ما متوجه حضور و تردد مشکوک نیروهای ایرانی در حاشیه کارون شده بودیم اما هرگز تصور نمی کردیم که آنها مشغول ساختن یک پل باشند که دو سمت کارون را به هم وصل کند و باعث شود آنها بتوانند به راحتی نیروها و تجهیزات نظامی شان را به سمت نیروهای ما بکشانند》✌️🏼به اعتراف آن ها ساخت و استتار پل آنچنان طبیعی و حساب شده انجام گرفته بود که جای هیچ سوال و تردیدی برای آنها نگذاشته بود)😅
دو روز از آمدن ما ن می گذشت همچنان منتظر تکمیل پل بودیم قبل از ظهر رفتم سمت اسکله ولباس هایم را درآوردم ورفتم توی آب .چهار پنج نفر دیگر هم در آب بودند .هنوز پنج شش دقیقه از شنا کردنم نگذشته بود که دیدم سر و کله هواپیماهای عراقی پیدا شد نگاهم رفت سمت بچههایی که مثل من در آب بودند🏞
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━┓
⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀
┗━━━━━━━━┛